#اسارت_اهل_بیت__ع__روضه
مردم لباس پاره ما خنده دار نیست
کاخ غرور کاذبتان پایدار نـیست
مردان ما به نیزه و در کوچه های شهر
گرداندن زنان حـرم افـتخار نیسـت
در سختی و بلا به خدا تکیه میکنیم
سر می دهیم در ره او، این شعار نیست
ای بزدلان ز بام به ما سنگ می زنید
در دست های بسته ما ذوالفقار نیست
زن های شهر کوفه چرا گریه می کنید؟
دیگر به گریه های شما اعتبار نیست
در بین طـعنه های وقـیح تـمام شهر
بدتر ز طـعنه های بد نیزه دار نیست
وحید قاسمی
اسارت اهل بیت (ع)
روضه
#اسارت_اهل_بیت__ع__روضه
سيدهاشم وفايي
شامیان سنگ جفا بر سر طفلان نزنید
خنده براشک یتیمان پریشان نزنید
گر که مرهم به روی زخم دل ماننهید
نمک از کینه به زخم دل طفلان نزنید
خاروخاشاک نریزید به روی سرما
این قدر آتش غم بردل سوزان نزنید
ازچه ای سنگدلان سنگ گرفتد به دست
سنگ بر رأس پدر پیش یتیمان نزنید
سوره ی نور کند جلوگری بر سر نی
شرمتان باد زحق، سنگ به قرآن نزنید
سوی ناموس خداوند تماشا نکنید
زخم دیگر به دل زخمی و نالان نزنید
ز شما ریخته شیرازه ی قرآن از هم
دم بیهوده ز قرآن و ز ایمان نزنید
شامیان روز شما باد سیه تر از شام
که دگر طعنه به ماسوخته جانان نزنید
بی «وفایی» شما شهره ی عالم شده است
لکه ی ننگ دگربر روی دامان نزنید
اسارت اهل بیت (ع)
روضه
#اسارت_اهل_بیت__ع__روضه
آفتابا هلال ماه شدی
کاروان را چراغ راه شدی
بر سرم سایهء سرت افتاد
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فؤاد
بر سر نی سر تو آیت نور
نِی شجر، من کلیم محمل طور
چشمهای تو محملم را برد
صوت قرآن تو دلم را برد
مصحف سرخ هیفده آیه
سر نی کرده بر سرم سایه
من شدم سایه بان پیکر تو
حال شد سایه بان من سر تو
کاش یک دم به خاطر دل من
خم شود نیزه در مقابل من
تا بگیرم ز نوک نی به برت
بزنم بوسه ها به زخم سرت
نیزه از خون حنجرت خجل است
نیزه دارت چقدر سنگدل است
نی که خم می شود مقابل من
او شود دورتر ز محمل من
کاش سنگی که خورده بر سر تو
خصم می زد به فرق خواهر تو
کس ندیده کنار یکدیگر
آفتاب و غبار و خاکستر
یاد روزی که مادرت زهرا
همچو جان در بغل گرفت مرا
شانه زد حلقه حلقه مویم را
غرق گلبوسه کرد رویم را
گفت: زینب تو نور عین منی
که شبیه من و حسین منی
گردش آفتاب و مه تا بود
این شباهت همیشه در ما بود
حال ای جان و دل ز من برده
این شباهت چرا به هم خورده؟
موی زینب سفید و موی تو سرخ
روی زینب کبود و روی تو سرخ
صورت من ز آفتاب، کبود
صورت تو ز سنگ، خون آلود
در دو چشمم نگاه خستهء توست
عکس پیشانی شکستهء توست
یا بیا خون ز صورتت شویم
یا تو خون پاک کن ز گیسویم
کاش می شد که جامه چاک کنم
خون ز پیشانی تو پاک کنم
کاش پیش از بریدن سر تو
می بریدند سر ز خواهر تو
تیر تا از کمان شتافته بود
کاش قلب مرا شکافته بود
نیزه بر صورت تو چنگ زده
کی به پیشانی تو سنگ زده؟
از سر تو شکسته تر، کمرم
از گلوی تو پاره تر، جگرم
آسمان بر سرم خراب شده
گرد ره بر رخم حجاب شده
یوسف فاطمه عزیز دلم
