👤 عبدُ الأعلَى بن يزيد کلبی
🔰 نام او به صورت هاى عبد الأعلى بن يزيد و عبد الأعلى كَلْبى آمده است. وى با تعدادى از جوانان قبيله كَلْب ، به يارى مسلم عليه السلام شتافتند؛ امّا توسّط مأموران ابن زياد ، دستگير شدند . ابن زياد ، او را در جايى به نام جَبّانة السَّبيع ، به شهادت رساند.
🔺تاريخ الطبرى ـ به نقل از عَون بن ابى جُحَيفه ـ: وقتى عبيد اللّه بن زياد ، مسلم بن عقيل و هانى بن عروه را كشت، عبد الأعلى كلبى را ـ كه كثير بن شهاب ، او را در محلّه قبيله بنى فِتيان ، دستگير كرده بود ـ ، خواست و او را آوردند . به وى گفت: جريانت را بگو. عبد الأعلى گفت: خدا، كارهاى تو را اصلاح نمايد! من بيرون رفتم كه ببينم مردم ، چه مى كنند كه كثير بن شهاب ، مرا دستگير كرد . ابن زياد به وى گفت: سوگند ياد كن كه جز براى آنچه گفتى ، بيرون نرفتى . او از سوگند خوردن ، امتناع كرد. عبيد اللّه گفت : او را به قبرستان سَبيع ببريد و در آن جا گردنش را بزنيد . او را بردند و گردنش را زدند.
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 4 صفحه 389
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤 عُمارة بن صَلخَب اَزْدى
🔰 او از جمله افرادى بود كه سلاح بر دوش ، به يارى مسلم بن عقيل عليه السلام شتافت؛ امّا محمّد بن اشعث او را دستگير کرد. پس از شهادت، سر او را با سرهاى مسلم عليه السلام و هانى ، به شام بردند.
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 4 صفحه 393
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤 عبد اللّه بن يَقطُر
🔰 در باره او سه گونه گزارش شده است:
1 . وى ، فرستاده امام حسين عليه السلام به سوى كوفيان بوده كه در قادسيه ، دستگير شد و به دستور ابن زياد ، از بالاى دارالحكومه ، به پايين پرتاب گرديد و بدين سان به شرف شهادت ، نائل آمد . خبر شهادت او، هم زمان با خبر شهادت مسلم عليه السلام و هانى ، در منزلگاه زُباله به امام حسين عليه السلام رسيد . (از این نظر شهادت او بسیار به ماجرای شهادت قيس بن مُسهِر صیداوی شبیه است.
2 . در شمارى ديگر از گزارش ها آمده كه عبد اللّه بن يَقطُر ، حامل نامه مسلم عليه السلام به امام حسين عليه السلام بوده است كه دستگير و به دستور ابن زياد ، گردن زده شد.
3 . برخى از گزارش ها نيز حاكى از آن است كه وى ، در كربلا شهيد شده است .
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 4 صفحه 369
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤عبد الرحمان بن عبد رَبِّه انصارى
🔺عبد الرحمان بن عبد ربّه انصارى كه از او با نامهاى : عبد الرحمان بن عبد ربّه خَزرَجى و عبد الرحمان بن عبد رب نيز ياد شده است ، از ياران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، امام على عليه السلام و امام حسين عليه السلام بوده است .
در باره او گفته شده : امير مؤمنان ، او را تربيت كرد و به او ، قرآن آموخت.
🔻يكى از سوابق درخشان آن مرد بزرگ اين بود كه وقتى امام على عليه السلام در كوفه ، جمعى از ياران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را سوگند داد كه هر كس سخنان ايشان را در غدير خُم ، به گوش خود شنيده است ، بلند شود و شهادت دهد ، يكى از كسانى كه از جا برخاست و در كنار ديگران شهادت داد ، عبد الرحمان بود .
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 3 صفحه 332
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤👤 پدر و پسر کربلایی؛ جُنادة بن حارث و فرزندش عمرو
🔰 جُنادة بن حارث سلمانى يا انصارى، در روز عاشورا ، با خواندن اين اشعار ، به صف دشمن حمله ور شد و جنگيد تا به خيل شهيدان پيوست:
من ، جُناده ، پسر حارثم نه ناتوانم ، و نه شكننده بيعتم
تا آن زمان كه وارثم بر بالاى جسد متلاشى شده ام بر روى خاك ، بِايستد.
سپس ، به دشمن هجوم بُرد و آن قدر به نبرد ادامه داد تا كشته شد .
