eitaa logo
حاج محمود کریمی
1.3هزار دنبال‌کننده
958 عکس
418 ویدیو
10 فایل
📺پایگاه رسانه‌ای‌حاج محمود کریمی 📜 تنها کانال متن اشعار حاج محمود کریمی 📢 اعلام مراسم:ولادت امیرالمومنین 🗓 🕌 امامزاده علی اکبر،چیذر ارتباط با مدیر @ali2581 ✅پایگاه اینترنتی فطرس: www.fotros.ir ⛔️انتشارفقط با لینک
مشاهده در ایتا
دانلود
📋 : وقتی که در دور برت لشکر نباشد ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی که در دور و برت، لشکر نباشد وقتی برایت یک‌نفر یاور نباشد وقتی که «هل من ناصر» تو، بی‌جواب هست وقتی که شرم از سبط پیغمبر نباشد خواهر اگر جان را نریزد زیر پایت دیگر به جان تو قسم، خواهر نباشد باید که قربانی شوند؛ این دو جوانم باور بکن! راهی از این بهتر نباشد وقتی که عبدالله هم داده رضایت عذری نمانده؛ صحبتی آخر نباشد وقتی وهب را مادرش تقدیم کرده از یک مسیحی، خواهرت کم‌تر نباشد بگذار تا کامل شود، عشق من و تو بگذار بین ما، کس دیگر نباشد کاری بکن ای عشق من! در روز محشر تا خواهرت شرمنده از مادر نباشد من هرچه را دارم اگر ریزم به پایت جبران یک موی علی‌اصغر نباشد هستند اولاد من؛ امّا خون این‌ها رنگین‌تر از خون علی‌اکبر نباشد گفتی همیشه خواهرت را دوست داری حالا نباید روی حرف‌اش «نه» بیاری از غربتت مولا خبر دارند هردو بر حال امروزت، نظر دارند هردو تنهایی‌ات این‌جا درآورد اشک‌شان را از غصّه‌ات، چشمان تر دارند هردو پوشانده‌ام بر تن، لباس رزم‌شان را بنگر چه تیغی بر کمر دارند هردو من که حریف بی‌قراری‌شان نبودم شور عجیبی بین سر دارند هردو از لحظه‌ای که گفته‌ای «نه»؛ ای برادر! حال و هوای محتضر دارند هردو از بس‌که شوق پرزدن را دوست دارند بر تن به‌جای دست، پر دارند هردو از نسل ابراهیم و اسماعیل هستند در دست‌شان تیر و تبر دارند هردو وقت رجزخواندن، شبیه شیر هستند وای از دمی که نیزه بردارند هردو مانند خورشیدند و آتش می‌فشانند شیران جنگند و شرر دارند هردو با خون‌شان آمیخته شور شجاعت مانند عبّاست، جگر دارند هردو بگذار این‌ها سوی میدان پر بگیرند من راضی‌ام هردو به پای تو بمیرند شمس حجاب گنبد دوّار؛ ای دختر حیدر! بدر سپهر عصمت و ایثار؛ ای دختر حیدر! در کرب‌و‌بلا نقطه‌ی پرگار؛ ای دختر حیدر! روح بلند حیدر کرّار؛ ای دختر حیدر! ای تیغ کلام تو شرربار؛ ای دختر حیدر! ای مهر نگاه تو گهربار؛ ای دختر حیدر! ای هم‌قطار سیّدالاحرار؛ ای دختر حیدر! ای ثانی زهرا؛ ای زینت مولا؛ بانوی عاشورا ای رشته‌کوه صبر و صلابت؛ ای دختر حیدر! خورشید فروزان هدایت؛ ای دختر حیدر! پیغمبر ایثار و شهادت؛ ای دختر حیدر! ای سیده‌ی صبح قیامت؛ ای دختر حیدر! درهم شکن تخت خلافت؛ ای دختر حیدر! بردی به دوشت بار امانت؛ ای دختر حیدر! هستی امانت‌دار امامت؛ ای دختر حیدر! تصویر و تجلّای شجاعت؛ ای دختر حیدر! ای عالم و اعلم؛ بانوی دو عالم؛ بانی محرّم تو زینبی و یار حسینی؛ ای دختر حیدر! تو بانوی دربار حسینی؛ ای دختر حیدر! بعد از حسین، تکرار حسینی؛ ای دختر حیدر! گنجینه‌ی اسرار حسینی؛ ای دختر حیدر! پیغمبر ایثار حسینی؛ ای دختر حیدر! فاتح‌ترین سردار حسینی؛ ای دختر حیدر! تو قبله‌ی اقمار حسینی؛ ای دختر حیدر! ای لیله‌ی اسرا؛ ای روح مصلّی؛ یا زینب‌کبری  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