از تو و دختران تو خجلم
غلامرضا سازگار میثم
اسارت اهل بیت (ع)
روضه
#اسارت_اهل_بیت__ع__روضه
سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
چشمه فریادمظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمی ترین فریاد در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می ماند اگرزینب نبود
در طلوع داغ اصغر استخوان اشک سرخ
در گلوی چشمها می ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی بی سوارو بی لگام
در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود
در عبور بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه جا می ماند اگر زینب نبود
قادر طهماسبى
اسارت اهل بیت (ع)
روضه
#اسارت_اهل_بیت__ع__روضه
لاله شکوفا شده از روی نی
دیده ی کوفی همه بر سوی نی
نای نوا سوخته از نای نی
سر زده خورشید ز بالای نی
نهاده سر تا که به بالین نی
ای بفدای سر خونین نی
نی به میان حنجر هرشهید
صبح سعادت ز افق بردمید
بار امانت همه یکجا کشید
موسم دیدار به کوفه رسید
اهل ولا تا به بلی اوفتاد
زنگ شترها ز صدا اوفتاد
زنی چو ذوالفقار حیدر نشان
با سخن بلیغ و حسن بیان
داد سخن داده ز جور زمان
تمام مکر دشمنان کرد عیان
به مثل فاطمه فدای امام
حسین بهرش شده بیت الحرام
بست چو احرام تکلم نمود
چو بحر بیکران تلاطم نمود
داد سخن در بر مردم نمود
چو شبنم صبح ترنم نمود
کوفه به یکباره عزاخانه شد
کاخ تمام ظلم ویرانه شد
دختر حیدر یل خیبرشکن
کوفه ز نطقش شده بیت الحزن
ملیکه ی ارض و سما در رسن
خطبه بیان کرد به وجه حسن
ریخت بهم کل سماوات را
حیات بخشیده عبادات را
ز خطبه اش دین خدا زنده شد
تمام عالم به درش بنده شد
اگر که بر لبانشان خنده شد
از این عمل کوفی شرمنده شد
سر بریده به سنان آمده
دوباره زینب به فغان آمده
کلام زینب عاشقانه شده
مهر حسین به دل نشانه شده
کلام جانسوز بهانه شده
چوبه ی محمل چو نشانه شده
شکسته سر گشت نه سرشکسته
دوباره عهد عاشقانه بسته
مرتضی محمودپور
اسارت اهل بیت (ع)
روضه
#اسارت_اهل_بیت__ع__روضه
غربتی دیدم در این دامِ محبّت بی حساب
پُر شدم ای زاده ی زهرا ز حیرت بی حساب
تا که افتادی ز پا، برخواستم مثلِ علی
دارم از شاهِ ولایت ،شورِ هیبت بی حساب
خم نخواهد شد قدِ زینب ،قسم بر خونِ تو
در دلم موّاج شد بحرِ شجاعت بی حساب
عصرِ عاشورا که شد،شد بدترین حال و هوا
پیشِ چشمم شد بپا گویا قیامت بی حساب
حمله ور شد فوجِ دشمن با هیاهویِ زیاد
ناسزاها گفته شد در وقتِ غارت بی حساب
دخترانت پابرهنه،ناگران، مویه کنان
شد بر این آلاله هایِ تو جسارت بی حساب
گوشها پاره شد و خلخال ها مسروقه شد
بر بدنها می رسید آنجا خسارت بی حساب
ای خدا بالانشینی را نیاندازی زمین
می شود بالانشین غرقِ حقارت بی حساب
محسن راحت حق
اسارت اهل بیت (ع)
روضه
#اسارت_اهل_بیت__ع__روضه
ای چشمهای هرزۀ شامی، حیا کنید
ناموسِ اهلبیت و تماشا! اِبا کنید
این ازدحامِ زشتِ اَراذل برای چیست
بر آل پاک فاطمه کمتر جفا کنید
