eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
2 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
این بارگاه قدس که از عرش برتر است آرامگاه دختر موسی بن جعفر است جانم فدای گنبدِ زردش که سالهاست خورشید از تشعشع نورش ، منّور است بر شانه های گرم حرم تکیه کرده مست این دو مناره که به بلندای محشر است در چشم ما ، زُمّرد و دُرّ و عقیق و لعل گرچه رواقها همه از سنگ مَرمَر است جایی که شهر قم ، حرم آل فاطمه ست تولیّتش به عهده ی او تا به محشر است عطر مَزار گُم شده را پخش می کند قبری که عکس واضحی از قبر مادر است او خواهر امام رضا نه ، که عشق اوست اصلاً بگو که دار و ندار برادر است از اشتیاق آمدنش سمت شهر طوس فهمیده ام امام رضا ، جان خواهر است مثل برادرش شده ، یعنی که پلکْ هاش زخمی ز فرط گریه بر آقای بی سر است با گریه خو گرفته کنارش دو چشم ما جایی که اشک دیده ی او روضه پرور است خیلی شبیه حال رباب است حال او از بس به یاد خشکی لبهای اصغر است زهر جفا چه ها که نکرده ست با دلش در این دقایقی که نفسهای آخر است هرچند داغ دیده و هجران کشیده ، باز شکر خدا که روی سرش ، دست مَعجر است یک لحظه رو به جانب گودال کن ببین زینب هنوز خیره به رگهای حنجر است شلاّق و کعب نیزه و سیلی به یک طرف زخم زبان شمر ز هر چیز بدتر است محمدقاسمی حضرت معصومه (س) روضه
اگر به دست خزان باغ بی بری بانو ولی به روی فلک سایه گستری بانو به سوی قم که قدم می نهی علم بردوش به شانه عرش خدا را می آوری بانو زشور عشق برادر به برکت قدمت نمک به سفره این شهر می بری بانو دیار قم شده صحرای حشر منتظر است به پا شود به قیام تو محشری بانو اگر رضاست حسینت تو زینبی و اگر رضاست ساقی کوثر تو کوثری بانو کسی که کفو تو باشد جهان ندیده و نیست مگر که زاده شود باز حیدری بانو اگرکه نایب زهرا شدی یقین داری به روی گردن ما حق مادری بانو چنین که برده قرار از تو شعله های فراق چنان سپند پریشان به مجمری بانو اگر چه سینه ات از غصه گشته مالا مال ولی دمیده به قم با تو کوکب اقبال در انتظار برادر زجاده های امید به دست هر مژه ات لاله های استقبال چه قدر پیر و شکسته شدی از این دوری که لحظه های فراق است هریکی صد سال گرفته زلف رضا را زمانه از دستت گره به زلف غمش خورده رشته آمال شبیه زینب کبری تویی تو سرتا پا حسین وجه علی وار و فاطمه تمثال ولی تفاوت شهر تا به شهر بسیار است که قم کجا و بیابان و زینب و گودال اگر تو در پی روی مه رضا هستی هلال زینب کبری به نی شد استهلال تمام شهر اگر که به پات افتادند فتاد پای حرم لشگری پی خلخال تن برادرتو غرق بین گل ها شد تن برادر او زیر نعل ها پا مال شاعر: موسی علیمردانی حضرت معصومه (س) روضه
خیمه گاه این بار در قم بود، مقتل طوس بود جاده ی مشهد به قم لبریز از فانوس بود نامه با خط برادر داشت در دستان خود خواهری از دور می آمد ولی مایوس بود بر لب خشکیده ی قم ذکر یا معصومه و بر لب معصومه خانم ذکر یا قدوس بود بس که چشمش را به راهت دوخته،از راه قم خاک مشهد بیشتر در حسرت پابوس بود رود غم های پدر،دریای دوری رضا بر فراز ناقه ای انگار اقیانوس بود زینب این بار آمده قبل از برادر جان دهد این خودش متن زیارتنامه ی مخصوص بود روضه ی دشت برادرهای از هم ریخته داغ سنگین بود،روضه،روضه ی ناموس بود در فراق هشتمین طاووس جنت جان سپرد آنکه در دستان خدّامش پر طاووس بود مهدی رحیمی (زمستان) حضرت معصومه (س) روضه
غمی میانِ دلِ خسته ام شرر دارد دلِ شکسته ام اینگونه همسفر دارد کبوتری که نشسته به رویِ ایوانم دوباره آمده و از رضا خبر دارد خیالِ غربتِ او می کُشد مرا ، اما دلم زِ غصه ی زینب غمی دگر دارد : زِ کاروانِ اسیران و خواهری تنها که حلقه ای زِ یتیمانِ در به در دارد زِ مادری که سپر شد کبود شد خم شد زِ مادری که زِ غم دست بر کمر دارد زِ مادری که کنارِ سر دو طفلانش زِ کوچه های یهودی نشین گذر دارد زِ دختری که یتیم است و در تمامیِ راه به سمت نیزه ی بابا فقط نظر دارد اشاره کرد به لکنت به عمه اش میگفت بگو به دختر شامی که این ، پدر دارد زِ صوت ضربه ی سنگین سنگها فهمید لبان خشک پدر زخم هایِ تر دارد سرِ پدر به زمین خورد و بین آن مردم کسی نبود که سر را زِ خاک بردارد حسن لطفی حضرت معصومه (س) روضه
منکه اینگونه عزادارغم جانانم ز غم یار شرربار شدم حیرانم در فراقی که پریشانم وسرگردانم دلشکسته شده،بیمار شده می دانم روبرو با تن هفده گل پرپر سخت است دیدن جسم پر از نیزه و خنجر سخت است من و زینب به جگر آه، مکرر داریم هر دو هفده بدن بی سر و پرپر داریم به روی سینه خود داغ برادر داریم و از این داغ دلی خسته و مضطر داریم ولی از ماتم زینب دل من محزون است آه، در روضه او دیده من پر خون است گرچه از زهر جفا سوخت برادر جگرش ارغوانی شد و افتاد روی بال و پرش و اگر تار شد آن لحظه دو چشمان ترش نه لگد بر سر او خورد، نه سنگی به سرش به خدا دلبر من راهی گودال نشد سینه اش زیر سم اسب لگدمال نشد شاعر : رضاباقریان حضرت معصومه (س) روضه
سوی قم از مدینه یار آمد با وجودیکه بی قرار آمد همۀ شهر غرق استقبال خواهر اینبار با وقار آمد همه اش احترام می کردند دسته دسته سلام می کردند همه جا مِهر بود و گلباران حقِّ او را تمام می کردند هیچکس ناسزا نگفت به او جز درود و ثنا نگفت به او هیچکس وقت آمدن غیر از آیۀ انّما نگفت به او قم عجب میهمان نوازی کرد تا ابد ماند و سر فرازی کرد قم عجب کرد آبروداری کوفه با آبرو چه بازی کرد خوب شد که سری به نیزه ندید خوب شد هیچ حرف بَد نشنید خوب شد وقت دست و پا زدنِ نیمه جانِ برادرش نرسید ای امان از غریبیِ زینب وای از غم نصیبی زینب هیچ چشمی به شام و کوفه ندید در بلا بی شکیبیِ زینب از ورودش به شهر خود ای داد محملش طعمه ، کوفیان صیاد در تکاپوی خطبه ای غرّا چشم زینب به نیزه ای افتاد تا کنون ماه خویش را از دود این چنینش ندیده بود کبود ماهِ خاکستری! کجا بودی؟ جای تو در تنور خانه نبود! بر یتیمیت نظاره کن کم کم آب شد قلب کوچکش نم نم ای سرت روی نیزه چون کعبه چشمۀ اشک چشمِ من زمزم بسکه همچون حسین محو خداست درد و غم پیش چشم او زیباست تا خدا همچو زینبی دارد پرچمش تا همیشه پا برجاست محمود ژولیده حضرت معصومه (س) روضه
اگرچه بال پریدن به آسمان داری فرشته ای وبه روی زمین مکان داری نه از فرشته هم انگار برتری بانو چراکه دختر موسی ابن جعفری بانو رسیده از حرمت بی شمار رحمت ها اگر به پای تو افتاده اند بهجت ها در بهشت گمانم که نه،بهشت اینجاست نوشته اند حریم تو مرقد زهراست چراغ های حریمت ستاره و ماه است چقدرگوشه ی هرصحن آیت الله است نشسته ایم و به لب اشفعی لنا داریم اگر چه بر سر سجاده ربنا داریم قرار بود قرار دل رضا باشی چگونه میشود آخر ازو جدا باشی قرار بود بیایی ولی توانت رفت به شوق وصل به زهر فراغ جانت رفت غریب میروی و هیچکس کنارت نیست تمام زندگیت، هستی ات بهارت نیست خدا نخواست ببینی غم برادر را نخواست باز ببیند شکسته خواهر را زنان طوس به جای تو خواهری کردند اگر چه نجمه نبوده ست مادری کردند گمان مکن که شود باز کربلا تکرار قرار نیست رود خواهری سر بازار نه طوس کرببلا باشد و نه قم کوفه نه شهر شام و نه آن روضه های مکشوفه سری به نیزه ندیدی به پیش چشمانت طناب داغ اسارت ندیده دستانت کسی که داغ برادر کشید زینب بود کسی که ناله ی مادرشنید زینب بود غروب بود ، همین که رسید در گودال تمام موی سرش شد سفید در گودال ازاین طرف روی نیزه سر برادر رفت ازان طرف پی یک گوشواره لشگررفت بس است تا به قیامت مصیبت زینب شکست قلب زمین از اسارت زینب شکست قلب زمین و زمان به تنگ آمد به سمت معجرزینب همینکه سنگ آمد سید حجت بحرالعلومی طباطبایی حضرت معصومه (س) روضه
خسته ازغصه هجرانم وخواهر هستم سالها خونجگر از هجر برادر هستم دانه اشک به دامانم و دور از لانه بی پر و بال ز اندوه کبوتر هستم بیکسم، آه جگر سوز انیسم گشته همنشین غم و اندوه مکرر هستم آنچنان از نفس وپای فتادم که دگر سرشده عمرم و با مرگ برابر هستم یا گرفتار دل شعله ور و سوزانم یا که در بند فغان و دیده تر هستم با برادر همه جا باغ و بهاری داشتم حال، بی بودن اوچون گل پرپر هستم زخم شد چشم من از گریه بسیار،ولی کم نشدغصه واندوه،که مضطر هستم من همان گوهردریای ولایم که کنون غرق سیلابم و دراشگ شناور هستم اسلام مولایی حضرت معصومه (س) روضه
فراق رفته نشانه دلی مطهر را گرفته بغض به دستش گلوی خواهر را نسیم با خودش آورده عطرو بوی رضا کشیده بر رخ خواهر غم برادر را فقط نه اینکه برادر برای او پدر است همان که برده دل بی قرار دختر را یکی به طوس غریب است ودیگری ساوه کشیده دست فلک عکس هجر دیگر را شده است حب علی علت غریبی شان شدند وارث جرمی که کشت مادر را همان کبوتر زخمی که پشت در افتاد برای حفظ ولی داد از کفش پر را همان که خورد لگد از حرامزاده پست ولی نکرد رها دست های رهبر را میان جنگ در و سینه میخ شد پیروز شکست آینه حق نمای حیدر را همین نبود که، مسمار هم کمک میکرد زمین زدند به ضربی امیر خیبر را نفس اسیر قفس شد میان سینه تنگ که آخر این نفس تنگ کشت کوثر را علی اکبر نازک کار حضرت معصومه (س) روضه
دل تنگم دوباره بی بی جان آمده خدمت حریم شما بوده و هست این دلم بانو بر سر سفره کریم شما گاه وقتی که دل پر از درد است مأمن بی قراریش هستید پر گناه است این دل غمگین شاهد گریه زاریش هستید می چکد اشک تا که از چشمم می سپارم دلم به دست خدا نزدتان گریه می کند چشمم چون خجالت زده است پیش شما شده دل،دشت پر زعصیان و.. طالب چند قطره باران است راستش این دلم کمی تنگ حرم با صفای سلطان است رفته از یاد این دل زارم آن سحر های ناتمام حرم شده ام من هوایی عشق و گریه در بین ازدحام حرم آمدم تا وساطتم بکنید نزد سلطان عفو و جود و رضا آمدم تا که مشهدی بروم با نگاه کریم و لطف شما التماس کمی دعا دارم ای فراسوی باور دنیا با دعای شما شود آیا بروم مشهد و به کرببلا السلام علیک یا سلطان از تو من یک نگاه می خواهم قسمت می دهم به شاه غریب دیدن قتلگاه می خواهم آخر کار قصد روضه و دل تنگ آن روز سخت و جان فرسا یاد آن روز واقعه کرده یاد آن طعم تلخ عاشورا شاعر: سجاد صفوی حضرت معصومه (س) روضه
خیمه گاه این بار در قم بود، مقتل طوس بود جاده ی مشهد به قم لبریز از فانوس بود نامه با خط برادر داشت در دستان خود خواهری از دور می آمد ولی مایوس بود بر لب خشکیده ی قم ذکر یا معصومه و بر لب معصومه خانم ذکر یا قدوس بود بس که چشمش را به راهت دوخته،از راه قم خاک مشهد بیشتر در حسرت پابوس بود رود غم های پدر،دریای دوری رضا بر فراز ناقه ای انگار اقیانوس بود زینب این بار آمده قبل از برادر جان دهد این خودش متن زیارتنامه ی مخصوص بود روضه ی دشت برادرهای از هم ریخته داغ سنگین بود،روضه،روضه ی ناموس بود در فراق هشتمین طاووس جنت جان سپرد آنکه در دستان خدّامش پر طاووس بود مهدی رحیمی (زمستان) حضرت معصومه (س) روضه