eitaa logo
ذاکران
246 دنبال‌کننده
112 عکس
15 ویدیو
4 فایل
با عرض سلام و احترام🌹 به کانال "ذاکران" خوش آمدید این کانال برای نشر مطالب محتوایی در زمینه ستایشگری و مرثیه خوانی و اطلاع رسانی جلسات "مجمع الذاکرین" ویژه طلاب گرامی می باشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
حر (علیه السلام) سوار گمشده را از میان راه گرفتی چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی  شبیه کشتی نوحی، نه! مهربان تر از اویی  که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی  چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود  حسین فاطمه! می گفتم اشتباه گرفتی  من آمدم که تو را با سپاه و تیر بگیرم  مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی  چگونه آب نگردم؟ که دست یخ زده‌ام را  دویدی و نرسیده به خیمه گاه گرفتی  چنان تبسّم گرمی نشانده ای به لبانت  که از دل نگرانم مجال آه گرفتی  رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت  تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی (قاسم صرافان) 🏴 کانال ذاکران @majma_zakerin_tolab
عبدالله بن الحسن ( علیه السلام) در رگ رگش نشانه ی خوی کریم بود او وارث کمال پدر از قدیم بود دست عمو به گیسوی او چون نسیم بود این کودک شهید که گفته یتیم بود؟ وقتی حسین سایه ی بالای سر شود کو آن دل یتیم که تنگ پدر شود؟ در لحظه های پر طپش نوجوانی اش با آن دل کبوتری و آسمانی اش با حکم عمّه، عمّه ی قامت کمانی اش بر تل زینبیه بود دیده بانی اش اخبار را به محضر عمّه رسانده است دور عمو به غیر غریبی نمانده است خورشید را به دیده شفق گونه دید و رفت از دست ماه دست خودش را کشید و رفت از خیمه ها کبوتر عاشق پرید و رفت تا قتلگاه مثل غزالی دوید و رفت می رفت پا برهنه در آن صحنه ی جدال می گفت عمّه، جانِ عمو کن مرا حلال دارد به قتلگاه سرازیر می شود مبهوت تیر و نیزه و شمشیر می شود کم کم خمیده می شود و پیر می شود یک آن تعلّلی بکند دیر می شود در موج خون حقیقت دریا نشسته است دورش تمام، نیزه و تیر شکسته است دستش برید و گفت: که ای وای مادرم رنگش پرید و گفت: که ای وای مادرم در خون طپید و گفت: که ای وای مادرم آهی کشید و گفت: که ای وای مادرم وقتی که ضربه آمد و بر استخوان نشست در عرش قلب فاطمه چون پهلویش شکست خونش حنا به روی عمویش کشیده است از عرش، آفرینِ پدر را شنیده است مشغول ذکر بانوی قامت خمیده است تیری تمام قد، به گلویش رسیده است تیری که طرح حنجره اش را بهم زده آتش به جان مضطر اهل حرم زده یعقوب را بگو که دو تا یوسفش به چاه ماندند در میانه ی گرگان یک سپاه فریاد مادرانه ای آید که: آه، آه دارد صدای اسب میآید ز قتلگاه ده اسبِ نعل خورده و سنگین تن آمدند ارواح انبیا همه با شیون آمدند (محسن عرب خالقی) 🏴 کانال ذاکران @majma_zakerin_tolab
قاسم بن الحسن ( علیه السلام) در خیام حسین ز گریه طوفان شده  قاسم بن الحسن عازم میدان شده یادگار حسن، کرده در بر کفن وای حسین جان، وای حسین جان پسر فاطمه جان ز برش می رود  که جگر گوشۀ برادرش می رود مادرش در فغان، عمه اش موکنان  وای حسین جان، وای حسین جان گل یاس ولایت ز عطش خسته است قاتلش بهر او حجلۀ خون بسته است آن مه خوش خصال، شد تَنش پایمال وای حسین جان، وای حسین جان پایمال ره دوست شده پیکرش بر سر نی رود در ره قرآن سرش دین از او سرفراز، زنده از او نماز وای حسین جان، وای حسین جان سیزده ساله و معلم مکتب است با خبر از غم شهادتش زینب است بر عزیز حسن، زینب اندر محن وای حسین جان، وای حسین جان گفت در کام من مرگ گوارا بود آری این منطق عترت زهرا بود او ز جان دل برید، تا به جانان رسید وای حسین جان، وای حسین جان کربلا مرکز عشق شهادت بود همه را بر رهش روی ارادت بود قبلۀ انبیاست، کعبۀ اولیاست  وای حسین جان، وای حسین جان (استاد سید رضا مؤید) 🏴 کانال ذاکران @majma_zakerin_tolab
علی اصغر ( علیه السلام) پسرم از نفس افتاد، به دادم برسید داد از این همه بی داد به دادم برسید تشنه ام ؛شیر ندارم ؛چه کنم ؛حیرانم باید آخر چه به او داد به دادم برسید دیگر از شدت گرما و عطش همچو کویر چاک خورده لب نوزاد به دادم برسید بوی آب و دل بی تاب و سپاهی بی رحم طفلی و این همه جلاد به دادم برسید آب دامی ست که دلبند مرا صید کند وای از حیله ی صیاد به دادم برسید با پدر رفت و ندانم چه شده کز میدان شاه پیغام فرستاد : به دادم برسید بارالها چه بلایی سرش آمد که حسین میزند این همه فریاد به دادم برسید (لاادری) 🏴 کانال ذاکران @majma_zakerin_tolab
علی اکبر ( علیه السلام) باد آمد سحاب را گم کرد اشک از دیده خواب را گم کرد رفت از دست در افق امید تشنه کامی سراب را گم کرد در ستیغ و محاق نیزه و تیر شمسِ حق ماهتاب را گم کرد خضر عشاق گرم دیدن بود سیل اشک آمد آب را گم کرد علی اکبر که بر زمین افتاد آسمان آفتاب را گم کرد آنچنان زخم روی زخم آمد که عدو هم حساب را گم کرد خواست تا خیمه پر کشد اما شیر زخمی عقاب را گم کرد پدر آمد به یاریش برود من بمیرم رکاب را گم کرد پسر بوتراب بین تراب نوه ی بوتراب را گم کرد جلد قرآن خویش پیدا کرد برگه های کتاب را گم کرد (لاادری) 🏴 کانال ذاکران @majma_zakerin_tolab
ابولفضل العباس (علیه السلام) بر لب آبم و از داغ لبت می میرم هردم از غصه ی جانسوز تو آتش گیرم مادرم داد به من درس وفاداری را عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم ... کربلا کعبه ی عشق است و من اندر احرام شد در این قبله ی عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود حج من و تقصیرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی رکوع است نماز من و این تکبیرم بدنم را به سوی خیمه ی اصغر نبرید که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم تا کند مدح ابوالفضل، امام سجاد نارسا هست"حسان"! شعر من و تقریرم 🏴 کانال ذاکران @majma_zakerin_tolab