🔺پس از او ، [پسرش] عمرو بن جُناده ، به سوى ميدان رفت ، در حالى كه مى خواند:
گلوى پسر هند را بفشار و تيربارانش كن با سوارگان انصار ، در درون خانه اش
با مهاجرانى كه تيرهايشان ، رنگين است از خون كافران، در زير گَرد و غبار؛
تيرهايى كه در روزگار محمّد صلى الله عليه و آله ، رنگين شدند و امروز ، از خون فاجران ، رنگين مى شوند
و امروز ، رنگين مى شوند ، با خون هاى گروهى كه قرآن را به منظور يارى اشرار ، كنار گذاشتند.
در طلب خون هايشان در بدر ، بر آمدند و رو برگرداندند با تيزىِ شمشيرها و نيزه هاى خطرناك
به خداوند ـ كه پروردگار من است ـ ، سوگند كه همواره مى زنم فاسقان را با شمشير تيز بُرَنده
اين ، امروز بر من ، حقّ واجبى است و [گر نه] در همه روزها ، [وقت] در آغوش گرفتن و گفتگوست.
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 6 صفحه 225
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤👥 خانواده کربلایی؛ يزيد بن نُبَيط و پسرانش
🔰 يزيد بن نُبَيط (یا ثبیت) از شيعيان و از طايفه عبد قيس از مردم بصره بوده و در ميان قومش ، جايگاهى والا داشته است . او از زمره كسانى بوده كه در گردهمايى پنهانىِ شيعيان ـ كه در خانه زنى مؤمن به نام ماريه دختر مُنقِذ عبدى بر پا مى شد ـ ، شركت داشته است .
خانه اين زن ، مركز ديدار و كانون شيعيان در بصره بوده كه گِرد مى آمدند و در آن جا با هم سخن مى گفتند و خبرها و رُخدادهاى آن روزگار را ردّ و بدل مى كردند .
🔺سيره نويسان ، گزارش كرده اند كه او ، ده پسر داشت كه آنها را به همراهى با خود براى يارىِ امام حسين عليه السلام ، دعوت كرد ؛ امّا تنها دو تن از آنها ، عبد اللّه و عبيد اللّه ، دعوت او را پذيرفتند. او و دو فرزندش، از بصره خارج شدند و خود را به مكّه رساندند و همراه امام عليه السلام شدند و در ركاب وى به فيضِ شهادت رسيدند.
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 6 صفحه 399
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤اَنَس بن حارث
🔰او يكى از ياران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و امام حسين عليه السلام به شمار مى رفته است. او از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده كه با اشاره به امام حسين عليه السلام فرمود : «اين پسرم [حسين عليه السلام ]، در سرزمينى به نام كربلا ، كشته مى شود . هر كس از شما آن جا بود ، حتما به او كمك كند» پس به سوى كربلا رفت و در كنار حسين عليه السلام ، كشته شد .
او احتمالاً همان كسى است كه به دليل شنيدن پيشگويى پیامبر خدا، ياد شده ، سال ها پيش از واقعه كربلا ، در اين منطقه اقامت گُزيد تا به فيض شهادت با سيّد الشهدا عليه السلام نائل آيد.
🔺الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : كه در آن ، به نقل از عربان بن هيثم ، آمده است : «پدرم به صحرا مى رفت و در منطقه اى منزل مى كرد كه جنگ حسين عليه السلام در آن جا رخ داد . ما هر وقت وارد آن جا مى شديم ، مردى اسدى را مى ديديم كه در آن جا مقيم شده است . پدرم به او گفت : مى بينم كه اين جا اقامت كرده اى ؟ او گفت : به من خبر رسيده كه حسين عليه السلام ، در اين جا كشته مى شود . من آمده ام تا با او باشم و با او كُشته شوم . وقتى حسين عليه السلام كشته شد ، پدرم گفت : برويم و ببينيم آيا آن مرد اسدى ، ميان كشتگان هست يا نه ؟ به آوردگاه آمديم و گشتيم . ديديم كه او جزو كشته هاست» .
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 6 صفحه 193
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤 برَير بن خُضَير
ويژگى هاى بُرَير بن خُضَير
1. قرآن شناسى
بُرَير، از بزرگ ترين قرآن شناسان عصر خود در كوفه بوده است ، به گونه اى كه وى «أقرأ أهل زمانه (بهترين قارى عصر خود) » و «سيّد القُرّاء (سرور قاريان)» شمرده شده است . گفتنى است كه لقب «قارى»، در آن دوران ، به كسى اطلاق مى شده كه علاوه بر آشنايى با الفاظ قرآن و قرائت آن ، با مفاهيم قرآن و احكام آن نيز آشنايى داشته است .
