eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
2 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
فوج ملائک بربشر، تعظیم کردند شادی دل را بین هم، تقسیم کردند رو بر بهشت و کوثر و تسنیم کردند زیباترین گُل را به گُل تقدیم کردند امشب حسین بن علی دردانه دارد زیباترین گُل را دراین گلخانه دارد دارد چه جلوه، جلوه‌ی توحید خلقت در روز میلادش به خود بالید خلقت مثل شکوفه بر رُخش خندید خلقت زیباترین لحظه‌ها را دید خلقت آیا فرشته یا که آدم، خلق کردند؟! محبوب خلّاق دوعالم، خلق کردند وقت شکفتن سجده‌ی او دیدنی بود ذکرخدا از غنچه‌ای بشنیدنی بود عطرش بهشتی بود و بس بوئیدنی بود گلبوسه از رخساره‌ی او چیدنی بود وقتی پدر دل را به او پیوند می‌زد آهسته بر روی پسر لبخند می‌زد دربندگی، او جان و قلبی حق طلب داشت در پای محراب دعا سوز و تعب داشت بر زینت سجده‌گذاران او لقب داشت از نسل زهرا بود و از حیدر نسب داشت محراب او طور عبادت نام دارد او با خدایش خاطری آرام دارد ایمان فروغی از رخ تابان او بود تقوا گُلی از گلشن ایمان او بود اخلاص، مثل چشمه‌ای در جان او بود آزادگی یک لاله از بستان اوبود دیباچه‌ی اوصاف او زرّین کلام است او مظهر ایثار و ایمان و قیام است عشق و امید و معرفت، آئینه‌ی اوست علم الهی از ازل در سینه‌ی اوست ایمان و تقوا گوهر گنجینه‌ی اوست شورآفرینی پیشه‌ی دیرینه‌ی اوست بعد قیام کربلا شوری به پا کرد با خطبه‌ی خود شام را کرب‌وبلا کرد کی می‌توان از وصف او در انجمن گفت؟! باید فرزدق بود و از مدحش سخن گفت او با همه از کربلا، از سوختن گفت از لاله‌های بی سر و گلگون بدن گفت تنها اشاره بر حسین آباد، کافی‌ست بس کن «وفایی» در شب میلاد، کافی‌ست
مثل گل‌ها واشدی، عطر جنان آورده‌ای شادی و لبخنـد بهر بـاغبـان آورده‌ای خطی نوری تا زمین از آسمان آورده‌ای نور ایمان، کهکشان در کهکشان آورده‌ای آمدی تا جلـوۀ دیگر ببخشی خـاک را مات نور خویش گردانی همه افلاک را تا رسیدی شادی مولای ما تکرار شد شهر پیغمبر ز نورت مطلع الانوار شد رفت‌وآمد در مسیر آسمان بسیار شد عرشیان را لحظه‌های دلخوش دیدار شد قدسیانی که تو را وقت زیارت دیده‌اند چشمه‌سار کوثر و غـرق طهارت دیده‌اند ازتبار نور بـودی، نور بـاران شـد زمین عطر تو پیچید و بهتر از بهاران شد زمین با صدای تو پُر از شور هزاران شد زمین با تو محراب دل سجده‌گزاران شد زمین چون خدا از عالم بالا نگاهت می‌کند فخر بر حال نماز و اشک و آهت می‌کند آمدی تا عـابدان را زینتی پیــدا شود ساجدان را در عبادت عـزّتی پیدا شود عاشقان را شور عشق و طاعتی پیدا شود بندگی را جلــوگـاه و رفعتی پیدا شود آسمان‌ها را نـوای ربنّــایت پُر کند عطر اخلاص و مناجات و دعایت پُر کند بندگی در نغمه‌های یاربت معنا گرفت از مناجات و دعای هرشبت معنا گرفت زندگی در سایه‌سار مکتبت معنا گرفت دین‌شناسی از مرام و مطلبت معنا گرفت تا خدا با یک دعای خویش راهی کن مرا چون ابوحمزه بیا امشب "الهی" کن مرا در زمینی که خدا گنجینۀ اسرار کرد حکمت یزدان حکیمانه تو را بیمار کرد با قیام گریه‌هایت حفظ آن آثار کرد خطبۀ ویرانگر تو دشمنان را خوار کرد سینه‌ات هرچند بین آتش غم تفته بود گر نبودی کربلا از یاد مردم رفته بود بعد چندین قرن از شور و قیام کربلا گُل کند هر روز از اشک تو نام کربلا جاودان مانده به لوحِ دل، پیام کربلا گشته دل‌ها مُحرم بیت الحرام کربلا کربلا گفتم، هوایی شد دلم بار دگر چون همیشه کربلایی شد دلم بار دگر سوی گلزار شما دل را هوایی می‌کنم برغبار درگه تو جبهه‌سایی می‌کنم کی از این "دَر" لحظه‌ای فکر جدایی می‌کنم من ز درگاه شما تنها گدایی می‌کنم چون «وفایی» با توّلای تو غرق نعمتم تا قیامت سائل این آستان رحمتم
شب نیایش و عرض دعا رسید امشب شب تجلی نور خدا رسید امشب چه عطر و بوی خوشی با صبا رسید امشب شمیم لطف خدا از کجا رسید امشب بیا به سوی فلک چشم خویش را واکن هرآن‌چه دیده ندیده کنون تماشا کن بیا ببین که مهی بی قرینه می‌آید سرور جان و دل و نور سینه می‌آید شمیم رحمت حق از مدینه می‌آید اگرکه غرق گناهی، سفینه می‌آید مدینه چون دل سالار عاشقان شاد است مدینه شاهد نور امام سجّاد است بیا به بیت ولایت ببین چه رخ داده زمین به پاس قدم بوسی‌اش شد آماده برای سید سجّاد گشته آماده همین که آمده دنیا به سجده افتاده چه عّزتی وچه شکوهی به مؤمنین آمد عزیز درگه حق، زین العابدین آمد وجود اطهر او غرق رحمت و نور است میان اهل فلک ساجد است و مشهور است زمین ز سجده‌ی نورانی‌اش چنان طور است خدا ز حضرت او شادمان و مسرور است همیشه روی لب خود تلاوتی دارد تلاوت از لب آن گل حلاوتی دارد امام عزّت و آزادگی و تقوا اوست طلایه‌دار همه عابدان دنیا اوست پیام آور خونین کربلا تا اوست شمیم عشق وذشرف، عطر کربلا با اوست شهید زنده‌ی شور و قیام کرب‌وبلاست امیر قافله‌ی شاهدان عاشوراست به کعبه منزلت و آبرو و عزت داد مقام را ز مقامات خویش رفعت داد به یک اشاره به زمزم نشان الفت داد به بوسه‌ای به حجر زینت و مسّرت داد اگرچه مدحت او را کسی نکو گوید سزاست تا که فرزدق مدیح او گوید مقام حضرت او فوق درک و فهم ماست پیام روشن او مشعل ره فرداست وجود او متجلی زجلوه‌ی تقواست تجلیات دعا از صحیفه‌اش پیداست دعای ناب ابوحمزه‌اش چه روحانی است فرازهای دعایش عجیب توفانی است صحیفه‌اش که پُر از جلوه‌ی عنایت اوست کتاب علم و عمل، مشعل هدایت اوست چراغ روشن دل‌های ما ولایت اوست خوشا کسی که «وفایی» پی رضایت اوست دلا همیشه بیا پیرو مرامش باش قدم گذار به راهش، سپس غلامش باش
روئید دوباره گل احساس حسین پُرشد همه جا زنکهت یاس حسین وقتی که نظر کرد براو گفت علی  آئینۀ عاشقی است عباس حسین
وقتی که فروغ ازلی دیدن داشت انوار خداوند جلی دیدن داشت با دیدن فرزند عزیزش سجاد لبخند حسین بن علی دیدن داشت :: محبوب حریم حق تعالی آمد تفسیرگر نور و تجلا آمد در فصل شکفتنش سروشی می‌گفت سجاده نشینِ عرش اعلا آمد
چون گشودند زهم دفتر دانائی را زمزمه کرد ملک نغمۀ شیدائی را کرد پُر ،نور خدا این شب رؤیائی را تاببینند همه جلوۀ زیبائی را را هانفی گفت در رحمت حق واشده است خلقت روی علی اکبر لیلا شده است این گل سرخ که رخسارۀ احمد دارد خال برگونۀ خود ،ابروی ممتد دارد رنگ و بو از چمن گلشن ایزد دارد صورت وسیرت خود را زمحمد دارد همه گل ها بنشتند به نظارّۀ او تا که بابا بزند بوسه به رخسارۀ او شاد شد قلب همه از دل خرسند حسین شد زمین محو جمال گل دلبند حسین آسمان مات شد از چهرۀ فرزند حسین مثل غنچه زده لبخند به لبخند حسین او لیلا همه دم غنچۀ خود می بوید با حسین بن علی شکر خدا می گوید مادر افکند نظر تا به مه دلجویش دید یک هالۀ نوری به رخ نیکویش که گل انداخته از بوسۀ بابا رویش بوسه زد بر رخ او کرد چو غنچه بویش گفت ای نوگل من، یوسف لیلا هستی بهتر ازماه شب عید تو زیبا هستی خوبرویان جهان محو جمالش هستند باکمالان نه همین مات کمالش هستند عرشیان باخبر ازقدر وجلالش هستند فرشیان عاشق دیدار وصالش هستند بنگرد هـرکه ورا جلوۀ سرمد دیده هم علی اکبر و هم روی محمّد دیده در وجودش زازل روح عبادت دیدند روی پیشانی او نور سعادت دیدند درقد و قامت اوشور قیامت دیدند قدسیان دردل او شوق شهادت دیدند شادی وغم شب میلاد علی درهم شد غم چو آمد طرب وشوق ومسّرت کم شد کاش ما آینه دار گُل مولا باشیم همه جا آبروی اهل توّلا باشیم ای «وفائی» همه آسوده به فردا باشیم گر محبّان علی اکبر لیلا باشیم هرکه در راه خدا با علی اکبر باشد روز محشر همه جا با علی اکبر باشد
گربعدرسول ديده تركردحسين باغم شب خويش راسحركردحسين هرگاه كه دلتنگ رسول الله شد برچهره اكبرش نظركردحسين ....... آیینه وجه ازلی می آید مرآت رسول و هم ولی می آید از کعبه خانه اباعبدالله چون کعبه ببین فقط علی می آید ...... از هر چه جوان در عالم او سَرتر بود حیدر صفت و دلاور و دلبر بود با چهره ی او "غدیر" ثابت میشد از بس که "علی" شبیه "پیغمبر" بود...! ....... این لیله میلاد مبارک ارباب این شاخه شمشاد مبارک ارباب لیلا پسر آورده برایت امشب بابا شدنت باد مبارک ارباب ....... نوزاد حسین جلوه اش مصطفویست دقت که کنی خَلقاً و خُلقاً نبویست تبریک بگویید به ارباب که او نامش ، نسبش ، خودش ، جمالش علویست
آن تازه جوان که هاشمی گوهر بود در روز دغا چو حیدر صفدر بود پرسی اگر از شمایلش می‌‌گویم سر تا به قدم شبیه پیغمبر بود ....... باخلق پیمبر آمده...ای جانم باهیبت حیدر آمده... ای جانم تبریک ملائکه بهم می گویند زیرا علی اکبر آمده...ای جانم ....... در باغ جنان فاطمـه مـسرور شده غـم، از دلِ آســمـانیان دور شده واشد گلِ لیلاییِ ارباب امشب دامان زمین قطعه ای از نور شده ....... این طفل چه حسن دلربایی دارد پیداست که اوصاف خدایی دارد روی نبی و روی علی را دیدن در یک صورت عجب صفایی دارد ........ این گل که شکفته ،عطر جنت دارد انــدازۀ  فـردوس طراوت دارد از یمـن شکفتـن علـی اکبـر ارباب به خانه اش ضیافت دارد
باز قدسی‌نفسان زمزمه‌پرداز شدند به سوی سامره آماده‌ی پرواز شدند چهره‌ها با گل لبخند و شعف باز شدند بلبلانِ چمنِ حُسن در آواز شدند   نورِ شادی به زمین و به فلک موج زند از فلک تا به زمین، فوج ملک موج زند باز هم شاهد غیبی به شهود آمده است پیک شادی به سلام و به درود آمده است چه وجودی‌ست که اکنون به وجود آمده است این خبر چیست که جبریل فرود آمده است؟! محشری گشت به‌پا گر که قیامت کردند همـه در هاله‌ای از نور اقـامت کردند نوری از بیت ولایت شده پیدا امشب که از او گشته جهان غرق تجلا امشب همه عالم شده چون وادی سینا امشب مات از این نور بُوَد دیده‌ی موسی امشب عشق پرسید چرا همهمه برپا شده است همه گفتند که مهدی‌ست هویدا شده است برهمه خلق جهان خیر کثیر آمده است سوره‌ی نور خداوندِ قدیر آمده است به محمد، به علی، باز نظیر آمده است هاشمیون همه را ماه منیر آمده است او بُوَد جنت ما، کعبه‌ی ما، مقصد ما خال رخساره‌ی او شد حجرالاسود ما هستی از یُمن قدومش ز غم آزاد بُوَد خُرم از جلوه‌ی او گلشن ایجاد بُوَد این همان وعده‌ی موعود و خداداد بُوَد هرکه شد منتظر مَقدم او شاد بُوَد آری ای اهل ولا! موسم دیدار شده آیت نَصــرُ مِــنَ الله پــدیــدار شده غرق آیات مبین است رخ رخشانش شب‌نشینانِ سماوات همه حیرانش عرشیان مات ز قدر و شرف و ایمانش کرده در عرشِ خداوند سه شب مهمانش در سماوات کنون فصل گل و هم عهدی‌ست میزبانْ خالق و مهمان عزیزش مهدی‌ست خیز کز مقدم مولا همگی بنده شویم همچو گل‌ها ز نسیم سحری زنده شویم پیرو مکتب آن دولت پاینده شویم نکند روز وصالش همه شرمنده شویم دل او را همــه با پیــروی‌اش گرم کنیم همه در محضر اوئیم، از او شرم کنیم همه گویند «وفایی» گل توحید کجاست مروه پرسید کجا، کعبه بپرسید کجاست آن دل‌انگیزترین مایه‌ی امید کجاست آفتاب دل زهرا، گل خورشید کجاست کاش ما را ز وفا ره به حضورش بدهند عیدی ما همه را حکم ظهورش بدهند
صف به صف خیل ملائک به فلک استادند بال بر بال زنند و ز طرب دلشادند همه خاموش ز هر ولوله و فریادند خبر از خلقت طاووس بهشتی دادند دست بر سینه نهاده، همه گُل در دستند دل ز کف داده و آماده‌ی وصلش هستند ناگهان شور و نشاط دگری برپا شد صحبت از قطره نبود و سخن از دریا شد همه‌جا غرق تماشا، همه‌جا زیبا شد آخرین مهر جهانتابِ ولا پیدا شد واژه‌های همه‌ی شعر مرا برهم زد «عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد» آه ای عشق! تو ما را به کجاها بُردی از زمین اوج گرفتی، به ثریا بُردی دل مارا به سوی گلشن طاها بُردی نام زیبای گل نرگس مارا بُردی شکرلله که چنین غرق ارادت شده‌ایم باز دعوت شده‌ی جشن ولادت شده‌ایم چند سال‌ست که ما جشن ولادت داریم با خیال خوش تو، ذکر و عبادت داریم گرچه دوریم زتو، بر تو ارادت داریم چشم بر راه تو ای صبح سعادت داریم کاش جشنی به حضور تو به‌پا می‌کردیم جان خود را به قدوم تو فدا می‌کردیم کافران از خبر آمدنت آشفتند عرشیان اشک ز مژگان به وصالت سفتند عاشقان مثل گُل از مقدم تو بشکفتند عطر انفاس تو پیچید و ملائک گفتند: «نفس باد صبا مُشک فشان خواهد شد عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد» ای جلالُ لـلَّه و ای نورِ علی نور! بیا معنی آیۀ والشّمسی و والطّور، بیا لیلة القدر بشر! آیۀ مستور! بیا محیی دین! نَفَست نفخه‌ای از صور، بیا هستی دینِ خداوند زهست تو بُوَد پرچم نصرُ من الله به دست تو بُوَد گرچه در جان همه، شوق تمّنا باقی‌ست قطره فانی شود و جلوۀ دریا باقی‌ست جمعه‌ی روز ظهور تو به دنیا باقی‌ست چند جمعه دگر از زندگی ما باقی‌ست اشک حسرت زچه در هجر نپاشیم همه حیف باشد که در آن جمعه نباشیم همه
تا معجزه ای از کلمات آوردم منظومه ای از تجلیات آوردم یک دسته ی گل به پاس میلاد شما از گلشن سبز صلوات آوردم ...... ای عشق بیا که موسم میلاداست آل علی وآل محمّد شاداست دور و بر گهواره ی مهدی از شوق نجوای فرشتگان مبارک باد است ..... وَالفجر بخوان که صبحِ مسعود آمد خورشید سپهر کرم و جود آمد حق وعده نموده بود او می آید اَلوعده وفا مهدی موعود آمد
ای نور خداوند مبین در ظلمات وی آن که توئی آل علی را جلوات گفتم به دلم چه هدیه داری امشب گفتا به گُل چهرۀ مهدی صلوات ...... امروز ملک ز آسمان گل ریزد رضوان بهشت از جنان گل ریزد جبریل به شادی دل آل علی در مقدم صاحب الزمان گل ریزد ....... یوسف ز تماشای تو دل باخته است جبریل زحُسنت عَلَم افراخته است نرگس چو نظر کرد به تو دید رخُت از بوسۀ عسکری گُل انداخته است