📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و هفتاد و پنجم
پرده اتاق خواب را کنار زده و پنجره را گشوده بودم تا نسیم عصرگاهی شنبه سوم اسفند ماه سال 1392، با رایحه مطبوع و دلچسبش، فضای خانه را معطر کرده و دلم را به ترانه تنگ غروب پرندگان خوش کند. هر چند امروز هم حال خوبی نداشتم و سر درد و کمر درد، احساس هر روز و شبم شده بود، ولی لذت مادر شدن ارزش بیش از اینها را داشت که هنوز روی ماه حوریه را ندیده، برایش جان میدادم.
هنوز ماه پنجم بارداریام به پایان نرسیده، اتاق خواب کوچک و رنگارنگ دخترم تقریباً کامل شده و به جز چند تکه لباس نوزادی و ظرف غذای کودک، همه وسایل اتاقش را سرِ حوصله خریده و با سلیقه مادری، هر یک را در گوشهای از اتاقش چیده بودم. پایین پنجره، تخت خوابش را گذاشته و دیوار کنار پنجره را با کمد سفید رنگی پوشانده بودم که پُر از عروسکهای قد و نیم قد بود. قالیچهای با طرح شخصیتهای کارتونی کف اتاق کوچکش پهن کرده و حباب صورتی رنگی به جای لامپ قدیمی اتاق از سقف آویزان بود. مجید با وجود اجاره نسبتاً زیاد خانه و ویزیتهای سنگین دکتر زنان و سونوگرافیهای مختلف، ولی باز از خرید اسباب نوزادی چیزی کم نمیگذاشت و با دست و دلبازی هر چه برای دخترم هوس میکردم، میخرید که میخواست جای خالی مادرم را در این روزهای چیدن سور و سات سیسمونی کمتر احساس کنم.
با همه ضعفی که بدنم را گرفته و چشمانم از گرسنگی سیاهی میرفت، ولی بخاطر حالت تهوع ممتدی که لحظهای رهایم نمیکرد، اشتهایی به خوردن غذا نداشتم و تنها به عشق مجید قلیه ماهی را تدارک میدیدم. هر چند در این دوره از بارداری، این همه ناخوشی طبیعی نبود، ولی دکتر میگفت ضعف بدن و فشارهای پی درپی عصبی و اضطراب جاری در زندگیام، گذراندن این روزها را تا این حد برایم سخت میکند، ولی باز هم خدا را شکر میکردم و به همه این درد و رنجها راضی بودم که مادر شدن، شیرینترین رؤیای زندگیام بود. نماز مغربم را با سنگینی بدن و درد کمرم به پایان بردم و طبق عادت این مدت، قرآن را از مقابل آیینه برداشتم تا برای شادی روح مادر، آیاتی را تلاوت کنم که کسی به در اتاق زد. حدس میزدم دوباره نوریه به سراغم آمده تا باز به نحوی مرا به سمت آیین پلید خودش بکشاند و من چقدر از حضورش متنفر بودم که قرآن را دوباره لب آیینه گذاشتم و با اکراه به سمت در رفتم. در را که باز کردم، به رویم لبخند زد و به حساب خودش میخواست صمیمیتی با من ایجاد کند که بو کشید و گفت: «چه بوی خوبی میاد!» و من حتی تمایلی به هم صحبتیاش نداشتم که به جای هر پاسخی، با بیحوصلگی منتظر ماندم تا کارش را بگوید که سرکی به داخل خانه کشید و گفت: «اومدم باهات صحبت کنم. آخه عبدالرحمن خونه نیس، حوصلهام سر رفته!»
به کلام سردی تعارفش کردم تا وارد شود و خودم نه برای پذیرایی که برای طفره از هم نشینیاش به آشپزخانه رفتم که صدایم کرد: «الهه! بیا اینجا کارِت دارم!» و دیگر گریزی از این میزبانی اجباری نداشتم که از آشپزخانه بیرون آمدم و مقابلش نشستم که تازه متوجه شدم در دستش چند عدد سیدی نگه داشته و باز طمع تبیلغ وهابیت به سرش زده بود که بیمقدمه شروع کرد: «کتابهایی رو که برات اُورده بودم، خوندی؟» و از سکوت طولانیام جوابش را گرفت که لبخندی مصنوعی نشانم داد و با لحنی فاضلانه توصیه کرد: «حتماً بخون، خیلی مفیده!» و بعد مثل اینکه وجود حقیرش دیگر گنجایش نداشته باشد، چشمان باریک و مشکیاش از ذوقی پُر زرق و برق پُر شد و با حالتی پیروزمندانه ادامه داد: «عبدالرحمن که حتی نیازی نبود این کتابها رو بخونه، همین که من باهاش صحبت کردم، توجیه شد و الان چند هفتهای میشه که رسماً عقاید وهابیت رو قبول کرده!»
