eitaa logo
مرثیه خوان
70 دنبال‌کننده
170 عکس
95 ویدیو
0 فایل
کانال شخصی میر محمدحسن محمودی از عناوین جهان، "مرثیـه خـوان" ما را بسّ
مشاهده در ایتا
دانلود
45.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب دلواپسی و دلتنگی خواب در چشم‌ها نمی‌آمد دست‌ها رو به آسمان خدا خبر از آشنا نمی‌آمد . . . مجلس گرامیداشت مقام خردادماه ١٤٠٣ دانشکده الهیات و معارف اسلامی @mahmuodih7
شکر خدا که فاطمه ما را خریده است شکر خدا که خرج بساط شما شدیم خاک
رواق منظر چشم من آشیانهٔ توست کرم نما و فرود آ که خانه خانهٔ توست جناب حافظ . . . حیرانم! تا چشم کار می‌کند حیرانم... شب از راه می‌رسد شبی به بلندای یلدا پناه می‌برم به آشیانهٔ خیال تفألی می‌زنم به دیوان شاعرانه های کهن بلکه در میان سطرهای مبهم غزل حکمتی باشد برای ابتلا برای پریشانی و برای این حال و احوالی که در وصف نمی‌گنجد... شعر نیز درد می‌شود روی درد! و بی قرارتر از پیش به حال خویش رهایم می‌کند تا بدانم آغاز و انجام شرح قصهٔ شیدایی سرّی ست مگو که جز به بهای زندگی فاش نخواهد گردید . . . به وقت اولین شامگاه زمستان یک هزار و چهارصد و سه هجری شمسی
با یاد تو دل کرده دیوانگی ام دوباره عصیان کرده در خلوت کوچه های تنهایی، عشق ما را غزلی شبانه مهمان کرده مابین سکوت مُبهمم فریادی ست از حنجره ای که بغض، بی جان کرده ماندم که چگونه درد در لبخندم آن تاب و تبی که داشت پنهان کرده تقدیرِ خوشایند پریشان حالی دشواری دهر را چه آسان کرده خاصیت کیمیای این حیرانی گیرایی شعر را دوچندان کرده . . . @mahmuodih7
خلوت شده ست دور و بر مبتلای شعر بس که نشسته گوشه ای از انزوای شعر وقتی که بغض بسته صدای گلایه را دردم به چشم می‌خورد از نخ نمای شعر این‌جا عجیب حنجره ها لاف می‌زنند باید سکوت کرد و نوشت از صدای شعر تکرار می‌کنم غزلی نانوشته را درگیر وحی عشق شدم لا به لای شعر صاحب سخن بیا و خودت را نشان بده پنهان شدی کجای جهانم، کجای شعر؟! . . . @mahmuodih7
بگو که قفل اگر می‌زنی، کلیدی هست بگو که از پس هر تیرگی سپیدی هست به بی قراری و حیرت دچار مانده دلم چگونه صبر کنم؟! صبر را امیدی هست...؟
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به ازدحام عبور و مرور جریان‌ها به رفت و آمد تکراری خیابان‌ها به یک‌نواختی و روزمرگی مدام به دور باطل هر صبح و شام بحران‌ها به این سکوت فروخفتهٔ غزل آلود به غربتی که پر است از به قطره قطرهٔ احساس جاری از هر چشم به لحظه لحظهٔ گریه، به شعر باران‌ها به جان بهای جنونی که شد غرامت عشق به ادعای من و ما که داشت تاوان‌ها چگونه می‌شود عادت نمود و ساده گذشت چگونه قابل درک است مرگ عصیان‌ها برای ما که به آغوش درد آرامیم چگونه جمع شود دردها و درمان‌ها غريبه ایم در این روزگار و عزلت نیز مقدر است برای همه پریشان‌ها اگرچه سخت ولی ما هنوز خوش بینیم کجای قصه رقم خورده الفت جان‌ها؟ . . . ١٤٠٣/١٠/١٠ @mahmuodih7
وظیفه داشت علمداری امامش را ببین به گوشه کنار وطن قیامش را جهاد او به جهاد خلوص مشهور است که جاودانه خدا خواسته مقامش را بود و مأمنی که گشود شبیه یک پدر آغوش التیامش را وحوش داعشی اما هراسناک از او! نداشت رحم به کفار و این مرامش را... ... از آیه های الهی و سیره نبوی فرا گرفت و به جبهه گذاشت گامش را چه شاعرانه از ایمان و عشق دم می‌زد چشیده ایم همه ذوقِ در کلامش را به جرم حق طلبی در رسانه های جهان همیشه متهم آورده اند نامش را تقاص غصهٔ این داغ، مانده بر دل ما بگو چگونه بگیریم انتقامش را . . . پیشکش به ، حاج قاسم سلیمانی عزیز ١٤٠٣/١٠/١٥ @mahmuodih7
پناه لحظه ی عزلت، ! مخاطب غم و اندوه و آه دلتنگی! تو هستی و دل ما با خیالت آرام است به سوی توست همیشه نگاه دلتنگی میان ظلمت شب بی‌قرار و حیرانیم بدون پرتوی از نور ماه دلتنگی تلألو رخ ماه تو را هرآن که ندید ندیده نور و شده روسیاه دلتنگی سرشت آب و گل شیعه را خدا با عشق شدیم عبد تو و سر به راه دلتنگی به آب و آتش اگر می‌زنیم، شیداییم جنون نمی‌شود آیا گواه دلتنگی...؟ امید ما به تو و خط آخر غزل است امید ما تویی و قتلگاه دلتنگی . . . عج ١٤٠٣/٢/٢ @mahmuodih7
نمک پرورده های شاه دینیم به غیر از جلوهٔ مولا نبینیم گرفتاری نمی‌فهمیم زیرا گرفتار یل ام البنینیم . . . @mahmuodih7
داریم با حسین حسین پیر می‌شویم خوشحال از این جوانیِ از دست داده ایم . . . بیست و شش سال پیش حدود ٤:٢٠ بعد از ظهر بیست و دومین روز از آخرین ماه سال دنیا برای من آغاز شد ؛ دیدم شنیدم حس کردم و رفته رفته فهمیدم... اما هیچ تصویری خیال انگیزتر و باشکوه‌تر و گیراتر از غوغای عشقی که اربعین امسال از نظرگاه باب القبله شاهدش بودم در ذهن ندارم هیچ صدایی دلنشین‌تر و آرامش بخش‌تر از نای دل و نوای نوحه های باصفا و با اخلاص امام حسینی به گوشم نخورده هیچ حسی واضح‌تر از حس حضور و توجه و محبت اربابم نداشتم هیچ اندیشه و هیچ عقلانیتی محکم‌تر و متقن‌تر از منطق مکتب سیدالشهدا علیه السلام درک نکردم و به این یقین و به این اطمینان قلبی رسیدم که فقط دیده ها و شنیده ها و حس و عقل من نیست که این طور حکم می‌کنه؛ نیست آقا غیر جونم فداش هیچ خبری و هیچ خیری تو این عالم نیست که فرمود کل الخیر فی باب الحسین... و حالا در آستانه بسم الله بیست و هفت سالگی می‌خوام خیلی دلی و صاف و ساده به خودش بگم آقا من فقط برای شما زنده ام پس نگاه دار دلی را که برده ای به نگاه... همین نوکر بن نوکر، . . . ۲۲ اسفند ۱۴۰٣
ماییم و تو و درد دلی بی درمان شیدایی ما که نیست این‌جا پنهان آرام جهان و جان سرگردانی ای حضرت شهریار ملک ایران . . . @mahmuodih7