📋 : اگر آتش به دلت هست و اگر تب داری ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگر آتش به دلت هست و اگر تب داری یا اگر از غم و اندوه و بال، سینه لبالب داری یا پریشانی روز و دل آتش‌زده هرشب داری چاره‌اش نور علی نور، دعای نور است بسم ربّ نور است؛ گرچه او مستور است چاره‌اش زمزمه‌ی نور، دعای زهراست چاره‌اش یک مدد از چادر بانوی خداست نور خورشید نه؛ مهتاب نه؛ این‌ها همه هیچ نور می‌خواهی از آن چادر بانو دریاب نور آن عصمت ناب نور از ریشه‌ی آن چادر قدسی‌ست که قدّیسه‌ی صدّیقه به سرداشته، می‌جوشد از این چادر پر وصله‌ی خاتون علی، سرّ مکنون علی چادری که سر هر ریشه‌ی آن معجزه در معجزه پنهان کرده، درد درمان کرده، زخم کتمان کرده، عاریت بوده شبی، نزد شمعون یهودی و سحر با نورش از یهودی‌ها هم دل ربوده‌ست و مسلمان کرده سیره‌اش را دریاب، در دل این گرداب، ریشه‌اش را دریاب، این سلاح تقواست، چادرت حصن حصین زهراست، رنگی از نور خداست، هرکه دارد به سرش، سایه‌ی رحمت دارد حسّ آرامشی از باغ نجابت دارد عفّت و عاطفه و لطف و محبّت دارد عطر عصمت دارد، چادر مشکی او ریشه‌ی غیرت دارد چادرت را دریاب! چادرت حرمت و عزّت دارد چیست آن؟ پوشش بیت‌الله است رنگ آن تیره ولی بر سرتان پرچم ثارالله است چیست چادر؟ صدف گوهرهاست، حرم دخترهاست، حافظ باورهاست، چادر مشکی تو شهپر توست، خواهرم! سنگر توست، دست زهراست که روی سر توست وارث نور حجاب! چادرت را دریاب ولی ازتیر هوس‌ها دوری، حاضری درهمه‌جا، در حفاظ نوری، نوری ازجنس شرف، نوری از جنس غرور مثل قرآن‌کریم «فی کتاب مکنون» «فی حجاب مستور» چادر آرامش یاس، وسط طوفان‌هاست ستر ناموس خداست، چادر آسودگی لاله از اندیشه‌ی باد چادر آسایش گل‌برگ از احساس نظربازی‌هاست چادر خیمه‌ی عاشوراست، چادر ارث زهراست چادر مادرمان دست مرا می‌گیرد با همان انوارش؛ با همان اسرارش با همان حسّ صمیمیّت خود، با همان غیرت خود بین راه و بیراه، بین گاه و بیگاه تا که لب باز نکرده است؛ دعا می‌گیرد با همان مادری‌اش، فکر من است روز و شب روضه‌ی او، ذکر من است نه فقط دست من و تو به پرش هست دخیل همه از نوح و خلیل، فطرس و جبرائیل دودمان آدم، سال‌ها هست که حاجات از آن می‌گیرند، از همان مقنعه، جان می‌گیرند ناتوانند و توان می‌گیرند همه با گریه زبان می‌گیرند: چادرت را بتکان؛ لطف خدا را بفرست چادرت را بتکان؛ روزی ما را بفرست ای که روزی دو عالم، همه از چادر توست روزی ماه محرّم، همه از چادر توست و خدا نیز به آن نور، مباهات کند فخر بر «مادر سادات» کند چادری که به پرش، بوسه‌ی احمد دارد روی هر ریشه‌ی آن، بوی محمّد دارد چقدر چشم کشیده است علی؛ حیدرکرّار روی چادر بانویش، نور سرمد دارد ولی افسوس! که یک