eitaa logo
محرم دل
280 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
10 فایل
﷽ میخوای بدونی مطالبِ کانال مَحرمِ دل، راجع به چیه و کیا دارن داخلش محتوا بارگذاری می کنند؟ یه سر کوچولو بزن به این لینک 👇 https://eitaa.com/mahram_e_del/1096 🌸امید که قبول اُفتد🌸 راه ارتباط با ادمین ها: ⛭ @Mahramedel@mj62moradi ایجاد:۹۶/۱۰/۱۷
مشاهده در ایتا
دانلود
«صددام وحشی‌تر از صدام» یادداشت‌هایی درباره چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۳ (یادداشت اول) با خودم فکر می‌کردم باید بر مدار مدارا و وفاق، بنا را بر جذب حداکثری گذاشت و تا می‌شود تیغ نقد را صیقل نداد... می‌گفتم همین دوسال پیش بود که جماعت می‌خواستند از اصل ریشه جشنواره خشکانده شود، مثلاً تحریمش کردند، خودشان را به ناز گذاشتند، هزار بازی درآورند و چه و چه... همین‌که حالا فیلم ساخته‌اند و در جشنواره شرکت کرده‌اند، احترام کنیم و ملاحظه‌شان را داشته باشیم... اما وقتی زنگی مست، بی‌رحمانه شمشیر کشیده است و تا می‌تواند زخم بر زخم تن رنج‌دیده و دردکشیده فرهنگ این مرزوبوم، افزون می‌کند، چرا باید تیغ نقد را در نیام نگه داشت؟! احترام چه کسی و ملاحظه چه چیزی را نگه داشت؟! ▫️▫️▫️ در ، صدام، بهانه است تا بار دیگر به ایران حمله شود! یک‌بار به مرزهای خاکی این کشور و این بار به مرزهای فرهنگی، هویتی و معنایی او... این‌بار مسأله، اصلاً دین و شرع و شریعت نیست، مسأله فقط رقص و موسیقی و آرایش و‌ پوشش بازیگران نیست که این‌ها را چندسالی می‌شود پاس کرده‌ایم! مسأله خلط فصل‌های انسان و حیوان است... التقاط مرزهای انسانیت و حیوانیت... و البته نویسنده فیلم‌نامه، برای بروز چنین خصائص حیوانی، حیوان خوبی را بهانه کرده‌است! صدام را! ▫️▫️▫️ فیلم به طرز عجیبی وحشی است؛ به شکل وحشیانه‌ای به هر آن‌چه از حیا و نجابت و عفت و پاکی است، حمله می‌کند... افسارگسیخته و عنان‌پاره‌کرده در تلاش است عبور از هر خط قرمزی را تجربه کند... تا جایی که خون و کف قاطی کرده و از لب‌ولوچه‌اش سرازیر می‌شود... انبوهی از شوخی‌های مبتذل جنسی، در انواع مختلف کلامی، تصویری، محتوایی، فیزیکی و... شوخی‌هایی که حتی می‌ترسم بیان‌شان از باب نمونه هم فضای این کلمات را متعفن کند! از تماس‌های بدنی مکرر و ممتد با قاب کلوزاپ تا کلوزاپِ مکرر آرایش‌کردن بازیگر زن فیلم... از صدای کش‌دار ماچ تا اثر دراماتیک ماتیک بر سر و صورت رضا عطاران... از سیگارکشیدن‌های مکرر و‌ عمیق تا شوخی و بازی با تریاک و بافور... ▫️▫️▫️ در تلاقی با ، هر آن‌چه در اعماق وجود داشته‌اند، بالا آورده‌اند بر روی پرده سینما... هرچه در کوزه بوده، برون تراویده! قهوه‌ای کرده‌اند پرده نقره‌ای را... بعید می‌دانم خالق چنین اثری، سر سفره خانواده نشسته باشد یا طعم آن را چشیده