eitaa logo
『مـهموم』
157 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
3 فایل
﷽ - حسین جان من همانم که به آغوش تو آورد پناھ :) خودمانیم ؛ کسی جز تو نفهمید مرا . .♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🌿🌼 🌿🌼 🌼 🌸⃟🥑.⿻ 🍃 📖 وقت زیادی لازم بود از کنار پیکر هاشون گذر کردم رسیدم به حاج پازکی که روی برانکارد مجروح شده بود! نشستم روی زمین و گفتم +: حاج آقا ! از سپهر خبر ندارید؟ نمیدونید کجاست؟؟؟ نمیتونست درست نفس بکشه با صورت زخمی و خونی جواب داد -: تو کانال ۴۱۸! نمیدونستم کدوم کانال و میگفت اما در به در به دنبالش میگشتم! به گودال کانالی رسیدم مردی با بطری به مجروح ها آب میداد اگر چه خیلی از رزمنده ها شهید شده بودن و آب رو از دهنشون پس میدادن ! کمی که بیشتر دقت کزدم اون مرد٬مرد من بود! با صورت و لباس های خاکی اسمش و روی زبون اوردم مین ها خود به خود عمل میکردن برای نجات جونم هم که شده بود خودم و انداختم تو گودال ! دیگه حتی در هم برام معنایی نداشت! به سمتم امد و تو چشمام خیره شدو با عصبانیت گفت -: برای چی امدی اینجا زود باش برگرد پایگاه!!! با گریه گفتم +: دیگه پایگاهی نمونده! عراقی ها زدنش!! با شنیدن این حرف آروم شد! و ادامه داد -: همین که گفتم خیلی زود برمیگردی عقب اینجا خط مقدمه !!! الانه که عراقی ها برسن سرسخت جواب دادم +: تو هم باید بیای! -: من نمیتونم بیام باید بمونم!گریه نکن خانم خوبی باش و به حرفم گوش کن! +: من نمیتونم!!! من بدون تو هیچ جا نمیرم! تو بهم قول دادی! به همین زودیا میخوای تنهام بزاری!!! -: آوا...! ازت میخوام آروم باشی! این همه شهید جون دادن! این هاهم زن و بچه داشتن پدر مادر داشتن! اگه دفاع نمیکردن که الان بعثی ها امنیت و از خانواده هاشون گرفته بودن! افتادم به هق هق و گفتم +: سپهر! اینجا کربلاست! مثل همون چیزی که تو اون کتاب نوشته بود! احساس میکنم منم بچه امام حسینم ! تورو خدا یا بزار بمونم! یا باهم برگردیم تهران! نشستم و به دیواره ╔╦══• •✠•❀ - ❀•✠ • •══╦╗ @MAHMOUM01 ╚╩══• •✠•❀ - ❀•✠ • •══╩╝ 🌼 🌿🌼 🌼🌿🌼