#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
کعبه یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم که دو زمزم دارد
هر کجا ملک خدا هست حسیّنیه تو است
هر که را می نگرم شور محرّم دارد
نه محرّم نه صفر بلکه همه دورۀ سال
کعبه با یاد غمت جامۀ ماتم دارد
روضه خوان تو خدا گریه کن تو آدم
اشک، ارثی است که ذرّیۀ آدم دارد
نازم آن کشته که تا صبح قیامت زنده است
سلطنت همچو خدا در دل عالم دارد
اشک در ماتم تو بسکه عزیز است حسین
جای در چشم رسولان مکرّم دارد
جگرم زخمی آن کشته که زخم بدنش
هر دم از زخم دگر دارو و مرحم دارد
می کند آتش دریای غضب را خاموش
هر که در دیدۀ خود یک نم از این یم دارد
روز محشر نفروشد به دو صد باغ بهشت
هر که یک میوه ز نخل تر «میثم» دارد
استاد حاج غلامرضا سازگار
بسم الله الرحمن الرحيم
بزرگداشت #حضرت_شاهچراغ_احمد_بن_موسی_ع
بیا که حضرت خورشید در خراسان است
در آسمان قُمش ماهتاب تابان است
بغل گشوده اگر فارس غبطه باید خورد
به میزبانی او آفتاب مهمان است
عراق ، تیره اگر شد چه جای حیرت داشت
چراغ خانه ی موسی بن جعفر ایران است
بیا که وادی طور است فارس ای موسی !
فروغ شاهچراغ است اگر نمایان است
حرای خطّه ی شیراز بی پیمبر نیست
اگر که بر سر دروازه هاش قرآن است
مگر که کوکب درّی مگر که مشکات است؟
در آیه آیه ی نورانیش چه پنهان است؟
به قند دم زدن از احمد بن موسی بود
کنار چایی ما زعفران و سوهان است
به چشمها بنویسید ؛ از کرامت اوست
اگر که دیدن این چلچراغ آسان است
#محسن_ناصحی
بسم الله الرحمن الرحيم
پنجم ذی القعده روزتجلیل از امامزادگان و بقاع متبرکه و روز بزرگداشت #حضرت_شاهچراغ_احمد_بن_موسی_ع، گرامی باد.
سُلاله ی پیمبرند امام زادگان ما
نوادگان حیدرند امام زادگان ما
ستارگان برج دین ز نسل پاک احمدی
عصاره ی دل علی ذُراری محمدی
مطهر است روحشان ز لطف حی ایزدی
به بحر عشق گوهرند امام زادگان ما
رسول گفت در غدیر ، علی ولی داور است
ندارم ار پسر مرا شرف یگانه دختر است
تمام بچه های من ز صلب پاک حیدر است
بلی شعاع کوثرند امام زادگان ما
دوازده امام ما که حجت الهی اند
قبور اهلبیت شان گواه دادخواهی اند
ضریح و گنبد و حرم چو نور در سیاهی اند
منوّر و مطهرند امام زادگان ما
بگو مریض خسته را ، غریب دلشکسته را
بیا در طبیب را بزن به حال التجا
وسیله اند این ذوات که کرده مرحمت خدا
حبیب حی داورند امامزادگان ما
به کوری دو چشم آن وهابیان بی وفا
دهیم جلوه بر همه قبور آل مصطفا
که این ذوات جایشان بود به روی چشم ما
به قلب خصم خنجرند امام زادگان ما
مهاجران ابطحی مجاهدان معنوی
مبلغان جعفری حسینیان موسوی
جدا ز خانمان شدند که ماند آرمان قوی
چو پاسدار سنگرند امام زادگان ما
بزرگزادگان دین برای ما مفاخرند
شریف زادگان همه به بحر جان جواهرند
چو مُنتسب به عترتند همیشه پاک و طاهرند
همه شفیع محشرند امام زادگان ما
خجسته باد کشوری که خُلقشان ولائی است
به اهلبیت داده دل حسینی و رضائی است
بزرگ ملت عجم محب مرتضائی است
از آن همیشه سرورند امام زادگان ما
خوش آمدید سوی ما ای آل مصطفی همه
کنیم پیشوازتان به لب نوا و زمزمه
که تا دهد براتمان حسین عزیز فاطمه
فدائیان اکبرند امام زادگان ما
الهی از چه اهل حق بلاکش زمان شدند
بزرگ زادگان چرا جلای خانمان شدند
نداد خصمشان امان ولی بما امان شدند
امان و دادگسترند امام زادگان ما
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
دهه ی کرامت
اوصاف توبیش از این ستایش دارد
جبریل دراین حرم نیایش دارد
این یک دهه راگرچه کـرامت نامند
ابرکـرمت همیشه بـارش دارد
#سیدهاشم_وفایی
حرم یار
کسی که دستِ لطفش ، جانِ آهو را رها کرده،
کجا دست گنهکار و سیه رو را رها کرده؟
به هرسو میروم ، بویِ خوشِ عطرِ بهشت آید،
در این درگاه، یزدان، باغِ شب بو را رها کرده
شنیدم حافظِ شیراز وقتی دید ایوان را
نوشتن از خمِ محراب و ابرو را رها کرده
شنیدم چشمِ شاهی بر دوتا گلدسته ات افتاد
خبر آمد که تخت و برج و بارو را رها کرده
برای اینکه از گَردِ حریمت سُرمه بردارد
شنیدم خادمت در صحن، جارو را رها کرده
طبیبی تا نگاهش بر کرامات شما افتاد
شنیدم نسخه پیچی های دارو را رها کرده
شنیدم از لبِ مادر که نزدیک ضریحِ تو،
به شوقِ بردنِ نامت ، النگو را رها کرده
سه دفعه زائر خود را کرامت میکند سلطان
ضرر کرده کسی که دامنِ او رها کرده
مهران قربانی
#دهه_کرامت #شعر_ولادت_امام_رضا
ایام کرامت
بگذار زشبنمی چوگل ترگردیم
از عطر ولایتت معطّر گردیم
گویند که ایام کرامت شده است
آقا نکند دست تهی برگردیم
#سیدهاشم_وفایی
#امام_رضا
خوشا ما که همسایه جنتیم
به خان کریمش همه دعوتیم
گدای رضاییم و در عزتیم
به دست کریمش چه خوش عادتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم
فدای غلام مسیحا دمش
به سرهای ما سایه ی پرچمش
بود چشم ما جای آن مقدمش
بداند دو عالم که یک امتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم
کسی را ندیدم برانی ز در
تویی مهربانتر زمادر پدر
مرا هم برای غلامی بخر
که با تو همه عاری از محنتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم
منم سائل سر به راه شما
همان آهوی دل به خواه شما
بود روزی ام از نگاه شما
همه سائل سفره رحمتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم
زمانی که حق قلب ما را سرشت
محب الرضا سر در آن نوشت
به مشهد عطا کرد ارض بهشت
همه آفریده از این حکمتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم
خوشا آنکه دل سوی مشهد کند
مگر می شود او کسی رد کند
نگفته خودش لطف بی حد کند
و ما کشته این همه رأفتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم
موسی علیمرادی
#امام_رضا
شاعر نورم و مضمونم اگر جان دارد
طبع من ریشه در آفاق خراسان دارد
قلمم میل به مداحی سلطان دارد
شعر آزادگی ام بیت فراوان دارد
فیض تأیید تو چون شامل این دل گردد
شاعر سوخته هم وزن به دعبل گردد
کودک طبع مرا صحن تو میدان داده
مثل هر روز ضریح تو فراخوان داده
باز آغوش به آهوی گریزان داده
دل به واگویه ی بارانی مهمان داده
زیر چتر کرمت حال گدایان خوب است
با تو حال همه ی مردم ایران خوب است
هم نفس شد نفست با نفس زائر ها
کوچه ی عاطفه ات پر شده از عابر ها
عاشق عطر عبایت همه ی شاعر ها
نظرت روی به دل هاست نه بر ظاهر ها
مثل خورشید درخشنگی ات دائمي است
مرهبا عشق كه بخشندگی ات دائمی است
کس نفهمید دلم را تو فقط فهمیدی
زخم پنهان ز طبیبان مرا هم دیدی
من به قهر آمده بودم به حرم خندیدی
تا لبم وا به شکایت نشده بخشیدی
دور بودیم به ما فیض حرم بخشیدی
قبله ی هفتم حق را به عجم بخشیدی
دلم از دور چو موجی که تلاطم دارد
هر قدم سمت حرم با تو تکلم دارد
زائر سوخته دل حق تقدم دارد
هر سلام من امیدی به علیکم دارد
ما به این درگه امید امید آوردیم
رو سفیدیم اگر موی سفید آوردیم
بنویسید گنهکار خوش آمد اینجا
هر کسی هست گرفتار بیاید اینجا
مهربانی به خدا سقف ندارد اینجا
شمس سلطان خراسان زده مسند اینجا
هر که آید به حرم اهل نظر می گردد
هر که باشد متحول شده بر می گردد
از نشابور گذشتی و قدمگاه زدی
از خراسان به نجف کرببلا راه زدی
خانه در روشنی هر دل آگاه زدی
سکه با نام علیً ولی الله زدی
از ضریحت همه دم برگ شفا میریزد
از لب زائرتان عطر دعا میریزد
تا ابد روشنی نام تو ممتد شده است
مهربانی تو در شهر سرآمد شده است
هر که نشناخت تو را حال دلش بد شده است
مشهد از دولتی چشم تو مشهد شده است
گرچه که قدر تو نشناخته همسایه ی تو
خانه در عرش خدا ساخته همسایه ی تو
کاش رفتار تو در جامعه الگو بشود
شهر از پیروی راه تو خوشبو بشود
تیرگی از دل هر طاقچه جارو بشود
دوره ی الفت صیاد و آهو بشود
کاش در حوزه همه عالم عامل بودند
همه ی مردم این ناحیه یک دل بودند
