📋 #شور : غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب میدهد
#شب_چهارم_محرم ۱۴۰۱
🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب میدهد
تورا صدا که میزنم؛ سنان جواب میدهد
برای بار اوّل است، خودم سوار میشوم
کار رسیده تا کجا! فضّه، رکاب میدهد
مقابل نگاه یک سپاه، میخورم زمین
همینکه شمر ناقهی مرا شتاب میدهد
آیهی تطهیر! بگو چه خاک بر سرم کنم؟!
دهان قاتلان تو بوی شراب میدهد
نداشت فایده قسم به کوفیان؛ تو سوختی
نشسته دخترت، قسم به آفتاب میدهد
گرفته لکنت زبان؛ سه سالهات که اینچنین
سوال خواهر تو را دیر جواب میدهد
شیر درست میشود؛ گریه بلند میشود
همینکه برلب خودش، رباب آب میدهد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🏷شهادت #امام_حسین
📌 پایگاه رسانه ای حاج محمود کریمی
@mahmoudKarimi_matn
🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
شور (غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب میدهد) - حاج محمود کریمی.mp3
5.76M
📌عـــزاداری شــب چهارم محرّم ۱۴۴۴
🎙 بامدّاحی: #حاج_محمود_كريمى
🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیهالسّلام)
📍 نشر آثار حاج محمود کریمی
@mahmoudKarimi_matn
@MAHMOUDKARIMMI
📌 #گزارش_متنی صوتی
🔖 عزاداری شب پنجم #محرم الحرام ١٤٤٤
🗓 سهشنبه یازدهــــم مـــــردادماه ۱٤٠۱
📍چیذر، هیئترایةالعبّاس(علیهالسّلام)
🎙 بانوای: #حاج_محمود_کریمی
و #حاج_حنیف_طاهری
🔉 #روضه | کودکی کردهانـد دوشادوش
🔉 #روضه | روی دشتی از خون، روی تلّی
🔉 #زمینه | گفته بودم بهـش، تـوی خیمه
🔉 #زمینه | عمـــو حسـین؛ مـــرا ببخـــش
🔉 #واحد | ای شهید اوّل گودال؛ عبدالله
🔉 #واحد | ای انتهای توبهی آدم، حسین
🔉 #جفت | سلام ای برتر از ایوب، صبـرت
🔉 #شور | شبای پریشونی بــا چشمـــای
🏷 #شب_پنجم_محرم_چهارصدویک
📱 پایگاه رسانه ای حاج محمود کریمی
@mahmoudKarimi_matn
📋 #روضه : کودکی کرده اند دوشادوش
#شب_پنج_محرم ۱۴۰۱
🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کودکی کردهاند دوشادوش
لحظهها را بزرگتر شدهاند
هردو از یک بناند و یک ریشه
شاخههایی سترگتر شدهاند
دو مناره، کنار گنبد سبز
دو بهشت به دوش پیغمبر
دو ستاره، دو کهکشان خورشید
به تمام بهشتیان سرور
دو برادر، دو نیمه از یک سیب
دو برابر، دو مثل بیهمتا
دو مسیحا دم و دو یوسف روی
دو سنوبر، دو ماه خوشسیما
مثل هم، شب گرسنه خوابیدند
همنشین هماند زیر عبا
هم قدم بودهاند در نجران
در کنار هماند ذیالقربی
دست در دستهای هم دارند
زانوی غم، کنار یکدیگر
گریه کردند روز و شبها بر
مادر بیمزار یکدیگر
هردو شمشیر مشترک دارند
تیغ شمشیرشان، دو دم دارد
یک دمش صلح و دیگری قیام
یک کتابی که دو قلم دارد
عاقبت، لحظهی فراق آمد
لاجرم، فصل بیقراری شد
یکی از آن دو بیبرادر ماند
دیگری رفت و زخم، کاری شد
ظاهراً یک برادر از دنیا
رفت و دیدار به قیامت شد
در حقیقت ولی چو آینه بود
تا که بشکست؛ بینهایت شد
پابهپای برادر از یثرب
مکّه و مروه و صفا رفته
حج خود را گذاشت در کعبه
با حسیناش به کربلا رفته
با حسیناش کنار نعش جوان
محتضر بود و خونجگر برگشت
با برادر، کنار علقمه رفت
با برادر، خمیدهتر برگشت
دید تا که برادرش تنهاست
