9 محرّم
4 ـ آمدن لشکر تازه نفس به کربلا
در این روز لشکر مجهّزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد، (4) و شمر نامه ی ابن زیاد را آورد. (5)
📚 منابع :
4. امالی صدوق : ص 220. و ... .
5. همان. و ... .
#یاوران_حضرت_مهدی_عج_نکا
#محرم ۹۹
#غدیریم
#صلوات🏴🏴 🏴🏴🏴🏴
9 محرّم
5 ـ خطابه ی امام حسین علیه السلام برای اصحابش
در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند. (6)
📚 منابع :
6. همان. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 4، ص 107. و ... .
#یاوران_حضرت_مهدی_عج_نکا
#محرم ۹۹
#غدیریم
#صلوات🏴🏴 🏴🏴🏴🏴
💠 #دستان_بریده_حضرت_عباس_علیه_السلام_اسباب_شفاعت_در_قیامت
🔹 جناب فاضل دربندی، ملا مهدی حائری مازندرانی و آیت الله کلباسی نجفی رضوان الله علیهم نقل کردهاند:
✍ قد سمعت عن بعض من اثق به، انه نقل عن بعض المتتّبعين في كتب المقاتل انه قال : تذت صار يوم القيامة و اشتد الامر على اهل المحشر ، بعث رسول الله صلی الله علیه و آله امير المؤمنين علیه السلام الى فاطمة سلام الله علیها لتحضر مقام الشفاعة ، فيقول امير المؤمنين علیه السلام : يا فاطمة ما عندك من اسباب الشفاعة ؟ وما ادخرت لأجل هذا اليوم الذي فيه الفزع الاكبر ؟ فتقول فاطمة سلام الله علیها : يا امير المؤمنين كفانا لأجل هذا المقام اليدان المقطوعتان من ابني العباس علیه السلام .
🔸 در مقاتل معتبر آمده است که وقتی که روز قیامت بر پا شود و عرصه بر مردم به تنگ آید، رسول خدا صلی الله علیه و آله امیر المومنین علیه السلام را به نزد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میفرستد تا در جایگاه شفاعت بایستد. امیر المومنین علیه السلام میگوید: یا فاطمه چه چیزهایی از اسباب شفاعت را به همراه داری؟ حضرت فاطمه سلام الله علیها در جواب میگوید: یا علی! این دو دست بریده فرزندم عباس را دارم.
📚 اکسیر العبادات فی الاسرار الشهادات، تالیف فاضل دربندی، جلد ۲، صفحه ۵۱۴، چاپ شرکة المصطفی للخدمات الثقافیة
📃 اسکن کتاب:
🌐 http://bit.ly/2m7fFT7
📃 پوستر:
🌐 http://bit.ly/2kaLlX0
📚 خصائص العباسية، تالیف آیت الله محمد ابراهیم کلباسی نجفی، صفحه ۲۰۹، چاپ انتشارات آرام دل
📃 اسکن کتاب:
🌐 http://bit.ly/2kyCgHu
📃 پوستر:
🌐 http://bit.ly/2lDftL2
📚 معالی السبطین، تالیف شیخ مهدی حائری مازندرانی، صفحه ۶۳۹، چاپ انتشارات تهذیب
📃 اسکن کتاب:
🌐 http://bit.ly/2lDYqbE
📃 پوستر:
🌐 http://bit.ly/2lYsy1s
السلام عليك يا ابا الفضل العباس علیه السلام
#فضائل_اهل_بیت_از_کتب_شیعه #کتاب_اسرار_الشهادات #کتاب_خصائص_العباسیة #کتاب_معالی_السبطین
#یاوران_حضرت_مهدی_عج_نکا
#محرم ۹۹
#غدیریم
#صلوات🏴🏴 🏴🏴🏴🏴
👌🗣👌 اذکار مختلف جهت توسل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
1) مرحوم علامه شیخ محمدباقر خراسانی بیرجندی در «کبریت الاحمر» می نویسد:
برای زیارت مشرف شدم، در خواب دیدم که کسی می گوید که هرگاه کسی متوسّل شود به حضرت عبّاس علیه السلام به این لفظ:
«عَبْدَاللهِ، اَبَاالْفَضْلِ، دَخِیلُکَ»،
حاجت او برآورده می شود. و من مکرّر حوائج عظام برای احقر روی داد و در آن ها متوسّل شدم به آن حضرت به این طریق، و بر خلاف عادت برآورده شد.
