eitaa logo
مجلس شهدا
911 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.6هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات👇 @abre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 پروفایل پسرونه...🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
🌺 پروفایل دخترونه... 🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
•🌺 جوانی خدمت آقا #امام_جواد (علیه‌السلام) رسید و عرض کرد: حالم خوب نیست ،از مردم خسته شدم ،تهمت ؛غیبت و ... چه کنم؟ بریده‌ام ،نفسم در این بلاد بالا نمی‌‌آید امام فرموند: به سمت #حسین(علیه‌السلام) فرار کن ... •شعشعة الحسینیه، جلد ۱، صفحه ۵۰ 🏴 #ماه_محرم 🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 عاشقــان را با تعلق هـا چه ڪار روز اول ، عهد با خون بسته‌ایم گر به جـان ما زَنـد مولا محک لیتنا یٰا لَیتَنا ڪُنا مَـعَک #شهیدکمیل_صفری_تبار 🌹نثار روح پر فتوح شهدا صلوات🌹 🌷 @majles_e_shohada 🌷
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا حالا گریه خنداننده‌ها رو دیده بودید؟ اگر امام حسین الان بود بیشتر فالوور داشت یا یزید 🌷 @majles_e_shohada 🌷
❗️عمار امام خامنه ای باشیم.. 🔴در زمانی که گروه هایی فضا را غبار آلود میکنند،و #حق_و_باطل را باهم در می آمیزند و سخن باطل را حق نشان می دهند،وظیفه ی مااینست که #عمار رهبر باشیم. 🆔👇👇👇 🌷 @majles_e_shohada 🌷
‼️مدت زمان بقاء وضو 🔷س 849: آیا وضویی که قبل از نماز ظهر و عصر گرفته شده، برای خواندن نماز مغرب و عشا هم با علم به این‌که در این مدت هیچ‌یک از مبطلات وضو از وی سرنزده است، کافی است؟ یا آن‌که هر نمازی نیت و وضوی جداگانه ای دارد؟ ✅ج: برای هر نمازی وضوی جداگانه لازم نیست. با یک وضو تا زمانی که باطل نشده، می‌تواند هر مقدار نماز که می خواهد بخواند. 📕منبع: leader.ir 🆔 @resale_ahkam
#بسم_رب_جهاد و هر کس از #دلتنگی گفت... بگو ما عمری است که دلتنگ اربابیم. اما این دنیا ما را بند خودش کرده. و فقط #شهادت ما را به ارباب میرساند #جهادنا #شهید_جهاد_مغنیه 🆔👇 🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
بار دیگر کتاب خوانی در قالب رمان در اختیارتان قرار داده ایم .... قسمتی از #رمان_پناه امیدوارم که را
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📙 ✍پناه چه اسم قشنگی ! ورودیه ؟ _همین الان و دوباره طنین خنده اش در راهرو می پیچد حدس می زدم _چی رو ؟ +اینکه تازه واردی که اینجوری به در و پیکر سالن زل زدی و برای اولین کلاسا خودتو رسوندی !خب پناه جدید الورود حالا کلاس چی داری امروز ؟ لابد عمومی _اوهوم ، معارف _اوه ! اصولا این درسا مخصوص همین اوقاتم هست یعنی ترم اول و کلاس اول و ذوق مرگ شدن دانشجوها و این چیزا _یعنی نباید می اومدم ؟ +نمی اومدی که با من آشنا نمی شدی .از فیضش بی بهره می موندی خانوم ! لبخند می زنم و به این فکر می کنم که واقعا دانشگاه هم خوب جایی است +نگفتی چند سالته ؟ _از خانوما که این سوالو همانطور که هندزفری اش را جمع می کند و توی جیب شلوارش می چپاند می پرد وسط حرفم : اوکی بابا ، کلا بلد نیستی خوب بیو بدی ! این مقاومتا قدیمی شده _شما که خودت اینهمه منو نکوهش کردی چرا اومدی سرکلاس عمومیا بشینی؟ +هه !مچ گیری ؟ من کارم گیر یه بنده خدایی بود که اومدم بیخیال کلاستون پر شدا راست می گوید ! هرچند فضای فعلی را خیلی دور از کلاس بندی های مدرسه و دوران پر استرسش می بینم ! اما بازهم اضطرابی هست به شماره ی کنار درها نگاه می کنم و به سمت 205 راه می افتم . +خدا وکیلی من شلغمم ؟ خجالت زده برمی گردم و نگاهش می کنم .چشمانش خیلی تیز و ریز است _شرمنده حواسم نبود +دشمنت ، امیدوارم تو این دانشگاه خوش بگذره بهت پناه جان . _مرسی +اگه خواستی بیشتر با ما باشی و رفیقای خوب مثل خودت داشته باشی یه پاتوق داریم همین کوچه پشتی ، یه کافه ی جمع و جور و باحال که با بر و بچ زیاد جمع میشیم واسه دورهمی بیا ببینمت اونجا نمی دانم این یک دعوت دوستانه است یا نه ؟ ما که هنوز و چندان با هم آشنا نشدیم ! شاید هم باید بحساب یک تعارف معمولی گذاشت ... _حتما ، ممنون موبایلش زنگ می خورد ، گوشی را نزدیک گوشش می کند چشمکی حواله می دهد و می گوید : +می بینمت و دستش را به نشانه ی خداحافظی کنار پیشانی اش می زند و برعکس حرکت می کند حتی صبر نکرد تا خداحافظی کنیم ! بهرحال خوشحالم که به این زودی قرار است از تنهایی در بیایم ! با اعتماد به نفسی که همیشه به دردم خورده بلاخره وارد کلاس می شوم و روی یکی از صندلی های کنار پنجره می نشینم نگاه هایی روی چهره ام جابجا می شود حتما همه مثل خودم کنجکاو دیدن همکلاسی هایشان هستند و طبیعی است که زیر نظر باشیم ! با دیدن پسرها مطمئن می شوم که تقریبا از همه شان بزرگترم شاید همه ی ده نفری که حضور دارند زیر بیست سال باشند بیشتر صحبت ها حول رتبه و از کجا آمدن و چند واحد برداشتن است بعضی ها زود باهم مچ شده اند و بعضی ساکت اند و بی تفاوت با آمدن استاد جو صمیمی کلاس کمی خشک می شود هنوز نیامده و بعد از معرفی نسبتا کوتاه می رود سر اصل مطلب ! صدای پیس پیسی از پشت سر توجهم را جلب می کند رو بر می گردانم ، دختری با لبخند سه متری و پچ پچ کنان می پرسد : +خودکار اضافه داری؟ متعجب به دفتر و کتاب روی میزش نگاه می کنم ، می گوید: +هول شدم جامدادیمو جا گذاشتم انگار کمی بلند گفته ، چون دوتا از پسرها پقی می زنند زیر خنده . 👈نویسنده:الهام تیموری ⏪ .... 🍃🌺 @majles_e_shohada 🍃🌺 ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