روضه‌ی پر غصّه‌ی بی‌حدّ دارد روضه‌ای بد دارد؛ ای مدینه! ای داد! از نگاهی سنگین؛ دادها از بیداد آه! این چادر پرنور، زمین خورد؛ زمین پاره از لطمه‌ی بی‌باکی شد یک نفر کاش بگوید که چرا خاکی شد پشت در بود که آتش سر زد یک نفر شعله‌ای آورد و به جان در زد در آتش‌زده را وای که بر مادر زد زینب افتاد؛ حسن برسر زد؛ دید درکنده نشد ضربه‌ای دیگر زد؛ وای محکم‌تر زد! قنفذ از راه، از آن‌لحظه که آمد، می‌زد تازه می‌کرد نفس را و مجدد می‌زد وای از دست مغیره؛ چقدر بد می‌زد جای هرکس که در آن‌روز نمی‌زد، می‌زد کربلا چادر زهرا به سر زینب بود سپر زینب بود؛ لشکری دور و بر زینب بود درمیان گودال، قمر زینب بود؛ سحر زینب بود جگر زینب بود؛ آن‌طرف، حرم شعله‌ور زینب بود این‌طرف برسر نی، هم‌سفر زینب بود گرچه زینب از غم، غیر خوناب نخورد آه از سینه کشید؛ با دل پرخون گفت: مادر آب کجایی؟! پسرت آب نخورد پای فریاد غم‌اش، سینه‌ای نیست که در عرش خدا چاک نشد ناله می‌زد ز جگر: پدر خاک کجایی؟! پسرت خاک نشد از کنار گودال، چادرش را دو گره بست؛ قدم را برداشت، کوه غم را برداشت بی حسین و عبّاس، او علم را برداشت یک‌تنه بار حرم را برداشت رفت تا شام بلا نعره‌اش کاخ ستم را برداشت  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
📋 : نون و قلم آمدند ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نون و قلم آمدند کفن به تن، شبیه هم آمدند دو پهلوان زینب دوتا مدافع‌حرم آمدند برای دل‌گرمی رقیّه‌ی برادرم آمدند دو تا علی‌اکبر فدیه به صاحب‌علم آمدند به اذن نام «مادر» چه با ادب، چه محترم آمدند نوه‌های حیدرکرّار، نوه‌های جعفرطیّار هردو آماده‌ی پروازن؛ بیا منّت سر من بگذار ما که دیدیم زمین‌خوردن مادر رو دیگه اینا نبینن ما که دیدیم آتیش پر و معجر رو دیگه اینا نبینن چشماتو می‌بوسم؛ اجازه بده دستاتو می‌بوسم؛ اجازه بده رومو زمین نگذار؛ اجازه بده پاتو می‌بوسم؛ اجازه بده اینا شاگرد علمدارن؛ می‌دونی چقد جنم دارن عزم انتقام بانوی بی‌مزار بی‌حرم دارن ما که بودیم که دست حیدرو بستن دیگه اینا نباشن ما که بودیم آتیش به خونه زد دشمن دیگه اینا نباشن جان و دل خواهر! اجازه بده جان علی‌اصغر، اجازه بده می‌دونم الان توو دلت چی گذشت به خاطر مادر، اجازه بده تا قیامت هرجا میدونه، عشق تو باشه، بهاش خونه جون میدن به پات اونایی‌که حبّ «حیدر» توو رگاشونه من می‌بینم که خیمه‌ها میشه غارت دیگه اینا نبینن من می‌بینم، میره رو نی شیرخوارت دیگه اینا نبینن تا این علم بالاس، اجازه بده تا خیمه‌ها برپاس، اجازه بده نذار ببینن چی میاد به سرم بعد تو و عبّاس، اجازه بده  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
