eitaa logo
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعان‌حرم"
379 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
19 فایل
ولادت⇦۱۳۶۹/۵/۳۰😍 شهادت⇦۱۳۹۴/۱۰/۲۱💔🥀 تشیع پیڪر مطهــرشهــید⇦۱۳۹۸/۲/۶ مزار شهید⇦ تهران_گلزار شهدای یافت آباد ✨اولین کانال فعال شهید درایتا✨ تبادل و ارتباط با مدیر @Mokhtari_315 #کپی_با_ذکر_صلوات_برای_امام_زمان(عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 🌹 آخرین باری که باهم صحبت کردیم ساعت هفت غروب بود که درحال پهن کردن جانماز بودن که تماس گرفت.📞 پدرش گفت مجید تنها آرزویم این است تو را در لباس ببینم. :) این را گفت و خداحافظی کرد... دیگر خبری از او نداشتیم وبه هوای اینکه چند روزی در عملیات است سراغی از او نگرفتیم. گویا فردای همان روز به رسید اما کسی نمی توانست خبر را به ما بدهد.🥀 پنجشنبه بود که گفتند مجید در است. گفتم چه میخورد؟ بیشتر از همه نگران غذایش بودم... تا اینکه هفته بعد را دادند.🕊💔 🌹 ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
🌾 🌹 سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلی متحول شد، همیشه در حال دعا وگریه بود.🌱 نمازهایش را سر وقت میخواند و حتی نمازصبحش را اول وقت میخواند، خودش همیشه میگفت نمیدانم چه اتفاقی برایم افتاده که اینطور عوض شده ام و دوست دارم همیشه در حال عبادت باشم.🙂❤️ در این مدتی که دچار تحول روحی و معنوی شده بود همیشه زمزمه لبش [پناه حرم کجا داری میری برادرم] بود... :) 🌹 ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
💞 🌹 تازه از سوریه برگشته بودند.🍃 هم موقع رفتن وهم برگشتن،عجیب هوای مجید در دلشان افتاده بود.🥀 ساعت سه و چهار نیمه شب بود.🌙 عطیه(خواهرمجید) گوشی اش را روشن کرد. پیامی با این محتوا دریافت کرده بود: 《باسلام،بنده از پایگاه خبری مشرق نیوز هستم، می‌خواستم یک زندگی‌نامه کلی و چندتایی خاطره از مجید،که تاکنون گفته نشده،برای بنده بیان کنید.》 عطیه اخم آورد و شروع کرد به غرولند.🤦‍♀ - خدایا حالا من چی برا این بگم.😒 ما که این مدت،به این خبرگزاری و اون روزنامه،همه ی خاطرات رو گفتیم. حرف نگفته ای نمونده که بخوام بگم.😕 وخوابید.😴 درخواب دید با دارند شوخی می‌کنند. عطیه می‌خواست با کمربند،مجید را بزند که یکی از دوستان برادرش،از راه رسید و کمربند به مجید نخورد.😁 عطیه افتاد و همه غش غش بهش خندیدند.😅 دوست مجید گفت: - می‌خواستی مجید رو بزنی،خدا جوابت رو داد و افتادی زمین.😄😁 مجید گفت: - آبجی! اینم خاطره خوب. برو برا اون خبرنگار تعریف کن.🙂🖤 🌿 ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
♥️ 🎈 بعد از دوستانش خبر دادند که فکر می‌کنیم به فلان رستوران بدهکار بوده.🤷‍♂ جویای قضیه شدم فهمیدم به آن رستوران سفارش کرده بوده که هرشب سه غذا سمت مهرآباد بفرستند وهرماه پولش را حساب می‌کرد.🌾 یک بار دوتا بچه آمدند وسراغ مجید را گرفتند گفتند از وقتی شده کسی به ما سر نمیزنه...😞🖤 [پدرشهید] 🌹 ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعان‌حرم"
#داداش_مجید♥️ #خاطره🎈 بعد از #شهادت #مجید دوستانش خبر دادند که فکر می‌کنیم #مجید به فلان رستوران بد
♥️ 🎈 تا پیش از سفرش به پسر خیلی شری بود. همیشه چاقو در جیبش بود.🔪 خالکوبی هم داشت. خیلی قلدر بودوهمه کوچک ترها باید به حرفش گوش می‌دادند.🤷‍♂ کسی بود که زیر بار حرف زور نمی‌رفت😒 بچه ای نبود که بترسد خیلی شجاع بود... اگر می‌شنید کسی دعوا کرده هردو طرف رو زور می‌کرد‌ آشتی کنند💞 وگرنه با خود طرف می‌شدند در عین مهربانی جوری رفتار می‌کرد که همه از او حساب ببرند🌿 🌹 ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعان‌حرم"
#داداش_مجید♥️ #خاطره🎈 تا پیش از سفرش به #کربلا پسر خیلی شری بود. همیشه چاقو در جیبش بود.🔪 خالکوبی
♥️ ⛅️ وقتی از سفر کربلا برگشت🍃 مادر پرسیده بود: چه چیزی از امام حسین خواستی؟ گفته بود یک نگاه به کردم و یه نگاه به و گفتم: آدمم کنید🖤 :) سه چهارماه قبل از رفتن به سوریه به کلی متحول شد.💫 همیشه در حال دعا و گریه بود.☔️ نمازهایش را سر وقت می‌خواند حتی نماز صبحش را اول وقت می‌خواند.🙂 خودش همیشه می‌گفت: نمیدانم چه اتفاقی برایم افتاده که این طور عوض شده ام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم.🙃 در این مدتی که دچار تحول روحی و معنوی شده بود همیشه زمزمه لبش پناه حرم،کجا میری برادرم... بود.💔 [خواهرشهید] 🌹 ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعان‌حرم"