2. بصيرت كامل
بُرَير ، به مبانى دينى خود ، اعتقادى راسخ ، و نسبت به حقّانيت راهى كه در پيش گرفته بود ، بصيرت كامل داشت و از اين رو ، در مناظره با يزيد بن مَعقِل در روز عاشورا ، او را به مباهله دعوت كرد و با غلبه يافتن بر او ، دعايش به اجابت رسيد و حقّانيت خود را اثبات نمود .
3 . پارسايى
يكى ديگر از ويژگى هاى بُرَير ، پارسايى ، عبادت ، شب زنده دارى و روزه دارى است . در باره او گزارش شده است كه : بُرَير، از پارسايانى بود كه روزها را روزه مى گرفتند و شب ها را به نماز مى ايستادند .
4 . سخنورى
وى از سخنوران توانا بود . سخنان وى در ذى حُسُم و هنگامى كه سپاه كوفه ، مانع از رسيدن آب به اهل بيت امام عليه السلام شده بود، و نيز احتجاج او در روز عاشورا بر كوفيان به فرمان امام عليه السلام ، دليل روشنى بر توانايى او در سخنورى است . همچنين ، وى با اجازه امام عليه السلام ، در موضوع آب با ابن سعد ، گفتگو كرد .
▪️ در کتاب الملهوف آمده است: لهوف : بُرَير بن خُضَير ـ كه زاهد و عابد بود ـ ، به ميدان آمد . يزيد بن مَعقِل ، به سوى او بيرون آمد و با هم ، قرار مُباهِله گذاشتند و از خدا خواستند كه هر كه بر حق است ، آن را كه بر باطل است ، بكُشد . آن گاه ، با هم جنگيدند و بُرَير ، او را كُشت . سپس ، پيوسته جنگيد تا به شهادت رسيد . خداوند، از او خشنود باد.
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 6 صفحه 205
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤ابو ثُمامه عمرو بن عبد اللّه صائِدى
🔰ابو ثُمامه، از جنگاوران عرب و از بزرگان شيعه و یاران امیرالمومنین و امام حسن ﴿علیهما السلام﴾ بوده است. او يكى از افرادى است كه پس از مرگ معاويه ، به امام حسين عليه السلام نامه نوشت و او را به قيام ، دعوت كرد.
هنگامى كه مُسلم بن عقيل عليه السلام ، به نمايندگى از امام عليه السلام به كوفه آمد ، ابو ثُمامه ، در زمره ياران مورد اعتماد او قرار گرفت و در تهيّه سلاح و امكانات مالى ، فعّاليت داشت. مسلم عليه السلام نيز او را به فرماندهى سپاهيان قبيله رُبع تميم هَمْدان گماشت و سپاه او بود كه ابن زياد را در قصر حكومتى ، محاصره كرد. هنگامى كه مردم كوفه ، مسلم عليه السلام را تنها گذاشتند ، ابو ثُمامه ، از كوفه خارج شد و خود را به امام حسين عليه السلام رسانيد و در صف عاشقان و جان نثاران وى ، قرار گرفت.
🔹 نگاهى گذرا به زندگى افتخارآميز اين مرد بزرگ ، نشان مى دهد كه او ، افزون بر استوارى در ايمان ، صلابت در ولايت اهل بيت عليهم السلام ، دلاورى و شجاعت ، از هوش و ذكاوت سياسى و اطّلاعات گسترده امنيتى برخوردار بوده است . لذا هنگامى كه كثير بن عبد اللّه ـ كه پيشنهاد ترور امام حسين عليه السلام را به ابن سعد داده بود ـ ، مى خواست تا به عنوان پيام آور وى ، مسلّح بر امام عليه السلام وارد شود ، او ممانعت نمود .
🔸 از كارهاى برجسته و درخشان اين مرد بزرگ، يادآورىِ فرا رسيدن وقت ظهر براى اقامه نماز در بحبوحه نبرد در روز عاشوراست . در آن هنگامه، ابوثُمامه ، خطاب به امام گفت : «اى ابا عبد اللّه ! جانم فداى تو باد ! من مى بينم كه اينان ، به تو نزديك شده اند . نه . به خدا سوگند ، تو كشته نمى شوى تا اين كه من ـ به يارى خدا ـ، پيشِ روى تو كشته شوم و دوست دارم وقتى كه پروردگارم را ملاقات مى كنم ، اين نمازى را كه وقتش رسيده ، خوانده باشم ». امام حسين عليه السلام ، با شنيدن سخن ابو ثُمامه ، سرش را بلند كرد و فرمود : نماز را يادآورى كردى. خداوند ، تو را از نمازگزارانِ اهل ذكر ، قرار دهد! آرى . اين ، اوّلِ وقت نماز است...
🔸ابو ثُمامه ، پس از شهادت شمارى از ياران ابا عبد اللّه عليه السلام ، به ميدان رفت و در حالى كه اين اشعار را زمزمه مى كرد ، به صف دشمن حمله كرد :
تسليت به خاندان مصطفى و دختران او بر حبس بهترينِ مردم، نواده محمّد
تسليت به زهراى پيامبر و همسرش خزانه دانش خدا، پس از احمد
تسليت به همه اهالى مشرق و مغرب و اندوه بر حبس حسينِ استوار
چه كسى از سوى من به پيامبر و دخترش مى رساند كه فرزندتان ، در سختىِ شديدى است ؟
▪️او سرانجام در درگيرى با قيس بن عبد اللّه ، به خيل شهداى كربلا پيوست.
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 6 صفحه 185
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤 سُوَيد بن عمرو
🔰 سُوَيد بن عمرو، آخرين شهيد از ياران امام حسين عليه السلام است.
🔺️ سيّد بن طاووس ، در باره چگونگى شهادت او مىنویسد: او همانند شيرى دلير جنگيد و بر ناگوارىهاى سخت ، شكيبايى ورزيد ، تا در ميان كشتهها افتاد . او زخمهاى بسيارى برداشت و همچنان بىحركت افتاده بود تا اينکه شنيد : «حسين ، كشته شد !» . جنبيد و از كفشش ، كاردى را بيرون كشيد و [ دوباره ] با دشمنان نبرد كرد ، تا كشته شد . رضوان خدا بر او باد !
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 6 صفحه 309
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤 آخرین شهید کربلا؛ جاماندهای از بصره
🔰 هَفْهاف بن مُهَنَّد راسِبى، وقتى خبر خروج حسين عليه السلام را شنيد ، از بصره بيرون آمد ؛ امّا پس از كشته شدن حسين عليه السلام ، به لشكر ابن سعد رسيد . وارد لشكر شد ، شمشيرش را كشيد و آن گاه ، گفت :
«اى سپاه مسلّح ! من هَفهاف بن مُهَنَّدم
و خانواده محمّد را مى جويم.»
سپس ، در ميان آنها ، به سختى تاخت و تاز كرد .
🔺امام زين العابدين عليه السلام [ در باره او ] فرموده است : «از زمانى كه ، خداوند محمّد صلى الله عليه و آله را برانگيخت ، پس از على بن ابى طالب عليه السلام ، مردم ، جنگاورى مثل او نديده بودند كه اين گونه ، تعدادى را بكُشد . به مقابله با او برخاستند و پنج نفر ، محاصره اش كردند تا او را كُشتند . رحمت خداى متعال بر او باد !»
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 6 صفحه 436
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤 ابو عمر شَبيب بن عبد اللّه نَهشَلى
🔰 شَبيب بن عبد اللّه نَهشَلى، كه از او با نامهاى شَبيب بن عبد اللّه و حبيب بن عبد اللّه نَهشَلى نيز ياد شده، از طايفه بنى نُفَيل بن دارِم بوده است.
🔺مهران، هم پيمان بنى كاهل میگوید: در كربلا با حسين عليه السلام بودم كه ديدم مردى ، به شدّت مىجنگد و به گروهى حمله نمىبَرد، جز آنكه آنها را از هم مىشكافد و سپس به سوى حسين عليه السلام باز مى گردد و رَجَز مىخواند و مىگويد:
بشارت ده كه به راه درست در آمدهاى و احمد را ديدار مىكنى و بر بلنداى درِ باغ بهشت ، فراز مى آيى!
پرسيدم : اين شخص كيست ؟ گفتند: ابو عمر نَهشَلى. سپس عامر بن نَهشَل ، يكى از افراد تيره بنىلات از قبيله ثَعلَبه، راه را بر او گرفت و او را كُشت و سرش را جدا نمود . اين ابو عمر، از شب زنده دارانِ بسيار نمازگزار بود.