📋 : زینب مضطرم؛آمدم از حرم ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زینب مضطرم؛ آمدم از حرم تا بگیرم اذن میدان ای برادرم! کودکانم ببین: چون طفل خوشه‌چین لطفی ای نازنین! جانا جان مادرم! من مورم و تو سلیمان جان خواهر را مرنجان یار دیرینه‌ام: تویی آئینه‌ام جان مادر، مزن دست رد به سینه‌ام ببین روی سرم؛ چادر مادرم با این چادر مثل بانوی مدینه‌ام هدیه‌ام را برنگردان جان خواهر را مرنجان با قلب پر دردم دو سرباز آوردم جانا! راضی مشو دست‌خالی برگردم این دو جنم دارند؛ طیّار و کرّارند مرد می‌دانند و شاگرد علمدارند راهی‌شان کن سوی میدان جان خواهر را مرنجان  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
📋 : ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ أنا البدرُ أنا الفجرُ أنا اللّيالي والعشرُ أنا الشّفعُ أنا الوَترُ أنا الحشرُ أنا النّشرُ أنا العصرُ أنا النصرُ أنا المَوتورُ والوِترُ أنا القهرُ أنا القدرُ أنا النّهيُ أنا الأمرُ أنا صاحبُ الرّايه أنا آيةُ الآيه أنا وحدي عسكرُ الحسين أنا العباس أنا العباس أنا الطّورُ أنا الصُّوْرُ أنا الكتابُ مسطورُ أنا الأصلُ أنا الفصلُ بكفّي الرّقّ منشورُ مِنَ النورِ أنا النّورُ أنا الجنّةُ والحورُ أنا القائلْ أنا الكافِلْ فداءَ السّبطِ منحورُ أنا زمزمُ المحشرْ نفسُ المرتضى حيدرْ أنا وحدي عسكرُ الحسين أنا العباس أنا العباس عظيمُ الشانْ أنا الميزان أنا الإحسانُ والإيمان أخي اللؤلؤ أخي المرجان آلاءُ سورةِ الرحمن أنا المذكور أنا المستور أنا ابنُ سورةِ الإنسان أنا السّقّاء رِواءُ الماء أنا حكاية العطشان أنا حارسُ القِربة أنا هيبةُ الكعبة أنا وحدي عسكر الحسين أنا العباس أنا العباس أنا الفاتقْ أنا الرّاتقْ أنا النّجمُ أنا الطّارق أنا الوعدُ أنا الصّادقْ أنا الرّعدُ أنا البارقْ أنا العاتقْ أنا الواثقْ وبالحقِّ أنا النّاطقْ أنا السّابقْ أنا الّلاحقْ أنا المعشوقُ والعاشقْ أنا شاهِدُ الإسرا عينُ فاطمه الزّهرا أنا وحدي عسكرُ الحسين أنا العباس انا العباس أنا النّجوى أنا الرّجوى أنا الدّينُ أنا التّقوى على الظُّلمهْ أنا النّقْمهْ على الكفرِ أنا البَلوى أنا النّعمهْ أنا الرّحمهْ أنا الجنّةُ والمأوى ومن أهوى أنا صارَ وصرت أنا من أهوى أنا يوسفُ الحورا أنا بابُ عاشورا أنا وحدي عسكرُ الحسين أنا العباس أناالعباس ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
📋 : غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب میدهد ۱۴۰۱ 🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب می‌دهد تورا صدا که می‌زنم؛ سنان جواب می‌دهد برای بار اوّل است، خودم سوار می‌شوم کار رسیده تا کجا! فضّه، رکاب می‌دهد مقابل نگاه یک سپاه، می‌خورم زمین همین‌که شمر ناقه‌ی مرا شتاب می‌دهد آیه‌ی تطهیر! بگو چه خاک بر سرم کنم؟! دهان قاتلان تو بوی شراب می‌دهد نداشت فایده قسم به کوفیان؛ تو سوختی نشسته دخترت، قسم به آفتاب می‌دهد گرفته لکنت زبان؛ سه ساله‌ات که این‌چنین سوال خواهر تو را دیر جواب می‌دهد شیر درست می‌شود؛ گریه بلند می‌شود همین‌که برلب خودش، رباب آب می‌دهد  ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷شهادت 📌 پایگاه رسانه ای حاج‌ محمود‌ کریمی @mahmoudKarimi_matn 🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️