eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
579 ویدیو
296 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
غم بی‌انتهایم مانده، ای ماه فرازی از دعایم مانده، ای ماه چرا از آسمانم رو گرفتی؟ هنوز از بغض‌هایم مانده، ای ماه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دخترم اشک مریز و بنشین در بر من لختی آرام که باشد نفس آخر من بعد سی سال به سر آمده هجر من و یار عطر زهراست که پیچیده به دور و بر من خوب شد زخم سرم را ز تو پنهان کردم تاب این صحنه نداری که ببینی سر من صبر کن گریه مکن غصه و غم در راه است دیدی اینجا تو فقط خون به روی بستر من وای از کرب و بلا تنگی گودال و حسین حرف گودال شد و سوخت همه پیکر من آن زمانی که حسینم به زمین می افتد سعی کن روی بلندی نروی دختر من روبرویت بدنش روی زمین می غلتد بود در خواب همین صحنه به چشم تر من شائق،از شعر تو زهرا نه فقط سوخت دلش سوخت در عرش دل هم پدر و مادر من.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در ظلمت جهل،نور مهتاب علی است مصداق رکوع و سجده ی ناب علی است در شام اگر چه بی نمازش خواندند مظلوم ترین شهیدِ محراب علی است. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند به آنچه در حق من می‌کند خوشم اما خدا کند که دلم را ز خود جدا نکند کسی که جانب بیگانه را نگه دارد نمی‌شود که نگاهی به آشنا نکند به خانه زادی او کعبه می‌کند اقرار دل شکسته علی را چرا صدا نکند؟ کسی ز کار دلی عقده وا نخواهد کرد اگر اشاره به دست گره‌گشا نکند سزد به حضرت او منصب ید اللّهی که غیر او گره از کار خلق وا نکند مرا حواله به لعل لب مسیح مده که جز نگاه تو درد مرا دوا نکند خدا کند که قَدَر اَندر این لیالی قَدْر مرا به هجر تو این قَدْر مبتلا نکند چه لذتی است ندانم به زخم شمشیرت که کشتۀ تو دمی فکر خونبها نکند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب شد و بین کوچه ها پرنده پر نمی زند کسی به غیر بی کسی حلقه به در نمی زند تو رفتی آه غمت به آتشم کشیده است در دل من روضه تو به جز شرر نمی زند بعد تو گریه میشود روزی دخترت پدر به شام گریه های من سپیده سر نمی زند خفته یتیم کوفه در کوچۀ انتظار تو نمی خورد نان و به جز حرف پدر نمی زند ز اشک هر شب تو هر درخت کوفه سبز  بود بدون تو شکوفه ای به برگ بر نمی زند تو رفتی و پس از تو ای سوخته دل آه کسی شعله به چاه کوفه از آتش در نمی زند تو رفتی و اهالی خرابه ها گریستند که بعد از این کسی دگر خرابه سر نمی زند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا ازلیَّ الظُّهور، یا ابدیَّ الخفا نورُک فوقَ النَّظر، حُسنُکَ فوقَ الثَّنا نور تو بینش‌گداز، حسن تو دانش‌گسل فکر تو اندیشه‌کاه، کُنه تو حیرت‌فزا بر درت اندیشه را شحنۀ غیرت زند لطمۀ حیرت به روی، سیلی جهل از قفا شاهد عرفان توست از همه کس بی‌نیاز گو همه دل‌ها بسوز، گو همه جان‌ها برآ نکتۀ توحید تو آن‌چه پسند آیدت عقل نگیرد فرو، کشف نیابد فرا علم تو آن‌جا که شد پرده‌نشین