eitaa logo
🎇تماشاگه راز🎇
123 دنبال‌کننده
679 عکس
268 ویدیو
33 فایل
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست غیب آمد و بر سینۀ نامحرم زد حافظ غزل ۱۵۲ ایدی مدیر صفحه: @s_m_a57 @majaleezendegi
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآنی 📌درخواستی ظرفیت سوز! 🔰شخصی که آیه ای از قرآن بر علیه او نازل شد.🔰 🔘ثعلبه بن حاطب انصاری به پیامبر (ص) عرض كرد: از خدا بخواه تا مالی رزویم كند، سوگند به خدائی كه تو را به حق مبعوث كرد، اگر خدا به من مالی دهد، حق هر كس را به او خواهم داد. 🔘پیامبر (ص) فرمود: خدایا مالی روزی ثعلبه گردان. 🔸ثعلبه گوسفندانی گرفت و آن گوسفندان زیاد شدند، تا آنجا كه دیگر مدینه بر او تنگ آمده، پس از آن دور شد و در یكی از وادیها منزل كرد، گوسفندانش چندان زیاد شدند كه دیگر از مدینه دوری می‎كرد و در نماز جمعه و جماعت حاضر نمی‎شد، پیامبر فردی را برای گرفتن صدقات نزد او فرستاد، امّا او سرباز زد و بخل ورزید. 🔘رسول خدا (ص) فرمود: وای بر ثعلبه، پس خداوند این آیه را نازل فرمود: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ».(سوره توبه آیه ٧٥) یعنی: برخی از مردم كسانی هستند كه با خدا عهد می‎بندند كه اگر از فضلش به ما ببخشد، البتّه صدقه می‎دهیم و از نیكان خواهیم بود. 🌷🌷🌷 🔅مدرسه مجازی تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
قرآنی 📌آیه قرآن دزد را زاهد و عارف كرد 🔘فضیل عیاض در ابتدای جوانی یكی از راهزنان و سارقان و غارتگران و دزدان و بدكاران و هرزه‎گران و عیّاشان مشهور زمان خود بود كه هر كس اسم او را می‎شنید، لرزه به اندامش می‎افتاد كه در آن زمان حتّی سلطان و خلیفه‌ وقت هارون الرشید هم از دست او ناراحت بود و ترس داشت. 🔘روزی از روزها سوار بر اسب آمد كنار نهری ایستاد تا اسبش آب بخورد كه ناگهان چشمش به دختر بسیار زیبائی افتاد كه مشك خود را به دوش گرفته و می‎خواست كنار نهر بیاید و آب بردارد. 🔘عشق و محبّت آن دختر به قلبش رخنه كرد و چشم از آن دختر برنداشت تا وقتی كه دختر مشك را پُر از آب كرد و راه خود را گرفت و رفت، به نوكران و بادمجان دورقاب چین‎هایش دستور داردتا او را تعقیب كرده و بعد به پدر و مادر دختر خبر دهند كه دختر را شب آماده كرده و خانه را خلوت نموده زیرا فضیل، راغب آن زیبارو شده، نوكران فضیل پس از تعقیب آن دختر، به در خانه‌ ایشان رسیدند و در خانه را زدند و گفته‎های فضیل را به آنها ابلاغ نمودند. 🔘تا این خبر به گوش پدر و مادر دختر رسید بسیار ناراحت و متوحّش و لرزان گردیدند و چون چاره‎ای نداشتند یك عده از پیران و ریش سفیدان شهر را دعوت كردند و با آنها مشورت نمودند كه چه كنیم؟ 🔘آنها گفتند: بیا و دخترت را فدای یك شهر كن، زیرا اگر فضیل به مقصود خود نرسد، همه این شهر را به غارت برده و همه چیز را به آتش می‎كشد، پدر و مادر از روی ناچاری دختر را مهیا كرده و خانه را خلوت نمودند. 🔘شب هنگام، فضیل وارد شهر شد و قلّاب و كمند انداخت، از بالای دیوار پشت بام به روی بامهای دیگر رفت و تا به خانه‌ دختر رسید همین كه خواست وارد منزل معشوقه خود گردد، یك وقت صدائی شنید، خوب كه گوش داد، شنید صدای قرآن می‎آید و یكی قرآن می‎خواند، توجّه خود را به این آیه جلب كرد. 🔅 «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ».سوره حدید آیه ۱۶🔅 🔅آیا وقت آن نرسیده كه قلوب مؤمنین به ذكر خدا خاضع و خاشع گردد. (دیگر دست از گناه بردارند و به یاد خدا باشند) .🔅 🔘این آیه چنان در او اثر كرد كه زندگیش را بیكباره دگرگون ساخت و از نیمه راه برگشت و از دیوار فرود آمد و با كمال اخلاص و صفای دل گفت: پروردگارا، آری نزدیك شده، هنگام خضوع و خشوع و از همانجا جرقه نور خدا دل او را روشن كرد و با خدا رابطه برقرار نمود. انشاء‌ الله كه جرقه‎های نور الهی دلهای ما را نیز روشن و منّور كند. 🌷🌷🌷 🔅مجال عیش سخنی از جنس زندگی @majalezendegi
