eitaa logo
☜💘 انرژے مثبت،شکرگزارے مجیدآل حسین ✌👌
1.3هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
95 فایل
🔹️هنرمند 🔹️خوشنویس 🔹️سخنران 🔹️تدوینگر 🔹️گوینده 🔹️مشاور 🔹️نویسنده دوکتاب اینجا یادمیگیریدمثبت اندیش باشید 👈اتفاقات عالی💚 @majidalehosein مشاوره‌خانواده،خوشنویسی،دوره مثبت اندیشی👇 @Khanevadehsha_d
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆تواضع پيرمرد و پاسخ سى هزار مسئله مرحوم شيخ مفيد رضوان اللّه تعالى عليه به نقل از ابراهيم بن هاشم قمّى حكايت كند: در آن زمانى كه حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام به شهادت رسيد، من عازم مكّه معظّمه شدم ؛ و در ضمن ، به محضر شريف حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد عليه السلام شرف حضور يافتم . همين كه وارد منزل رفتم ، جمع بسيارى از شيعيان را مشاهده كردم كه از شهرها و مناطق مختلفى جهت زيارت و ملاقات امام جواد عليه السلام آمده بودند. پس از گذشت لحظاتى ، عموى حضرت - به نام عبداللّه بن موسى كه پيرمردى سالخورده بود - در حالتى كه لباس هاى خشنى بر تن داشت ، وارد مجلس شد در گوشه اى نشست . سپس امام جواد عليه السلام در حالى كه پيراهنى بلند پوشيده و عبائى بر دوش انداخته بود و كفش سفيدى در پاى داشت ، وارد مجلس ‍ گرديد. تمام افراد به احترام آن حضرت از جاى برخاستند، آن گاه عموى حضرت به طرف امام عليه السلام جلو آمد و پيشانى برادرزاده اش را بوسيد؛ بعد از آن ، حضرت در جايگاه خويش روى يك كُرسى - كه از قبل آماده شده بود - نشست . تمام حُضّار از عظمت و هيبت حضرت ، در آن سنين كودكى ، در تعجّب و حيرت قرار گرفته بودند. در همين اءثناء، شخصى از برخاست و از عموى حضرت سؤ ال كرد: نظر شما درباره كسى كه با حيوانى نزديكى كند، چيست ؟ عبداللّه پاسخ داد: دست راستش قطع مى شود و نيز حدّ شرعى بر او جارى مى گردد. ناگاه امام جواد عليه السلام سخت ناراحت و خشمگين شد و با نگاهى به عمويش فرمود: اى عمو! از خدا بترس و تقوا داشته باش ، خيلى خطرناك است آن موقعى در پيشگاه با عظمت خداوند متعال بايستى و بگويند: چرا چيزى را كه نمى دانستى ، اظهار نظر كردى ؟! عبداللّه عرضه داشت : مگر پدرت چنين نفرموده است ؟ حضرت فرمود: از پدرم درباره شخصى كه قبر زنى را نبش نمايد و بشكافد و با آن مرده نزديكى كند سؤ ال شد؛ كه پدرم در جواب فرمود: بايد دست راستش قطع شود و حدّ زنا بر او جارى گردد، چون كه معصيت نسبت به زنده و مرده يكسان است . در اين هنگام عبداللّه به خطاى خويش اعتراف كرد و گفت : اشتباه كردم ، شما درست فرمودى ، حقّ با جنابعالى است و من از درگاه خداوند پوزش ‍ مى طلبم . پس از آن ، مردم كه از اقشار مختلف اجتماع كرده بودند، با مشاهده اين جريان بر تعجّب و حيرت آن ها افزوده گشت ؛ و اظهار داشتند: اى مولا و سرور ما! چنانچه اجازه مى فرمائى ، ما سؤ ال هاى خود را مطرح نمائيم و شما پاسخ آن ها را لطف فرمائيد؟ امام جواد عليه السلام فرمود: بلى ، آنچه مى خواهيد سؤ ال مطرح كنيد، تا جوابتان را بگويم . پس در همان مجلس ، حدود سى هزار مسئله از حضرت سؤ ال كردند؛ و با اين كه امام عليه السلام در سنين نُه سالگى بود، با بيانى شيوا تمامى آن ها را پاسخ فرود. 📚اختصاص شيخ مفيد: ص 102، بحارالا نوار: ج 50، ص 85، ح 1. @majidalehosein
🔆موعظه پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) ابوعبيده جراح از بازرگانان مسلمان بود. (وضع مالى مردم مدينه نيز خوب نبود) ابوعبيده طبق معمول به مسافرتهاى تجارتى مى رفت و خواربار مورد نياز اهل مدينه را تا آنجا كه مقدورش بود از سفر مى آورد. وقت نماز صبح بود، خبر ورود ابوعبيده به مردم رسيد، و كم كم همه مسلمين مطلع شدند، با شتابزدگى در نماز جماعت صبح پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) شركت نمودند و پس از نماز بى درنگ برخاستند تا به سوى ابوعبيده بروند. پيامبر (ص ) لبخندى زد و سپس به آنها فرمود: آيا گمان داريد كه ابوعبيده از سفر آمده و خواربار آورده ؟ گفتند: آرى . فرمود: ... سوگند به خدا در مورد فقر و تهيدستى ، ترسى درباره شما ندارم ، بلكه ترس من از آن جهت است كه : وسعت شئون دنيا شما را فرا گيرد و فريب آن را بخوريد چنانكه قبل از شما عده اى فريفته آن شدند، و شما را به هلاكت برساند چنانكه قبل از شما عده اى را به هلاكت رساند. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى @majidalehosein
🔆خشم امام صادق عليه السّلام چرا؟ اسحاق بن عمّار گويد: به محضر امام صادق عليه السّلام رفتم ، با چهره گرفته و خشم آلود به من نگريست ، عرض كردم : چه باعث شده كه نسبت به من خشمگين هستى ؟ فرمود: بخاطر آنكه نسبت به مستضعفين پيروان ما، بى توجه و ترش رو هستى ، به من خبر رسيده است كه تو، در خانه خود، دربانانى قرار داده اى كه آنان مستمندان شيعه را از آنجا دور مى كنند. عرض كردم : آيا از عذاب ، ترس ندارى ؟ آيا نمى دانى كه هرگاه مؤمنين باهم ملاقات كنند و دست در دست هم بدهند خداوند رحمتش را بر آنها وارد مى سازد، و 99 قسم از اين رحمت ، شامل آن كسى است كه محبت بيشتر نسبت به مؤمن ديگرى دارد؟، و وقتى كه دو مؤمن ، باهم متفق و متحد شوند، رحمت خدا آنها را فرا مى گيرد، هرگاه دو نفر مؤمن باهم به صحبت بپردازند، بعضى از فرشتگان مراقب اعمال ، به بعضى ديگر مى گويند كنار برويم شايد اين دو مؤمن ، سخن سرّى باهم داشته باشند و خداوند آن را پوشانده است . عرض كردم : آيا خداوند در قرآن (آيه 18 سوره ق ) نمى فرمايد: ما يلفظ من قول الّا لديه رقيب عتيد: انسان ، هيچ سخنى به زبان نياورد مگر اينكه نگاهبانى آماده در نزد او است (و آن را مى نويسد). امام فرمود: اى اسحاق ! اگر فرشتگان مراقب ، نشوند، خداوند آگاه به پنهانيها، مى شنود و مى بيند. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى @majidalehosein
🔆پاداش نيكوكار امام باقر عليه السّلام فرمود: هنگامى كه روز قيامت برپا مى شود (و محاكمه و باز خواست انسانها شروع مى گردد) انسانى را مى آورند و به او گفته مى شود: احتجّ (براى نجات خود، احتجاج كن و دليل بياور). او در پاسخ گويد: خداوندا مرا آفريدى و هدايت كردى و رزق و روزى و امكانات مرا گسترده و وسيع نمودى ، و من نيز از اين امكانات (حسن استفاده كردم ) و نسبت به انسانها برخورد نيك نمودم ، به آنها بخشيدم ، و بر آنها آسان گرفتم و به آنها كمك كردم ، به اميد اينكه امروز (كه روز قيامت است ) مرا مشمول رحمت خود قرار دهى و بر من آسان گيرى و به زندگى من وسعت بخشى . خداوند (به فرشتگان رحمت ) خطاب مى كند: صدق عبدى ادخلوه الجنة : بنده من راست مى گويد، او را وارد بهشت كنيد به قول سعدى : به دختر چه خوش گفت بانوى ده كه روز نوا، برگ سختى بنه همه وقت ، پر دار مشك و سبوى كه پيوسته در ده روان نيست جوى به دنيا توان آخرت يافتن بزر پنجه شير برتافتن 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى @majidalehosein