بُطون نیست مطالب درست، نیست دلایل رسا دانش و بینش به هم، یک به یک آمیخته ابجد عشق تو را هست نخستین هجا سطر بقا را تویی اول و آخر ولی اولِ بی‌ابتدا، آخرِ بی‌انتها خواسته عدلت به نور نظم جهان وجود داده به خورشید و مه ملک صباح و مسا هر گلی از گلشنت یافته رنگی دگر خندۀ گل زعفران، گریۀ خونین حنا پیش بزرگی تو خُرد، بزرگان همه چرخ به راه تو خاک، شاه به کویت گدا ما همه امّیدوار، جود تو امّیدبخش ما همه حاجت‌طلب، لطف تو حاجت‌روا از همه آزاده‌ام تا به توام پای‌بند وز همه بیگانه‌ام تا به توام آشنا دور فکن از دلم وز دل من دور به هرچه نه‌شوق و شعف،هرچه نه‌عشق و ولا صید محبت منم، آرزویم بس همین کز خَم فتراک شوق باز نگردم رها گر ز تو آید غمی بر دل غم‌پرورم موی به مویم کشد زمزمۀ مرحبا در شب تاریک غم کرده به درماندگی خاک‌نشینان جُرم بر کرمت اتّکا آن‌که تو افراختی بر سر اقبال او چتر سعادت کشد سایۀ بال هما داشت سلیمان به خود نام تو نقش نگین ورنه چه بندد پری آصِفِ بِن برخیا ای که به هر جا ظهور کرده به نام دگر هم عربی را اله، هم عجمی را خدا سجده به هر سو برم، قبله تویی غیر نه کعبۀ بطحا یکی‌ست با حرم ایلیا گم‌ره کوی تو را حرف جبین: قَدْ هَلَک سالک راه تو را نقش نگین: قَدْ نَجَی نام مسلمانی‌ام از وَرَقت دور باد تن به حرم معتکف، دل به صنم مبتلا عاجز و درمانده‌ام، بر دل من می‌کند نفس ستم بر ستم، حرص جفا بر جفا بر دل افسرده‌ام حیف که کردم چنین مشعل قدّوسیان کشتۀ باد هوا برمن و برحال من وای کزاین نفس‌شوم می‌رودم ناروا، می‌سزدم ناسزا داعیۀ این و آن از دل من دور کن نیست جز این ملتمس،نیست جز این‌مدَّعا مفتقرم مفتقر، برده به تو افتقار ملتجی‌ام ملتجی، کرده به تو التجا تا مگر از نور تو بدر شوم بر سپهر می‌طلبم از جهان همچو هلال انزوا تشنۀ فیض توام ابر عنایت ببار دجلۀ بغداد کن بادیۀ کربلا از تو کتابی به ماست علم نبوت در او فاتحۀ آن صفی، خاتمه‌اش مصطفی جنبش پرگار صنع شد ز ازل تا ابد زین دو فراهم رسید دایرۀ انبیا نور تو پست و بلند کرده احاطت همه خواه به کوه اُحد، خواه به غار حرا خرمن اصحاب شید چون نشود سوخته برق‌زنان ذوالفقار در کمر مرتضی از نظر ما گذشت وز بصر ما نهفت بس‌که بلندی گرفت کوکبۀ اصطفا خاتمۀ کار من هم به هدایت رسان چون تو خود آموختی فاتحۀ إهدنا بر سر آنم دگر کز سر بیچارگی ناله‌کنان درد دل ختم کنم بر دعا من که و حرف دعا کز ادبم دور باد علمُک فی کلِّ حال مُشتَملٌ حسبُنا.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌🍃🌸 ﷽🌸🍃 💠 حدیث_روز 💠 💎 توصیه‌ای برای برداشت توشه 🔻امام حسن مجتبی (علیه‌السلام): یا ابنَ آدَم! إنّكَ لَم تَزَلْ فی هَدمِ عُمرِك مُنذُ سَقَطْتَ مِن بَطنِ أُمِّكَ فَخُذ مِمّا فی یَدَیكَ لِما بَینَ یَدَیك. ای آدمیزاد! از آن زمان که از شکم مادر بیرون شدی، مرتب در حال انهدام و ویرانی عمر خود بودی، تو [امروز را غنیمت بدار] و آنچه در وُسع و اختیار داری برای بعد از مرگ خود توشه بردار. ،ص ١١٢ ━━━━━━━⊰◇⊱━━━━━━━━