من که از کودکی از عشق پریشان بودم
عاشق خلوتی صحن رضاجان بودم
ساکن سادگی کوچه ی نوغان بودم
صبح و شب رو به حرم مرغ غزل خوان بودم
فیض همسایگی ات طبع مرا بلبل کرد
طبع من در وسط بست طبرسی گل کرد
حسن کردی
#امام_رضا
چه موسیقی سادهی مهربونی
عجب اتفاقی تو متن حروفه
همه حرف من تو دو واژه خلاصهس
امامم رئوفه امامم رئوفه
امام رئوفم چقد مهربونی
چقد درد پای ضریحت آوردن
چقد مادرایی که سربازشونو
با یه نذر، دستت امانت سپردن
واسه حاجتش جای دیگه نمیره
سلامی برای تو از قم میاره
یه جو معرفت زائرت داشته باشه
واسه کفترای تو گندم میاره
خودت یادمون دادی که وقت حاجت
چجوری بخوایم، نوع خواستن مهمه
چه خوبه بلد باشه کارش رو زائر
تو صحنت بگه: یا جواد الائمه
نذار سنگ رو یخ بشم آه دریا
نزار آب شم از خجالت ببارم
آخه قول دادم به مادربزرگم
یه بارم شده اونو مشهد بیارم
میلاد حسنی
#امام_رضا
هشتمین آفتابمان هستی
تو امان عذابمان هستی
از روایات اینچنین پیداست
لحظه های حسابمان، هستی
در سوالات آن شب اول
راحتیِ جوابمان هستی
ما به فکر گناه و شر هستیم
تو به فکر ثوابمان هستی
ما مسلمان شرط توحیدیم
آیه های کتابمان هستی
مستی ماست با شما آقا
لاجرم پس شرابمان هستی
ما نگفتیم و تو عطا کردی
خواهش مستجابمان هستی
هر چه باشد شبیه زهرایی
پسر بوترابمان هستی
جان زهرا بگیر دستم را
تا نبیند کسی شکستم را
عاشق و مبتلا شدن خوب است
خادم این سرا شدن خوب است
سر ما کج نمی شود هر جا
فقط اینجا گدا شدن خوب است
ما زمین خورده ایم و خوشحالیم
با نگاه تو پا شدن خوب است
چون که ما با تو عالمی داریم
از دو عالم جدا شدن خوب است
درد دارم دخیلتان هستم
درد ها را دوا شدن خوب است
نامتان دلخوشیِ ما بدهاست
امشب از ما رضا شدن خوب است
گر چه از انتظار دل گیریم
منتظر در سه جا شدن خوب است
از قسم پای پنجره فولاد
زائر کربلا شدن خوب است
هدیه ی روز عیدمان آقا
نکنی نا امیدمان آقا
کارتان از قدیم احسان است
لطفتان برتر از کریمان است
مثل رسم گذشته ها اینجا
چشم رعیت به دست سلطان است
ظاهرا گر چه جانب مکه
باطناً قبله ام خراسان است
ضامنم شو ببین تو اشکم را
بچه آهو همیشه حیران است
مردم کشورم گرفتارت
آخر اینجا دیار سلمان است
اگر اینجا کسی شهید شود
هر چه باشد کفن فراوان است
گریه دارم دوباره یابن شبیب
روضه در قتلگاه عریان است
کربلا در هیاهوی مقتل
بی کفن یک شهید عطشان است
روی نیزه سرش .. امام رضا
وای بر خواهرش .. امام رضا
سیدحجت بحرالعلوم
واااااي كه چقدر اين شعر زيباست
لطفا كامل بخونين اگه گريه كردي و دلت شكست التماس دعا
خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/
بی نهایت خسته و افسرده ام/
تا میان گور رفتم دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/
روی من خروارها از خاک بود/
وای، قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود/
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس یارم نشد/
زان میان یک تن خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/
ترس بود و وحشت و دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن بی جواب/
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
آمدند از راه نزدم دو ملک/
تیره شد در پیش چشمانم فلک/
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/
لرزه بر اندام من افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم جواب/
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
رفت بالا گرزهای آتشین/
قبر من پر گشته بود از نار و دود/
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، بسته پر/
نام اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/
گوش گویا نامشان نشنیده بود/
نامهای خوبشان از یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن جستجو/
کارهای نیک و زشتت را بگو/