🔆خواب الهام بخش يكى از اساتيد بزرگ نقل مى كرد، در مجلس يكى از هيئتهاى مهم تهران ، براى سيل زدگان فارس ، پول جمع مى كرديم ، مبلغ هنگفتى جمع آورى شد، ولى من خودم غفلت كردم كه در آن مجلس ، در پول دادن شركت كنم . شب بعد، سحر در عالم خواب ديدم ، چند اتوبوس از كنار همان مجلس ‍ هيئت ، ايستاده و مسافران سوار بر آن مى شوند و قصد زيارت مرقد شريف حضرت معصومه (سلام الله علیها ) در قم را دارند. من به پيش رفتم ، تا سوار شوم و با آنها به زيارت بروم ، ولى كنار چند اتوبوس رفتم ، گفتند اتوبوس ، پر است و جا نيست . پس از آنكه بيدار شدم ، دريافتم كه چون در آن جلسه ، در كمك مالى به سيل زدگان شركت نكردم ، در عالم خواب به من گفته شد كه جا براى تو نيست ، چرا كه شركت نكردم ، آنها نيز مرا در رفتن به زيارت ، شركت ندادند! اين نوع خوابها از انواع الهامهائى است كه از اسرار خبر مى دهد، و موجب بيدارى انسان مى گردد. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى @majidalehosein
🔆آنها على را با عثمان اشتباه گرفتند مؤ لف گويد: عجب فكر خامى در سر امثال زبير بود كه حضرت على عليه السلام را با مثل عثمان اشتباه نموده اند! اميرالمؤمنين عليه السلام همان عدالت گسترى است كه مى فرمود: بخدا سوگند اگر تمام شب را بر روى خارهاى (نوك تيز) بوته خار سعدان به سر برم و در ميان زنجيرها كشيده شوم ، نزد من محبوبتر از اين است كه با غصب دنياى مردم و ظلم به آنها بر خدا و رسول او صلى الله عليه وآله وسلم وارد شوم . چگونه ظلم كنم براى نفسى كه اركان آن پر شتاب به سوى نابودى مى رود و در ميان خاك ، مدتهاى طولانى خواهد آرميد. به خدا قسم عقيل (برادر نابينا و بزرگ حضرت على عليه السلام ) را ديدم كه آنقدر فقر بر او فشار آورده بود كه از من تقاضاى ده سير گندم بيت المال (بيش از حق خود را) داشت ، اطفال او را ديدم با موهاى پريشان ، صورتهاى غبار آلوده كه گويا با نيل سياه شده بود. براى اين منظور بسيار نزد من آمد و سفارش ‍ كرد، به سخنانش گوش دادم ، او گمان كرد من دين خود را خواهم فروخت و راه خود را كنار زده به دنبال او خواهم رفت . آهنى را گداختم و آنرا نزديك بدن او بردم (فقط نزديك ، بدون برخورد با او) تا عبرت بگيرد كه ناگاه ناله اى از درد كشيد كه نزديك بود آتش گيرد، به او گفتم : مادران بر تو بگريند اى عقيل ! تو از آتشى كه انسانى براى بازيچه خود آنرا گداخته ناله مى كنى ولى مرا به طرف آتشى كه خداوند جبار براى خشم خود برافروخته مى كشى ؟ تو از آن آتشى مى نالى ، من از شعله جهنم ننالم ؟! 📚نهج البلاغه ، خطبه 215 فيض الاسلام .
🔆شيوه كمك مالى امام حسين (علیه السلام ) شخصى از انصار (مسلمين مدينه ) به حضور امام حسين (علیه السلام ) براى درخواست كمك مالى آمد و تقاضاى كمك كرد. امام حسين (علیه السلام ) فرمود: اى برادر انصارى آبرو و شخصيت خود را از سؤ ال رودررو، حفظ كن ، درخواست خود را در نامه اى بنويس ، كه من به خواست خدا آنچه را كه موجب شادى تو است انجام خواهم داد. مرد انصارى در نامه اى نوشت : اى حسين (علیه السلام ) پانصد دينار به فلانى بدهكارم ، و اصرار مى كند كه طلبش را بپردازم ، با او صحبت كن تا وقتى كه پولدار شدم ، صبر كند. وقتى امام حسين (علیه السلام ) نامه او را خواند، به منزل تشريف برد و كيسه اى حاوى هزار دينار آورد و به آن مرد انصارى داد و فرمود: با پانصد دينار، بدهى خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر، زندگى خود را سروسامان بده ، و حاجت خود را جز نزد سه نفر نگو 1- ديندار 2- جوانمرد 3- صاحب اصالت خانوادگى چرا كه در مورد آدم ديندار، دين ، نگهدار او است (و مانع آنست كه آبروى تو را ببرد) و در مورد جوانمرد، او بخاطر جوانمردى ، حيا و شرم مى كند، و در مورد كسى كه اصالت خانوادگى دارد، او بخاطر نيازت ، آبروى تو را نمى ريزد، بلكه شخصيت تو را حفظ مى كند و بدون برآوردن حاجتت ، رد نمى شود. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى @majidalehosein
🔆اشك على علیه السلام ابن عباس مى گويد: در ركاب حضرت اميرالمؤ منين (علیه السلام ) بودم در زمانى كه به صفين تشريف مى بردند، وقتى كه به نينوا رسيديم ، نزديك شط فرات بود، با صداى بلند فرمود: يابن عباس آيا اين مكان را مى شناسى ؟ عرضكردم : خير نمى شناسم ! فرمود: اگر مى شناختى مثل من ، از آن نمى گذشتى مگر مثل من گريه مى كردى . پس حضرت على (علیه السلام ) گريه شديدى نمود؟ تا اينكه محاسن شيريفش تر شد و اشكها برسينه اش جارى گرديد. ما هم به تبع آن حضرت گريه كرديم . سپس حضرت فرمود: اُوّه اُوّه ، مرا با آل سفيان چكار است كه جنگ كنيم آنها از جنود سپاهيان شيطانند، اى اباعبدالله صبر كن زيرا هر بلائى كه بسرت اينها مى آورند، سر من آوردند، سپس حضرت آبى جهت وضو گرفت و وضويى ساخت و چند نماز خواند، باز آن حرفها را زد، بعد يك مقدار خواب رفته و بعد بيدار شد، سپس فرمود: يابن عباس آيا از خوابى كه ديده ام تو را با خبر كنم ؟ عرض كردم : انشاءالله كه خير است ! بفرماييد، حضرت فرمود: ديدم گويا مردانى با علمهاى سفيد از آسمان به زمين آمدند، شمشيرهاى سفيد و درخشنده بر كمر داشتند، سپس گرد اين زمين خطى كشيدند، فرمودند: ديدم گويا شاخه هاى اين نخلها بزمين رسيده و در ميان خون شناور شد، و گويا فرزندم حسين (علیه السلام ) و ميوه دلم ، و نور بصرم ، در آن غرق شده و هر چه استغاثه ميكند. كسى به فريادش نمى رسد، و گويا آن مردانى را كه از آسمان آمده بودند. ندا مى كردند و مى گفتند: اى آل رسول صبر كنيد. كه شما را خواهند كشت . و شما بدست يك مشت مردم شر كشته خواهيد شد. و اينك بهشت مشتاق شما است . اى اباعبدالله . سپس رو به سوى من كردند و مرا تعزيت دادند و فرمودند: يا اباالحسين به تو بشارت باد و خدا روز قيامت چشمت را روشن كند. از خواب بيدار شدم . بخدا قسم كه قبلا حضرت رسول ابوالقاسم (صل الله علیه وآله و سلم ) بمن خبر دادند. كه من به سوى اهل بغى مى روم . و به اين زمين ميرسم ... آه در اينجا فرزندم حسين با هفده نفر از اولاد من واز اولاد فاطمه (سلام الله علیها ) دفن مى شوند. و اين زمين در آسمان معروف به كربلا است ، چنانكه در زمين حرمين و بقعه بيت المقدس معروف است . سپس فرمود: يابن عباس ببين در اين نواحى فضولات آهوان را مى بينى ؟ به خدا قسم به من دروغ نگفته اند، و آنها زرد شده اند به رنگ زعفران ، ابن عباس گفت : بررسى كردم و پيدا كردم و فرياد زدم : يااميرالمؤ منين اين را پيدا كردم كه فرموديد. حضرت فرمود: صدق الله و رسوله . هر وله كشان به سمت آنها دويد. و آنها را بوئيده و فرمود: اين همان است . آيا ميدانى قضيه اينها چيست ؟ عرض ‍ كردم : خير آقا نمى دانم . حضرت فرمود: اين سرزمين ، زمينى است كه وقتى كه حضرت عيسى (علیه السلام ) با حواريين به اين زمين رسيد، ديد در اينجا چند تا آهو دور هم جمع شده اند و گريه ميكنند، سپس حضرت عيسى (علیه السلام ) نشست و حواريين هم نشستند و مشغول گريه شدند. حواريين گفتند: يا روح الله سبب گريه شما چيست ؟ فرمود: اين زمين كربلا است كه در آن فرزند پيغمبر خدا احمد (ص ) و فرزند بتول عذرا (عليهاالسلام ) شبيه مادرم حضرت مريم (عليهاالسلام ) است كشته خواهد شد و در اينجا مدفون ميگردد. تربتى است كه از مشك معّطرتر است ، زيرا كه تربت آن جناب است و اين آهوان با من سخن گفتند: كه مادراينجا بخاطر شوق به آن جناب مانده ايم و در امان هستيم . حضرت عيسى (علیه السلام ) مقدارى از فضولات را برداشته و بوئيد و فرمود: خوشبويى آن بخاطر علفهاى اين صحرا است . خدايا اينها را باقى بگذار تا اينكه پدرش ببويد و تعزيت او شود. و اين است كه تا حال مانده است و رنگش از طول مدت زرد شده ، و اين زمين كرب و بلا است ، پس با صداى بلند فرمود: اى خداى عيسى بن مريم ، مبارك مكن بر كشندگانش و كسا نيكه آنها را يارى مى كنند. @majidalehosein