(کبریت احمر، ص167)
2) مرحوم علامه شیخ محمدباقر خراسانی بیرجندی در «کبریت الاحمر» می نویسد:
ثقه ای خبرداد مرا که حاجت مهمّه داشتم، از پیره زال جدّه خود شنیده بودم که هرگاه برای حاجتی، 7 شب چهارشنبه متوسل به حضرت عباس شده، این ورد در هریک از آن، 100 مرتبه بخواند، حاجت او برآورده شود. چنین کردم و در شب چهارشنبه هفتم برآورده شد بر وجه خلاف عادت. ورد این است:
«ای ماه بنی هاشم، خورشید لقا عباس
ای نور دل حیدر، شمع شهدا عباس
از درد و غم ایّام، ما رو به تو آوردیم
دست منِ مسکین گیر، از بهر خدا عباس»
(کبریت احمر، ص438)
3) بياض خطى موجود در كتابخانه مرحوم آيت الله العظمى آقاى حاج سيد محمدرضا گلپايگانى ره طريقه و ختم توسل به حضرت عباس عليه السلام را اين چنين نوشته است:
از شب جمعه يا شب دوشنبه، قبل از نماز صبح شروع تا وقت نماز صبح تمام شود، دوازده روز، و هر روز 133 مرتبه بخواند:
ای ماه بنی هاشم، خورشید لقا عباس
ای نور دل حیدر، شمع شهدا عباس
از دست غم دوران، من رو به تو آوردم
دست من بيكس گير، از بهر خدا عباس
(چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام، على ربانى خلخالى، جلد1، بخش سوم، فصل اول)
4) مرحوم حاج ملاهاشم خراسانی در «منتخب التواریخ» می نویسد:
از ختوم مجرّبه است که اگر کسی در مجلس واحد، 133 بار بگوید:
یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ، اِکْشِفْ کَرْبِی بِحَقِّ اَخیکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام
خداوند حاجاتش را برآورده خواهد کرد.
(منتخب التواریخ، ص337)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
#یاوران_حضرت_مهدی_عج_نکا
#محرم ۹۹
#غدیریم
#صلوات🏴🏴 🏴🏴🏴🏴
✅نکته؛
👈🏽 #عمل_به_تکلیف..
حضرت ابالفضل علمدار و سپهدار لشکر است..
صاحب منصب نظامی است
فرمانده سپاه امام حسین است..
اومد از ولی امرش، سیدالشهدا اذن میدان گرفت..
امام حسین ع فرمود اگر میخواهی میدان بری ؛ قبلش مقداری آب برای کودکانم بیار..
ایشان نفرمود من با این همه منصب و درجه برم آب بیارم؟
فرمود سمعا و طاعتا سیدی و مولای و سراسیمه خود را به آب رساند..
👌🏼نکته اش اینجاست؛ببینید الان اگر در محضر امام زمان بودیدحضرت چی ازتون میخواست؟؟
تکلیف شرعیتون چی بود؟؟
#یاوران_حضرت_مهدی_عج_نکا
#محرم ۹۹
#غدیریم
#صلوات🏴🏴 🏴🏴🏴🏴
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#محرم 🏴
#شب_عاشقی...
روایت کوتاهی از ده شب محرم...
⭕️دراینروایت نام هر شبمحرمکه به هر شهید اختصاص داده شده معین گردیده...⭕️
#شب_نهم: شب تاسوعا 💔🌄
ستاره 34 ساله آسمان کربلا و بزرگ ترین یار و یاور حسین(ع).😞💔
عبــاس یعنی چهره درهم کشیده و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد.
او فرزند علی(ع) و برادر حسین(ع) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد.
#عباس (ع) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب می دانست.
او بهترین الگوی رشادت بود.
زیرا پرچم دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع ترین افراد لشگر می سپارند.
او به اندازه ای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان، لب های خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد.💔💔
رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(ع) یکی دیگر از برگ های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است.
#ادامه_دارد...
#یاوران_حضرت_مهدی_عج_نکا
#محرم ۹۹
#غدیریم
#صلوات🏴🏴 🏴🏴🏴🏴
حتما بخونيد واقعا قشنگه
وقتی پرچم حضرت عباس(ع) و همراه اسرا آوردن تو قصر یزید
یزید پرچمو از دور دید به احترام پرچم پاشد ، وزیر پرسید یا امیر چرا تا پرچم علمدار حسین (ع) دیدید پا شدید ؟؟؟؟؟ پرسيد علمدار حسين (ع) چه كسي بود? جواب دادن: عباس(ع) برادر حسين(ع) ابن علي(ع)
یزیدگفت : این پرچم و نگاه کن ...