لشکری از «حسن» فراهم کرد
یک سپاه از یتیمهایش را
عازم محشر محرّم کرد
یک حسن، قاسم است در پیکار
دیگری، حیدری است در میدان
آن یکی، احمدست در غزوه
این یکی در تلاطم و طغیان
یک حسن زیر پای مرکب ماند
یک حسن روی خاک غلطان شد
یک حسن زیر دستوپا گم شد
یک حسن باز تیرباران شد
یاد ایّام کودکیهاشان
دست خود را به دست خواهر داد
آخرش آخرین کبوتر را
از بلندی خیمهها پرداد
دستهایش شبیه یک کودک
از دم خیمهها، شتابان شد
شد مجسّم به جسم، عبدالله
سپر تیغهای برّان شد
چشم در چشم با برادر شد
بازهم یاد کودکی افتاد
دستهایش جدا شد عبدالله
بین گودال، کودکی افتاد
با برادر در آن دم آخر
سر به بالین مادر افتاده
خنجر کند قاتلاش با آن
حنجر خشک هم در افتاده
زیر آن چکمههای تازهی شمر
کهنه پیراهناش شده پامال
آخرش چکمهاش به کار آمد
دست او بند بود در گودال
سر جدا گشت و کوفیان شاد از
کشتن یک غریب بودند و
در هیاهو، میان هلهلهها
اسبها نانجیب بودند و
میرسد از قلب میدان، صدایت؛ ای عمو جانم! ای عمو
آرزو دارم شوم فدایت؛ ای عمو جانم! ای عمو
تا سپر تیر شوم به جایت؛ ای عمو جانم! ای عمو
تا که خون من بریزد به پایت؛ ای عمو جانم! ای عمو
از خیمه بیرون، عبدالله آمد؛ یاور برای ثارالله آمد
این گل پرپر با دیدهی تر
به لشکر میزند مانند حیدر
الله اکبر
سوی میدان، دست خالی میآیم؛ ای عمو جانم! ای عمو
من سپر شمشیر و نیزههایم؛ ای عمو جانم! ای عمو
قبل من پیشت رسیده بابایم، ای عمو جانم! ای عمو
میزند از قتلگاهت صدایم؛ ای عمو جانم! ای عمو
از خیمه بیرون، عبدالله آمد؛ یاور برای ثارالله آمد
این گل پرپر با دیدهی تر
به لشکر میزند مانند حیدر
الله اکبر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🏷شهادت #امام_حسین
📌 پایگاه رسانه ای حاج محمود کریمی
@mahmoudKarimi_matn
🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
📋 #روضه : روی دشتی از خون
#شب_پنجم_محرم ۱۴۰۱
🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روی دشتی از خون، روی تلّی از خاک
ایستاده به تماشای عمو
میوزد باد و رخ سوختهای میسوزد
میوزد باد و ترکهای لباش، شعلهور است
ولی انگار خبر از عطش و تشنگیاش هیچ نداشت
ولی انگار ز خود یا ز حرم، بیخبر است
چهقدر میل پریدن دارد
ولی افسوس که بالاش بسته است
دست او، دست بزرگ حرم بیعلم است
دست زینب، ای وای!
میوزد باد و تب خاطرهها میآید
پردهها میافتد؛ باز در خلوت شهر یثرب
باز در تنگ غروب، سمت یک قبّهی نور
سمت دیوار بقیع، دست در دست برادر میرفت
زائرانی کوچک که بزرگی ز قدّ و قامتشان میبارید
دو مه بدر تمام، دو پرستوی یتیم
فاتحه میخوانند سر قبر بابا
زیر لب میگویند
جای خالی تو اینجاست ولی پر شده است
چه عمویی داریم! مهربانتر ز همه
سایهاش از سر ما، کاشکی کم نشود
گفت قاسم که بیا برخیزیم
که عمو، چشمبهراه من و توست
ایستاده به در خانه که ما را بیند
جان من! عبدالله نرود از یادت
که اگر با تو نبودم روزی
نفسی دور نگردی از او
و چنین شد عمریست که دامان عمو، بالش اوست
شانهاش پنجهی او؛ جای خواباش آغوش
به سرش دست نوازش هرروز
گاه میگفت: عمو؛ گاه پدر
ولی ارباب فقط «جان پدر» میگفتش
به خودش آمد و دید
همه رفتند و کسی نیست، کسی غیر از او
قاسم از دستاش رفت؛ یا علمدار که رفت