ما را اسیرِ خارجی و بَرده خوانده اید
شرم از امامِ قافلۀ مصطفا کنید
عمامۀ امام زمان زیر شعله سوخت
رحمی بحال سید مظلوم ما کنید
بارانِ سنگها سرِ ما را نشان گرفت
یک بار هم نشد که هدف را خطا کنید
جای سرِ بریده مگر زیر دست و پاست
بهتر که جایشان به سرِ نیزه ها کنید
دَف میزنید و هدیه به رقاصه ها دهید
خون تا به چند بر جگر هَل اَتا کنید
دورِ کجاوه ها سرِ بابا چه میکند
این داغدیدگان حرم را رها کنید
با آستین حجابِ حرم حفظ شد،چرا
با اهلبیت فاطمه اینگونه تا کنید
یک صبح تا غروب، اهانت بما بس است
دیگر برای قافله یک راه وا کنید
ذکر علی اگر که گناه کبیره است
پس لااقل حقوق پیمبر ادا کنید
از کوچۀ یهود و نصارا حذر دهید
تا چند ناروا به دلِ ما روا کنید
جشن و سرور و خنده و تحقیر و ناسزا
قدری حیا ز قاری قرآن ما کنید
ما را محلِ برده فروشان روا نبود
یک ذره یادِ روز عذاب خدا کنید
حاج محمود ژوليده
اسارت اهل بیت (ع)
روضه
#اسارت_اهل_بیت__ع__روضه
ای چشمهای هرزۀ شامی، حیا کنید
ناموسِ اهلبیت و تماشا! اِبا کنید
این ازدحامِ زشتِ اَراذل برای چیست
بر آل پاک فاطمه کمتر جفا کنید
ما را اسیرِ خارجی و بَرده خوانده اید
شرم از امامِ قافلۀ مصطفا کنید
عمامۀ امام زمان زیر شعله سوخت
رحمی بحال سید مظلوم ما کنید
بارانِ سنگها سرِ ما را نشان گرفت
یک بار هم نشد که هدف را خطا کنید
جای سرِ بریده مگر زیر دست و پاست
بهتر که جایشان به سرِ نیزه ها کنید
دَف میزنید و هدیه به رقاصه ها دهید
خون تا به چند بر جگر هَل اَتا کنید
دورِ کجاوه ها سرِ بابا چه میکند
این داغدیدگان حرم را رها کنید
با آستین حجابِ حرم حفظ شد،چرا
با اهلبیت فاطمه اینگونه تا کنید
یک صبح تا غروب، اهانت بما بس است
دیگر برای قافله یک راه وا کنید
ذکر علی اگر که گناه کبیره است
پس لااقل حقوق پیمبر ادا کنید
از کوچۀ یهود و نصارا حذر دهید
تا چند ناروا به دلِ ما روا کنید
جشن و سرور و خنده و تحقیر و ناسزا
قدری حیا ز قاری قرآن ما کنید
ما را محلِ برده فروشان روا نبود
یک ذره یادِ روز عذاب خدا کنید
حاج محمود ژوليده
اسارت اهل بیت (ع)
روضه
#اسارت_اهل_بیت__ع__روضه
فاطمه! مادر سادات! چه آمد به سرت؟
شامیان عید گرفتند به قتل پسرت
سنگ و خاکستر و دشنام و کف و زخم زبان
کوچه کوچه شده مزد زحمات پدرت
بوسه از دور به پیشانی بشکسته بزن
اگر افتد به سر پاکِ حسینت نظرت
شانه بر گیسوی زینب بزن و اشک بریز
گر به دروازه ساعات بیفتد گذرت
دیگر از چوب و لب خشک نگویم سخنی
بیش از این نیست روا تا که بسوزد جگرت
زینب و گیسوی خونین؛ به خدا حق داری
عوض اشک اگر خون رود از چشم ترت
چون مه نیمه درخشد به کنار خورشید
سر عباس که خود هست حسین دگرت
مادر زینب! از زینب مظلومه بپرس
دخترم! در ملاء عام چه آمد به سرت؟
یا محمّد بنگر حق ذوی القربی را
کشت اولاد تو را امت بیدادگرت
"میثم!" از بس سخن از سوز جگر میگویی
شعر تو در نفس سوخته گشته شررت
استادغلامرضا سازگار
اسارت اهل بیت (ع)
روضه