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 6 صفحه 319
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤 شَوذَب ، هم پيمان قبيله شاكر
🔰 شَوذَب ، كه نام او سُوَيد نيز گفته شده، از محدّثان و بزرگان شيعه بوده است. در باره او گفته شده : شَوذَب ، در مجلسى مىنشست و شيعيان، براى شنيدن حديث ، نزد او مىآمدند . در تشيّع ، پيشگام بود.
🔺عابِس بن ابى شَبيب شاكرى ، با شَوذَبْ هم پيمانِ (وابسته) قبيله اش ، آمد و به شَوذَب گفت: قصد دارى چه كنى ؟ شَوذَب گفت: چه كنم ؟! همراه تو در دفاع از فرزند فاطمه دختر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى جنگم تا كشته شوم. عابِس گفت: همين گونه هم به تو گمان مى رفت ؛ امّا نه ! پيشِ روى ابا عبد اللّه عليه السلام برو ، همان گونه كه شهادت ديگر يارانش را ديده ، شهادت تو را نيز ببيند و پاداش شكيبايى بر آن را ببرد . من نيز همين كار را مى كنم كه اگر در اين لحظه، كس ديگرى از تو نزديك تر داشتم ، خوش داشتم كه او را پيش بيندازم تا پاداش شكيبايى بر او را به حساب خدا بگذارم كه امروز، برايمان سزاوار است با هر چه مى توانيم، كسبِ پاداش كنيم ؛ زيرا پس از امروز ، ديگر عملى نيست و تنها محاسبه است . شَوذَب پيش آمد و گفت: سلام بر تو ـ اى ابا عبد اللّه ـ و نيز رحمت و بركات خدا بر تو باد ! تو را به خدا مى سپارم و از تو مى خواهم كه به فكر من باشى . سپس جنگيد تا كشته شد.
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 6 صفحه 323
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤 عابِس بن ابى شَبيب
🔰 عابِس بن ابي شبيب شاكرى ـ كه عابِس بن شَبيب شاكرى نيز ناميده شده ـ ، يكى از دلاورترين و كوشاترين ياران امام حسين عليه السلام بوده است.
🔺او نخستين كسى است كه وقتى مسلم عليه السلام ، نامه امام حسين عليه السلام را در خانه مختار براى جمعى از شيعيان كوفه قرائت كرد ، از جا برخاست و پس از حمد و ثناى خداوند متعال ، گفت : امّا بعد ، من از حال و روز مردم به تو نمى گويم و نمى دانم كه در دلِ آنها چه مى گذرد و كدام يك از آنها به تو نيرنگ مى زنند . به خدا سوگند ، از آنچه در دل خودم مى گذرد ، به تو مى گويم . به خدا ، هرگاه دعوت كنيد ، پاسخ مى دهم و در كنار شما ، با دشمنان مى جنگم و شمشيرم را در راه شما مى زنم تا خدا را ديدار كنم و از اين كار ، جز رسيدن به آنچه در پيش خداست ، قصدى ندارم . پس از او ، حبيب بن مُظاهر ايستاد و براى يارى امام عليه السلام ، اعلام آمادگى كرد و سخنان اين دو نفر ، زمينه را براى بيعت مردم ، فراهم نمود. او همچنین نامه مسلم به امام عليه السلام را به مكّه بُرد و در صحنه هاى مختلف نهضت امام حسين عليه السلام ، حضور جدّى داشت.
🔺سخنان او هنگام وداع با امام حسين عليه السلام در روز عاشورا ، حاكى از نهايت ايمان ، ايثار و عشق او به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله است . وى خطاب به امام عليه السلام گفت : اى ابا عبد اللّه ! چيزى عزيزتر از جانم براى جلوگيرى از كشته شدن تو و ستم بر تو ، ندارم. پس بِدرود ! هنگامى كه سپاه دشمن از دلاورى هاى او به ستوه آمد ، عمر بن سعد ، دستور داد كه از هر سو با سنگ به او حمله كنند . عابِس ، با ديدن اين صحنه ، چنان به وجد آمد كه كلاهْ خودِ خود را از سر برداشت و زره از تن به در كرد و بدون كلاهْ خود و زره ، از سنگ باران دشمن ، استقبال كرد .
🔻راوى، در بيان شجاعت او مى گويد : پس از شهادت عابِس ، سرش در دست عدّه اى بود كه هر يك از آنها مدّعى بودند او را كشته اند . وقتى دعواى خويش را نزد عمر بن سعد بُردند ، گفت : دعوا نكنيد . او را يك نفر ، نكشته است.
