💠برای محمدرضا/صدو هجده
▪️احمدرضا بیضائی
🌷سال ٨٤، تهران، سعادت آباد، پارك شقايق
خوابگاه دانشجويان متأهل دانشگاه تهران، سعادت آباد بود. دوره تخصص اونجا بودم. محمودرضا گاهى مى اومد بهم سر ميزد. اون روز از خوابگاه اومديم تو پارك قدم بزنيم اين عكسا رو اونجا ازش گرفتم.
اوقات خوش آن بود كه با «تو» به سر شد...
💠برای محمودرضا / صدو چهل و دو
▪️احمدرضا بیضائی
🌷یکی از دوستان خیلی نزدیک محمودرضا تو تبریز از اهل سُنّت بود و ۲۲ سال تمام این دوستی پابر جا بود. نمیخوام بگم خدا محمودرضا رو از اول برای سوریه ساخته بود ، ولی
محمودرضا هوشیار وارد سوریه شد . اونجا با اهل سنت جوری تا کرده بود که تو کار شناسایی پای کارش می اومدن.
💠برای محمودرضا /صدو چهل و سه
▪️احمدرضا بیضائی
یادی از محمودرضا و روزهای فتنه
🌷به بچه های بسیج خیلی اعتقاد داشت. در روزهای فتنه ۸۸ یکبار درباره بچه های بسیج صحبت می کردیم؛ از بسیجی های اسلامشهری و اینکه چطور پای کار انقلاب اند کلی صحبت کرد و کلی از آنها تعریف و تمجید کرد. با همه جوّ سنگینی که آن روزها علیه بچه های بسیج وجود داشت، به شدت از تأثیر حضور بسیج در خاتمه دادن به غائله فتنه تعریف می کرد. این بچه ها را خیلی دوست داشت و با احترام از آنها یاد می کرد. خودش هم یکی از آنها بود
🌷محمودرضا بسیجیِ وسط معرکه بود.!!
در ایام اغتشاشات خیابانهای تهران، کنار بچه های بسیج بود.
کسی به او تکلیف نمی کرد که برود، اما موتور سیکلتش را بر می داشت و تنهایی می رفت. چند بار هم خودش را به خطر انداخته بود. یک بار خودش تعریف کرد که به خاطر ظاهر بسیجی اش، پشت چراغ قرمز، اراذل و اوباش هجوم آورده بودند که موتورش را زمین بزنند اما نتوانسته بودند
🌷آن روزها نگرانش می شدم. در یکی دو هفته اول بعد از انتخابات که خیابان انقلاب و آزادی و بعضی خیابانهای اطراف اغتشاش بود، یکبار با او تماس گرفتم و پرسیدم: «کجایی؟» گفت: «توی خیابان.» گفتم: «چه خبر است آنجا؟» گفت: «امن و امان.» گفتم: «این چیزهایی که من دارم توی اینترنت می بینم، آنقدرها هم امن و امان نیست!» گفت: «نگران نباش.» گفتم: «چرا؟» گفت: «بسیجی زیاد است.»
📚کتاب تو شهید نمی شوی ،صفحه ۴۹
روایت هایی از حیات جاودانه شهید محمودرضا بیضائی به روایت برادر
💠برای محمودرضا /صدو چهل و چهار
▪️ احمدرضا بیضائی
🌷پنجشنبه ۶ دی ۱۳۹۷ ،در جلسه ای فرهنگی در شهرستان میانه، یکی به من گفت:
«چشم و ابرو و قد و بالای محمودرضا را ول کن! بگو امروز ما چکار باید بکنیم که جای محمودرضا را پر کنیم؟!»
انقدر از این پرسش و نحوه سؤال کردن این برادر خوشم آمد که یکساعت برای جلسه حرف زدم.
🌷بعد از پنج سال اولین بار بود که احساس کردم کسی مشتری واقعی محمودرضاست.
▪️اگر سوء تفاهم ایجاد نمیکند، باید بگویم از دیدن شهید بازی ها بخصوص در شبکه های اجتماعی آزرده ام و دیدن پیروان حقیقی شهدا خوشحالم میکند.
#راه_شهدا
#پیروان_شهدا
💠برای محمودرضا /صدوچهل وپنج
▪️احمدرضا بیضائی
🌷شهید محمودرضا بیضائی در راهپیمایی ۹ دی ۸۸
متن پلاکاردی که در دست محمودرضاست:
منافق کهنه کار، بدان
بسیج یعنی استاد و دانشجو
بسیج یعنی معلم و دانش آموز
بسیج یعنی نخبه و مدیر
بسیج یعنی کارگر و برزگر
بسیج یعنی مردم
♻️پی نوشت:
این عکس که بعد از شهادت محمودرضا از وجود آن باخبر شدم، فردای راهپیمایی ۹ دی در روزنامه کیهان چاپ شده بود (و کمی البته برای محمودرضا دردسر ساز شده بود) و امروز به لطف هنرمند عکاس و مستندساز بسیجی حاج سهیل کریمی به دستم رسید که بابتش همینجا تمام قد از ایشان تشکر میکنم
عکاس این عکس را نمی شناسم ولی دستشان را می بوسم اگر لطف کنند و فایل اصلی عکس را در اختیار بنده حقیر قرار بدهند.
#فتنه_۸۸_ نهم دی