.
#حضرت_زهرا
سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است
هرکه مى آید کنار آن کنارش فاطمه است
معنى خیر کثیر این است, اگر لطف خدا
بر زمین جارى است قطعاً آبشارش فاطمه است
شرط پیغمبر شدن بوسه به دست فاطمه است
تاج پیغمبر نگین افتخارش فاطمه است
گر به کعبه رو نمودم زادگاه مرتضى است
گر به کعبه تکیه کردم مستجارش فاطمه است
مى شود فهمید از طرز مناجات شبش
هرکه شد عبد خدا پروردگارش فاطمه است
فاطمه قبرى نمى خواهد نجف وقتى که هست
مرتضى نقش روى سنگ مزارش فاطمه است
پنج بار از آن کسا خورشید اگر بیرون زده
مطمئناً منشاء هر پنج بارش فاطمه است
به تلافى دویدن هاى بین کوچه اش
ناقه اى دارد قیامت که سوارش فاطمه است
هرکه اینجا نوکرى کرده خیالش راحت است
آنکه محشر مى دود دنبال کارش فاطمه است
آنکه در وقت اسیرى با سلاح خطبه اش
کوفه را ساکت نمود آموزگارش فاطمه است
زور بازویش چهل تن را به زانو مى زند
حیدرِ تنها سپاه استوارش فاطمه است
مى چکد از دامنش خون, مى چکد اشک از رخش
باغ سرسبز ولایت لاله زارش فاطمه است
محسنى که ثلثى از سادات مى ماندند از او
پشت آن دیوار حالا سوگوارش فاطمه است
#حسین_قربانچه
#مناجات_با_حضرت_زهرا_سلام_الله
#حضرت_محسن علیه_السلام
#هجوم_به_بیت_وحی
..............
.
#فاطمیه
اشک از دیده ی دریا افتاد
ثمر از شاخه طوبی افتاد
این سخن ورد زبان ها افتاد
دیدی آخر علی از پا افتاد
چقدر مَردم این شهر بَدَند
منُ و زهرای مرا چَشمْ زدند
کاش در سینه من درد نبود
مرتضی این همه شبگرد نبود
صورت همسرِ من زرد نبود
بین این شهر یکی مَرد نبود
تا که در را به لگد وا کردند
همه ی شهر تماشا کردند
آسمان تیره شد و تار شد و
پشت در ، یار گرفتار شد و
روبرو با نوک مسمارشد و
پهلویش زخم شد و زار شد و
سرِ حیدر کتک از دشمن خورد
زنِ من ضربه مَرد اَفْکن خورد
به دلم غم چه شکافی می زد
آه ..، قنفذ چه غلافی می زد
همسرم را به تلافی می زد
چند تا ضربه ، اضافی می زد
که خیال همه را تخت کند
غسل زهرای مرا سخت کند
غصه خوب است مرتب نرسد
آفتابم نرود شب نرسد
خاک بر چادر زینب نرسد
وای اگر آب برآن لب نرسد
چادرت را به سرِ ماه بکش
لب گودال بیا آه بکش
حسینقربانچه
.
#فاطمیه
ای بهشت از نور رویت، دلپذیر
خوبیات در هر دو عالم بینظیر..
از دعایت ابر غفران، اشکریز
از دعایت، بحر رحمت، موجخیز
کن دعا، تا مردمان، یکرو شوند
تا ملائک، جمله آمینگو شوند
کن دعا، ای عرش اعلیٰ پایهات
پیش از اهل خویش، بر همسایهات..
گر نمیگفت از تو همسر یا پدر
کس نبود از حَسب حالت، با خبر..
چون پیمبر را به رو، در، وا کنی
شرم از مهمان نابینا کنی
تاول دستان کاری، پند تو
خطِّ بند مشک، گردنبند تو
روح ایمان دیدۀ بیدار توست
با یتیمان مهربانی کار توست...
در جهان، تسبیحت ای نیکوسرشت
خلق را یک در، ز درهای بهشت
از غمت ای پیش حق، با آبرو
ابر بغضی تلخ، دارم در گلو
بغضم آیا از حدیث کربلاست
یا ز یادِ دردِ پهلوی شماست؟
در دلم این بغض غوغا میکند
آخرِ این شعر، سر، وا میکند
#محمدجواد_محبت ۱۴۰۳
#مناجات_با_حضرت_زهرا_سلام_الله
#حضرت_زهرا سلام الله علیها