#داداش_مجید♥️ #خاطره⛅️ وقتی از سفر کربلا برگشت🍃 مادر پرسیده بود: چه چیزی از امام حسین خواستی؟ #مجید
♥️ 🌾 یکی از دوستان که بعدها همرزمش شد در قهوه خانه مجید رفت و آمد داشت.🍃 یک شب مجید را به خودشان برد که اتفاقا خودش در آنجا مداح بود.🎤 آنجا درمورد و ناامنی های سوریه و حرم می‌خوانند.🥀 ومجید آنقدر سینه می‌زند و گریه می‌کند که حالش بد می‌شود وقتی بالای سرش می‌روند می‌گوید: مگه من مردم که حرم حضرت زینب درخطر باشه :) من هرطور شده میرم.... از همان شب تصمیم می‌گیرد که برود.✨ [پدر شهید] 🌹 ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعان‌حرم"
#داداش_مجید♥️ #خاطره🌾 یکی از دوستان #مجید که بعدها همرزمش شد در قهوه خانه مجید رفت و آمد داشت.🍃 یک
♥️ ☔️ بالاخره یک شب مجید آمد گفت میخواهد برود سوریه.🍃 اجازه ندادم و آنقدر ناراحت شدم که حالم بد شد و مرا بیمارستان بردند...🥀 زمانی هم آمدو اصرار کرد می خواهد برود آلمان و کارکند. تصور میکرد اگر بگوید سوریه ما اجازه نمی‌دهیم و اگر بگوید آلمان ما مشکلی نداریم... من خیلی مخالفت کردم و گفتم نباید آلمان برود. مدتی بود شب ها خیلی دیر می آمد...🌙 شرایطش به گونه ای بود که تصور میکردیم با رفقایش جایی میرود...🍂 اما بعدها فهمیدیم که برای آموزشی اعزام به سوریه میرفته است.🌿 [مادرشهید] 🌹 ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
🍃 ♥️ همیشه دوست داشت پلیس بشه...🌱 مجید پسر شروشور محله بود که دوست داشت پلیس بشه. دوست داشت بی‌سیم داشته باشه، دوست داشت قوی باشه تا هوای خانواده، محله و رفقاش رو داشته باشه،از بس که مهربون بود...💕🙃 مادرشهید می‌گوید: «همیشه دوست داشت پلیس شود. یک تابستان کلاس کاراته فرستادمش. وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت خانم تو را به خدا نگذارید برود،تمام بچه‌ها را تکه‌تکه کرده است.😑 می‌گوید من کاراته می‌روم باید همه‌تان را بزنم... عشق پلیس بودن و قوی بودن باعث شده بود هر جا می‌رود پز دایی‌های بسیجی‌اش را می داد.😌 چون تفنگ و بی‌سیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود...💓 بعدها هم که پایش به بسیج باز شد یکی از دوستانش می‌گوید آن‌قدر عشق بی‌سیم بود که آخر یک بی‌سیم به مجید دادیم و گفتیم: این را بگیر و دست از سر ما بردار🤦‍♂😅 در بسیج هم از شوخی و شیطنت دست‌بردار نبود...🙂 🌹 ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعان‌حرم"
پناه حرم کجا داری میری بگو برادرم...💔 با نوای کربلایی نریمان پناهی حاج حسین سیب سرخی https://eita
🕊 ⛅️ وقتی از سفر کربلا برگشت🍃 مادر پرسیده بود: چه چیزی از امام حسین خواستی؟ گفته بود یک نگاه به کردم و یه نگاه به و گفتم: آدمم کنید🖤 :) سه چهارماه قبل از رفتن به سوریه به کلی متحول شد.💫 همیشه در حال دعا و گریه بود.☔️ نمازهایش را سر وقت می‌خواند حتی نماز صبحش را اول وقت می‌خواند.🙂 خودش همیشه می‌گفت: نمیدانم چه اتفاقی برایم افتاده که این طور عوض شده ام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم.🙃 در این مدتی که دچار تحول روحی و معنوی شده بود همیشه زمزمه لبش پناه حرم،کجا میری برادرم... بود.💔 [خواهرشهید] 🌹 ─━✿❀✿🖤✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
سلام🌱 امیدوارم که حال دلتون خوب باشه✨ رفقا تا ان شاءالله هرکدوم از عزیزان که ای از دارن میتونن برامون خاطره هاشون رو بفرستن و ها و کربلا نرفته هاهم میتونن برامون حتی یک خط بفرستن🙂 از دو طریق میتونید با ما در ارتباط باشید ۱- پیام از طریق لینک ناشناس👇🏼 https://harfeto.timefriend.net/16287113672412 ۲- پیام به ادمین ها👇🏼 @F_mokhtari_1382 🌹🌹با بهترین جملات عکس نوشته ساخته می‌شود و در کانال ارسال می‌شود🌹🌹 ~•°•°•°•|🍃♡🍃|•°•°•°~ @majid_ghorbankhani_313
سلام🌱 امیدوارم که حال دلتون خوب باشه✨ رفقا تا ان شاءالله هرکدوم از عزیزان که ای از دارن میتونن برامون خاطره هاشون رو بفرستن و ها و کربلا نرفته هاهم میتونن برامون حتی یک خط بفرستن🙂 از دو طریق میتونید با ما در ارتباط باشید ۱- پیام از طریق لینک ناشناس👇🏼 https://harfeto.timefriend.net/16287113672412 ۲- پیام به ادمین ها👇🏼 @F_mokhtari_1382 🌹🌹با بهترین جملات عکس نوشته ساخته می‌شود و در کانال ارسال می‌شود🌹🌹 ~•°•°•°•|🍃♡🍃|•°•°•°~ @majid_ghorbankhani_313