#امام_جواد_علیه_السلام_شهادت
شرار زهر قاتل سر زند از جسم و از جانم
کسی بر من نمی گرید به غیر از چشم گریانم
من از دوران طفلی تا جوانی خون دل خوردم
که از هر ناله می جوشد هزاران درد پنهانم
میان حجرۀ در بسته مثل شمع، می گریم
مگر با قطرۀ اشکی شود تر چشم گریانم
تمام عمر با تنهائی و غربت گرفتم خو
ولی وقت شهادت مادرم زهراست مهمانم
که دیده صید، دست و پا زند، صیاد کف بر کف
اَلا صیاد من صید توام دیگر مسوزانم
اَلا ای آه، از زندان تنگ سینه بیرون شو
که من با ناله داد خویش از صیاد بستانم
گهی نام محمّد بر لبم گه یا رضا گویم
گهی رو به مدینه گه بود سوی خراسانم
شریک زندگی گردیده قاتل، خانه ام مقتل
انیسم اشک چشم و حجرۀ در بسته زندانم
مرا کشتی دگر شادی مکن ای دختر مأمون
گرفتم نیستم فرزند پیغمبر، مسلمانم
زسوز خود سرودن سوز دل دادم تو را (میثم)
که خورده نظم تو پیوند با اشک محبّانم
#غلامرضا_سازگار
#امام_جواد_علیه_السلام_شهادت
خون شد از غم، دل خدا جویم
درد بسیار و نیست دارویم
میفشانم سرشک و میگویم
یا جواد الائمّه! ادركنی
سینهای پُرشرار دارم من
دل و جانی فكار دارم من
از جهان با تو كار دارم من
یا جواد الائمّه! ادركنی
روزگارم ز غم، تباه شده
قلبم از معصیت، سیاه شده
راه من منتهی به چاه شده
یا جواد الائمّه! ادركنی
خسته و دلشكسته و زارم
گره افتاده است در كارم
جز به كویت كجا پناه آرم؟
یا جواد الائمّه! ادركنی
ای همه خلق، بندهی راهت!
من ندانم به جز یداللّهت
باز هم آمدم به درگاهت
یا جواد الائمّه! ادركنی
ای كه روح عبادتی ما را!
عذرخواه قیامتی ما را
جان زهرا! عنایتی ما را
یا جواد الائمّه! ادركنی
تشنهام، تشنه؛ بر من آب بده
گنهم را ببر، ثواب بده
به گدای درت جواب بده
یا جواد الائمّه! ادركنی
ای مسیحا نفس! حیاتم بخش
خائفم از گنه، براتم بخش
زین پریشاندلی، نجاتم بخش
یا جواد الائمّه! ادركنی
یاد كوی تو میكنم امشب
گفتوگوی تو میكنم امشب
رو به سوی تو میكنم امشب
یا جواد الائمّه! ادركنی
حسرت قبر توست بر دل ما
دوری كربلاست مشكل ما
زین دو، رنج و غم است حاصل ما
یا جواد الائمّه! ادركنی
عزّت عالمین میخواهم
سفر كاظمین میخواهم
طوف قبر حسین میخواهم
یا جواد الائمّه! ادركنی
من كه چون شمع برفروختهام
از غم غربت تو سوختهام
چشم بر رحمت تو دوختهام
یا جواد الائمّه! ادركنی
همسرت كرد نامراد، تو را
ساخت مسموم از عناد، تو را
ای كه خوانده پدر، جواد، تو را!
یا جواد الائمّه! ادركنی
من «مؤیّد»، اسیر دام توام
مترنّم به ذكر نام توام
گر قبولم كنی، غلام توام
یا جواد الائمّه! ادركنی
#سيدرضا_مؤيد
#امام_جواد_علیه_السلام_شهادت
شرار زهر قاتل سر زند از جسم و از جانم
کسی بر من نمی گرید به غیر از چشم گریانم
من از دوران طفلی تا جوانی خون دل خوردم
که از هر ناله می جوشد هزاران درد پنهانم
میان حجرۀ دذر بسته مثل شمع، می گریم
مگر با قطرۀ اشکی شود تر چشم گریانم
تمام عمر با تنهائی و غربت گرفتم خو
ولی وقت شهادت مادرم زهراست مهمانم
که دیده صید، دست و پا زند، صیاد کف بر کف
اَلا صیاد من صید توام دیگر مسوزانم
اَلا ای آه، از زندان تنگ سینه بیرون شو
که من با ناله داد خویش از صیاد بستانم
گهی نام محمّد بر لبم گه یا رضا گویم
کهی رو به مدینه گه بود سوی خراسانم
شریک زندگی گردیده قاتل، خانه ام مقتل
انیسم اشک چشم و حجرۀ در بسته زندانم
مرا کشتی دگر شادی مکن ای دختر مأمون
گرفتم نیستم فرزند پیغمبر، مسلمانم
زسوز خود سرودن سوز دل دادم تو را (میثم)
که خورده نظم تو پیوند با اشک محبّانم
#غلامرضا_سازگار
#امام_جواد_علیه_السلام_شهادت
سلام بر تنِ بی احترام افتاده!
به ماهِ تشنهی بر پُشت بام افتاده
کدام ماه؟ که خورشید از جلالت او
کلاه از سرش از احترام افتاده
گذار شعر من امشب به یاد غربت او
به کاظمینِ علیه السلام افتاده
چگونه فرض کنم آیهی یُطَهِّرَکُمْ
به دست زادهی نسل حرام افتاده
به جز تنی که به گودال قتلگاه افتاد
که دیده عرش روی پشت بام افتاده؟
#عباس_شاه_زیدی