هر چه می کردم به اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از گناه/
کارهای زشت من بسیار بود/
بر زبان آوردنش دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از حرارت آب شد/
روحم از فرط الم بی تاب شد/
چون ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه/
نامه اعمال تو باشد سیاه/
ما که ماموران حق داوریم/
پس تو را سوی جهنم می بریم/
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/
دست و پایم بسته در زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی نار/
ناگهان الطاف حق آغاز شد/
از جنان درهای رحمت باز شد/
مردی آمد از تبار آسمان/
دیگران چون نجم و او چون کهکشان/
صورتش خورشید بود و غرق نور/
جام چشمانش پر از خمر طهور/
چشمهایش زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان می زدود/
بر سر خود شال سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/
کِی به ۱۱سظ! داشتند این زمزمه/
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز قیامت آمده/
گوئیا بهر شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی حسین (ع)/
گفت: آزادش کنید این بنده را/
خانه آبادش کنید این بنده را/
اینکه این جا این چنین تنها شده/
کام او با تربت من وا شده/
مادرش او را به عشقم زاده است/
گریه کرده بعد شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم آب کرد/
عکس من را بر دل خود قاب کرد/
بارها بر من محبت کرده است/
سینه اش را وقف هیئت کرده است/
سینه چاک آل زهرا بوده است/
چای ریز مجلس ما بوده است/
اسم من راز و نیازش بوده است/
تربتم مهر نمازش بوده است/
پرچم من را به دوشش می کشید/
پا برهنه در عزایم می دوید/
بهر عباسم به تن کرده کفن/
روز تاسوعا شده سقای من/
اقتدا بر خواهرم زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم کبود/
تا به دنیا بود از من دم زده/
او غذای روضه ام را هم زده/
قلب او از حب ما لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/
با ادب در مجلس ما می نشست/
قلب او با روضه ی من می شکست/
حرمت ما را به دنیا پاس داشت/
ارتباطی تنگ با عباس داشت/
اشک او با نام من می شد روان/
گریه در روضه نمی دادش امان/
بارها لعن امیه کرده است/
خویش را نذر رقیه کرده است/
گریه کرده چون برای اکبرم/
با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم بنده است/
او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
در مرامم نیست او تنها شود/
باعث خوشحالی اعدا شود/
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
قلب او بوی محبت میدهد/
سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان عقاب/
در قیامت عطر و بویش می دهم/
پیش مردم آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه پا بست من است/
نامه ی اعمال او دست من است/
فقط به عشق آقا امام حسین پخش کن یا علی مدد.
😭😭😭😭😭
من دست خالی آمدم، دست من و دامان تو
سر تا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو
تو هرچه خوبی من بدم، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم، باشم کنار خوان تو
من از همه در رانده ام، من رانده ی وا مانده ام
یا خوانده یا نا خوانده ام، اکنون منم مهمان تو
پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو
گفتم منم در می زنم، گفتی به تو سر می زنم
من هم مکرر می زنم، کو عهد و کو پیمان تو؟
سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام
من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟
حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین
جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو
من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام
اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو
#استاد_علی_انسانی
#ولادت_امام_رضا_ع