eitaa logo
『مـهموم』
157 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
3 فایل
﷽ - حسین جان من همانم که به آغوش تو آورد پناھ :) خودمانیم ؛ کسی جز تو نفهمید مرا . .♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از همرزمانش می‌گوید یک شب در منطقه مشغول پست دادن بودم و سرمای هوا به حدی بود که به خودم می‌لرزیدم، در همین حال حمید آمد و پلیورش را از تن در آورد و به من داد، در حالیکه هوا به قدری سرد بود که خودش به آن لباس نیاز داشت، فردای آن روز پولیور را برای حمید بردم، اما او پس نگرفت و گفت: این هدیه من به تو است، ممکن است شب‌های دیگر هم هنگام پست دادن به آن نیاز داشته باشی. وصیت‌نامه‌ای که مادر را آرام کرد این شهید عزیز ۱۱ ماه ۱۳۶۶ در جریان بر اثر اصابت گلوله مستقیم دشمن در منطقه به شهادت رسید. مادرش می‌گوید: از آن جایی که هنگام رفتن فرزندانم به جبهه بسیار بی‌تابی می‌کردم و چند بار هم حالم بد شده بود، هنگام شهادت حمید بسیاری از اقوام در منزل ما حضور پیدا کردند تا خبر شهادت را به من بدهند. آنها حتی پزشک هم برای من از قبل دعوت کرده بودند و با وجود این که پیش از گفتن خبر شهادت حمید به من یک آرام بخش تزریق کردند، اما با شنیدن این خبر بیهوش شدم. هنگامی که چشم‌هایم را باز کردم یکی از دوستان حمید به من گفت: این وصیت نامه را فرزندت به من داد و گفت: اگر شهید شدم فوراً این را به مادرم برسانید و بگویید اختصاصی خودت است و خودت تنها آن را بخوان. هنگامی که وصیت‌نامه حمید را خواندم مانند آبی که روی بریزند، شدم و بی‌تابی‌هایم تمام شد. شما از طرف شهدا دعوت شدید فقط کافیه بزنی رو اسم کانال👇👇 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ @MAHMOUM01 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
مدافع حرم روح الله کافی زاده 🍃🌷🍃 درتاریخ ۱۳۵۹/۶/۲۷ در شهر نجف آباد اصفهان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.۶ فرزند بودند. ۳ خواهر و ۳ برادر متاهل بود. ایشان تیرماه ۱۳۷۸ درسن ۱۹ سالگی ازدواج کرد. ۲ فرزند به یادگار دارد یک دختر و یک پسر اسما خانم و آقا حسین مهدی. 🍃🌷🍃 به روایت از همسر : پدر من و پدر آقا علاوه بر آنکه با هم همکار بودند، رفاقتی چند ساله با هم داشتند. به هر حال این شناخت سبب شد تا پدر آقا من را از پدرم برای ایشان خواستگاری کند. از حجاب و پوشش من حسابی خوشش آمده بود. حرف‌هاش خیلی به دلم نشست. از همان ابتدا در صحبت‌هایش گفت: به واسطه نظامی بودنش ممکن است خیلی وقت‌ها نباشد.😭 🍃🌷🍃 به زیر بودن و بودنش در کنار خیلی برای من ارزش داشت. وقتی مرتبه اول رفتیم برای صحبت کردن گفت: خیلی عصبی و زودجوش است. اما وقتی وارد زندگی شدیم برخلاف آنچه که قبلاً از خودش گفته بود، و به نظر می‌رسید.با اینکه سال بیشتر نداشت، اما آن‌قدر و به نظر می‌رسید که اصلاً نمی‌توانستم باور کنم که این آدم، عصبی هم می‌تواند بشود. 🍃🌷🍃 @mahmoum01