باشد... یا بعید می‌دانم اگر یک مازوخیست یا سادیست جنسی یا یک پارافیلیا به فن سینما دست می‌یافت و می‌خواست فیلمی بسازد، می‌توانست چیزی بدتر از این دربیاورد! فیلمی بر مدار اسافل اعضای فرزندان آدم... ▫️▫️▫️ اگرچه به قول حضرت حافظ «عیبِ مِی جمله چو گفتی، هنرش نیز بگو» چه کنم که مِی‌اش هم گندیده است! می‌توانم بگویم عنوان‌بندی فیلم، حرفه‌ای بود، گریم ، در نقش صلاح، بدل صدام، خیلی خوب از کار درآمده بود... مطلق بازی از بُعد حرفه‌ای، قابل قبول بود تا جایی که آرزو می‌کردی کاش این استعداد در مسیر دیگری به کار گرفته شده بود! و نیز بازی ، در نقش حلیمه رسن، مثلاً بهترین مأمور بعث در خاورمیانه، در برابر بازی بی‌نمک و کم‌مزه ، در نقش ثریا مسرور به چشم می‌آمد... بماند که در نیمه دوم فیلم، اطناب ممل قصه فیلم، چشمان مخاطب را به ساعت گوشی‌ها رهنمون می‌کرد... ▫️ در کل دیدن این فیلم را نامناسب برای بچه‌ها و مایه شرم در کنار خانواده‌ها می‌دانم! ادامه دارد... 🇵🇸🇮🇷 👇👇🇮🇷🇵🇸 https://eitaa.com/joinchat/3133669378C349d1c71fb
«هور، قشنگ‌ترین جا برای عروسی» یادداشت‌هایی درباره چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۳ (یادداشت دوم) گمنامی عجب متاع گرانی است، دُرّ نایابی است که شایسته هر بی‌سروپایی نیست... آن‌که باید ببیند، می‌بیند و آن‌جا که...، آن‌وقت که...، آن‌گونه که باید، پرده‌ها را کنار می‌زند... و ماندگارت می‌کند... آری، جاودانگی اجر گمنامی است! تقدیر الهی آن است که سال‌ها، چه در ایام حیات زمینی و چه بعد از آن، در اوج گمنامی باشد... سال ۶۷ به شهادت برسد، ۲۲سال ندانند شهید است یا اسیر... سال۸۹، پیکرش را پیدا و تدفین کنند...، آن‌وقت ۱۴ سال بعد در جشنواره فجر ۱۴۰۳، دو فیلم به نام او متبرک شوند... یکی و دیگری ... ، روایت مردانه را بر عهده دارد و روایت مادرانه را... ▫️▫️▫️ ، طوفانی آغاز می‌شود... همان ابتدای فیلم، سکانسی عاشورایی از کربلای فکه را به نمایش می‌گذارد... صحنه‌هایی که شاید تاکنون کم‌تر با این حجم از آتش و انفجار بر پرده سینما دیده باشید... سکانسی که با فرونشستن ترکشی گداخته و سرخ‌شده در کنار صورت به پایان می‌رسد... در همان ابتدا صداگذاری فوق‌العاده‌اش را به رخ می‌کشد، به‌ویژه آن‌جا که گرفتگی گوش در اثر انفجارهای مکرر، به ناگاه و هم‌زمان با صدای فیلم در تمام تالار، باز می‌شود... هرچند این شگفتانه در صداگذاری و جلوه‌های ویژه با همین کم‌وکیف در طول فیلم ادامه پیدا نمی‌کند... ▫️▫️▫️ اسفند، فاصله میان دو اسفند است... از اسفند۶۱ در فکه جنوبی تا اسفند۶۲ در مجنون... از والفجر مقدماتی تا خیبر... اسفند با فتح جزایر پایان می‌یابد... جزایری که تا ماه آخر جنگ در دست ایران بود (همان‌جا که جاری می‌شود)... نکته جالب فیلم این است که همه موقعیت‌ها را