eitaa logo
شهید آقا محمودرضـا بیضائی
238 دنبال‌کننده
512 عکس
293 ویدیو
0 فایل
﷽ مدافع حرم حضرت زینب (س) نام جهادی : (حسین نصرتی) ولادت: ۱۸ / ۹ /۱۳۶۰ تبریز شهادت: ۲۹/ ۱۰ /۱۳۹۲ 🌹قاسمیه شرق دمشق محل: دفن گلزار شهدای وادی رحمت تبریز .. اینیستاگرم 👇 https://instagram.com/shahid.beyzaei2?igshid
مشاهده در ایتا
دانلود
ت کرد و به هم کوبید.انگار احترام نظامی می گذارد. گفت بابا مامان حلال کنید دیگه.تعجب کردن.پدر گفت نکنه قصد سفر مکه و کربلا داری؟خنده کوچکی روی صورت محمودرضا شکفت.چیزی نگفت.نشست پشت فرمان و رفت که رفت.آنقدر آرام و عادی که آب در دل پدر ومادر تکان نخورد.یک هفته نشده بود که دوباره زنگ زد.بابا من اینجا میخواهم برات لباس بخرم ولی جنسی که شما میخواهید نیست.یک چیز پرز دار دیگه دارند،اجازه میدید بخرم؟پدر گفت نه خودم بعدا میخرم و این آخرین تماس محمودرضا بود.سه روز بعد از آن عازم سوریه شد و این اولین بار بود که به ماموریت می رفت و به پدر زنگ نمیزد شاید نمیخواست پدر بگوید به خدا سپردمت،مواظب خودت باش.دوستش می گفت به من سپرده بود که برای پدرم چنین لباسی با چنین جنسی میخواهم بخرم،تو تهیه کن.اما درست دو روز قبل از شهادت پیغام داده بود دیگر لازم نیست لباس بخری.گویی آماده شده بود و میدانست دیگر بازگشتی نیست و آنقدر فهم و درک داشت که نمیخواست پدر بعد از شهادتش آن لباس هارا ببیند و هربار آن خاطره برایش جان بگیرد.محمودرضا حکایت غریبی داشت. 🌷(صفحه ۴) اینکه به قول مسلمانان صدر اسلام هم مهاجر بود و هم انصار.و نام مستعاری که در سپاه قدس برای خودش برگزیده بود گواه آرمان او بود،حسین نصرتی.بالاخره آن روز فرا رسید.29دی92عجب تصادفی،میلادپیامبر ختمی مرتبت و امام صادق(ع) (❌دقیقه17:22نامفهوم❌)که چهار سال پیش در چنین مناسبتی عروسی محمودرضا بود.حالا در منطقه قاسمیه در بعداز ظهری غریب محمودرضا به راستی محمود... رضا شد.شاید صدای ملائک را شنید که محمودرضا بیضایی خریدنی شدی.برازنده ی نامت شدی حسین.انتظار محمودرضا به پایان رسید و آن عشق او را برد .یک کانال،یک تله انفجاری و ده ها ترکش او را به وصال معشوق ازلی رساند.ایمان داشت نبرد شام مطلع حق و تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است.او برای خود و خانواده اش نقش و مسئولیتی سنگین تعریف کرده بود و بیش از ده ساله گذشته خود را برای این مسئولیت تربیت کرده بود.خود را برای فداشدن. و برای خانواده و عزیزانش صبر کردن حتی به قیمت سوختن و دم بر نیاوردن.سوختنی که ساختن ده ها، صد ها ، بلکه هزاران محمودرضا و حسین نصرتی دیگرثمره آن است و ساختن دنیایی که همه شهیدان راه حق برای تحقق آن فدا شده بودند و می شدند.همان شب خبر به تهران رسید اما پدر،پدری که عاشق او بود،برادری که دلش بند قامت او بود هنوز خبری نداشته اند.آن شب محمودرضا خودش مهم ترین مقدمه را چید.پدرش خواب عجیبی دید.صبح با دلی پر از آشوب منتظر بود تا خوابش را برای همسرش،یاور چهل ساله زندگی اش تعریف کند.جمیله خواب عجیبی دیدم.جلوی خانه قدیمی مان محمودرضا داشت می آمد.از همان جاده ای که از جلوی خانمان می گذشت.خیلی لباس شیک و مرتبی پوشیده بود.خیلی آراسته بود.چند نفری به استقبالش رفتند و خوش و بش کردند و من هم به استقبالش رفتم.روبوسی کردیم.دیدم خیلی عجله داردگفتم محمود رضا
💠برای محمودرضا/ صدو هفده ▪️احمدرضابیضایی 🌷شبکه خبر داشت مراسم استقبال رسمی از روحانی تو فرودگاه زوریخ (سوئیس) رو زنده بخش میکرد. سرود ملی ایران رو که تو فرودگاه نواختن مادرم مای تلویزیون به زحمت بلند شد ایستا . میگم مادر من بشین چه کاریه؟ میگه شهید دادن برای این سرود باید بایستم.کم اوردم. بلند شدم منم با مادر ایستادم.