#جان_شیعه_اهل_سنت
#نویسنده_خانم_فاطمه_ولی_نژاد
@Majid_ghorbankhani_313
🏴 عراق، مجوز حضور 30 هزار زائر ایرانی در پیادهروی #اربعین را صادر کرد !!
▪️در حالی که هفتههاست عاشقان حسینی در انتظار مشخص شدن وضعیت اربعین حسینی هستند، مسؤولان کشورمان با اعزام زائران به عراق در ایام پیادهروی #اربعین به شرط تزریق واکسن کرونا موافقت کردند.
👈بر همین اساس، همه امور و برنامهریزیها منوط به پذیرش زائر ایرانی از سوی عراق است و به نظر میرسدپس از فراز و نشیبهای مختلف طرف عراقی با پذیرش فقط ۳۰ هزار ایرانی موافقت کرده است.
👈این امر در حالی است که زمزمهها از اعزام ۵۰ تا ۵۰۰ هزار ایرانی در حماسه #اربعین بود که با توجه به تصمیم عراق فقط ۳۰ هزار زائر ایرانی آن هم به صورت هوایی میتوانند به عراق اعزام شوند.
👈بر اساس تصمیم دولت عراق، ۳۰ هزار زائر ایرانی باید جوابیه منفی کرونا را داشته باشند و فقط از طریق هوایی وارد عراق شوند. بر همین اساس، مرزهای زمینی برای تردد زائران اربعین باز نخواهد شد. این امر در حالی است که امام جمعه نجف اشرف در روزهای اخیر خواستار بازگشایی مرزها به روی زوار اربعین شده بود./فارس
🔴جدیدترین اخبار #اربعین 1400
♨️ @Maddahionlin 👈
امشب قسمت آخر #گاندو رو هم دیدیم
و یک واقعیتی که ماها درکش نمیکنیم؛
خانواده هایی که چشم انتظارند و عزیزانشون برای آرامش من و شما از خانواده، آسایش و آرامش خودشون میگذرند و مظلومانه به شهادت میرسند....
#امنیتاتفاقینیست...
#گاندو۲
~•°•°•°•|🍃♡🍃|•°•°•°~
@majid_ghorbankhani_313
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعانحرم"
امشب قسمت آخر #گاندو رو هم دیدیم و یک واقعیتی که ماها درکش نمیکنیم؛ خانواده هایی که چشم انتظارند و
شادی روح سربازان گمنام امام زمان صلوات🌹🕊
نگذار کربلا ندیده جان بدهم بہ من رحم کن
یٰا راحِمَ مَن لٰا راحِمَ لَه ...🖤
#۲۱روزتااربعین🏴
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعانحرم"
و خدایا ارزش دنیا تنها به این دلیل است که میشود در گوشه ای از آن نشست و برای مظلومیت حسین اشک ریخت
من مینویسم:
روزهایی که غرق خواب غفلت بودم،
وقتی که پراز گناه بودم،
زمانی که هیچکس من را برای خودش نمیخواست...
تنها بودم و دنبال خیالات خام خودم، غرق در پلیدیها ...
توآمدی...
فقط تو آمدی حسین...
فقط تو مرا خواستی!
این را فقط من میدانم و شما!
حسین جان کنار تو از چیزی نمیترسم، حتی از قیامت و هول هایش... من قیامت هم که بشود برمیخیزم به یافتن بزم #روضه ی تو.
گفته ام وقتی که تابوتم را برمیدارند فقط تو را صدا بزنند،
کنار قبرم از تو بخوانند، قبرم را با خاک کربلا بپوشانند، گفته ام بالای مزارم فقط روضهی تورا ناله و فریاد کنند...
من در بود و نبودم فقط تو را جستجو میکنم
من را تو رد نمیکنی حسین جان!
#تیکهکتاب| #امیرمن♥️
~•°•°•°•|🍃♡🍃|•°•°•°~
@majid_ghorbankhani_313