🔆درخت خون گريه مى كند شگفت انگيزتر اينكه آثار دگرگونى اجسام از شهادت آقا امام حسين علیه السلام پس از گذشت چهارده قرن هنوز در گوشه و كنار به چشم مى خورد يكى از آنها جارى شدن خون از درخت چنار زر آباد است . زر آباد يكى از قصبات قزوين و در نزديكى قلعه الموت است كه هر سال روز عاشورا هزاران نفر براى مشاهده چنار خونبار به آنجا مى روند و روان شدن خون را از درخت به چشم خود مى بينند. آية اللّه فقيد سيد موسى زرآبادى در كتاب كرامات به تفصيل از جارى شدن خون از درخت چنار در روز عاشورا گفتگو كرده از پدرش سيد على و از جدش سيد مهدى نقل كرده كه در هيچ سالى اين موضوع تعطيل نشده است ، اين كتاب چاپ شده و خطّى آن در كتابخانه پسرش سيد جليل زرآبادى در قزوين موجود است . آية اللّه مظفّرى فشرده آن را در كتاب ايضاح الحجّة آورده است مرحوم آية اللّه العظمى مرعشى نجفى در حاشيه عروه به هنگام بر شمردن خون هاى پاك مى نويسد: همچنين است خونى كه از درختى موجود در قريه زرآباد از توابع قزوين خارج مى شود. نويسنده سطور مقدمةً خصائص الحسينيه سال گذشته با جمعى از دوستان به زرآباد رفته و روان شدن خون را از اين درخت با چشم خود ديده است و از خوانندگان كتاب دعوت مى كند كه روز عاشورا را به زرآباد رفته اين درخت را با چشم خود ببينيد اين درخت در كنار قبر مطهر امام زاده اى مشهور به على اصغر بن موسى بن جعفر علیه السلام قرار دارد و ظاهرا بيش از ششصد يا هفتصد سال از عمرش گذشته است در سال گذشته كه اين ناچيز افتخار حضور داشته درست لحظه اذان صبح خون جارى شد و بيش ‍ از چهار ساعت ادامه داشت . 📚ترجمه خصائص الحسينيه ، 63. @majidalehosein
🔆احترام امام زمان به زوار حسين علیه السلام مرحوم آية اللّه حاج ميرزا محمّد على گلستانه اصفهانى در آن وقتى كه ساكن مشهد بودند براى يكى از علماء بزرگ مشهد نقل فرموده بودند كه ، عموى من مرحوم آقاى سيد محمّد على از كه مردان صالح و بزرگوار بود نقل ميكرد، در اصفهان شخصى بود به نام جعفر نعلبند كه او حرفهاى غير متعارف ، از قبيل آن كه من خدمت امام زمان علیه السلام رسيده ام وطى الارض كرده ام ميزد و طبعا با مردم هم كمتر تماس ميگرفت و گاهى مردم هم پشت سر او به خاطر آن كه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند، حرف مى زدند. روزى به تخت فولاد اصفهان براى زيارت اهل قبور ميرفتم ، در راه ديدم ، آقا جعفر به آن طرف ميرود، من نزديك او رفتم و به او گفتم دوست دارى باهم راه برويم ؟ گفت مانعى ندارد، در ضمن راه از او پرسيدم مردم درباره شما حرفهائى مى زنند آيا راست مى گويند كه تو خدمت امام زمان ع رسيده اى ؟ اول نمى خواست جواب مرابدهد، لذا گفت آقا از اين حرفها بگذريم و باهم مسائل ديگرى را مطرح كنيم ، من اصرار كردم و گفتم : من انشاءاللّه اهلم . گفت : بيست و پنج سفر كربلا مشرف شده بودم تا آنكه در همين سفر بيست و پنجم شخصى كه اهل يزد بود در راه بامن رفيق شد چند منزل كه باهم رفتيم ، مريض شد و كم كم مرضش شدت كرد تا رسيديم به منزلى كه قافله به خاطر نا امن بودن راه دو روز در آن منزل ماند تا قافله ديگرى رسيد و باهم جمع شدند و حركت كردند و حال مريض هم رو به سختى گذاشته بود وقتى قافله مى خواست حركت كند من ديدم به هيچ وجه نمى توان اورا حركت داد لذا نزد او رفتم و به او گفتم من مى روم و براى تو دعاء ميكنم كه خوب شوى و وقتى خواستم با او خدا حافظى كنم ، ديدم گريه مى كند، من متحير شدم از طرفى روز عرفه نزديك بود و بيست و پنج سال همه ساله روز عرفه در كربلا بوده ام و از طرفى چگونه اين رفيق را در اين حال تنها بگذارم و بروم ؟! به هرحال نمى دانستم چه كنم او همينطور كه اشك مى ريخت به من گفت : فلانى من تا يك ساعت ديگر مى ميرم اين يك ساعت را هم صبر كن ، وقتى من مُردم هرچه دارم از خورجين و الاغ و ساير اشياء مال تو باشد، فقط جنازه مرا به كربلا برسان و مرا در آنجا دفن كن . من دلم سوخت و هر طور بود كنار او ماندم ، تا او ازدنيا رفت قافله هم براى من صبر نكرد و حركت نمود. من جنازه او را به الاغش بستم و به طرف مقصد حركت كردم ، از قافله اثرى جز گرد و غبارى نبود و من به آنها نرسيدم حدود يك فرسخ كه راه رفتم ، هم خوف مرا گرفته بود و هم هرطور كه آن جنازه را به الاغ مى بستم ، پس از آنكه يك مقدار راه مى رفت باز مى افتاد و به هيچ وجه روى الاغ آن جنازه قرار نمى گرفت . بالاخره ديدم نمى توانم او را ببرم خيلى پريشان شدم ايستادم و به حضرت سيد الشهداء ع سلامى عرض كردم و با چشم گريان گفتم : آقا من با اين زائر شما چه كنم ؟ اگر او را در اين بيابان بگذارم مسئولم و اگر بخواهم بياورم مى بينيد كه نمى توانم درمانده ام و بى چاره شده ام . ناگهان ديدم ، چهار سوار كه يكى از آنها شخصيت بيشترى داشت پيدا شدند و آن بزرگوار به من گفت : جعفر بازائرما چه ميكنى ؟ عرض كردم : آقا چه كنم ؟ در مانده شده ام نمى دانم چه بكنم ؟ در اين بين آن سه نفر پياده شدند، يكى از آنها نيزه اى در دست داشت با آن نيزه زد چشمه آبى ظاهر شد آن ميّت را غسل دادند و آن آقا جلو ايستاد، وبقيّه كنار او ايستادند و بر او نماز خواندند و بعد او را سه نفرى برداشتند و محكم به الاغ بستند و ناپديد شدند. من حركت كردم با آنكه معمولى راه مى رفتم ديدم به قافله اى رسيدم كه آنها قبل از قافله ما حركت كرده بودند، از آنها عبور كردم پس از چند لحظه باز قافله اى را ديدم ، كه آنها قبل از اين قافله حركت كرده بودند از آنها هم عبور كردم بعد از چند لحظه ديگر به پل سفيد كه نزديك كربلا است رسيدم و سپس وارد كربلا شدم و خودم از اين سرعت سير تعجب مى كردم . بالاخره او را بردم در وادى ايمن قبرستان كربلا دفن كردم ، من در كربلا بودم ، پس از بيست روز رفقائى كه در قافله بودند به كربلا رسيدند آنها از من سئوال ميكردند توكى آمدى ؟ و چگونه آمدى ؟ من براى آنها به اجمال مطالبى را ميگفتم و آنها تعجب مى كردند، تا آنكه روز عرفه شد وقتى به حرم حضرت سيدالشهداء اباعبداللّه الحسين علیه السلام رفتم ديدم بعضى از مردم را بصورت حيوانات مختلف مى بينم از شدت وحشت به خانه برگشتم باز دو مرتبه از خانه در همان روز بيرون آمدم ، باز هم آنها را به صورت حيوانات مختلف ديدم . عجيب تر اين بود كه بعد از آن سفر چند سال ديگر هم ايام عرفه به كربلا مشرف شده ام و تنها روز عرفه بعضى از مردم را به صورت حيوانات مى بينم ولى در غير آن روز آن حالت برايم پيدا نمى شود.
🔆غبار جاروب عالم جليل القدر مرحوم آية اللّه نهاوندى رضوان اللّه تعالى عليه نقل فرمود از سيد جليل مرحوم جزائرى رحمة اللّه عليه فرمود مدتها بود كه چشمهايم ضعيف شده بود روزى براى زيارت عرفه كربلا مشرف شدم و تحت قبه حضرت سيدالشهداء علیه السلام نشسته بودم كه زوار بيرون رفتند و خدمه در روز دوم و سوم روضه مطهر را جاروب ميكردند و غبارى از زمين بلند شده بود كه مردم در ميان روضه همديگر را نمى ديدند پس من و جمعى كه در آنجا بوديم گفتيم از اين غبارها استفاده كنيم ، آمديم ميان غبارها و چشمهايمان را باز وبسته كرديم كه غبار داخل چشم رود هركس كه بامن بود و ضعف چشم داشت وقتى از روضه شريفه در آمديم ديدم چشمهايم نورانى و شفاف و روشن شده است و وقتى از رفقا پرسيدم آنها هم گفتند ما هم چشمهايمان نورانى شده است و از آن روز تا بحال هرگز چشم درد نگرفته ام و هميشه از تربت امام حسين علیه السلام مانند سرمه بر چشمهايم مى كشم . 📚زندگانى عشق ، 201.
🔆هر شب و صبح گريه برحسين علیه السلام حضرت آية اللّه آقا سيد حسن ابطحى فرمود: يكى از دوستان من فرمود من از وليّى از اولياء خدا شنيده بودم كه هركس هر صبح و شام بر مصائب حضرت سيدالشهداء علیه السلام گريه كند و اين كار را لااقل يكسال ادامه دهد به محضر مبارك حضرت بقية اللّه روحى فداه مشرف ميگردد من اين كار را براى آنكه به آن حضرت اقتداء كرده باشم ، زيرا معروف است كه خود حضرت در زيارت ناحيه مقدسه فرموده : اى جدّ بزگوار براى تو هر صبح و شام گريه مى كنم . و به خاطر آنكه ثوابهاى زيادى براى گريه كردن بر حضرت ابى عبداللّه الحسين علیه السلام وعده داده شده و بالاخره به خاطر آنكه شايد موّفق به زيارت آن حضرت گردم يك سال ادامه دادم . در اين مدّت روح انعطاف پذير عجيبى پيداكرده بودم ، رقّت قلب كه از علائم انسانيّت است در من ايجاد شده بود و بالاخره يك روز كه طبق معمول همه روزه ام كتاب مقتل را باز كرده بودم و مشغول مطالعه مصائب آن حضرت بودم و خود را مهيّا براى گريه كردن ميكردم ، ديدم قبل از من صداى گريه از اطرافم آهسته آهسته بلند مى شود، اول گمان كردم كه در آن نزديكى جمعى دور يكديگر جمع شده اند و برچيزى گريه مى كنند، ولى با كمال تعجّب اين چنين نبود، يعنى كسى در آن نزديكى وجود نداشت كه صداى گريه اش تا اين حد سريع به گوش من برسد به هر حال مشغول كار خودم شدم و كم كم اشكى از گوشه هاى چشمم سرازير شد، يادم هست كه آن روز روضه حضرت على اصغر علیه السلام را ميخواندم و بر مصائب آن طفل شير خوار گريه مى كردم ، صداى گريه اى كه در اطرافم بود با شدّت گريه من شدّت ميگرفت ، كم كم خودم را مثل آنكه در مجلس ‍ روضه پرجمعيّت و با حالى قرار گرفته باشم حس مى كردم . حال نمى دانم در و ديوار بامن گريه مى كردند، ياملائكه آسمان در آن خانه جمع شده بودند و زمزمه داشتند، يا آنكه مؤمنين از جنّ بامن هماهنگى مى كردند، هرچه بودمن خوشحال بودم كه امروز تنها نيستم ، مدتى اين وضع به طول انجاميد كم كم صداهاى گريه و شيون تمام شد و سپس مجلس معطّر و منّور به تجليّات حضرت بقيّة اللّه عج الله تعالی فرجه گرديد و فيوضات فوق العاده اى نصيبم شد كه از نقلش ‍ معذورم . اينجا من هرچه اصرار كردم كه مختصرى از خصوصيّات آن تشرف را نقل كند، حاضر نشد و من هم كه همين مقدار از قصه را در اينجا نقل كردم براى اين كه به عاشقان حضرت بقية اللّه روحى فداه بگويم گريه بر سيّد الشّهدا علیه السلام آن هم صبح و شام فوائد بسيارى دارد و اگر كسى بخواهد به فيض عظمى ملاقات آن حضرت موفق شود مى تواند به اين وسيله متوسل گردد 📚ملاقات با امام زمان عج ، 2/173. @majidalehosein
🔆غبار جاروب عالم جليل القدر مرحوم آية اللّه نهاوندى رضوان اللّه تعالى عليه نقل فرمود از سيد جليل مرحوم جزائرى رحمة اللّه عليه فرمود مدتها بود كه چشمهايم ضعيف شده بود روزى براى زيارت عرفه كربلا مشرف شدم و تحت قبه حضرت سيدالشهداء علیه السلام نشسته بودم كه زوار بيرون رفتند و خدمه در روز دوم و سوم روضه مطهر را جاروب ميكردند و غبارى از زمين بلند شده بود كه مردم در ميان روضه همديگر را نمى ديدند پس من و جمعى كه در آنجا بوديم گفتيم از اين غبارها استفاده كنيم ، آمديم ميان غبارها و چشمهايمان را باز وبسته كرديم كه غبار داخل چشم رود هركس كه بامن بود و ضعف چشم داشت وقتى از روضه شريفه در آمديم ديدم چشمهايم نورانى و شفاف و روشن شده است و وقتى از رفقا پرسيدم آنها هم گفتند ما هم چشمهايمان نورانى شده است و از آن روز تا بحال هرگز چشم درد نگرفته ام و هميشه از تربت امام حسين علیه السلام مانند سرمه بر چشمهايم مى كشم . 📚زندگانى عشق ، 201.
🔆هر شب و صبح گريه برحسين علیه السلام حضرت آية اللّه آقا سيد حسن ابطحى فرمود: يكى از دوستان من فرمود من از وليّى از اولياء خدا شنيده بودم كه هركس هر صبح و شام بر مصائب حضرت سيدالشهداء علیه السلام گريه كند و اين كار را لااقل يكسال ادامه دهد به محضر مبارك حضرت بقية اللّه روحى فداه مشرف ميگردد من اين كار را براى آنكه به آن حضرت اقتداء كرده باشم ، زيرا معروف است كه خود حضرت در زيارت ناحيه مقدسه فرموده : اى جدّ بزگوار براى تو هر صبح و شام گريه مى كنم . و به خاطر آنكه ثوابهاى زيادى براى گريه كردن بر حضرت ابى عبداللّه الحسين علیه السلام وعده داده شده و بالاخره به خاطر آنكه شايد موّفق به زيارت آن حضرت گردم يك سال ادامه دادم . در اين مدّت روح انعطاف پذير عجيبى پيداكرده بودم ، رقّت قلب كه از علائم انسانيّت است در من ايجاد شده بود و بالاخره يك روز كه طبق معمول همه روزه ام كتاب مقتل را باز كرده بودم و مشغول مطالعه مصائب آن حضرت بودم و خود را مهيّا براى گريه كردن ميكردم ، ديدم قبل از من صداى گريه از اطرافم آهسته آهسته بلند مى شود، اول گمان كردم كه در آن نزديكى جمعى دور يكديگر جمع شده اند و برچيزى گريه مى كنند، ولى با كمال تعجّب اين چنين نبود، يعنى كسى در آن نزديكى وجود نداشت كه صداى گريه اش تا اين حد سريع به گوش من برسد به هر حال مشغول كار خودم شدم و كم كم اشكى از گوشه هاى چشمم سرازير شد، يادم هست كه آن روز روضه حضرت على اصغر علیه السلام را ميخواندم و بر مصائب آن طفل شير خوار گريه مى كردم ، صداى گريه اى كه در اطرافم بود با شدّت گريه من شدّت ميگرفت ، كم كم خودم را مثل آنكه در مجلس ‍ روضه پرجمعيّت و با حالى قرار گرفته باشم حس مى كردم . حال نمى دانم در و ديوار بامن گريه مى كردند، ياملائكه آسمان در آن خانه جمع شده بودند و زمزمه داشتند، يا آنكه مؤمنين از جنّ بامن هماهنگى مى كردند، هرچه بودمن خوشحال بودم كه امروز تنها نيستم ، مدتى اين وضع به طول انجاميد كم كم صداهاى گريه و شيون تمام شد و سپس مجلس معطّر و منّور به تجليّات حضرت بقيّة اللّه عج الله تعالی فرجه گرديد و فيوضات فوق العاده اى نصيبم شد كه از نقلش ‍ معذورم . اينجا من هرچه اصرار كردم كه مختصرى از خصوصيّات آن تشرف را نقل كند، حاضر نشد و من هم كه همين مقدار از قصه را در اينجا نقل كردم براى اين كه به عاشقان حضرت بقية اللّه روحى فداه بگويم گريه بر سيّد الشّهدا علیه السلام آن هم صبح و شام فوائد بسيارى دارد و اگر كسى بخواهد به فيض عظمى ملاقات آن حضرت موفق شود مى تواند به اين وسيله متوسل گردد 📚ملاقات با امام زمان عج ، 2/173. @majidalehosein
🔆هر شب و صبح گريه برحسين علیه السلام حضرت آية اللّه آقا سيد حسن ابطحى فرمود: يكى از دوستان من فرمود من از وليّى از اولياء خدا شنيده بودم كه هركس هر صبح و شام بر مصائب حضرت سيدالشهداء علیه السلام گريه كند و اين كار را لااقل يكسال ادامه دهد به محضر مبارك حضرت بقية اللّه روحى فداه مشرف ميگردد من اين كار را براى آنكه به آن حضرت اقتداء كرده باشم ، زيرا معروف است كه خود حضرت در زيارت ناحيه مقدسه فرموده : اى جدّ بزگوار براى تو هر صبح و شام گريه مى كنم . و به خاطر آنكه ثوابهاى زيادى براى گريه كردن بر حضرت ابى عبداللّه الحسين علیه السلام وعده داده شده و بالاخره به خاطر آنكه شايد موّفق به زيارت آن حضرت گردم يك سال ادامه دادم . در اين مدّت روح انعطاف پذير عجيبى پيداكرده بودم ، رقّت قلب كه از علائم انسانيّت است در من ايجاد شده بود و بالاخره يك روز كه طبق معمول همه روزه ام كتاب مقتل را باز كرده بودم و مشغول مطالعه مصائب آن حضرت بودم و خود را مهيّا براى گريه كردن ميكردم ، ديدم قبل از من صداى گريه از اطرافم آهسته آهسته بلند مى شود، اول گمان كردم كه در آن نزديكى جمعى دور يكديگر جمع شده اند و برچيزى گريه مى كنند، ولى با كمال تعجّب اين چنين نبود، يعنى كسى در آن نزديكى وجود نداشت كه صداى گريه اش تا اين حد سريع به گوش من برسد به هر حال مشغول كار خودم شدم و كم كم اشكى از گوشه هاى چشمم سرازير شد، يادم هست كه آن روز روضه حضرت على اصغر علیه السلام را ميخواندم و بر مصائب آن طفل شير خوار گريه مى كردم ، صداى گريه اى كه در اطرافم بود با شدّت گريه من شدّت ميگرفت ، كم كم خودم را مثل آنكه در مجلس ‍ روضه پرجمعيّت و با حالى قرار گرفته باشم حس مى كردم . حال نمى دانم در و ديوار بامن گريه مى كردند، ياملائكه آسمان در آن خانه جمع شده بودند و زمزمه داشتند، يا آنكه مؤمنين از جنّ بامن هماهنگى مى كردند، هرچه بودمن خوشحال بودم كه امروز تنها نيستم ، مدتى اين وضع به طول انجاميد كم كم صداهاى گريه و شيون تمام شد و سپس مجلس معطّر و منّور به تجليّات حضرت بقيّة اللّه عج الله تعالی فرجه گرديد و فيوضات فوق العاده اى نصيبم شد كه از نقلش ‍ معذورم . اينجا من هرچه اصرار كردم كه مختصرى از خصوصيّات آن تشرف را نقل كند، حاضر نشد و من هم كه همين مقدار از قصه را در اينجا نقل كردم براى اين كه به عاشقان حضرت بقية اللّه روحى فداه بگويم گريه بر سيّد الشّهدا علیه السلام آن هم صبح و شام فوائد بسيارى دارد و اگر كسى بخواهد به فيض عظمى ملاقات آن حضرت موفق شود مى تواند به اين وسيله متوسل گردد 📚ملاقات با امام زمان عج ، 2/173. @majidalehosein
🔆هر شب و صبح گريه برحسين علیه السلام حضرت آية اللّه آقا سيد حسن ابطحى فرمود: يكى از دوستان من فرمود من از وليّى از اولياء خدا شنيده بودم كه هركس هر صبح و شام بر مصائب حضرت سيدالشهداء علیه السلام گريه كند و اين كار را لااقل يكسال ادامه دهد به محضر مبارك حضرت بقية اللّه روحى فداه مشرف ميگردد من اين كار را براى آنكه به آن حضرت اقتداء كرده باشم ، زيرا معروف است كه خود حضرت در زيارت ناحيه مقدسه فرموده : اى جدّ بزگوار براى تو هر صبح و شام گريه مى كنم . و به خاطر آنكه ثوابهاى زيادى براى گريه كردن بر حضرت ابى عبداللّه الحسين علیه السلام وعده داده شده و بالاخره به خاطر آنكه شايد موّفق به زيارت آن حضرت گردم يك سال ادامه دادم . در اين مدّت روح انعطاف پذير عجيبى پيداكرده بودم ، رقّت قلب كه از علائم انسانيّت است در من ايجاد شده بود و بالاخره يك روز كه طبق معمول همه روزه ام كتاب مقتل را باز كرده بودم و مشغول مطالعه مصائب آن حضرت بودم و خود را مهيّا براى گريه كردن ميكردم ، ديدم قبل از من صداى گريه از اطرافم آهسته آهسته بلند مى شود، اول گمان كردم كه در آن نزديكى جمعى دور يكديگر جمع شده اند و برچيزى گريه مى كنند، ولى با كمال تعجّب اين چنين نبود، يعنى كسى در آن نزديكى وجود نداشت كه صداى گريه اش تا اين حد سريع به گوش من برسد به هر حال مشغول كار خودم شدم و كم كم اشكى از گوشه هاى چشمم سرازير شد، يادم هست كه آن روز روضه حضرت على اصغر علیه السلام را ميخواندم و بر مصائب آن طفل شير خوار گريه مى كردم ، صداى گريه اى كه در اطرافم بود با شدّت گريه من شدّت ميگرفت ، كم كم خودم را مثل آنكه در مجلس ‍ روضه پرجمعيّت و با حالى قرار گرفته باشم حس مى كردم . حال نمى دانم در و ديوار بامن گريه مى كردند، ياملائكه آسمان در آن خانه جمع شده بودند و زمزمه داشتند، يا آنكه مؤمنين از جنّ بامن هماهنگى مى كردند، هرچه بودمن خوشحال بودم كه امروز تنها نيستم ، مدتى اين وضع به طول انجاميد كم كم صداهاى گريه و شيون تمام شد و سپس مجلس معطّر و منّور به تجليّات حضرت بقيّة اللّه عج الله تعالی فرجه گرديد و فيوضات فوق العاده اى نصيبم شد كه از نقلش ‍ معذورم . اينجا من هرچه اصرار كردم كه مختصرى از خصوصيّات آن تشرف را نقل كند، حاضر نشد و من هم كه همين مقدار از قصه را در اينجا نقل كردم براى اين كه به عاشقان حضرت بقية اللّه روحى فداه بگويم گريه بر سيّد الشّهدا علیه السلام آن هم صبح و شام فوائد بسيارى دارد و اگر كسى بخواهد به فيض عظمى ملاقات آن حضرت موفق شود مى تواند به اين وسيله متوسل گردد 📚ملاقات با امام زمان عج ، 2/173. @majidalehosein
🔆هر شب و صبح گريه برحسين علیه السلام حضرت آية اللّه آقا سيد حسن ابطحى فرمود: يكى از دوستان من فرمود من از وليّى از اولياء خدا شنيده بودم كه هركس هر صبح و شام بر مصائب حضرت سيدالشهداء علیه السلام گريه كند و اين كار را لااقل يكسال ادامه دهد به محضر مبارك حضرت بقية اللّه روحى فداه مشرف ميگردد من اين كار را براى آنكه به آن حضرت اقتداء كرده باشم ، زيرا معروف است كه خود حضرت در زيارت ناحيه مقدسه فرموده : اى جدّ بزگوار براى تو هر صبح و شام گريه مى كنم . و به خاطر آنكه ثوابهاى زيادى براى گريه كردن بر حضرت ابى عبداللّه الحسين علیه السلام وعده داده شده و بالاخره به خاطر آنكه شايد موّفق به زيارت آن حضرت گردم يك سال ادامه دادم . در اين مدّت روح انعطاف پذير عجيبى پيداكرده بودم ، رقّت قلب كه از علائم انسانيّت است در من ايجاد شده بود و بالاخره يك روز كه طبق معمول همه روزه ام كتاب مقتل را باز كرده بودم و مشغول مطالعه مصائب آن حضرت بودم و خود را مهيّا براى گريه كردن ميكردم ، ديدم قبل از من صداى گريه از اطرافم آهسته آهسته بلند مى شود، اول گمان كردم كه در آن نزديكى جمعى دور يكديگر جمع شده اند و برچيزى گريه مى كنند، ولى با كمال تعجّب اين چنين نبود، يعنى كسى در آن نزديكى وجود نداشت كه صداى گريه اش تا اين حد سريع به گوش من برسد به هر حال مشغول كار خودم شدم و كم كم اشكى از گوشه هاى چشمم سرازير شد، يادم هست كه آن روز روضه حضرت على اصغر علیه السلام را ميخواندم و بر مصائب آن طفل شير خوار گريه مى كردم ، صداى گريه اى كه در اطرافم بود با شدّت گريه من شدّت ميگرفت ، كم كم خودم را مثل آنكه در مجلس ‍ روضه پرجمعيّت و با حالى قرار گرفته باشم حس مى كردم . حال نمى دانم در و ديوار بامن گريه مى كردند، ياملائكه آسمان در آن خانه جمع شده بودند و زمزمه داشتند، يا آنكه مؤمنين از جنّ بامن هماهنگى مى كردند، هرچه بودمن خوشحال بودم كه امروز تنها نيستم ، مدتى اين وضع به طول انجاميد كم كم صداهاى گريه و شيون تمام شد و سپس مجلس معطّر و منّور به تجليّات حضرت بقيّة اللّه عج الله تعالی فرجه گرديد و فيوضات فوق العاده اى نصيبم شد كه از نقلش ‍ معذورم . اينجا من هرچه اصرار كردم كه مختصرى از خصوصيّات آن تشرف را نقل كند، حاضر نشد و من هم كه همين مقدار از قصه را در اينجا نقل كردم براى اين كه به عاشقان حضرت بقية اللّه روحى فداه بگويم گريه بر سيّد الشّهدا علیه السلام آن هم صبح و شام فوائد بسيارى دارد و اگر كسى بخواهد به فيض عظمى ملاقات آن حضرت موفق شود مى تواند به اين وسيله متوسل گردد 📚ملاقات با امام زمان عج ، 2/173. @majidalehosein
🔆غبار جاروب عالم جليل القدر مرحوم آية اللّه نهاوندى رضوان اللّه تعالى عليه نقل فرمود از سيد جليل مرحوم جزائرى رحمة اللّه عليه فرمود مدتها بود كه چشمهايم ضعيف شده بود روزى براى زيارت عرفه كربلا مشرف شدم و تحت قبه حضرت سيدالشهداء علیه السلام نشسته بودم كه زوار بيرون رفتند و خدمه در روز دوم و سوم روضه مطهر را جاروب ميكردند و غبارى از زمين بلند شده بود كه مردم در ميان روضه همديگر را نمى ديدند پس من و جمعى كه در آنجا بوديم گفتيم از اين غبارها استفاده كنيم ، آمديم ميان غبارها و چشمهايمان را باز وبسته كرديم كه غبار داخل چشم رود هركس كه بامن بود و ضعف چشم داشت وقتى از روضه شريفه در آمديم ديدم چشمهايم نورانى و شفاف و روشن شده است و وقتى از رفقا پرسيدم آنها هم گفتند ما هم چشمهايمان نورانى شده است و از آن روز تا بحال هرگز چشم درد نگرفته ام و هميشه از تربت امام حسين علیه السلام مانند سرمه بر چشمهايم مى كشم . 📚زندگانى عشق ، 201.
🔆غبار جاروب عالم جليل القدر مرحوم آية اللّه نهاوندى رضوان اللّه تعالى عليه نقل فرمود از سيد جليل مرحوم جزائرى رحمة اللّه عليه فرمود مدتها بود كه چشمهايم ضعيف شده بود روزى براى زيارت عرفه كربلا مشرف شدم و تحت قبه حضرت سيدالشهداء علیه السلام نشسته بودم كه زوار بيرون رفتند و خدمه در روز دوم و سوم روضه مطهر را جاروب ميكردند و غبارى از زمين بلند شده بود كه مردم در ميان روضه همديگر را نمى ديدند پس من و جمعى كه در آنجا بوديم گفتيم از اين غبارها استفاده كنيم ، آمديم ميان غبارها و چشمهايمان را باز وبسته كرديم كه غبار داخل چشم رود هركس كه بامن بود و ضعف چشم داشت وقتى از روضه شريفه در آمديم ديدم چشمهايم نورانى و شفاف و روشن شده است و وقتى از رفقا پرسيدم آنها هم گفتند ما هم چشمهايمان نورانى شده است و از آن روز تا بحال هرگز چشم درد نگرفته ام و هميشه از تربت امام حسين علیه السلام مانند سرمه بر چشمهايم مى كشم . 📚زندگانى عشق ، 201.
🔆هر شب و صبح گريه برحسين علیه السلام حضرت آية اللّه آقا سيد حسن ابطحى فرمود: يكى از دوستان من فرمود من از وليّى از اولياء خدا شنيده بودم كه هركس هر صبح و شام بر مصائب حضرت سيدالشهداء علیه السلام گريه كند و اين كار را لااقل يكسال ادامه دهد به محضر مبارك حضرت بقية اللّه روحى فداه مشرف ميگردد من اين كار را براى آنكه به آن حضرت اقتداء كرده باشم ، زيرا معروف است كه خود حضرت در زيارت ناحيه مقدسه فرموده : اى جدّ بزگوار براى تو هر صبح و شام گريه مى كنم . و به خاطر آنكه ثوابهاى زيادى براى گريه كردن بر حضرت ابى عبداللّه الحسين علیه السلام وعده داده شده و بالاخره به خاطر آنكه شايد موّفق به زيارت آن حضرت گردم يك سال ادامه دادم . در اين مدّت روح انعطاف پذير عجيبى پيداكرده بودم ، رقّت قلب كه از علائم انسانيّت است در من ايجاد شده بود و بالاخره يك روز كه طبق معمول همه روزه ام كتاب مقتل را باز كرده بودم و مشغول مطالعه مصائب آن حضرت بودم و خود را مهيّا براى گريه كردن ميكردم ، ديدم قبل از من صداى گريه از اطرافم آهسته آهسته بلند مى شود، اول گمان كردم كه در آن نزديكى جمعى دور يكديگر جمع شده اند و برچيزى گريه مى كنند، ولى با كمال تعجّب اين چنين نبود، يعنى كسى در آن نزديكى وجود نداشت كه صداى گريه اش تا اين حد سريع به گوش من برسد به هر حال مشغول كار خودم شدم و كم كم اشكى از گوشه هاى چشمم سرازير شد، يادم هست كه آن روز روضه حضرت على اصغر علیه السلام را ميخواندم و بر مصائب آن طفل شير خوار گريه مى كردم ، صداى گريه اى كه در اطرافم بود با شدّت گريه من شدّت ميگرفت ، كم كم خودم را مثل آنكه در مجلس ‍ روضه پرجمعيّت و با حالى قرار گرفته باشم حس مى كردم . حال نمى دانم در و ديوار بامن گريه مى كردند، ياملائكه آسمان در آن خانه جمع شده بودند و زمزمه داشتند، يا آنكه مؤمنين از جنّ بامن هماهنگى مى كردند، هرچه بودمن خوشحال بودم كه امروز تنها نيستم ، مدتى اين وضع به طول انجاميد كم كم صداهاى گريه و شيون تمام شد و سپس مجلس معطّر و منّور به تجليّات حضرت بقيّة اللّه عج الله تعالی فرجه گرديد و فيوضات فوق العاده اى نصيبم شد كه از نقلش ‍ معذورم . اينجا من هرچه اصرار كردم كه مختصرى از خصوصيّات آن تشرف را نقل كند، حاضر نشد و من هم كه همين مقدار از قصه را در اينجا نقل كردم براى اين كه به عاشقان حضرت بقية اللّه روحى فداه بگويم گريه بر سيّد الشّهدا علیه السلام آن هم صبح و شام فوائد بسيارى دارد و اگر كسى بخواهد به فيض عظمى ملاقات آن حضرت موفق شود مى تواند به اين وسيله متوسل گردد 📚ملاقات با امام زمان عج ، 2/173. @majidalehosein
🔆هر شب و صبح گريه برحسين علیه السلام حضرت آية اللّه آقا سيد حسن ابطحى فرمود: يكى از دوستان من فرمود من از وليّى از اولياء خدا شنيده بودم كه هركس هر صبح و شام بر مصائب حضرت سيدالشهداء علیه السلام گريه كند و اين كار را لااقل يكسال ادامه دهد به محضر مبارك حضرت بقية اللّه روحى فداه مشرف ميگردد من اين كار را براى آنكه به آن حضرت اقتداء كرده باشم ، زيرا معروف است كه خود حضرت در زيارت ناحيه مقدسه فرموده : اى جدّ بزگوار براى تو هر صبح و شام گريه مى كنم . و به خاطر آنكه ثوابهاى زيادى براى گريه كردن بر حضرت ابى عبداللّه الحسين علیه السلام وعده داده شده و بالاخره به خاطر آنكه شايد موّفق به زيارت آن حضرت گردم يك سال ادامه دادم . در اين مدّت روح انعطاف پذير عجيبى پيداكرده بودم ، رقّت قلب كه از علائم انسانيّت است در من ايجاد شده بود و بالاخره يك روز كه طبق معمول همه روزه ام كتاب مقتل را باز كرده بودم و مشغول مطالعه مصائب آن حضرت بودم و خود را مهيّا براى گريه كردن ميكردم ، ديدم قبل از من صداى گريه از اطرافم آهسته آهسته بلند مى شود، اول گمان كردم كه در آن نزديكى جمعى دور يكديگر جمع شده اند و برچيزى گريه مى كنند، ولى با كمال تعجّب اين چنين نبود، يعنى كسى در آن نزديكى وجود نداشت كه صداى گريه اش تا اين حد سريع به گوش من برسد به هر حال مشغول كار خودم شدم و كم كم اشكى از گوشه هاى چشمم سرازير شد، يادم هست كه آن روز روضه حضرت على اصغر علیه السلام را ميخواندم و بر مصائب آن طفل شير خوار گريه مى كردم ، صداى گريه اى كه در اطرافم بود با شدّت گريه من شدّت ميگرفت ، كم كم خودم را مثل آنكه در مجلس ‍ روضه پرجمعيّت و با حالى قرار گرفته باشم حس مى كردم . حال نمى دانم در و ديوار بامن گريه مى كردند، ياملائكه آسمان در آن خانه جمع شده بودند و زمزمه داشتند، يا آنكه مؤمنين از جنّ بامن هماهنگى مى كردند، هرچه بودمن خوشحال بودم كه امروز تنها نيستم ، مدتى اين وضع به طول انجاميد كم كم صداهاى گريه و شيون تمام شد و سپس مجلس معطّر و منّور به تجليّات حضرت بقيّة اللّه عج الله تعالی فرجه گرديد و فيوضات فوق العاده اى نصيبم شد كه از نقلش ‍ معذورم . اينجا من هرچه اصرار كردم كه مختصرى از خصوصيّات آن تشرف را نقل كند، حاضر نشد و من هم كه همين مقدار از قصه را در اينجا نقل كردم براى اين كه به عاشقان حضرت بقية اللّه روحى فداه بگويم گريه بر سيّد الشّهدا علیه السلام آن هم صبح و شام فوائد بسيارى دارد و اگر كسى بخواهد به فيض عظمى ملاقات آن حضرت موفق شود مى تواند به اين وسيله متوسل گردد 📚ملاقات با امام زمان عج ، 2/173. @majidalehosein
🔆هر شب و صبح گريه برحسين علیه السلام حضرت آية اللّه آقا سيد حسن ابطحى فرمود: يكى از دوستان من فرمود من از وليّى از اولياء خدا شنيده بودم كه هركس هر صبح و شام بر مصائب حضرت سيدالشهداء علیه السلام گريه كند و اين كار را لااقل يكسال ادامه دهد به محضر مبارك حضرت بقية اللّه روحى فداه مشرف ميگردد من اين كار را براى آنكه به آن حضرت اقتداء كرده باشم ، زيرا معروف است كه خود حضرت در زيارت ناحيه مقدسه فرموده : اى جدّ بزگوار براى تو هر صبح و شام گريه مى كنم . و به خاطر آنكه ثوابهاى زيادى براى گريه كردن بر حضرت ابى عبداللّه الحسين علیه السلام وعده داده شده و بالاخره به خاطر آنكه شايد موّفق به زيارت آن حضرت گردم يك سال ادامه دادم . در اين مدّت روح انعطاف پذير عجيبى پيداكرده بودم ، رقّت قلب كه از علائم انسانيّت است در من ايجاد شده بود و بالاخره يك روز كه طبق معمول همه روزه ام كتاب مقتل را باز كرده بودم و مشغول مطالعه مصائب آن حضرت بودم و خود را مهيّا براى گريه كردن ميكردم ، ديدم قبل از من صداى گريه از اطرافم آهسته آهسته بلند مى شود، اول گمان كردم كه در آن نزديكى جمعى دور يكديگر جمع شده اند و برچيزى گريه مى كنند، ولى با كمال تعجّب اين چنين نبود، يعنى كسى در آن نزديكى وجود نداشت كه صداى گريه اش تا اين حد سريع به گوش من برسد به هر حال مشغول كار خودم شدم و كم كم اشكى از گوشه هاى چشمم سرازير شد، يادم هست كه آن روز روضه حضرت على اصغر علیه السلام را ميخواندم و بر مصائب آن طفل شير خوار گريه مى كردم ، صداى گريه اى كه در اطرافم بود با شدّت گريه من شدّت ميگرفت ، كم كم خودم را مثل آنكه در مجلس ‍ روضه پرجمعيّت و با حالى قرار گرفته باشم حس مى كردم . حال نمى دانم در و ديوار بامن گريه مى كردند، ياملائكه آسمان در آن خانه جمع شده بودند و زمزمه داشتند، يا آنكه مؤمنين از جنّ بامن هماهنگى مى كردند، هرچه بودمن خوشحال بودم كه امروز تنها نيستم ، مدتى اين وضع به طول انجاميد كم كم صداهاى گريه و شيون تمام شد و سپس مجلس معطّر و منّور به تجليّات حضرت بقيّة اللّه عج الله تعالی فرجه گرديد و فيوضات فوق العاده اى نصيبم شد كه از نقلش ‍ معذورم . اينجا من هرچه اصرار كردم كه مختصرى از خصوصيّات آن تشرف را نقل كند، حاضر نشد و من هم كه همين مقدار از قصه را در اينجا نقل كردم براى اين كه به عاشقان حضرت بقية اللّه روحى فداه بگويم گريه بر سيّد الشّهدا علیه السلام آن هم صبح و شام فوائد بسيارى دارد و اگر كسى بخواهد به فيض عظمى ملاقات آن حضرت موفق شود مى تواند به اين وسيله متوسل گردد 📚ملاقات با امام زمان عج ، 2/173. @majidalehosein
🔆دعاى پيامبر براى خانمى كه مسجد را جاروب مى كرد   مسجد النبى صلى الله عليه وآله در مدينه ، مقر حكومت و رهبرى دينى و سياسى فخر عالم امكان حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله گرچه نسبتا كوچك و بسيار ساده بود اما نقش عظيم آن در تحولات فكرى بشرى و تكامل معنوى انسان و پاسدارى از حريم حق و عدالت و مبارزه با گمراهى و ستمكارى بى نظيرى است و در همانجا است كه هم طهارت معنوى و هم طهارت مادى به اهل ايمان آموخته مى شد و بدون شك به پاكيزگى آن اهتمام مى گرديد گفته اند كه در آن عصر بانوئى حبشى و سياه پوست ، به نام محجبه يا ام محجن همواره غبار و خاشاك و مانند آنها را از مسجد جمع مى كرد و خارج مى ساخت .(1) شبى او از دنيا رفت و روز بعد كه حضرت رسول خدا صلى الله عليه وآله از مرگ او آگاه شد، فرمود آيا به من اطلاع نمى دهيد؟ سپس آن حضرت قرار گرفتند و آن خضرت براى او نماز خواند و دعا كرد.همچنين نقل شده كه آن خضرت فرمودند، او را مى بينم در بهشت كه همچنان به جمع آورى خاشاك از مسجد مشغول است و نيز گفته اند كه هنگامى كه آن حضرت بر قبر او گذشت فرمود اين قبر كيست ؟ گفتند قبر ام محجن فرمود آيا همان خانمى كه مسجد را جاروب مى كرد؟ عرض كردند بله سپس آن حضرت براى او نماز خواند در حالى كه مردم پشت آن صف بسته بودند، در جاى ديگر ذكر شده است كه آن حضرت فرمود براى آن بانو نزد خدا دو چندان پاداش است .(2) 1-  بهداشت مسجد ص 24. 2-  بهداشت مسجد ص 24.
🔆 انكار ثواب گريه مرحوم علامه بزرگوار و عالم جليل القدر شيعه محدث اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام زنده كننده اسلام مرحوم علامه مجلسى رضوان اللّه تعالى عليه از بعضى از اهل وثوق از سيد على حسينى رحمة اللّه عليه نقل فرمود: من مجاور برقبرمولايم آقا على بن موسى الرضا علیه السلام بودم ، چون روز عاشورا شد مردى از دوستان ما، كتاب مقتل آقا امام حسين علیه السلام را شروع كرد به خواندن تا به اين روايت رسيد كه حضرت باقر ع فرمود: هركس در مصائب آقا سيد الشهداء اباعبداللّه الحسين علیه السلام از چشمهايش باندازه پرپشه اى اشك ريزد حق تعالى گناهان او را مى آمرزد، اگر چه بقدر كف درياباشد. در آن مجلس مرد جاهلى كه مدعى علم بود حاضر بود و بعقل ناقص خود اعتقاد تمام داشت گفت گمان نكنم اين حديث صحيح باشد، زيرا چطورى مى شود كه گريه كردن بر آن حضرت اينقدر ثواب داشته باشد؟ ما با او به بحث و مجادله زيادى پرداختيم ولى او دست از ضلالت خود برنداشت و برخواست رفت چون صبح شد يك وقت ديدم او با يك اضطراب و حالتى آمد و نزد ما نشست و از ما معذرت خواست و از گفته هاى ديروز خود نادم وپشيمان بود علت را سؤ ال كرديم گفت وقتى از شما جدا شدم و شب شد به بستر رفته و خوابيدم درعالم خواب ديدم قيامت برپاشده ، و همه مردم را در يك صحرا جمع كرده اند و ترازوهاى اعمال را آويخته اند و صراط را بروى جهنم كشيده اند و ديوانهاى عمل را گشوده اند و آتش جهنم را افروخته اند و قصرهاى بهشت را بجلوه در آورده اند در آن وقت تشنگى شديدى بر من غالب شد چون نظر كردم بطرف راست خود ديدم حوض كوثر است و برلب حوض دومرد و يك زن مجلله ايستاده اند كه نور جمال ايشان صحراى محشر را روشن كرده و لباس هاى سياه پوشيده اند و ميگريند، از مردى كه نزديكم بود، پرسيدم اينها كيستند كه كنار حوض كوثر ايستاده اند؟ گفت : آقا رسول اكرم ص و آقا اميرالمؤ منين على علیه السلام و آن زن مجلله فاطمه زهرا سلام اللّه عليها است گفتم چرا لباسهاى مشكى و سياه پوشيده اند و ميگريند؟ گفت مگر نمى دانى كه امروز روز عاشورا است و روز شهادت آقا سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين علیه السلام است ؟ من جلو رفتم وقتى نزديك حضرت بى بى عالم فاطمه زهرا سلام اللّه عليها شدم ، گفتم اى بى بى جان اى دختر رسول اللّه تشنه ام ، آن حضرت از روى غضب بمن نظر كرد و فرمود: تو آنكس نيستى كه فضيلت گريه كردن بر مصيبت فرزند دلبندم نورعين و ديده و چشم من شهيد مظلوم حضرت اباعبداللّه الحسين علیه السلام را انكار كردى ؟ از وحشت از خواب بيدار شدم واز گفته خود پشيمان شدم و حالا از شما معذرت ميخواهم و از تقصير من بگذريد. 📚زندگانى عشق ، 199. @majidalehosein
🔆هيزم ها و مقدار گناهان محدّثين و موّرخين به نقل از امام جعفر صادق عليه السلام حكايت كرده اند: روزى حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله به همراه عدّه اى از اصحاب خود به بيابان كويرى بدون گياه و درخت رهسپار شدند. هنگامى كه به آن جا رسيدند، رسول خدا به همراهان خود دستور داد هر كدام مقدارى هيزم بياوريد. اصحاب گفتند: يا رسول اللّه ! در اين بيابان كوير كه چوب و هيزم پيدا نمى شود. حضرت فرمود: هر يك از شما به هر مقدار كه مى تواند بايد هيزم بياورد. امام صادق عليه السلام افزود: اصحاب حضرت رسول همه پراكنده شدند، بعد از گذشت ساعتى ، هر يك مقدارى هيزم پيدا كرده ، آوردند و در حضور حضرت ختمى مرتبت روى هم ريختند؛ و در نتيجه مقدار بسيار زيادى هيزم روى هم انباشته گرديد. حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله نگاهى نمود و اظهار داشت : بدانيد كه گناهان نيز به همين شكل زياد و روى هم انباشته مى گردد، سپس آن حضرت به عنوان موعظه و نصيحت ، خطاب به حاضرين نمود و فرمود: مواظب حركات خويش باشيد و حتّى از گناهان كوچك نيز خود را برهانيد، (چون ذرّه ، ذرّه جمع گردد و انسان را روسياه مى گرداند). و سپس افزود: بدانيد كه تمام حركات شما چه كوچك و چه بزرگ مورد توجّه خداوند متعال است و همه آن ها در نامه اعمال ثبت مى گردد، همان طورى كه خداوند در قرآن حكيم فرموده است : ما تمامى اعمال و كارهاى شما را محاسبه خواهيم كرد.  📚وسائل الشّيعه : ج 15، ص 310، ح 3.