#خاطرات_شهید
محمد و رحمان هر دو رفیق بودند بچه محل، عضو یک گردان و...
با هم عقد اخوت خونده بودند...
محمد شده بود فرمانده؛ رحمان رو گذاشت بیسیم چیش....
اما رحمان تو کربلای ۵ پر کشید و رفت...
محمد خیلی بیقراری میکرد چند بار وقتی میخواست مداحی کنه اول دعا که اومد بسم الله رو بگه وقتی به بسم الله الرحمن میرسید دیگه نمیتونست ادامه بده...گریه امانش نمیداد...
یه شب محمد تو مناجاتای سحرش با رحمان صحبت میکرد...رفیق بنا نبود نامردی کنی و...
بالاخره نوبت محمد شد با پهلوی دریده به دیدار خدا بره و اینگونه بود که محمد رضا تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا از لشکر امام حسین اصفهان بعد از گذشت چند ماه از #شهادت دوستش سید رحمان هاشمی به خدا پیوست...
الانم مزارشون کنار هم تو گلزار شهدای اصفهانه...جانم به این #رفاقت...
سمت راست:
#شهید_سیدرحمان_هاشمی🌷
سمت چپ:
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
@MAHMOUM01 🥀✨
~🕊🌨﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
#روایت_عشق^'💜'^
🌿#شهید_تورجی_زاده شـھید سـوختھ عشــق بھ خـدا واهلبیت(؏)
یڪے از همرزمان و دوستانشان میگفت حجرهاے داشتم نزدیک حجره #آیتاللهجوادیآملے وایشان از آنجا گذر میڪرد، روزے نوار #دعای_ڪمیل شهید تورجے را گوش مے ڪردم ڪه آقاے جوادے آملے وارد حجره شدند و پرسیدن این صداے ڪیه؟ ایشون سوخته اند..
گفتم صداے یک شهیده گفتند نه شهید نیستند سوخته اند.....ایشان(در عشق خدا) سوخته است.
گفتم: ایشان شهید شده. فرمانده گردان #یازهرا(س) هم بوده. استاد ادامه داد: ایشان قبل از شهادت سوخته بوده...
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده♥️🕊
.
.
🦋🦋🦋
@MAHMOUM01 ✨🥀✨