eitaa logo
مجلس شهدا
905 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.6هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات👇 @abre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از Zouhair
پارت سی و هشت -دختر خانوما میاین کمک؟ به عمه که توی چهارچوب در با سفره ایستاده بود نگاه کردم و بلند شدم رفتم نزدیک و بی هوا صورتش رو بوسیدم؛ مثال خواستم تلافی حرفهای نفیسه دربیاد. -چرا که نه. مامان با سینی پر از کاسه های ترشی نزدیک شد و به اینکار بچگانه م که عمه رو هم به خندهای با خوشحالی انداخته بود خندید، بی هوا صورت مامان رو هم بوسیدم. بوسیدن عزیزترینها مقدمه نمیخواست، گاهی بی مقدمه دلپذیرتر بود برای نشون دادن یه پیمان عاطفی! عطیه تنهای به من زد. -همچین بدم میاد از این دخترهای لوس خودشیرین. دهنش رو جمع کرد و بلند گفت: -مامان بزرگ بیاین ببوسمتون تا این محیا جای من رو تو قلب همه اِشغال نکرده. من هم همراه مامان و عمه خندیدم و دور از چشم مامان که همیشه آماده به خدمت بود برای دادن درس اخلاق و توبیخم برای رفتارهای بچگانه، برای عطیه شکلکی درآوردم و لب زدم: -حسود هرگز نیاسود. البته از شکلکهای مسخره ی عطیه هم بی نصیب نموندم. ** با بوق دوم صدای امیرعلی تو گوشی پیچید، همیشه ی خدا توی سلام کردن پیش قدم بود حتی اگه طرف پشت خط تلفن ناشناس باشه. -سلام محیا خوبی؟ چیزی شده؟ از تو آینه به قیافه پنچرم نگاه کردم و چه دلم وسط این حرفها یه عزیزم میخواست. -سلام. حتما باید چیزی شده باشه من به آقامون زنگ بزنم؟ صدای خنده ی کوتاهش رو شنیدم که حتم دارم به خاطر لحن لوسم بود. -نه درست میگی شما. حالا خوبی؟ امروز حوصله مقدمه چیدنم نبود. -نه. آخه امیرعلی امروز اولین کلاسمه. -خب به سلامتی، موفق باشی. لحن گرمش لبخند نشوند روی لبهام و با همین جمله ساده هم میتونست استرس رو دور کنه. -استرس دارم. -استرس؟ چرا آخه؟ نگاه از آینه ی روی دراورم گرفتم و رفتم لب تختم که دقیقا روبه روی آینه بود، نشستم. 🌷 @majles_e_shohada 🌷
دو قسمت دیگر از رمان #به_همین_سادگی امیدوارم‌ راضی باشید🌺
💠 شهید مدافع حرم امیر سیاوشی 🌷زمانی ڪه در دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به امیر می گفتند. محاسنت را ڪوتاه ڪن اگر دست داعش اسیر شوی محاسنت را می گیرند سرت را می برند. شهید سیاوشی می گفت: این اشڪ ها و گریه هایی ڪه برای امام حسین (ع) ڪرده ام، به محاسنم ریخته شده است . من محاسنم را نمی زنم و‌خود ارباب نمی گذارد ،این سر من دست داعشی ها بیوفتد. 🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا چشم از آسمون نمی‌گرفت. يك ريز اشك مي‌ريخت.طاقتم تاب شد - چی شده حاجی؟ 😳 جواب نداد خط نگاهش رو گرفتم اول نفهميدم،‌ ولي بعد چرا ... آسمون داشت بچه‌ها رو همراهی میكرد 👌 وقتی می‌رسيدند به دشت،‌ ماه می‌رفت پشت ابرها. وقتی میخواستن از رودخونه رد بشن و نور می‌خواستن،‌ بيرون ميومد پشت بیسيم گفت «متوجه ماه هم باشين.» ‌پنج دقيقه‌ی بعد،صدای گريه‌ی آروم فرمانده‌ها از پشت بی سيم میومد.😭 🌷صلوات
عاقبت رفاقت با شهدا اینگونه است... خوش عهد ڪه بودی ؛ همنشین دوست شهیدت خواهی شد😍 ❤️| #شهدا_خوب_دوستی_میڪنند |❤️ شهید سید مصطفی موسوی و دوست شهیدش مصطفی ڪاظم زاده ☺️ #دوست_شهیدت ڪیه؟ 🌷 @majles_e_shohada 🌷
🔷مادرشهید: هر روز صبـــح وقتی می‌خواست به #اداره برود می‌آمد و پایم را می‌بوسیـــد. یک بار خواهرش این اتفاق را دید و به من اشاره کرد و گفت: دیدی چه کرد #مادر ؟  گفتم: بله کار هر روز اوست. من خودم را به خواب می‌زنم ... یک وقت خجالت نکشد!😓😓 #شادی روح #شهدا🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
استاد فاطمی نیا: گاهی یک اخم کردن به پدر و مادر انسان را صد سال عقب می اندازد. 🌷 @majles_e_shohada 🌷
پروفایل دخترونه.. 🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
پروفایل پسرونه.. 🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا