eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
2 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
اولاد علی گوهرشان فاطمه است در غصه و غم، ياورشان فاطمه است گويند که با تاب و تعب می‌آيند هر جا سخن از مادرشان فاطمه است
هر کوچه‌ی ما پیام زهرا دارد راهی به فراز بام زهرا دارد برطاق فلک نشیند از قدر و شرف هر منطقه‌ای که نام زهرا دارد
اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِكْ عَلَى السَّيِّدَةِ الجَليلةِ الجَميلةِ الْمَعْصُومَةِ الْمَظْلُومَةِ الْكَرِيمَةِ النَّبِيلَةِ الْمَكْرُوبَةِ الْعَلِيلَةِ ‏ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَةِ فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَةِ الرَّضِيَّةِ الْحَلِيمَةِ الْعَفِيفَةِ السَّلِيمَةِ الْمَجْهُولَةِ قَدْراً وَ الْمَخْفِيَّةِ قَبْراً الْمَدْفُونَةِ سِرّاً وَ ‏الْمَغْصُوبَةِ جَهْراً سَيِّدَةِ النِّسَاءِ الْإِنْسِيَّةِ الْحَوْرَاءِ أُمِّ الْأَئِمَّةِ النُّقَبَاءِ النُّجَبَاءِ بِنْتِ خَيْرِ الْأَنْبِيَاءِ، الطَّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ الْبَتُولِ الْعَذْرَاءِ ‏فَاطِمَةَ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الزَّهْرَاءِ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) نور تو دلیل عالم امکان است از اوج مقام تو، مَلَک حیران است بر کُنه مَقامت نرسد عقل کسی قدرِ تو شبیهِ قبرِ تو پنهان است
چکیده‌ی گل رخسار مصطفی زهراست عصاره‌ی نفحات خوش خدا زهراست سلاله‌ی خلف ختم مرسلین یعنی خلاصه‌ی همه آیات انبیا زهراست کسی که شیشه عطر گل محمدی است که منتشر شده چون ذره در هوا زهراست زلال نور رسالت در او نمایان است چرا که آینه‌ی مصطفی‌نما زهراست کسی که ذکر دعایش میان هر دو نماز شده است ورد زبان فرشته‌ها زهراست گلی که باغ شهادت از او به بار نشست چراغدار شهیدان کربلا زهراست دو دل مباش دلا و بگو پس از قرآن شکوهمندترین هدیه‌ی خدا زهراست دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن امیدوار که باشی، گره‌گشا زهراست اگر که کوه غم افتاده روی شانه‌ی تو علاج کار تو یک یاعلی و یازهراست اگرچه کشتی پهلو گرفته می‌ماند تو را چه باک ز توفان که ناخدا زهراست مگو که راه رسیدن به عشق دشوار است چرا که فاصله‌اش از حسین تا زهراست مراقبت کن از آن مضجع شریف، ای عشق به هوش باش که دار و ندار ما زهراست چنین غریب اگر در بقیع پنهان است مسلم است که گنجی گران‌بها زهراست مدینه ! گوهر ما آرمیده در دل تو گواه باش که گنجینه‌ی حیا زهراست اگر در آتش کین سوخته است خانه‌ی او تو دردمند بیا خانه‌ی شفا زهراست گلی که خاک در آغوش خویش می‌کشدش شبانه بی کس و تنها و بی صدا زهراست دلا سراغ مگیر از مزار پنهانش نگاه کن ز کجا تا به ناکجا زهراست...
دختر خورشید و ماه، زهره‌ی زهرا آن که کرامات او گذشته ز احصا هم شرفش بگذرد ز عرش الهی هم نسبش می‌رسد به سید بطحا زهره مخوانش که گشته زهره کنیزش دخت مخوانش که گشته اُمّ أبیها سنگ صبورش نبی راضی مرضی محرم رازش علی عالی اعلا تربت پاکش نهان ز دیده‌ی مردم چون شب قدری نهفته در سه شب احیا گر نود و نه بُود اسامی باری هست یکی زین میانه اعظم و عظمی از پی دستاس توست چرخش گردون زینت نعلین توست گنبد مینا سوره‌ی کوثر به نام توست مزین آیه‌ی تطهیر شد ز نام تو معنا ره نبَرَد در بهشت روز قیامت هر که تو بر نامه‌اش نکرده‌ای امضا حبّ تو جنت شده‌ست و بغض تو دوزخ ای به قیامت معاندان تو رسوا سوی تو آید نبی به روز تحدی سمت تو گردیده قبله‌ی لیلة‌الأسرا کیست به غیر از تو با علی مترادف غیر علی کیست با تو همسر و همتا روزه گرفت و سه بار نان خودش را داد به درویش مستمند، ز تقوا خیر طلب می‌کند ز فرط محبت در حق همسایگان ز قادر یکتا قدر تو همسایگان کجا بشناسند حیف طلا که کنی‌ش خرج مطلّا در حد ما نیست مدح نام تو کردن مدح تو گوید مگر خدای تعالی ما نتوانیم حق وصف تو گفتن با همه کرّوبیان عالم بالا
یارب نرسد آفتی از باد خزانش آن یاس که شد دیده‌ی نرگس نگرانش هربار که می‌خواستم از او بنویسم دیدم که حیا کرده به صد پرده نهانش در پرده‌ی ابهام، زبان شعرا سوخت از بسکه ندیدند کران تا به کرانش ناموس خدا بود که می‌خواست نبیند اندازه‌ی یک بیت به شعر دگرانش می‌خواست که قدرش نشود بر همه معلوم مانند شب قدر به ماه رمضانش آن قدر عزیز است که از سوی خدا نیست غیر از ملَک وحی کسی نامه‌رسانش وقتی که به در می‌زند از شوق بلند است از سینه‌ی جبریل صدای ضربانش سرچشمه‌اش از مائده‌ی "بَضعة منّی "است خونی که دویده است میان شریانش زهرا اثر سیب بهشتی است که احمد بعد از شب معراج رسیده به دهانش کوثر غزلی نیست که آسان بتوان گفت جایی که خدا سوره فرستاده به شانش یعنی که پس از " اَنَّ علیّاً وَلیُ الله" یک فاطمه کم داشت مؤذن به اذانش این سوره‌ی مکّی مدنی، نبض رسول است نفسی است که مانند نفس بسته به جانش زهرا ملکی بود که نازل شد و برگشت بیهوده در این خاک نگیرید نشانش بیچاره‌ی یک تار نخ چادر زهراست هرکس ندهد آیه‌ی تطهیر تکانش شاعر همه شب اشک شد و آخر سر هم جز این غزل خیس نیامد به زبانش والعصر...که فرزند همین فاطمه مهدی است ما منتظرانیم، خدایا برسانش
تمام خلق را در سایه‌ی نام تو جا داده‌ست تویی کامل‌ترین خیر کثیری که خدا داده‌ست به وصف خُلق و خویت کنیه‌ی اُمُّ الْهَنا داده‌ست دليل خلق دنيا را به دست مرتضی داده‌ست و ما ادراک ما حیدر و ما ادراک ما زهرا مَتىٰ ما تَلْقَ مَنْ تَهوىٰ، دَعِ الدُّنيا وَ اَهْمِلْها* خدا غرق تماشا می‌شود راز و نيازت را شميم عرش دارد بوى عطر جانمازت را نصيب شيعيان كردی دعای چاره‌سازت را ندیده هیچ‌کس در حجب و عفت هم‌ترازت را کلیمی‌ها ز نور چادرت اسلام آوردند پس از آن بر ولی اللهِ اعظم اقتدا کردند به چشمش دیده «اُمِّ اَیْمَن» اعجاز اجابت را همیشه بردن نامت روا کرده‌ست حاجت را روایت گفته روزی می‌دهی بر ما شفاعت را قیامت می‌کند روزی جلال تو قیامت را تو را مادر صدا کردم برایم مادری کردی تمام عاشقانت را حسینی بار آوردی تویی زهرای مشتق‌گشته از نور خداوندت به جنت روشنی بخشیده زیبایی لبخندت برای اهل عالم نیست الگویی همانندت به ما درس کرامت داده خیرات گلوبندت هزاران حاتم طایی فدای وقف‌های تو گره وا می‌كند از كار عالَم ربناى تو
سلام مادر باران... سلام عطر نسیم سلام روضه‌ی رضوان... سلام خُلقِ عظیم کرامتی و نشسته به دامنِ تو کریم فرشتگان مقرٓب به خانه‌ی تو ندیم تو ریسمان زمین را به آسمان بستی بنای عرش خدا را تو پلکان هستی تو ماورای بهشتی و‌ کوثری بانو در آسمان هدایت منوری بانو تو ذوالفقارِ امیر دلاوری بانو به کارزارِ ولا، از همه سری بانو به صدق‌ِ خطبه‌ی طوفانی فدک... زهرا قسم که دستِ خدایی بدون شک... زهرا تو عشق اهلِ سمایی، چه شد که اینجایی؟! چرا چو اهلِ زمین سر به خاک می‌سایی؟ فروغ چشمِ پدر .. ای کمال زیبایی چقدر پیشِ علی با وقار می‌آیی جوان شده به نگاهت دوباره عالم پیر به ذره ذره‌ی هستی رسیده خیر کثیر دلیل خلقت عالم .... اصول ایمانی محبت تو شده ... ضامن مسلمانی بروج و طارقی و انشراح و فرقانی تو شرحِ منزلتِ آیه‌های قرآنی نشان به آیه‌ی کوثر، به هل اتی و دخان که آیه آیه‌ی مدحت شکفته در قرآن منم همان که تورا نور ماسوی داند همان که نام تو را دافع البلا داند مریض عشق، فقط عشق را شفا داند تو کیستی و که بودی فقط خدا داند "بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد" مگر دعای تو تأثیر تازه بگذارد کسی زِ نسل شما انقلاب خواهد کرد تمام عالمیان را مجاب خواهد کرد دعای ما همه را مستجاب خواهد کرد ستون کاخِ ستم را خراب خواهد کرد‌ "ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد" تمامِ دار و ندارت نصیبِ نرجس شد
بر جهانِ تشنه باران است نام فاطمه لهجه‌ی محزون قرآن است نام فاطمه خطبه‌هایش کرده جانِ بیت‌ها را شعله‌ور در سکوت شهر، طوفان است نام فاطمه هر کجا که یادِ مظلومیّت مولا شود سوی آن مجلس شتابان است نام فاطمه با وجود اینکه نورش کرده روشن روز را چون شب قدر است و پنهان است نام فاطمه رمز پیروزی‌ست در گرداب اشک و خاک و خون ذکر سربند شهیدان است نام فاطمه هر کجا دیدی مَلَک در حال رفت و آمد است در دل آن خانه مهمان است نام فاطمه رو بگردان از افاضات طبیبِ مدّعی ای پریشان‌حال! درمان است نام فاطمه
واپسین موقف معراج حقیقت، زهراست سرّ توحید در آیینه‌ی غیرت، زهراست روح آدم، شرف خاتم، دردانه‌ی غیب ذات عصمت، نفس صبح قیامت، زهراست مصدر واجب و ممکن ز ازل تا به ابد باده‌ی وحدت و خم‌خانه‌ی کثرت، زهراست خشم و خشنودی حق، غایت پاداش و جزا رأیت رحمت و تمهید شفاعت، زهراست به عبادت نرسد، عادت دین‌داری ما گر ندانیم که معیار عبادت زهراست منشأ بود و نبود، آینه‌پرداز وجود وحدت غیب و شهود احدیّت، زهراست در نمازی که وضویش بود از خون جگر قبله‌ی باطن ارباب طریقت، زهراست نه همین امّ‌ابیهاست به تقدیم وجود شخص روح‌القدس و شأن ولایت، زهراست جنگ هفتاد و دو ملّت همه را عذر بنه سرّ سرمستی هفتاد و دو ملّت، زهراست غایت سیر وجود است، رسیدن به علی غایت سیر علی هم‌ به حقیقت، زهراست
دنیاست چو قطره‌ای و دریا، زهرا کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟ قدرش بوَد امروز نهان چون دیروز هنگامه کند و لیک، فردا زهرا خالق چو کتاب خلقت انشا فرمود، عالم چو الفبا شد و معنا، زهرا طاها و علی دو بی‌کران دریایند وآن برزخ ما بین دو دریا، زهرا بر تخت جلال از همه والاتر بر مسند افتخار، یکتا زهرا در آل کسا محور شخصیّت‌هاست مابین اَب و بَعل و بنیها، زهرا او سرّ خدا و لیلةالقدر نبی‌ست خِیر دو سرا درخت طوبی، زهرا سرسلسلۀ‌ نسل پیمبر، کوثر سرچشمۀ‌ نور چشم طاها، زهرا تنها نه همین مادر سبطین است او فرمود نبی: اُمّ ابیها، زهرا! هنگام شفاعت چو رسد روز جزا کافی‌ست برای شیعه، تنها زهرا حیف است «حسانا» که در آتش سوزد آن شیعه که ورد اوست: زهرا، زهرا مرحوم
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد نه آسیه، نه حوا و نه مریم، تا قیامت هم، کسی هم‌رتبۀ صدیقۀ کبری نخواهد شد تو را «کوثر» لقب داده خدا؛ خیر کثیری تو به غیر از تو کسی تأویل «أعطینا» نخواهد شد فقیران و یتیمان و اسیران یک‌صدا گفتند: رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه زمین، روشن بدون زُهرۀ زهرا نخواهد شد... «بحق فاطمه» گفتیم بعد از ذکر «یا فاطر» که «یا فاطر» بدون «فاطمه» معنا نخواهد شد خداوند آفرید او را برای تو که می‌دانست کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد... علی که نام او رمز ورود در سماوات است بدون نام او درهای جنت وا نخواهد شد دم من حیدر است و بازدم زهراست در هر دم بدون عشقشان امروزِ من فردا نخواهد شد به وقت کارزارِ مرگ، تنها دلخوشی این است که هرکس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد زمانی که همه لال‌اند در محشر، زبانِ ما به جز با ذکر «زهرا و علی» گویا نخواهد شد...