به حرم پای جسارت وا شد؛ به خودش آمد و دید
پیشرویاش، همهی لشگر دشمن جمعاند
همه در یک نقطه، دشتی از لشگر و از نیزه و تیغ و
شمشیر، دشنه و سنگ و عمود و آهن
همه در یک گودی، متراکم شدهاند
جان به لبهایش بود؛ نفسش بند آمد
چشمهایش شد تار؛ گرد و خاک سرخی
از افق تا به افق میپیچد؛ مردن امّا آسان
ماندن اینجا چهقدر دشوار است
دست لرزانش را، عمّه با دستی که سر و پا میلرزید
میفشرد از سر احساس امانتداری
دید هرقدر که بشتابد زود، باز هم دیر شده
تشنهای میسوزد؛ خواهری مینالد
طاقت از دستاش رفت؛ گاه بر پنجهی پا
قامتاش میکشد و میبیند
گاه بر روی زمین میافتد
و به دستی که هنوز آزاد است
به سر و سینهی خود میکوبید
نالهاش گم میشد بسکه فریاد و صدا میآمد
هلهله میپیچید
گوییا نالهی او سمت عمو، نه! که به زینب
نرسید و گم شد؛ آنطرف زخمزنان
اینطرف لطمهزنان، آنطرف بارش زخم
اینطرف ناله و آه، وای عمّه! به نگاهی دریاب
اوّلین جاست که در پیش عمو نیستم و میمانم
چهقدر سنگین است، غم این لحظهی تلخ
جای هرلحظه که بر پیکر او میآمد
زخم سرخی به رخاش جا میکرد
هرچه جان داشت به دستاناش داد
دست خود را طرفی برد و رها کرد از بند
آستین پارهای از او به کف زینب ماند
یادگاری یتیمی تنها
گوییا عمّهی سادات، صدای حسناش را بشنید
خواهرم ممنونم! بگذار او برود
بگذار او بپرد که گر اینجا ندهد جان
دم آتش زدن و سوختن اهلحرم، میمیرد
لحظهای که تو و طفلان، همگی شعلهورید
چادری نیست که بر سر گیرید
غیرتاش را بنگر؛ بگذار او برود
تشنهتر عبدالله، جانب قربانگاه
پیشرویاش همهی لشگر دشمن جمعاند
همه در یک نقطه میرود میبیند
آنچه را که نتوانست ببیند، جبریل
مادرش میبیند؛ ذوالجناحاش سرخ است
نیزهها رو به زمین؛ تیغها رو به هوا
باز فوّارهی خون؛ یکنفر خود ز سر میدزدد
یکنفر میخواهد، زره از تن بکشد
ناکسی بر بدنش، نیزه را میشکند
مادرش میبیند، لب او خشک است و
سنگ، پیشانی او میشکند
یکنفر نیّت انگشتریاش را دارد
دشنهای میچرخد؛ باز فوّارهی خون
من مگر مردهام اینجا که به او میتازید؟!
به سرش میچرخید
چکمهپوشی آمد؛ تیغ خود بالا برد
آخرین ضربهی خود را آورد
دید چشمان حسین، سپری را پیشاش
دستهایی کوچک که به مویی بند است
باز هم مثل قدیم، سر عبدالله است روی دستان
عمو
باز هم مثل قدیم، خندهای زد به رخاش
کودک آرام گرفت؛ لحظهی آخر گفت
ای عمو! امّا باز
لب ارباب به هم خورد و شنید
از لباش «جان پدر»!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🏷شهادت #امام_حسین #عبدالله_بن_حسن
📌 پایگاه رسانه ای حاج محمود کریمی
@mahmoudKarimi_matn
🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
روضه (روی دشتی از خون، روی تلّی از خاک) - حاج محمود کریمی.mp3
41.46M
📌عـــزاداری شــب پنجم محرّم ۱۴۴۴
🎙 بامدّاحی: #حاج_محمود_كريمى
🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیهالسّلام)
📍 نشر آثار حاج محمود کریمی
@MAHMOUDKARIMMI
@mahmoudKarimi_matn
📋 #زمینه : گفته بودم بهش توی خیمه نمی شینم
#شب_پنجم_محرم ۱۴۰۱
🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفته بودم بهش، توی خیمه نمیشینم
من به غیر از عمو، هیچکسی رو نمیبینم
عمّه جان! دستمو رها نمیکنی چرا؟!