قرآنی 📌اثر شگفت انگیز یک آیه 📌بدعت گذاری ممنوع مرحوم ملا محسن فیض كاشانی - رحمه الله علیه - روایتی نقل می‎كند. 🔰فرمود به رسول اكرم (ص) خبر دادند كه سه تن از جوانهای شهر منزوی شده‎اند، یك آیه عذاب آمد و اینها ترسیده‎اند، هر سه تن شهر را رها كردند و به بیابان رفتند و آنجا در حال عبادت هستند و هر كدام نذری كرده‎اند. 🔘یكی نذر كرده كه دیگر زن نگرفته و تماس با زن نگیرد. 🔘دیگری نذر كرده كه به هیچ وجه غذای لذیذ نخورد. 🔘و سوّمی نذر كرده كه دیگر در اجتماع زندگی نكند. 🔹(از نظر اسلام، از نظر فتوای همه علماء اگر شخص چنین نذری كند، اصلاً نذر منعقد نمی‎شود، برای اینكه نذر باید راجح باشد و فُقهاء‌ می‎گویند: اینگونه نذور راجح نیست.)🔹 🔘پیامبر كاری به نذر آنان نداشت كه نذرشان غلط است، لیکن جلوگیری از بدعت مهم بود، لذا بی‎وقت به مسجد آمدند، به اندازه‎ای با عجله آمدند كه عبا از دوش مبارك افتاده بود، یك طرف عبا روی دوش مبارك بود و طرف دیگر كشیده می‎شد، با سرعت به مسجد آمدند، به بلال فرمودند: اذان بگو و مردم را جمع كن كه: «الصلاة جماعة» 🔘آیا چه خبر است؟ در مردم غوغائی برپا شد و كار و كسب همه تعطیل شد، زن و مرد به مسجد آمدند تا ببینند چه شده است.! پیغمبر روی همان پله اوّل ایستاد، برای اینكه به جامعه اسلامی بگوید كه كار خیلی مهمّي پیش آمده است فرمودند: 🔸 ای مردم! من كه پیغمبر هستم با زن تماس دارم، من كه پیغمبر شما هستم غذای لذیذ می‎خورم و در دل جامعه بوده و با اجتماع تماس دارم. "فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی." آن کس که از روش من روی گرداند از من نیست. 🔅مجال عیش سخنی از جنس زندگی @majalezendegi
قرآنی 📌از رحمت خدا مأیوس نشوید. 📌بی نوایان را دوست دارم. 📌به این شرط یوسف و بنیامین را به تو باز گردانم! 🔘قحطی در مصر و اطرافش از جمله كنعان بیداد می‎كرد، مواد غذائی به كلی تمام می‎شود و دگربار یعقوب فرزندان را دستور به حركت كردن به سوی مصر و تأمین مواد غذائی می‎دهد ولی این بار در سر لوحه خواسته‎هایش جستجو از یوسف و برادرش بنیامین را قرار می‎دهد و می‎فرماید: فرزندانم بروید و از یوسف و برادرش جستجو كنید»، «یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخِیهِ». 🔘 از آنجا كه فرزندان تقریباً اطمینان داشتند كه یوسف زنده نمانده، از این توصیه و تأكید پدر تعجّب كردند، یعقوب به آنها گوشزد كرد كه: 🔘 «از رحمت الهی هیچ گاه مأیوس نشوید» كه قدرت او مافوق همه مشكلات و سختیها است «وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ» چرا كه تنها كافران بی‎ایمان كه از قدرت خدا بی‎خبرند از رحمتش مأیوس می‎شوند «إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ.آيه ۸۷ یوسف». 🔘پیامبر اسلام (ص) می‎فرماید: جبرئیل نزد حضرت یعقوب آمد و گفت: ای یعقوب خدای مهربان به تو سلام می‎رساند و می‎فرماید: تو را بشارت و قلبت فرحمند باد، به عزّت و جلال خودم سوگند، كه اگر یوسف و برادرش مرده باشند من ایشان را برای تو زنده خواهم كرد، تو برای بینوایان غذا و طعام تهیه كن، چرا كه محبوب‎ترین بندگانم نزد من بینوایانند. 🔹ای یعقوب آیا می‎دانی كه چرا من چشم تو را گرفتم و پشت تو را خم كردم، علّت آن این بود كه شما گوسفندی را ذبح كردی و شخص بی‎نوائی كه روزه بود، نزد شما آمد و طعام خواست ولی شما به او غذا ندادید. 🔹 امام صادق (ع) فرمودند: یكی از گناهان كبیره نومیدی از رحمت خدا است. 🔅مجال عیش سخنی از جنس زندگی @majalezendegi