🥀میدان صراط مستقیم🥀
♥️🕊🌷
🔮 #همرزم_شهید
🌾به بچههای گردان گفتم عراق دارد کار کانال کمیل را تمام میکند چون فقط آتش و دود بود که دیده میشد. اما هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: #ابراهیم شرایط بدتر از این را سپری کرده اما وقتی یاد حرفاهایش افتادم دلم لرزید. نزدیک غروب بود احساس کردم چیزی از دور در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم کاملا مشخص بود سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند، در راه مرتب زمین میخوردند و بلند میشدند. میان سرخی غروب بالاخره آنها به خاکریز ما رسیدند.
☘پرسیدیم از کجا میآیید؟ گفتند: از بچههای #گردان_کمیل هستیم. با اضطراب پرسیدم:پس بقیه چی شدند؟ حال حرف زدن نداشتند، کمی مکث کردند و ادامه دادند:ما این دو روز زیر جنازهها مخفی شده بودیم، اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود. یکی از این سه نفر دوباره نفسی تازه کرد و ادامه داد: عجب آدمی بود! یک طرف آر. پی. جی میزد، یک طرف با تیربار شلیک میکرد. عجب قدرتی داشت.
یکی از آنها ادامه داد: همه #شهدا را انتهای کانال کنار هم چیده بود. آذوقه و آب رو تقسیم میکرد، به مجروحان رسیدگی میکرد. اصلا این پسرخستگی نداشت.گفتم: از کی دارید حرف میزنید مگر فرماندههتان شهید نشده بود؟
🌹گفت:جوانی بود که نمیشناختمش. موهایش کوتاه بود، شلوار «کردی» پایش بود، دیگری گفت: روز اول هم یه چفیه عربی دور گردنش بود.چه صدای قشنگی داشت. برای ما مداحی هم میکرد و روحیه میداد. داشت روح از بدنم خارج میشد. سرم داغ شده بود.
🥀آب دهانم را فرو دادم چون که اینها مشخصات #ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم با چشمانی گرد شده از تعجب گفتم: آقا ابرام رو میگی درسته؟ الان کجاست؟ گفت:آره انگار یکی دوتا از بچههای قدیمی آقا ابراهیم صداش میکردند. یکی دیگر گفت:تا آخرین لحظه که عراق آتش میریخت زنده بود، به ما گفت: عراق نیروهایش را عقب برده است حتما میخواهد آتش سنگین بریزد، شما هم اگر حال دارید تا این اطراف خلوت است عقب بروید. دیگری گفت: من دیدم که او را زدند. با همان انفجارهای اول افتاد روی زمین. بیاختیار بدنم سست شد. دیگر نمیتوانستم خودم را کنترل کنم. سرم را روی خاک گذاشتم و تمام خاطراتی که با ابراهیم داشتم در ذهنم مرور شد، از گود زورخانه تا گیلان غرب و ...بوی شدید باروت و صدای انفجار با هم آمیخته شده بود!
🌴رفتم لب خاکریز میخواستم به سمت کانال حرکت کنم یکی از بچهها گفت با رفتن تو ابراهیم بر نمیگردد. همه بچهها حال و روز من را داشتند. وقتی وارد دوکوهه شدیم صدای حاج صادق آهنگران در حال پخش بود:«ای از سفر برگشتگان کو شهیدانتان کو شهیدانتان؟ » صدای گریه بچهها بیشتر شد. خبر شهادت و مفقود شدن #ابراهیم خیلی سریع بین بچهها پخش شد. یکی از رزمندهها که با پسرش در جبهه بود گفت:همه داغدار #ابراهیم هستیم. به خدا اگر پسرم #شهید شده بود آنقدر ناراحت نمیشدم.هیچ کس نمیداند #ابراهیم چه آدم بزرگی بود.
او همیشه از خدا میخواست گمنام بماند.💫
#شهیدابراهیم_هادی
#سالروزشهادت
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
شهیدی که پیکرش را آب بُرد 🌊
✨بمناسبت #سالروزشهادت مهدی باکری در #جزیرهمجنون در جریان #عملیاتبدر
#شهیدمهدی_باکری
تاریخ تولد: ۱۲ / ۱ / ۱۳۳۳
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱۲ / ۱۳۶۳
محل تولد: میاندوآب
محل شهادت: دجله
📜در قسمتی از #وصیتنامه اش نوشته بود:
🌹خدایا از تو میخواهم وقتی کشته می شوم، جسدم پیدا نشود تا من یک وجب از خاک این دنیا را اشغال نکنم. این فرمانده در عملیات بدر در ۲۵ اسفند ۶۳ بر اثر اصابت گلوله مستقیم ندای حق را لبیک گفت.
🌹هنگامی که پیکرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال میدادند قایق حامل پیکر او مورد هدف آرپی جی دشمن قرار گرفت و
پیکرش در دجله افتاد و آب او را با خودش برد و به آرزویش رسید🕊️
مفقودالجسد سردار شهید مهدی باکری🥀
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
شهید محمد مهدی زندی نیا
اول بهمن ماه سال 1337، به دنیا آمد
تـاریخ شـهادت :1365/10/19
مـحل شـهادت :شلمچه
عـملیـات :کربلای5
او در عملیاتهای مختلفی از جمله بدر، خیبر، والفجر3، والفجر، والفجر8 ، کربلای4 و کربلای5 شرکت داشت و چندین بار مجروح شد .خلاصه ختم کلام اینکه بی تفاوتی سرانجامی جز نکبت و بدبختی نخواهد داشت و هیچ معذوریتی در پیشگاه خدا و قیامت شهیدان نخواهید داشت.
اگر مردم در صدر اسلام شناخت داشتند، جنگهای نهروان و صفین و کربلا و خلاصه زندانهای بغداد و... در امروز جنگ عراق علیه ایران و صهیونیستها برعلیه فلسطین پیش نمی آمد.
تمام این مصیبتها برای آن بود و در حال حاضر نیز بر این است که شناخت کافی ندارند و نمی توانند حق را از باطل تشخیص دهند و امروز هم همینطور است. اوضاع بعد از امام برای ما نگران کننده است و بسیار حساس نگذارید که تاریخ دوباره تکرار شود. فراموش نکنید که تفرقه و انشعاب در صفوف شما نفرین شهیدان رابرایتان درپی خواهد داشت.
قسمتی از وصیت نامه شهید
#شهید_محمد_مهدی_زندی_نیا
#سالروزشهادت
┄┅ ❥❥❥ ┅
حاج_قاسم
شهیدالقدس
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
بهمن ماه سال ۸۹ در نجفشهر قصد کردیم تا یادواره شهدایی با سخنرانی حاج قاسم برگزار کنیم. تا اینکه آقای سلیمانی با من تماس گرفت و برنامه هماهنگ شد. برای حضور سردار باید مراسم استقبال برگزار می کردیم اما ،ایشان گفت: اگر قرار بر استقبال باشد اصلاً من نمیآیم.صبح زود همگی برای استقبال سردار در میدان امام علی (ع) جمع شدیم.
هر چه منتظر ماندیم خبری نشد، با حاجی تماس گرفتم و گفتم آقا کجا تشریف دارید؟ حاجی به گلزار شهدارفته بود دقایقی بعد به گلزار شهدا رسیدیم، حاج قاسم بر سر مزار شهید حاج مهدی زندی نشسته بود و به پهنای صورت اشک ریخته بود، هر وقت در مراسمهای سیرجان و شهرهای دیگر شرکت میکرد با خانواده شهدا به اندازه وقتی که داشت چند دقیقهای دیدار میکرد. در گلزار شهدا از ایشان برنامه شان را جویا شدیم، حاجی گفت: برای صبحانه به مادرشهید زندی قول دادهام، صبحانه را در منزل شهید زندی مهمان شدیم.بعد هم به منزل سردار شهید رضوی که معاون تبلیغات لشکر ثارالله بود، رفتیم، شهید رضوی بچه نجفشهر بود بعد از دیدار با خانواده شهدا، شهید سلیمانی در مراسم یادواره شهدا سخنرانی کرد و خاطراتی از رزمندگان و شهدای لشکر برایمان روایت کردند.
راوی آزاده عباس پورخسروانی
┄┅ ❥❥❥ ┅
#شهید_محمد_مهدی_زندی_نیا
#سالروزشهادت
#حاج_قاسم
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
🖌فرازی از #وصیت_نامه
آقا ! خیلی دوست دارم برای نزدیک شدن ظهورت کاری کنم و باری از روی دوش شما بردارم.
امیدوارم این حضورم در سوریه و خدمت در اینجا مرا به شما نزدیک کند تا جایی که وقتی به یاد من هستی لبخند رضایت بر لب داشته باشی.
🍃#شهیدمدافعحرمرسولپورمراد
#سالروزولادت: ۱۳۶۷/۱۲/۲۶
#سالروزشهادت: ۱۳۹۴/۷/۲۰
#محلشهادت_حلب_سوریه
#محلتولدتاکستانقزوین
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