با اهواز می‌سنجد: - فکه جنوبی؛ ۱۰۰کیلومتری اهواز - شط‌علی، ساحل هورالهویزه؛ ۱۲۰کیلومتری اهواز - شوشتر، سازه‌های آبی؛ ۱۱۰کیلومتری اهواز - روستای رُفَیِّع؛ ۱۱۰کیلومتری اهواز - دشت جفیر، محل جدید قرارگاه نصرت؛ ۸۰کیلومتری اهواز - و... همه را با اهواز می‌سنجد یا شاید هم با ستاد فرماندهی در قرارگاه تاکتیکی جنوب(پادگان گلف) در اهواز... ▫️▫️▫️ این جنگ، جنگ صدام بود با هر دو ملت ایران و‌ عراق... روایت ظریف و صحیح طرفین جنگ و تأکید بر وحدت عرب و عجم، برادری دو ملت ایران و عراق و‌ حضور استراتژیک و نقش تعیین‌کننده فرماندهی مانند در این بین از نکات قابل تحسین فیلم است... ▫️ پرداختن به زندگی مردم بومی هور و آداب و رسوم آن‌ها که اوجش را در صحنه عروسی در هور می‌توانیم ببینیم، از صحنه‌های زیبایی است که در فیلم خلق شده... «هور، قشنگ‌ترین جا برای عروسی است...» ▫️ نشان‌دادن گوشه‌ای از سختی‌ها و غم و غصه راه‌اندازی «قرارگاه سری نصرت» که یکی از محرمانه‌ترین پرونده‌های جنگ ایران و عراق بود، کار دشواری بود که تا حد قابل قبولی محقق شده است... ▫️ رساندن فریادهای ، از درازنای دهه شصت تا به امروز، بر سر مسؤولان احمق در جمهوری اسلامی، از اتفاقات خوبی است که امیدوارم به گوش آنان که باید، برسد... ▫️▫️▫️ گریم چهره را می‌شد بهتر درآورند، چه این‌که پیش از این، در فیلم‌های دیگری از جمله «ایستاده در غبار» این اتفاق به خوبی افتاده بود... به‌ویژه با توجه به چهار دوره حضور او در انتخابات ریاست جمهوری، چهره او برای عموم مردم ایران، کاملاً شناخته‌شده است... البته نتیجه زحمات طراح گریم، در بینی خودش را نشان داده بود، اما همین‌که یک نفر در دو فیلم بتواند هم نقش را بازی کند و هم نقش را خودش از معجزات است! آخر چه نسبتی میان این دو چهره دیده‌اند؟! انتخاب بازیگر نقش حسن باقری در «ایستاده در غبار»، برای نیروی اطلاعات عملیاتی که نیروی حسن بوده، در بازه زمانی بعد از شهادت حسن باقری، انتخاب هوشمندانه‌ای بود که تداعی‌کننده امتداد حضور معنوی او در جنگ بود... ▫️▫️▫️ اگرچه یک شگفتی به حساب نمی‌آید، نسبتاً کند است و سرعت و هیجان یک فیلم جنگی را هم ندارد، اما در مجموع فیلمی است که به قدر کافی نکات مثبت برای پرداختن و دیده‌شدن دارد... حقیقتش، قبل از دیدن فیلم، وقتی در برنامه هفت، گفت‌وگوی با بهروز افخمی را می‌دیدم باورم نمی‌شد بتواند چنین فیلمی از کار دربیاورد... ادامه دارد... 🇵🇸🇮🇷 👇👇🇮🇷🇵🇸 https://eitaa.com/joinchat/3133669378C349d1c71fb
«روزی که اشک هور جاری شد...» یادداشت‌هایی درباره چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۳ (یادداشت سوم) ... روایتی است از زندگی ... فیلم دیگر جشنواره امسال درباره علی هاشمی که گویا نسخه سینمایی سریال تلویزیونی «قرارگاه سری نصرت» باشد... ▫️▫️▫️ فیلم در دو مقطع زمانی رفت‌وبرگشت می‌کند... بین ۴تیر۶۷ در جزایر مجنون تا ۲۷اردیبهشت۸۹ در اهواز بین نیزارهای هور در سال ۶۷ و نمک‌زارهای هور در دهه ۹۰. ۴تیر۶۷، ۲۳روز قبل از پایان جنگ، روزی که در غم از دست‌دادن جاری شد، شاخصِ زمان گشته و قصه فیلم صفحات قبل و بعد این تاریخ را ورق می‌زند...، اگرچه صفحات قبل از این تاریخ، قطورتر و پرحجم‌تر هستند... از یک‌سو روایت مقاومت و ایستادگی پسری در جزایر مجنون و از سوی دیگر روایت انتظار و دل‌دادگی مادری در گوشه خانه‌ای ساده... دو روایت در دو زمان مختلف، به موازات هم پیش می‌روند و فیلم در این دو بازه رفت‌وآمد می‌کند... در نقش «بَدران»، مسلمان‌شده دست ، راوی فیلم است؛ بَدران سال‌ها بعد از شهادت علی، در جزیره که حالا شوره‌زاری شده، دنبال گم‌شده‌اش می‌گردد، دنبال گذشته‌اش... و در این بین گنجینه‌ای از آثار و وسایل همراه شهداء دست‌وپا کرده‌است... تا آن‌که بالاخره به پیکر علی می‌رسد... و در این مسیر دائماً به گذشته سفر می‌کند... به روزهایی که به واسطه علی، پایش به این وادی باز شد، روزهایی که پای درس عرفان عملی علی، به وادی جنون پا گذاشت و با مجنون رفیق شد تا روزی که علی را از دست داد... و در همین لابه‌لا، فیلم به خانه سوت‌وکور علی سر می‌زند و حال مادر علی را روایت می‌کند... روایت انتظار... انتظاری که در ۲۷اردیبهشت۸۹، با شناسایی پیکر مطهر به پایان می‌رسد... ▫️▫️▫️ صحنه‌های عملیات خیبر و فتح جزایر و در ادامه تثبیت آن‌ها تا مقاومت روزهای آخر جنگ و ازدست‌دادن جزایر و در نهایت شهادت غریبانه علی هاشمی، بخش مهمی از است... صحنه‌های حمله ناجوانمردانه و بمباران شیمیایی و پرپرشدن بچه‌ها... به قول رضا برجی، صدام می‌خواست نفَس بسیجی‌های خمینی را بگیرد... هنوز صدای علی هاشمی در هور می‌پیچد: «امروز روز مقاومته... آخرین نفری که از این جزیره بیرون می‌ره، منم...» و البته همین هم شد... هم سال ۶۷ و هم ۲۲سال بعد، آخرین نفری که از جزیره بیرون آمد، علی بود... دعای علی درگیر شد: «اللَّهمَّ اجْعَلْنی فی دِرْعکَ الحَصینَةِ الَّتی تَجعَلُ فیها مَن تُرید...» ▫️▫️▫️ بازی خوب بخش مهمی از بار فیلم را بر عهده گرفته بود، هرچند مورد توجه هیأت داوران قرار نگرفت... فیلم را که می‌دیدم ضمن تحسین بازی او در نقش مادر شهید، با خودم برای عاقبت‌به‌خیری‌اش دعا می‌کردم که به فردا نرسیده، در نشست خبری فیلم، همه چیز را شست و برد... ▫️▫️▫️ دست‌وپازدن سینماگران ما برای عبور از حدود و محدودیت‌های شریعت به بهانه تلاش برای واقع‌نمایی در سینما، از آن چالش‌هایی است که در طول این سال‌ها راه به جایی نبرده است؛ مانند ویروسی فراگیر، فرقی هم بین فیلم‌ها قائل نیست! این درد بی‌درمان دامان تمام فیلم‌ها را گرفته، حتی اگر مدعی جنگ و‌ انقلاب باشند یا با سرمایه نهادهای انقلابی ساخته شده باشند! و باید بدانیم سینمای ما مؤمن نخواهد گشت، جز با ایمان‌آوردن سینماگران ما... صحنه خون گرفتن از مادر شهید علی هاشمی و نشان‌دادن دست او تا بالای آرنج بدون هیچ حجت شرعی که قبل‌تر هم در «از کرخه تا راین» نسخه هما روستایش را دیده بودیم، قطعاً چیزی بر فیلم نخواهد افزود، جز این‌که عنایت شهید را از کار کم‌تر کند، اگر البته اعتقادی به این حرف‌ها داشته باشیم... یا صحنه پایانی در کنار هور، و بوسیدن دست و سر علی هاشمی و مادرش و... ▫️▫️▫️ در نهایت باید گفت که پیش از این با فیلم‌های «۲۳نفر» و «یدو» خاطرات خوبی خلق کرده بود، کار را برای خودش سخت و توقع مخاطبان را از خود بالا برده است، بسیار بالاتر از آن‌چه در «اشک هور» دیدیم... ▫️▫️▫️ اما این‌که بعد از مدت‌ها در یک جشنواره، دو فیلم از یک شهید روی پرده می‌رود و یک‌سو نام «سیمافیلم» و «سازمان سینمایی سوره» نقش می‌بندد و دیگرسو نام «سازمان هنری رسانه‌ای اوج» و «بنیاد سینمایی فارابی» محل تأمل است، یا از کار هم خبر دارند که می‌شود موازی‌کاری یا بی‌خبرند که می‌شود ناهماهنگی و در این وانفسا، هر دو مایه تأسف... ادامه دارد... 🇵🇸🇮🇷 👇👇🇮🇷🇵🇸 https://eitaa.com/joinchat/3133669378C349d1c71fb
«موسی، کلیم‌الله؛ مهدوی‌ترین فیلم سینمای‌ما» یادداشت‌هایی درباره چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۳ (یادداشت چهارم) بی‌تردید باشکوه‌ترین فیلم امسال جشنواره، «موسی، کلیم‌الله» بود، یک سروگردن بالاتر از فیلم‌های دیگر... ▫️ فیلم با صحنه‌های شکنجه بردگان عبرانی آغاز می‌شود و جهانی پر از ظلم و درد و رنج را به تصویر می‌کشد... مردمی که به ستوه آمده‌اند و در محل «وداع با یوسف» برای آمدن «منجی» دعا می‌کنند و طلب فرج دارند... ▫️▫️ از این‌سو صحنه‌های خواب آشفته فرعون، قاب‌های شگفت‌انگیزی را خلق کرده است... همین چند سکانس اول کافی بود تا چهار سیمرغ «طراحی صحنه»، «طراحی لباس»، «چهره‌پردازی» و «دستاورد فنی» را از آن خود کند! ▫️▫️ ، از یک‌سو در نقش آنوبیس، مُعبِّر خواب دربار فرعون و بزرگ شیطان‌پرستان، و از دیگرسو در نقش پیر و بزرگ قوم مؤمنین، در دو نقش متضاد، شاه‌کار دوران بازیگری خودش را به نمایش گذاشته است؛ بازی فوق‌العاده‌ای که سیمرغ پنجم را برای «موسی» شکار کرد! ▫️ آنوبیس را در مصر باستان خدای مرگ و مردگان گفته‌اند، خدای تدفین... از خدایان کهن که در قدیمی‌ترین کتیبه‌ها از او به‌عنوان نگاهبان مردگان یاد شده... گفته‌اند او کسی بود که شیوه «مومیایی‌کردن» مردگان را ابداع کرد... آنوبیس تولد «ویران‌گر شوم» را پیش‌بینی می‌کند، «ویران‌گرتر از یوسف کنعانی»، تولد «منجی» بردگان عبرانی را... در مقابل پیر قوم هم با طلوع ستاره‌ای درخشان، تولد منجی را بشارت می‌دهد... ▫️▫️▫️ ، به خوبی از پسِ نقش یوکابِد مادر موسی و همسر عمران برآمده بود که به نظر بسیاری شایسته نه فقط نامزدی، بلکه دریافت سیمرغ بود. هم نقش عمران، پدر موسی، کاتب دربار را داشت که در برابر بازی درخشان فرهاد آییش و بهنام تشکر، کم‌تر فرصت جلوه‌گری پیدا کرد. ▫️▫️▫️ فرعون و اذنابش هر کاری می‌کنند تا «موسیِ‌منجی» به دنیا نیاید، اما «ویران‌گر شوم» در زِهدان مادرش آرام می‌گیرد... در شب طلوع ستاره‌ای که بشارت منجی است، کوه گوشن، محل زندگی بردگان عبرانی را محاصره می‌کنند، مردان را از زنان جدا می‌کنند، اما غافل از آن‌که «چه فرخنده شبی است امشب!»؛ تگرگ و طوفان، سرباز دستگاه الهی است، روزی بلا می‌شود و مایه مجازات و عقوبت اقوام و روزی هم مایه رحمت الهی بر مستضعفان، باعث شکست سیاست فرعونیان و زمینه‌ساز تولد موسیِ‌منجی... فرعون و فرعونیان هر کاری می‌کنند... ابتدا می‌خواهند تمام زنان گوشِنی را از دم تیغ بگذرانند، بعد پیشنهاد کشتن تمام نوزادان پسر داده می‌شود، قابله‌های دربار تمام زنان را معاینه می‌کنند، زنان باردار را مشخص می‌کنند، وضع‌حمل را خودشان انجام می‌دهند تا نوزادان پسر را سربه‌نیست کنند... نوزادان پسر را در توبره می‌اندازند، توبره‌ها را در نیل... اما عاقبت به دست «فوعه»، قابله دربار موسی به دنیا می‌آید و در آغوش آسیه بانوی دربار آرام می‌گیرد! ▫️▫️▫️ شاید «موسی،کلیم‌الله» مهدوی‌ترین فیلم سینمای ما باشد، تا به امروز... جای‌جای فیلم، انتظار منجی را فریاد می‌زند، خط سیر انتظار را در درازنای تاریخ دنبال می‌کند، از یعقوب و یوسف تا موسی و مهدی... اما هنرمندانه و لطیف، گل‌درشت و سخیف فریاد نمی‌کند، خارج نمی‌زند! از درد و داغ انتظار تا بشارت فرج... ستاره دنباله‌دار درخشان، نشانه ولادت منجی است، جوشش دوباره چشمه خشکیده یوسف نبی، در میدان گوشن، نشانه فرج است... که خود فرج است...، دعاها و نجوای بردگان و بندگان... جایی حواست نیست، اما از زبان سبطیان، داری فرازهای ندبه را زمزمه می‌کنی... أین... أین... کجایی؟ کجایی؟ و در آخر با «نور پنج تن» است که پایان می‌یابد... ▫️▫️▫️ شاید یکی از بخش‌های فیلم که می‌تواند مورد نقد جدی قرار بگیرد، صحنه‌های متعدد زایمان زنان سبطی باشد... امری که نمی‌دانم واقعاً چه‌قدر ضرورت داشت تا این حد و به این شکل و با این کیفیت و از این زاویه به آن پرداخته شود... همین صحنه‌ها کفایت می‌کند برای این‌که فیلم رده‌بندی سنی جدی داشته باشد، بماند که صحنه شکنجه‌ها و نیز خواب آشفته فرعون و... هم برای کودکان مناسب نیست... ▫️▫️▫️ «موسی» روایت ایمان یوکابد و فداکاری فوعه است... «ای مادر موسی! او را رها کن... ما او را به تو باز خواهیم گرداند... او از رسولان خواهد بود، رهایش کن!» ادامه دارد... 🇵🇸🇮🇷 👇👇🇮🇷🇵🇸 https://eitaa.com/joinchat/3133669378C349d1c71fb