eitaa logo
سید محمود کوچک خراسانی
623 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1هزار ویدیو
83 فایل
بسم الله و بالله و علی مرضات الله🌿✌🏻 فضایی برای نشر معارف #قرآن و #اهل البیت علیهم‌السلام و مطالبی از جنس طلا❤️🌱 #بصیرت و بینش عمیق و صحیح لازمه دینداری و نجات بخش از #فتنه هاست. 👤ارتباط با من: 📍 @seyed_mahmood_khorasani
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ امروز به ما چه می گویند؟ های اموات در هر جمعه ماه رمضان می آیند و توقفی دارند؛ و هر هر کدام با صوت غمگین در حالی که گریه می کنند😭 صدا می زنند:📣 👈 ای اهل من! ای فرزندان من! ای اقوام و خویشاوندان و نزدیکان من! 🌹 با هرچه (می توانید) عطوفت و مهربانی بر ما کنید تا خدا شما را مورد رحمت قرار دهد؛ ما را یاد کنید و از دعا 🤲 برای ما فراموش نکنید. 🌺 بر ما و غربت ما رحم کنید که ما در زندان تنگ و غم طولانی و شدت و سختی باقی ماندیم. ❤️ پس بر ما مهربانی کنید و از دعا و صدقه برای ما بخل نورزید امید است قبل از آنکه شما هم مانند ما شوید (و دیگر کاری از دستتان برنیاید) بر ما رحم کند. ای حسرت بسیار که ما هم مانند شما قدرت بر کار خیر داشتیم.😔 👈 پس ای بندگان خدا! کلام ما را بشنوید و ما را فراموش نکنید که به زودی خواهید دانست: که آنچه امروز از مال و امکانات دنیا در دست شماست، در دست ما بود لکن آن را در راه بندگی خدا هزینه ننمودیم و اینچنین وبال گردن ما شد و منفعت آن برای غیر ماست. 🌷 بر ما عطوفت و داشته باشید ولو به اندازه یک درهم یا قرص نانی یا حتی تکه نانی ( که در راه خدا می کنید) و در پایان ندا می کنند: 📣 خیلی زود شما هم بر حال خود گریه خواهید نمود کما اینکه ما به حال خود می گرییم و در حالی که هیچ نفعی ندارد. 👈 پس تمام تلاش خود را بکنید قبل از آنکه مثل ما شوید. سفینه البحار ج۸ ص۱۳۲ نقل از لب اللباب قطب راوندی 📌آرمان | eitaa.com/joinchat/3238723601C0f7067962d
🧶 تاجری که یک حبه انگور برای آخرتش نگه داشت! تاجری یک مَن انگور خرید و به شاگردش داد تا به خانه برساند، غروب که به خانه برگشت به همسرش گفت لطفا انگورها را بیاورید بخوریم. همسرش با لبخند گفت: من و بچه ها انگورها را خوردیم، خیلی هم خوشمزه بود. مرد با تعجب گفت: تمام یک مَن انگور را خوردید؟ زن گفت: بله مرد گفت: یک مَن انگور خریدم یک حبه‌ هم برای من نگذاشتید؟ مرد ناراحت شد و از خانه بیرون رفت و هرچه همسرش صدایش زد پاسخی نداد. مرد نزد دوستش که در آن شهر املاک زیادی داشت رفت و یک زمین برای مسجد خرید، سپس نزد بنّای شهر رفت و باهم سر زمین رفتند. بنّا وقتی عجله مرد را دید چند کارگر آورد و ساخت مسجد را شروع کرد، مرد ثروتمند هم وقتی از شروع کار مطمئن شد به خانه برگشت. همسرش عذرخواهی کرد و گفت: کجا رفتی؟ چرا بی خبر؟ مرد تاجر گفت: رفته بودم یک حبه انگور از یک مَن مالی که در این دنیا دارم برای آخرت خودم کنار بگذارم، و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم. همسرش گفت چطور؟ مرد گفت: شما به اندازه یک حبه انگور هم به یاد من نبودید! البته این خاصیت این دنیاست تقصیر شما نیست، اما من چطور انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا به یاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ با ما همراه باشید 👇🌱 ╔═•══❖ •ೋ° @Mahmood_Khorasani ╚═•═◇ 🕌 ⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ❤️ •ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍 پدر و مادر مثل حبه های قند هستن! ➖➖➖➖➖➖➖➖ ➖➖➖➖➖➖➖➖ با ما همراه باشید 👇🌱 ╔═•══❖ •ೋ° @Mahmood_Khorasani ╚═•═◇ 🕌 ⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ❤️ •ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 بهترین خیرات برای اموات چیست؟ 🎙️ آیت الله محمدی ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ با ما همراه باشید 👇🌱 ╔═•══❖ •ೋ° @Mahmood_Khorasani ╚═•═◇ 🕌 ⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ❤️ •ೋ•ೋ°