💠برای محمدرضا/صدو هجده ▪️احمدرضا بیضائی 🌷سال ٨٤، تهران، سعادت آباد، پارك شقايق خوابگاه دانشجويان متأهل دانشگاه تهران، سعادت آباد بود. دوره تخصص اونجا بودم. محمودرضا گاهى مى اومد بهم سر ميزد. اون روز از خوابگاه اومديم تو پارك قدم بزنيم اين عكسا رو اونجا ازش گرفتم. اوقات خوش آن بود كه با «تو» به سر شد...
💠برای محمودرضا/ صدو بیست و یک ▪️احمدرضا بیضائی هر چى ميام از شوخى ها و مزه پرونى هاى محمودرضا بنويسم مى بينم نميشه نوشتشون!! نه اينكه از دايره ادب خارج باشن ها... نه! مى ترسم اگه بنويسم تو اين فضا (توييتر) مورد سوء استفاده معاندين و اراجيف گوها قرار بگيره. پرده غنچه مى درد خنده دلگشاى تو...
💠برای محمودرضا / صدو چهل و دو ▪️احمدرضا بیضائی 🌷یکی از دوستان خیلی نزدیک محمودرضا تو تبریز از اهل سُنّت بود و ۲۲ سال تمام این دوستی پابر جا بود. نمیخوام بگم خدا محمودرضا رو از اول برای سوریه ساخته بود ، ولی محمودرضا هوشیار وارد سوریه شد . اونجا با اهل سنت جوری تا کرده بود که تو کار شناسایی پای کارش می اومدن.
💠برای محمودرضا /صدو چهل و سه ▪️احمدرضا بیضائی یادی از محمودرضا و روزهای فتنه 🌷به بچه های بسیج خیلی اعتقاد داشت. در روزهای فتنه ۸۸ یکبار درباره بچه های بسیج صحبت می کردیم؛ از بسیجی های اسلامشهری و اینکه چطور پای کار انقلاب اند کلی صحبت کرد و کلی از آنها تعریف و تمجید کرد. با همه جوّ سنگینی که آن روزها علیه بچه های بسیج وجود داشت، به شدت از تأثیر حضور بسیج در خاتمه دادن به غائله فتنه تعریف می کرد. این بچه ها را خیلی دوست داشت و با احترام از آنها یاد می کرد. خودش هم یکی از آنها بود 🌷محمودرضا بسیجیِ وسط معرکه بود.!! در ایام اغتشاشات خیابانهای تهران، کنار بچه های بسیج بود. کسی به او تکلیف نمی کرد که برود، اما موتور سیکلتش را بر می داشت و تنهایی می رفت. چند بار هم خودش را به خطر انداخته بود. یک بار خودش تعریف کرد که به خاطر ظاهر بسیجی اش، پشت چراغ قرمز، اراذل و اوباش هجوم آورده بودند که موتورش را زمین بزنند اما نتوانسته بودند 🌷آن روزها نگرانش می شدم. در یکی دو هفته اول بعد از انتخابات که خیابان انقلاب و آزادی و بعضی خیابانهای اطراف اغتشاش بود، یکبار با او تماس گرفتم و پرسیدم: «کجایی؟» گفت: «توی خیابان.» گفتم: «چه خبر است آنجا؟» گفت: «امن و امان.» گفتم: «این چیزهایی که من دارم توی اینترنت می بینم، آنقدرها هم امن و امان نیست!» گفت: «نگران نباش.» گفتم: «چرا؟» گفت: «بسیجی زیاد است.» 📚کتاب تو شهید نمی شوی ،صفحه ۴۹ روایت هایی از حیات جاودانه شهید محمودرضا بیضائی به روایت برادر
💠برای محمودرضا /صدو چهل و چهار ▪️ احمدرضا بیضائی 🌷پنجشنبه ۶ دی ۱۳۹۷ ،در جلسه ای فرهنگی در شهرستان میانه، یکی به من گفت: «چشم و ابرو و قد و بالای محمودرضا را ول کن! بگو امروز ما چکار باید بکنیم که جای محمودرضا را پر کنیم؟!» انقدر از این پرسش و نحوه سؤال کردن این برادر خوشم آمد که یکساعت برای جلسه حرف زدم. 🌷بعد از پنج سال اولین بار بود که احساس کردم کسی مشتری واقعی محمودرضاست. ▪️اگر سوء تفاهم ایجاد نمیکند، باید بگویم از دیدن شهید بازی‌ ها بخصوص در شبکه های اجتماعی آزرده ام و دیدن پیروان حقیقی شهدا خوشحالم میکند. #راه_شهدا #پیروان_شهدا
