تا زمانیکه مشکلاتی چون رانت اطلاعاتی و بی کفایتی و خیانت برخی مدیران و تفکر بیمار در خصوص وابستگی بیش از حد و نادرست برخی مسئولین به منابع نفت و گاز و ... باشد، آیا می توان پیشرفتی چشمگیر داشت؟؟؟
💎💎💎💎💎
#تورق_کتاب
اگر در کشور به جای شبکه #برق_سراسری، منابع بومی استانی جدیدی می یافتیم، در استان یزد و کرمان می توانستیم به راحتی منابع تجدیدپذیر خورشیدی را اقتصادی کنیم و در استان اردبیل، منابع انرژی زمین گرمایی را و در گیلان منابع انرژی باد را....
شبکه برق سراسری، که باز هم ایده ای است مثل همه ایده های سراسری در مدیریت نفتی، #رقابت_استانی را از بین می برد و برق یارانه ای عملا چشم خلاقیت تولید واقعی را کور می کند...
دلیلش هم روشن است، برق یارانه ای نفتی هیچ مهندسی را برای شروع کار در این زمینه #ترغیب_اقتصادی نمی کند؛ چندین پروژه حمام خورشیدی و تنور خورشیدی روستایی در این مملکت با گازرسانی و جاده کشی از مدار خارج شده اند، خدا می داند...
تنور یا حمام خورشیدی می سازی در گوشه ای از این خاک، می بینی ظرف مدت کوتاهی، بلااستفاده خاک می خورند، پرس و جو می کنی و در می یابی که جاده ای ساخته اند و دو هفته ای یک بار گازوئیل تقریبا رایگان بین اهالی روستا توزیع می شود یا به این روستای دورافتاده گاز رسانده اند...
هر جور که حساب می کنی، می بینی این #هزینه_گزاف چندین کیلومتر لوله گذاری برای این چهارتا و نصفی خانه روستایی بی معناست...
سازنده حمام خورشیدی می رود و پیگیر ماجرا می شود. معلومش می شود که در بسیاری از نقاط این ملک لوله گذاری امری است بسیار درآمدزا، نه فقط برای پیمان کار لوله گذاری که بیشتر برای مرتبطان وی؛ قصه خیلی ساده است...
با یک زد و بند ساده می شود از مسیر لوله گذاری پیمانکار مطلع شد و فهمید مثلا قرار است از دیم کاری مشهدی رحمان و زمین بایر خانواده حسن علی و .. بگذرد. کسی می رود و در میان شگفتی اهالی روستا این زمین ها را به ثمن بخس می خرد و بعدتر #شرکت_گاز مجبور است به واسطه حق حریم و تصرف کلی پول بدهد به او و مرتبطان دولتیاش؛ تا می شود به راحتی اینگونه پول درآورد، چه نیازی هست به #ابداع و نوآوری !!
اگر استان های ما، مرزبندی #فدراتیو_اقتصادی داشتند؛ برق ورودی و برق خروجی محاسبه می شد، هر استانی تلاش می کرد تا خودکفاتر باشد و این #خودکفایی_ملی را رقم می زد، همین مثال ساده برق نفتی و شبکه سراسری را بگیر و قس علی هذا...
این مرزبندیهای جدید، رقابتی نو را رقم می زد که کوچکترها بتوانند خود را بالا بکشند، دقیقا مثل کشورهای کوچک اروپایی در نظام جهانی...
📚 نفحات نفت، جستاری در #فرهنگ_نفتی و مدیریت دولتی
✍ رضا امیرخانی
✳️ @mahram_e_del
هدایت شده از مهدی قاسم زاده
#تورق_کتاب
بسیاری از سازمانهای دولتی در همه جای عالم زمانمند هستند و مادام العمر طراحی نمیشوند مثلاً ادارهی بهزیستی تا روزگاری به کار ادامه میدهد که خدماتِ تأمینِ اجتماعی فراگیر نشده باشد و معلولان و آسیب دیدگان دچار مشکل باشند. نهضتِ سوادآموزی تا روزی چراغش روشن است که بیسوادی وجود داشته باشد. طبیعتاً با کمتر شدنِ بیسوادان، نهضت باید کوچکتر شود اما در عمل اتفاقِ دیگری میافتد.
در یک دولتِ بزرگ، هر سال آمار میدهیم که وضع بهتر شده است مثلاً وضعیتِ معلولانِ جسمی مناسبتتر شده است و آمارِ بیسوادی پایین آمده است، اما هر سال آمارِ کارمندان و هزینهها و ساختمانهای نهادهای مرتبط افزایش پیدا میکند!
چگونه این رشدِ سرطانی در یک ساز و کارِ عقلانی ممکن است؟!
من هم شنیدهام که ستارهی دریایی اگر کفِ دریا بازویش زیرِ سنگ گیر بیافتد، از خیرِ بازو میگذرد، خود را تکانی میدهد و بازو را قطع میکند و فاصله میگیرد از سنگ.... اما این مالِ وقتی است که ستاره بیم داشته باشد از خطر.... دولت تا نفت دارد، خطری تهدیدش نمیکند!!
📚 نفحات نفت، جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی
✍ رضا امیرخانی
@mahdi_ghasemzadeh