eitaa logo
شهید آقا محمودرضـا بیضائی
238 دنبال‌کننده
512 عکس
293 ویدیو
0 فایل
﷽ مدافع حرم حضرت زینب (س) نام جهادی : (حسین نصرتی) ولادت: ۱۸ / ۹ /۱۳۶۰ تبریز شهادت: ۲۹/ ۱۰ /۱۳۹۲ 🌹قاسمیه شرق دمشق محل: دفن گلزار شهدای وادی رحمت تبریز .. اینیستاگرم 👇 https://instagram.com/shahid.beyzaei2?igshid
مشاهده در ایتا
دانلود
ببین چه دلگیرم !! چرا هر چه میــدوَم به گرد پایتـ هم نمیرسم!؟ هوای دلـم را مےبینی؟؟؟ از حد هشــدار گذشته! یاری ام کن محمود رضاااااااااا
یکجوری باران می بارد انگار می داند در دل من چه خبر است ... دلتنگیم... و همین باران برای رسوا شدنمان کافےست... #دلتنگتم_محمود_رضا
اگر دلت را داده ای به #شهدا پَسَش مگیر  بگذار در این #تلاطم روزگار دل بماند ...
مگر میشه به پرنده گفت که پرواز نکن... اگر نمیشه ، چرا به ما میگن شهید نشو... ما هم دل داریم دلمون پروازی میخواد با نام شهادت...
این جمعه هم گذشت و باز نیامدی امام زمانم... و باز می گوییم اللهم عجل لولیک الفرج...
چـہ ڪرده اے تُ با دلمــ ڪہ نبــض مــن ، صـداے ٺوستـــــ ݘـہ ڪرده اے تُ با سـرمــ ڪہ فڪر مـن هــواے ٺوسٺــــ #محمود_رضا
خوب نگاه کنید! آهای بچه شیعه ها سربازهای سید علی پست نگهبانےشان تمام شده❗️ 👈حالانوبت ماست❗️ سلاحش را برداریم
🌷شهادتش، مزد پر کاریش بود و با شهادتش «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» را ثابت کرد. روزهایی که تهران با او بودم شاهد بودم که چطور دو شب متوالی را نمی‌خوابد یا خوابش از دو – سه ساعت بیشتر تجاوز نمی‌کند. تماسهای کاریش شبها گاهی تا ۲ صبح طول می کشید و از صبح خیلی زود هم شروع به زنگ زدن به نفرات مختلف برای هماهنگی کارهای آنروز میکرد. چشمهای همیشه سرخ و تن همیشه خسته‌اش بارزترین خصوصیتش بود. دفعه قبل که بعد از شهادت شهید محمد حسین مرادی برگشته بود کمردرد شدیدی داشت و نمی‌توانست رانندگی کند. می‌گفت آنطرف برای این کمردرد رفتم دکتر، مسکنی زد که گفت این فیل را از پا می‌اندازد ولی فرقی به حال کمردرد من نکرد. با همین کمردرد هم سفر آخر را رفت. 🌷 روزی هم که شهید شد، از دو شب قبل بیدار بود. توی اتاقش پوستری از حاج همت روی کمد لباسهایش زده بود که این جمله حاج همت روی آن به چشم می‌خورد: «با خدای خود پیمان بسته‌ام که در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم» و از این لحاظ به حاج همت اقتدا کرده بود.
ازش گله کردم که چرا دیر به دیر سر می زند. گفت «پیش زن های دیگه م ام. » گفتم «چی؟» گفت «نمی دونستی چهار تا زن دارم؟» دیدم شوخی می کند. چیزی نگفتم. گفت «جدی می گم. من اول با سپاه ازدواج کردم، بعد با جبهه، بعد با شهادت، آخرش هم با تو. » یادگاران، کتاب ، ص 70
به چه مشغول كنم دیده و دل را كه مدام دل تو را می‌طلبد، دیده تو را می‌جوید... #محمود_رضا
اگر از عزیزان کسی هست که علاقمند به ادمینی در کانال باشه به بنده اطلاع بده