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 6 صفحه 323
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤عبد الرحمان بن عبد رَبِّه انصارى
🔰 عبد الرحمان بن عبد ربّه انصارى، كه از او با نام هاى : عبد الرحمان بن عبد ربّه خَزرَجى و عبد الرحمان بن عبد رب نيز ياد شده است، از ياران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، امام على عليه السلام و امام حسين عليه السلام بوده است . در باره وى ، گفته شده : امير مؤمنان ، او را تربيت كرد و به او ، قرآن آموخت.
🔺يكى از سوابق درخشان آن مرد بزرگ ، اين بود كه وقتى امام على عليه السلام در كوفه ، جمعى از ياران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را سوگند داد كه هر كس سخنان ايشان را در غدير خُم ، به گوش خود شنيده است ، بلند شود و شهادت دهد ، يكى از كسانى كه از جا برخاست و در كنار ديگرانْ شهادت داد ، عبد الرحمان بود.
🔻در جريان شوخى كردن ياران امام حسين عليه السلام با يكديگر در آستانه شهادت نيز ، به نام وى اشاره شده است .
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 6 صفحه 332
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar
👤👤 زن و شوهر شهید در کربلا!
🔰 عبداللّه بن عُمَير كَلْبى از ياران امام على و امام حسين عليهما السلام است که وقتى شنيد مردم براى جنگ با امام حسين عليه السلام ، آماده مىشوند ، تصميم گرفت براى يارى امام خود را به كوفه برساند. وى اين تصميم را با همسرش در ميان گذاشت. او نیز ضمن تأييد تصميم شوهرش، به او گفت : مرا نيز همراهت ببر. آنها شبانه ، خود را به كربلا رساندند.
عبداللّه، رزمندهاى شجاع و دلير بود كه با تشخيص امام حسين عليه السلام ، به عنوان نخستين مبارز ، به نبرد دو تن از شجاعان دشمن رفت و آنها را به هلاكت رساند و در هجوم گروهىِ دشمن نيز ، پس از هلاكت دو تن ديگر از آنان ، به عنوان دومين شهيد از ياران امام عليه السلام به خيل شهيدان پيوست.
پس از شهادت عبداللّه ، همسرش نيز ـ كه در كنار جنازه او مى گريست ـ ، به وسيله غلام شمر ـ كه رستم نام داشت ـ ، به خيل شهيدان پيوست.
🔺أنساب الأشراف : يَسار ، غلام زياد و سالم، غلام ابن زياد ، به ميدان آمدند و ياران حسين عليه السلام را به نبرد تن به تن ، فرا خواندند. عبد اللّه بن عُمَير كَلْبى گفت : اى ابا عبد اللّه ! خدا ، رحمتت كند ! به من اجازه بده براى مبارزه با آن دو به ميدان بروم .
پس مردى گندمگون ، قدبلند ، با دستانى سِتَبر و چهارشانه (عبد اللّه ) ، به ميدان آمد و بر آن دو ، يورش بُرد و هر دو را كُشت ، در حالى كه میگفت :
«اگر مرا نمى شناسيد، من پسر كَلْبم خاندانم ميان كُلَيب مرا بس باشند، بس !
من ، مردى نيرومند و خويش و قوم دار هستم و به گاه سختى، ناتوان نيستم.
من به تو قول مىدهم ـ اى امّ وَهْب ـ كه با نيزه و شمشير ، بر آنان ، ضربه مى زنم؛ ضربه جوانِ مؤمن به خداوند».
همسرش ، نزد او آمد و گفت: پدر و مادرم ، فدايت باد ! به دفاع از حسين، فرزند محمّد صلى الله عليه و آله ، نبرد كن. عبداللّه نيز پيش آمد و او را به سوى زنان ، باز گردانْد ... .
شمر ، به جناح چپ [ لشكر حسين عليه السلام ] حمله كرد ؛ ولى آنان در برابرش ايستادگى و با او زد و خورد كردند. او يارانش را صدا كرد و از هر سو به حسين عليه السلام و يارانش ، يورش بُرد . عبداللّه بن عُمَير كَلْبى، كشته شد و همسرش بر بالاى سرش مى گريست كه شمر ، به يكى از غلامانش به نام رستم ، فرمان داد و او نيز با عمود، بر سرِ آن زن زد و سرش را شكست كه همان جا در گذشت.
📝 دانشنامه امام حسین (ع) مجلد 3 صفحات 332 تا 343
#اصحاب_الحسین
https://eitaa.com/majalesemandegar