تمام چوبه پرچم تير و ضربه شمشير خورده...
وفقط جاي قبضه ي دست علمدار سالم هست،
این علمدار تا لحظه ایی که جوون تو بدنش بوده تا رمقه آخر وفادار بوده و پرچم را زمين ننداخته ...
به راستي كه تا دنيا دنياست ديگر مادري همچين فرزندي را بدنيا نمياره كه اینگونه شجاع و وفادار باشه ... قربون داداشی برم، که امان نامه رو ندید رد کرد، شب آخر وقتی همه اومدن از بین دو انگشت امام حسین (ع) جایگاهشون و تو بهشت ببینن نگاه نکرد و رفت ....
امام گفت عباسم تو جایگاهتو نمیبینی ؟؟؟؟
حضرت عباس(ع) گفت بهشت من شمایید... اگه توام عاشق علمداری کپی کن
"اَلسَّلٰامُ عَلَیْکََ یٰا اَبَاالْفَضْلِ الْعَبٰاس.
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
#یاوران_حضرت_مهدی_عج_نکا
#محرم ۹۹
#غدیریم
#صلوات🏴🏴 🏴🏴🏴🏴
#داستانی_از_تشرف_آیت_الله_مرعشی
در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت علیهم السلام در نجف اشرف، شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیة الله الاعظم عجل الله فرجه الشریف داشتم، با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم؛ به این نیت که جمال آقا صاحب الامر علیه السلام را زیارت و به این فوز بزرگ نائل شوم.
تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب، رفتنم از نجف تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود.
نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که به آنجا رسیدم بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجود مرا فراگرفت مخصوصاً از زیادی قطاع الطریق و دزدها؛ ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید.
برگشتم به عقب، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: ای سید! سلام علیکم ترس و وحشت به کلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم و تعجب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم از من سوال کرد: « کجا قصد داری؟»
گفتم: « مسجد سهله»
فرمود: « به چه جهت؟»
گفتم: « به قصد تشرف زیارت ولی عصر علیه السلام»
مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان ( مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله ) رسیدیم، داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که کأنّ با او دیوار و سنگها آن دعا را می خواندند، احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.
بعد از دعا سید فرمود: « سید تو گرسنه ای، چه خوبست شام بخوری»
پس سفره ای را که زیر عبا داشت بیرون آورده و در آن مثل اینکه سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود.
مثل اینکه تازه از باغ چیده و آن وقت چلّه زمستان، و سرمای زننده ای بود و من متوجه این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ طبق دستور آقا، شام خوردم.
سپس فرمود: « بلند شو تا به مسجد سهله برویم» داخل مسجد شدیم آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه می کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا، اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست.
بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: «ای سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟ » گفتم: « می مانم».
در وسط مسجد در مقام امام صادق علیه السلام نشستم به ایشان گفتم: آیا #چای یا #قهوه یا #دخانیات میل داری آماده کنم آقا در جواب، کلام جامعی را فرمود: « این امور از فضول زندگیست و ما از این فضول دوریم.»
این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد.
#یاوران_حضرت_مهدی_عج_نکا
#محرم ۹۹
#غدیریم
#صلوات🏴🏴 🏴🏴🏴🏴
🔻حرفِ مردم🔻
امام کاظم(ع) به یکی از اصحاب خود به نام هِشام فرمودند:👇
اى هشام❗️
💢 اگر در دستِ تو گردوئی باشد، و مردم بگویند که در دستت مروارید است، تو را سودى نمیبخشد، در حالى که میدانى آن گردو است.
💢 و اگر در دستت مرواریدى باشد، و مردم بگویند که گردو در دستت داری، تو را زیانى نمیرساند، و حال آن که خودت میدانى که آن مروارید است.
📚 تحف العقول
#شرح_حدیث
چکیده کلام امام کاظم(ع) در این حدیث شریف این است که:👇
❌بر اساسِ #حرف_مردم زندگی نکنید❌
❌☝️ حرفِ مردم، و فکری که مردم در مورد شما میکنند، نه سودی به شما میرسونه و نه ضرری براتون داره.
👈 بذارید مردم هر طور که دوست دارند فکر کنند...
شما کاری رو که فکر میکنید درسته، انجام بدید، از #حرف_مردم هم نترسید.😊
📛 آخه مشکلِ ما از اونجایی شروع شد که:👇
تو انجام هر کاری...
👈 به جای اینکه بگیم خدا چی میگه؟
👈 گفتیم مردم چی میگن؟🤔
✅ تو انتخاب لباس
✅ تو انتخاب ماشین
✅ تو انتخاب خونه
✅ تو مهمونیهای عادی
✅ تو مراسم عزا
✅ تو مراسم عروسی
✅ حتّی تو انتخاب همسر😱
✅ و...
👈 نصف عمرمون، درصددِ برآوردنِ رضایت مردم گذشت‼️😔
😟 اما چه فایده...
هر کاری کردیم، پشت سرمون حرف زدن‼️😳
هر شکلی شدیم، پشت سرمون حرف زدن‼️😳
❗️جالب اینجاست، که بعضیها انقدری که از مردم و حرف مردم میترسند، از خدا نمیترسند:↶
🕋 فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً. (نساء/۷۷)
💢 بعضیها هستند که از مردم میترسند، همانطور که از خدا میترسند، بلکه بیشتر!
بعد خداوند میفرماید:↶
🕋 فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ. (مائده/۴۴)
💢 از مردم نترسید، از من بترسید!
👂 ولی کیه که گوش بده.❌
دوباره خدا میفرماید:↶
🕋 فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی. (بقره/۱۴۹)
💢 از اونها نترسید، از من بترسید.
👂 ولی باز کیه که گوش بده.❌
و بعد میفرماید:↶
🕋 تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ. (احزاب/۳۷)
💢 از مردم و حرفشون ميترسيدى، در حالیکه خداوند سزاوارتر است که از مخالفتِ امرِ او بترسى.
😱 واااای بر ما...
👥 مردمی که عمری نگران حرفاشون بودیم،
👈 اون دنیا یه لحظه هم نگران ما نیستند..😱😭
👈 پس بذار مردم هر چی میخوان بگن..
☝️ خدا باید ما رو قضاوت کنه،
و خدا هم، پروندهای رو که مردم مینویسند، نمیخونه..😊
👈 پس نگران حرف مردم نباشیم،
بلکه دنبال رضایتِ خدا باشیم.
#یاوران_حضرت_مهدی_عج_نکا
#محرم ۹۹
#غدیریم
#صلوات🏴🏴 🏴🏴🏴🏴
😥😢به ياد بچّه هاي كشته شده اش روضه مي خواند
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در منزل حاجی صفری (آریاشهر)، در سال 1398 قمری می فرمود:
مي خواهم يك مصيبت مختصري بخوانم، خيلي جانگذار است. يك مقدّمه اي دارد.
من سه تا خواهر و چهار برادر داشتم. يك خواهر من، نزديك بيست و هشت سال قبل فوت شد. مادرم به او علاقه داشت. وقتي كه فوت كرد، مادرم خيلي بي تابي كرد. اگر من به داد مادرم نمي رسيدم، خودش را از ناله و گریه زياد تلف كرده بود. من چون اكبر اولاد ذكور او بودم، مي آمدم مادرم را بغل مي گرفتم، يك قدري تسلّي مي دادم، يك قدري از حال گريه و انقلاب مي افتاد. اين خواهر من يك دختر بچّه اي داشت سه چهار ساله كه حالا بزرگ شده است و اولاد و عروس و داماد دارد.
دو الی سه روز اوّل هرطور بود مادر را نگه داشتيم. زمانیکه اين بچّه جلوی مادر من مي آمد، مادر من گريه مي كرد. او را بغل مي گرفت! او را می بوسید و به یاد دخترش می افتاد. قربان مادرت بروم، كجا رفته است؟ چقدر چشم هايت شبيه به اوست، او را بغل مي گرفت و انقلاب راه مي انداخت و ناله مي زد. ما ناچار بوديم برويم مادرمان را آرام كنيم، و بچّه را هرطوري كه هست برداريم و دور كنيم. عاقبت ديديم چاره نداريم، بايد اين بچّه را به رؤيت مادرمان نرسانيم، زیرا تا چشمش به او ميافتد، ياد بچّه اش مي افتاد. کاری کردیم كه مادرمان اين بچّه را، هفته اي يك مرتبه، بلکه ده روز يك مرتبه ببيند. يك روزي من در خانه نشسته بودم، يكي از برادرهايم همين بچّه خواهرم را آورد.، تا مادرم چشمش به او افتاد، باز دويد و پريد و او را بغل گرفت و روي زانويش نشاند و بوسيد و بویيد و باز هم بنا كرد روضه خواني كردن. مادرت كجاست؟ مادرت چه شد؟
در آن روز، يك منظره اي و يك خاطره اي از جلو فكر من عبور كرد و مرا منقلب كرد، چه انقلابي! بنا كردم هاي هاي گريه كردن. خواهرها و برادران کوچک من هم به گریه افتادند. گريه خيلي شديد شد. يك قدري كه گريه كرديم، به من گفتند: شما هم كه امروز منقلب شدي؟ گفتم: انقلاب من براي مادرم نبود، يك قضيّه اي يادم آمد كه اگر بگويم شما هم منقلب مي شويد. گفتند: چه قضیّه ای؟ گفتم: اين مادر من، هفت تا اولاد داشت، يكي از دنیا رفت، مادر، اين طور بي تاب شده است. هر وقت چشم او به نوه اش مي افتد، اين انقلاب را راه مي اندازد. من به فكر مادر ابوالفضل علیه السلام افتادم. چهار تا رعنا پسر، مثل شاخ شمشاد از دستش رفته اند.
کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ
وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
چهار تا پسرش رفته است. از حضرت ابوالفضل علیه السلام يك پسر بچه به نام عُبيدالله بن عباس مانده است. آقا! اين مادر دلسوخته دست اين بچّه را مي گرفت و به قبرستان بقيع مي آمد. در یک نقطه معیّن آن، عزاخانه امّ البنين علیه السلام است. می آمد و آنجا می نشست، بچّه را روي زانوي خود مي نشاند و به ياد بچّه هاي كشته شدهاش روضه مي خواند، مردم هم جمع مي شدند. اين كيست؟ اين امّ البنين است، مادر ابوالفضل که عزاي بچّه هايش را گرفته است. اين بچّه را روي زانوي خود مي گذاشت و با يك سوز و گدازي شعر می خواند. مردم حلقه مي زدند و به حال اين زن گريه مي كردند. حتّي مروان با آن شقاوت قلبش مي آمد و منقلب مي شد.
لا تَدعُوَنّي وَیكَ اُمَالبنين
فَالیَومَ أصبَحتُ وَ لا مِن بَنینٍ
مردم من را از اين به بعد ام البنين نگویيد. چرا؟ يك وقتي بود که چهار پسر داشتم، قامت آنها مانند شمشاد بودند، امّا حالا بچّه هاي من زير خاك هستند و ناله مي كرد.
عباسم! پسر بزرگم! به من یک خبرهایي دادند، خدا كند دروغ باشد، مادر، به من خبر دادند دو تا دست رعناي تو را بريدند، بدنت را بي دست كردند. مادر، قربانت برود. اگر دست مي داشتي جراًت نمي كردند جلوي تو بيايند. به من خبر داده اند بر فرق سر تو عمود آهن زده اند.
(سخنرانی های منزل حاجی صفری در آریاشهر تهران، شب9 محرم 1398 قمری)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
#یاوران_حضرت_مهدی_عج_نکا
#محرم ۹۹
#غدیریم
#صلوات🏴🏴 🏴🏴🏴🏴
🔺سختی ظاهری و واقعی🔺
☘آسانی ظاهری و واقعی☘
🔸هر عملی که انجام میدهیم باید به نتیجه آن توجه کنیم تا سختی و آسانی حقیقی را بفهمیم چرا که گاهی عملی که شروع میکنیم وقتی اول کار هستیم ، گاهی در آن کار و عمل آسانی هست و گاهی سختی
🔹به عنوان مثال وقتی طالب علم دنبال علم آموزی میرود ابتدای کار سختی ظاهری وجود دارد ولی در دل خود آسانی حقیقی یعنی عالم شدن دارد و دقیقا عکس آن هنگامیکه طالب علم(مدعی یا دوستدار بی تحرک) دنبال علم نمیرود ابتدای کار آسانی ظاهری دارد ولی در دل خود این آسانی ، سختی به دنبال دارد یعنی بی سوادی لذا عقل سلیم حکم میکند سختی ظاهری و آسانی حقیقی را اختیار کنیم.
✅پس هر موقع کاری را شروع کردیم قبل از عمل به قید ظاهر و حقیقت توجه کنیم چرا که گاهی انسان به این موارد توجه نمیکند و راحت گول راحتی و تنبلی و ... را میخورد.
#یاوران_حضرت_مهدی_عج_نکا
#محرم ۹۹
#غدیریم
#صلوات🏴🏴 🏴🏴🏴🏴
4_6030457198268646695.mp3
10.79M
#یاوران_حضرت_مهدی_عج_نکا
#محرم ۹۹
#غدیریم
#صلوات🏴🏴 🏴🏴🏴🏴