من میخوام با عمو برم به روی نیزهها
روی سینهی عمو، نشسته شمر بیحیا
دارن آماده میشن
بیان به خیمهها
تشنمه؛ بذار برم به دریا برسم
از رو دستای عمو به بابا برسم
زیر دست و پا برم به زهرا برسم
گفته بودم بهش که من از خون نمیترسم
از چیزی جز فراق «عمو جون» نمیترسم
عمّه جانم! توروخدا بهم نگو بمون
ببین از هر رگاش، بلنده فوّارهی خون
سمت قتلگا دارن میبرنش کشونکشون
عمّه جون میگه بابام
خودت رو برسون
بی عمو برای من، بهشتم قفسه
بسکه خون رفته ازش، دیگه بینفسه
من میرم تا که خدا به دادم برسه
از دل خیمهها، آتیش شعلهور اومد
سپر یوسف فاطمه، بیسپر اومد
از خدا بیخبرا! چند نفر به یک نفر
راهو وا کنید؛ اومد از خیمه، آخرین پسر
پیش تیغ حرمله، میشم برات سینه سپر
دست خالیم، سپر شد
برات آخر سر
نیزهی بغض تو رو، روو قلبم زدنو
میشنوم حالا صدای بابام حسنو
مثل تو، بابام حسن بغل کرده منو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🏷شهادت #امام_حسین #عبدالله_بن_حسن
📌 پایگاه رسانه ای حاج محمود کریمی
@mahmoudKarimi_matn
🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
زمینه (گفته بودم بهش، توی خیمه نمیشینم) - حاج محمود کریمی.mp3
14.81M
📌عـــزاداری شــب پنجم محرّم ۱۴۴۴
🎙 بامدّاحی: #حاج_محمود_كريمى
🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیهالسّلام)
📍 نشر آثار حاج محمود کریمی
@MAHMOUDKARIMMI
@mahmoudKarimi_matn
📋 #زمینه :عمو حسین ، مرا ببخش
#شب_پنجم_محرم ۱۴۰۱
🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عمو حسین
مرا ببخش!
در آتش فراق، شعلهور شدم
مرا ببخش!
میان قتلگاه، دردسر شدم
مرا ببخش!
به خاطر صدای کودکانهام
میان نعرهها، چه بیاثر شدم
ببخش اگر فقط به قدر یک نفس
برای تو سپر شدم
ولی تو حق بده به من
میان خیمهگاه، خونجگر شدم
چگونه زنده باشم و ببینم از دو چشم خود
دوباره بیپدر شدم
ولی عمو، تو تشنهای
دمی که نیزه گرم کشتن من است
تو لحظهای نفس بگیر
امیر تشنهها بیا و لحظهای نفس بگیر
که دیگر عازم سفر شدم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🏷شهادت #امام_حسین #عبدالله_بن_حسن
📌 پایگاه رسانه ای حاج محمود کریمی
@mahmoudKarimi_matn
🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️
زمینه (عمو حسین؛ مرا ببخش!) - حاج محمود کریمی.mp3
6.97M
📌عـــزاداری شــب پنجم محرّم ۱۴۴۴
🎙 بامدّاحی: #حاج_محمود_كريمى
🕌 هیئــت رایةالعبّاس (علیهالسّلام)
📍 نشر آثار حاج محمود کریمی
@MAHMOUDKARIMMI
@mahmoudKarimi_matn
📋 #واحد : ای انتهای توبه آدم،حسین جان
#شب_پنج_محرم ۱۴۰۱
🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای انتهای توبه آدم، حسین جان!
ای ابتدای سوره مریم، حسین جان!
این روزها، شبیه پدر مادرت شدی
با این لباس مشکی ماتم، حسین جان!
ما با بهشت کار نداریم تا که هست
شش گوشهات میان دو عالم، حسین جان!
آنجا بهشت هست که «زهرا» نشسته است
پس کنج هیئتیم از این دم، حسین جان!
ما دلخوشیم با تو و شال عزای تو
هرآنچه غیر تو به جهنم، حسین جان!
تا مرهم جراحت لبهای تو شویم
آوردهایم اینهمه زمزم، حسین جان!
خرج تو می کنیم تمام گلوی خویش
تا جان دهیم ماه محرّم، حسین جان!
با هر هزارونهصدوپنجاه زخم تو
فریاد میزنیم دمادم، حسین جان!
درهم بخر تمامی ما را؛ شنیدهایم
درهم شدی به خاطر درهم، حسین جان!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🏷شهادت #امام_حسین
📌 پایگاه رسانه ای حاج محمود کریمی
@mahmoudKarimi_matn
🎧 فــــــایل صوتـــــی ↙️