🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸
🌸
#من_میتࢪا_نیستمـ🌿
#زینب_کمایی
#قسمتسیام
پسرعموی جعفر کنار خانهاش یک خانه باغی داشت. وسط باغ، یک خانهی کوچکی داشتند که
سقفش از چندل¹ بود و تمام سقف، گنجشک ها و پرنده ها لانه کرده بودند. خانه باغی از چوب
ساخته شده بود و موش های زیادی در آن زندگی میکردند.
بعد از یک هفته عذابِ همنشینی با فامیل نامهربان، تمسخر و اذیتهایشان، به آن خانه
رفتیم. حاضر شدیم با موش و گنجشک زندگی کنیم، اما زخم زبان فامیل را نشنویم. البته بعد از
رفتنمان به خانه باغی، زخم زبان ها و اذیت ها چند برابر شد.
از یک طرف، موش ها توی ساک و وسائلمان میرفتند و بعضی از لباس ها را خورده بودند و
گنجشک ها روی سرمان فضله میریختند، و از طرفی فامیل هم همچنان به ما دهن کجی میکرد.
در خانه باغ یک میز قراضهی چوبی بود که ما از سر نا چاری، وسائلمان را روی آن گذاشتیم. آن
خانه آشپزخانه و حمام نداشت. به بازار رفتم و یک فِرِیمِز² و یک بخاری فوجیکا³ خریدم. از درد
بی جایی، فریمز را توی توالت میگذاشتم و هر وقت میخواستم غذا درست کنم، آن را توی راهرو میکشیدم و غذا درست میکردم.
هر وقت به تنگ میآمدم، مینشستم و به یاد خانهی تمیز و قشنگم در آبادان گریه میکردم.
خانهای که دور تا دورش شمشاد سبز بود و باغچه ای پر از گل و سبزی داشت. اتاق هایی که
دیوارهای رنگ روغن شدهاش، مثل آینه بود و از صافی و تمیزی میدرخشید. آشپزخانهای که من
صبح تا شب در حال نظافتـش بودم و بذار و بردار میکردم.
در کمتر از یک ماه، صدام، زندگی من و بچه هایم را شخم زد. آواره و محتاج فامیلی شدیم که تا
قبل از آن جز خدمت و محبت کاری در حقشان نکرده بودیم. بچه هایم از درس و مشق عقب ماندند. مینا و مهری شب و روز گریه میکردند و
غصهی رفتن به آبادان را میخوردند.
زینب آرام و قرار نداشت. اخلاقی هم که داشت
این بود که سریع با وضعیت جدید کنار میآمد. هیچ وقت تحمل نمیکرد که زندگیاش بیهوده
بگذرد. زینب رفت و در کلاس های قرآن و نهجالبلاغهی بسیج که در مسجد محل زندگیمان
بود، شرکت کرد. یک کتاب نهج البلاغه خرید. اسم معلم کلاسشان آقای شاهرخی بود.
زینب با علاقه روی خطبه های حضرت علی علیه سلام کار میکرد. دخترهای فامیل جعفر، حجاب
درست و حسابی نداشتند. زینب با آنها دوست شد و دربارهی حجاب و نماز با آنها حرف میزد...
¹ چوبی که در سقف خانه ها به کار میبرند.
² وسیله ای برای پختن غذا شبیه به گاز پیک نیک که با نفت روشن میشود.
³ بخاری نفتی که در زمان جنگ مورد استفادهٔ اکثر خانواده ها بود.
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّڪَالْفَــرَج
#معصومه_رامهر_مزی
🌸
☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸
☘🌸☘🌸☘🌸
🌸☘🌸☘🌸☘🌸༄⸙
【𝙼𝙰𝙷𝙼𝙾𝚄𝙼】