eitaa logo
『مـهموم』
157 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
3 فایل
﷽ - حسین جان من همانم که به آغوش تو آورد پناھ :) خودمانیم ؛ کسی جز تو نفهمید مرا . .♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💟 🟠شهید مدافع‌حرم سید محمد حسینی 💞سیدمحمد همیشه مرا غافلگیر می‌کرد. یکبار مردادماه در سالروز تولدم، مرا به بهانه‌ای به منزل مادرم فرستاد. خودش با ذوق و سلیقه، خانه را تزئین کرده و کیک، شیرینی و میوه هم تهیه کرده بود. وقتی به خانه رسیدم، فهمیدم موضوع از چه قرار است و از خوشحالی شوکّه شدم. او از یک خانمِ کدبانو هم سلیقه‌ی بیشتری در تزئین خانه به‌کار بُرده بود. 💞در برابر خوبی‌های بی‌اندازه‌اش، هیچ‌گاه توقعی از من نداشت و محبّتش کاملا خالصانه و بی‌چشم‌داشت بود. در کارهای خانه هم تا حدّ توان به من کمک می‌کرد. گاهی مادر من، او را نکوهش می‌کرد که «پسرم! لازم نیست این همه از زنت، حرف‌شنوی داشته باشی» 💞اما سیدمحمد لبخندی می‌زد و می‌گفت: «نه مادرجان! خسته است دیگر؛ حق دارد. خودم انجام می‌دهم. از من که چیزی کم نمی‌شود» و این کارِ یک‌روز و دوروزِ زندگی ما نبود و در ۱۲سال زندگی مشترک‌مان، هرروز این رفتارهای نیکویش را تکرار می‌کرد. 📀راوے: همسر شهید 🌹🌹 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🦋🦋🦋 @MAHMOUM01 🥀✨🥀
‍ ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🌹 🍃❣ به قد و قواره اش نمی آمد که درباره ازدواج بگوید؛اما با صراحت تمام موضوع را مطرح کرد!💍 گفتیم:زود است،بگذار جنگ تمام شود،خودمان آستین بالا می زنیم. گفت: (( نه،پیامبر فرموده اند ازدواج کنید تا ایمانتان کامل شود،من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم،باید!))🥰 همین ها را گفت که در سن نوزده سالگی زنش دادیم!💐 گفتیم:حالا بگو دوست داری همسرت چگونه باشد؟گفت: (( عفیف باشد و با حجاب.))🍃❣ 🌹 🦋🦋🦋 @MAHMOUM01 🥀✨🥀
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💟 🟢شهید مدافع‌حرم یدالله ترمیمی ☂همسر شهید نقل می‌کند: همیشه آقایدالله بهم لطف می‌کرد و اکثر وقتها با گل به منزل میومد. اولین بار، روزی بود‌ که برای آزمایشِ قبل ازدواج، دنبالم اومده بود. موقعِ برگشتن، یه شاخه گل رز قرمز جلوی ماشین بود ولی تا انتهای مسیر، روش نشد اون گل رو بهم بده. ☘وقتی پیاده شدم، بهم گفت ببخشید یه لحظه صبر می‌کنید! منم مکث کردم؛ یدالله با خجالت گفت این شاخه گل برای شماست. منم روزی که پیکرش رو قرار بود برای وداع بیارن منزل، تصمیم گرفتم خونه رو براش گلباران کنم؛ تعدادی شاخه گل هم وقتی عشقم رو آوردند، به همکارانش دادم و گفتم برای مراسم تشییع، روی تابوت شهیدم بچسبونند. ☂یدالله واقعا مهربان و با محبّت بود. خوش‌اخلاق و خوش‌خنده بود و قلب رئوف و پاکی داشت. از سختی‌ها و مشکلات بیرون، چیزی به من منتقل نمی‌کرد. با وجود خستگی زیاد، در کارهای منزل بهم کمک می‌کرد و هیچ منّتی هم سرم نمی‌گذاشت. 🌸🌹شهید ▫️تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۱۲ ▫️محل شهادت: حماه سوریه 📿شادی ارواح مطهر شهدا صلوات📿 ❁اللَّهمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد❁ 🥀🥀🥀🥀 @MAHMOUM01
💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚 ... 👈 هر وقت ڪه مـادر واسه سـر و سامـون دادن پسـرش نقشه ای میڪشید ... ميگفت:"بچه های مردم تیڪه پاره شدن ... افتادن گوشه ڪنار بیابونا ... اون وقت شما می گید ڪاراتو ول ڪن بیا زن بگییییر ...؟!!!" 💔 👈 با همه این اوصاف ... وقتی پیام حضرتــ امام (ره ) رو شنید ... راضـی شد و مادر و خواهرشو فرستاد برن خواستگاری ... ولی بهشون نگفته بود ڪه این خانوم همسر شهیدن ..! تجربه زندگی مشــــتــرڪو داشتم ... بعد شهادتــ همسرم ...۶ مـــاه هــر چـــــی خـواســـتـگـار اومده بود ردشون ڪــــردم ...نـمــی خـواســـتـم قـبــول ڪنــم ...اولش ...جوابم به مصطفی هم منفی بود ...! پـیــغـام فرستاد:"امـــــــام گـفـتـن: بــا هـمـســــــــرای شُـــــــــهــدا ازدواج کـنـیــد . قـبـــول نـڪــــردم ، گـفـتـــم:"تــا ســــالگرد همسرم بـایــــد صــبــر ڪـنـیــد💔 ..."گفتش:"شــــمــاســــــیـّـدیــن ... مـیخـوام دومــــــاد حـضـــــرت زهــــــــــــرا (سلام الله عليها) بـشــــــم ... دیـگــــه حـرفــــی نـــزدم و قبول ڪردم ...💍 👈 یه ڪارت دعـوت واسه امام رضـا (عليه السلام) نوشته بود که فرستادش مشهد 💌 یه ڪـارت هم واسه امام زمان (عج) ڪه انداخت تو مسجد جمڪـران ... 💌 یه کارت هم واسه حضرت زهرا و حضرت معصومه (سلام الله عليها) بُردش قم و انداخت تو ضريح ڪـريمه اهل بيت ... 💌 👈 درست قبل عروسی ...حضرت زهرا (سلام الله علیها ) اومده بودن به خوابش به بی بی عرض کرد : "خانوم جان ...! من قصد مزاحمت واسه شما نداشتم ؛ حضـرت تو جوابش فرموده بود : چـرا بايد دعوت شما رو رد ڪنیم ...؟ چرا به عروسیتـون نیایم ؟ ڪی بهتر از شما ...؟ ببین ... همه مون اومـدیم ... شما عزیـز ما هستی مصطفـی جـان 💚💚💚 دو هفتــه بعد از عـروسیــمون هم دستـم را گذاشـت تـوی دست مـادرش و گفت : دوسـت دارم دختـر خوبـی برای مادرم باشـی و رفت جبهـه .💔 💚💚 👈ڪـــاری ڪــنیم ڪــه در مجالسمـــــون ورود ممنــــوع بـــرای مادرمـــــون نداشتــــه باشیــــم .👉 ✍همسر بزرگوار شهید مصطفی ردّانی پور مْ @MAHMOUM01
⚘﷽⚘💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💟 🟢شهید مدافع‌حرم حیدر جلیلوند تربیت بچه‌ها برای حیدر👨‍👧‍👧 خیلــــی مهــــم بــــــــود👌 و خودش از هر فرصتی⏳ استفاده می‌کــــرد💫 و ثنا را با ائمه و قرآن آشنا می‌کرد🕌 به من هم سفارش می‌کرد🧏‍♂ که هرروز ضمن اینکــه☝️ من خودم قرآن می‌خوانم📖 به ثنا هم یاد بدهم👩‍🎓 و دوســــت داشت ثنا👧🏻 با قــــرآن اُنس بگیــــرد📖💞 📀راوے: همسر شهید ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🦋اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🦋 @mahmoum01
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ شهدابا_معرفتند! حاضرندتاپای جان بـروند تاتوجان بگیری... 🕊شهـدارفیق_بازند! باورڪن... آنهانیڪورفیقانی برای ماراه گم ڪرده هاهستند... 💟 🌕شهید مدافع‌حرم جواد محمدی 🎙راوے: همسر شهید 💜فاطمه دو یا سه سالش بود که آقاجواد برایش پارچه سفید گل‌دار خرید. گفت: «خانم این چادر را برای دخترمان بدوز. بگذار به‌مرور با چادر سر کردن آشنا شود.» 🌻از آن به بعد هر وقت پدر و دختر می‌خواستند از خانه بیرون بروند، آقا جواد می‌گفت: «نمی‌خواهی بابا را خوشحال کنی؟» بعد فاطمه می‌دوید و چادر سر می‌کرد و می‌دوید جلوی بابا و می‌گفت «بابا خوشگل شدم؟» باباش قربان‌صدقه‌اش می‌رفت که خوشگل بودی، خوشگل‌تر شدی عزیزم. فاطمه ذوق می‌کرد. 💜یک روز چادرش را شُسته بودم و آماده نبود. گفتم: «امروز بدون چادر برو.» فاطمه نگران شد. گفت: «بابا ناراحت می‌شود.» بالاخره هم آقاجواد صبر کرد تا چادر خشک شود و بعد بروند بیرون.‌ 🌻وقتی آقا جواد نماز می‌خواند، دخترم پشت سر بابایش سجّاده پهن می‌کرد و همان چادر را سَر می‌کرد و به بابایش اقتدا می‌کرد شهیدمدافع حرم جوادمحمدی🕊 @mahmoum01