💠برای محمودرضا /صدو‌چهل وپنج ▪️احمدرضا بیضائی 🌷شهید محمودرضا بیضائی در راهپیمایی ۹ دی ۸۸ متن پلاکاردی که در دست محمودرضاست: منافق کهنه کار، بدان بسیج یعنی استاد و دانشجو بسیج یعنی معلم و‌ دانش آموز بسیج یعنی نخبه و مدیر بسیج یعنی کارگر و برزگر بسیج یعنی مردم ♻️پی نوشت: این عکس که بعد از شهادت محمودرضا از وجود آن باخبر شدم، فردای راهپیمایی ۹ دی در روزنامه کیهان چاپ شده بود (و کمی البته برای محمودرضا دردسر ساز شده بود) و امروز به لطف هنرمند عکاس و مستندساز بسیجی حاج سهیل کریمی به دستم رسید که بابتش همینجا تمام قد از ایشان تشکر میکنم عکاس این عکس را نمی شناسم ولی دستشان را می بوسم اگر لطف کنند و فایل اصلی عکس را در اختیار بنده حقیر قرار بدهند. #فتنه_۸۸_ نهم دی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆🔴مراسم پنجمین سالگرد شهادت شهید محمودرضا بیضائی جمعه ۲۸ دی ماه ۱۳۹۷ به روایت تصویر حضور کوثر خانوم گل بر سر مزار مطهر پدر...
امشب شهادتنامه عشاق امضا می شود 💠شهید علی یزدانی : ایشون (شهید بیضائی) یه پیشونی بندی داشت یا# فاطمه الزهرا"س" روش نوشته بود، بهش گفتم: از این پیشونی بندت خیلی می ترسم توی کوچه(زمان شهادت)براش تله گذاشتن...
💠دکتر احمد رضا بیضائی : 🌷پیکرمحمودرضا، سر تا پا غرق خون بود. پیکر آمد بهشت زهرا(س) و لباسهای رزم از تنش خارج شد. بازوی چپ از کتف جدا بود و با چند عضله به بدن بند بود. روی بازو، در اثر ترکشها و موج انفجار، تا روی مچ بشدت آسیب دیده بود. #پهلوی #چپ پر از جراحت بود. بعدا شمردم، روی پهلوی پیراهن ۲۵ جای اصابت ترکش بود. سر یکی از ترکشهایی که اصابت کرده بود از زیر کتف راست خارج شده بود. ساق پای چپ شکسته بود و ترکش کوچکی هم به سرش گرفته بود. با همه جراحاتی که جلوی چشمانم بر پیکرش می‌دیدم، زیبا بود. زیباتر از این نمى‌شد که بشود. غبطه می‌خوردم به وضعی که پیکرش داشت. توی دلم گذشت و زیر لب گفتم ماشاءالله داداش! ای والله! حقا #شبیه #حسین (ع) شده‌ای. اما نه ! #شبیه #زهرا (س) بیشتر... چه می‌گویم؟... هیچکس نمی‌دانست حرف آخری داشته یا نه؟! آنهایی که بالای سرش رسیده بودند می‌گفتند : نفسهای آخرش بود و حرف نمی زد. نمى‌دانم ... شاید وقتی با موج انفجار به دیوار کانال خورد، #یا #زهرا گفته باشد.
محل شهادت آقا محمود رضا بیضائی👆
💠حاج حسین یکتا : 🌷وقتی تیر میخورد به پهلوی بچه ها چیزی که میشنیدیم یه آخ بود ؛ یه افتادن. نمیدونین وقتی تیر میخوره تو پهلو آدم .. باز میخوره تو پهلو تا نخوره به استخون کمتر میفهمی این یطرف قصّه ؛ یطرف دیگه اینکه وقتی تیر خورد تو پهلو دیگه نفس کشیدن سخت میشه !!! براتون روضه ی نفس کشیدن خانم حضرت زهرا "س" رو توی بستر خوندن ... ▪️به یاد شهدای پهلو شکسته که به مادرشان حضرت زهرا "س" اقتدا کردند. یا زهرا(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا