#مناجات_شب_قدر
يَا عَظِيمَ الْمَن! منم، آن بی حیا
باز کن در را به رویم ای خدا
دستْخالی سوی اینجا آمدم
گرچه دیر، اما خدایا آمدم
بندگی را پای شیطان باختم
حیف شد، قدر تو را نشناختم
عمر من پای گناهان آب رفت
وقتِ طاعت، چشمهایم خواب رفت
قطره قطره معصیتها رود شد
نمنم این نفسم چنان نمرود شد
عُجْب، دل را از مسیرت دور کرد
با حجابِ نور، آن را کور کرد
عطر اخلاص از میان برچیده شد
قبلِ بسمالله اسمم دیده شد
غیر دنیا را نمیدیدم ببخش
جای احسان، بُخل ورزیدم ببخش
غفلت از حال یتیمان داشتم
بیشتر از حق خود برداشتم
بارالها من پشیمانم همین
نه مرا ! قرآنِ بر سر را ببین
لیلةالقدر است احیا کن مرا
در شب احیا مهیا کن مرا
بر من و جسم نحیفم رحم کن
جان زهرا من ضعیفم رحم کن
ای که در دل مِهر خود را کاشتی
پس بیا یک بار دیگر، آشتی
رحمتت در من اُمیدی ساخته
عَفوِ تو دل را طمع انداخت
أَیْنَ سَتْرُک؟ أَیْنَ عَفْوُکَ؟ یا کریم
یا عَظیمُ یا غَفُورُ یا رَحیم
بر دلِ من رنگی از اعجاز ده
عاشقان را تا نجف پرواز ده
تا که حیدر هست، دلها منجلیست
مُهر عَفوَم دست مولایم علیست
از علی گفتیم و غم آغاز شد
وای از آن فرقی که دیگر باز شد
ای فلک، حال علی ناگفتنیست
گریه کن زینب که بابا رفتنیست
#محمد_زوار
#امام_حسین_مناجات
احساس میکنم که شبیه کبوترم
هرگز به غیر بامتو جایی نمیپرم
از لحظهای که پای بساط تو آمدم
مشمول لطف دائم زهرای اطهرم
حتی حبیب هم به دلم غبطه میخورَد
هرجا میان روضهی تو فیض میبرم
بالای عرش میرسم از بین روضهها
آندم که در عزای تو پایین منبرم
هرگز ملائکه به مقامم نمیرسند
وقتی که در حسینیه پای سماورم
هیات، محل تربیت خانوادههاست
سینهزدم کنار پدر، با برادرم
گریهکن مجالس روضهست مادرت
جاروکش مجالس روضهست مادرم
جاماندم از زیارت ششگوشه یاحسین
این غصه را کجا ببرم؟ خاک بر سرم
شبهای جمعه فاطمه مهمان کربلاست
آید صدای نالهی بیبی بیحرم:
از فرط غصه موی سر من سفید شد
لبتشنه و گرسنه حسینم شهید شد
#محمد_زوار