#امیرالمومنین_علی
#قصیده
از چيست كاسمان ز كواكب منوّر است
باد صبا چو باد بهاري مُعطّر است
قمري به بوستان شده از شوق نغمه خوان
در دامن چمن بَرِ گل هاي اَذفر است
مُشك تتار مي چكد از ابر نوبهار
كاینسان نسيم دشت پُر ازبوي عنبر است
خلد و جنان تأسي از اين روز ميبرند
زيرا كه باغ و راغ پُر از ياس و عبهر است
ساقي خراب كن ز مي نابِ خود مرا
آور قدح كه موسم شادي ديگر است
باشد شب تولّد آن والي الولي
كاینسان مُشعشع آن مه و پروين و اختر است
نو باوه اي به عرصة هستي نهاد پاي
كز يمن مقدمش همه آفاق انور است
نطقم به مدح آن شه دين گشته دُرفشان
طبعم روان چو آب به شأنش مُكرّر است
بيت الحرام گشته مُزيّن ز نور وي
پنهان به زير ابر نگر قرص خاور است
شد نطق ها ناطق و گويا به مدح او
باغ اِرم ز پرتو رويش منوّر است
جاه و جلال و شأن و مَقامش همين که بس
او جانشين و بن عم و صهر پيمبر است
آن شهسوار و صاحب تيغ دو سر علي
كان بازوی يداللهيش اژدها در است
آن كس كه ماية شرفِ خاص و عام شد
لاشك بدانكه باب شبير است و شبر است
شاه عرب ، علي ولي ، سرور اُمم
مقصود كل ، امام به حق نور ازهر است
نام گراميش كه بود زيب عرش حق
بر کائنات دَرج و به گيتي مُصوّر است
شاهي كه نوح را شده حامي به بحر غم
در كشتي نجات بشر طُرفه لنگر است
آن لايموتِ مُلك ابد مقتداي دين
در شرق و غرب و كون مكان حيّ و حاضر است
يعقوب داشت آگهي از وصل پور و گفت
شاه نجف به گمشده ام يار و ياور است
يونس به بطن حوت بُد آگاه كان امام
فريادرَس به جمله مسلمان و كافر است
اي دل كن افتخار كه خاك رهش شوی
زيرا كه خاك رتبه اش از تاج برتر است
هستي اگر مُحبّ علي شاه لو كشف
هان اي عزيز گو كه چه بيمت ز محشر است
حُبّ علي اگر به دل مؤمني بود
جایش به حشر جنّت و فردوس اكبر است
بغضش اگر به قلب كسي جا گزين شود
در دين ما ز جملۀ غالي و كافر است
عهد شباب طي شود و پيري اَر رسد
پيوسته در دلم سخن از مدح حيدر است
زاهد درون مسجد و محراب روز و شب
مشغول شكر و حمد خداوند اكبر است
صوفي درون صومعه با سبحة مراد
سرگرم در ستايش خلاق داور است
خصم عدو ، قوام جهان ، مظهر عيان
مصداق کل،دليل سبل،مير و صفدر است
گفتي تو اين قصيده به هجده بهار عمر
#رونق به طبع تو صِله امروز درخور است.
#محمد رونقی
#امیرالمومنین_علی(ع)
دم به دم دم از ولای مرتضی باید زدن
دست دل در دامن آل عبا باید زدن
نقش حُب خاندان بر لوح جان باید نگاشت
مُهر مِهر حیدری بر دل چو ما باید زدن
دم مزن با هر که او بیگانه باشد از علی
گر نفس خواهی زدن با آشنا باید زدن
روبروی دوستان مرتضی باید نهاد
مدعی را تیغ غیرت بر قفا باید زدن
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
این نفس را از سر صدق و صفا باید زدن
در دو عالم چارده معصوم را باید گزید
پنج نوبت بر در دولت سرا باید زدن
پیشوائی بایدت جستن ز اولاد رسول
پس قدم مردانه در راه خدا باید زدن
گر بلائی آید از عشق شهید کربلا
عاشقانه آن بلا را مرحبا باید زدن
هر درختی کو ندارد میوهٔ حب علی
اصل و فرعش چون قلم سر تا به پا باید زدن
دوستان خاندان را دوست باید داشت دوست
بعد از آن دم از وفای مصطفی باید زدن
سرخی روی موالی سکه نام علی است
بر رخ دنیا و دین چون پادشا باید زدن
بی ولای آن ولی لاف از ولایت می زنی
لاف را باید که دانی از کجا باید زدن
ما لوائی از ولای آن ولی افراشتیم
طبل در زیر گلیم آخر چرا باید زدن
بر در شهر ولایت خانه ای باید گزید
خیمه در دارالسلام اولیا باید زدن.
#شاه نعمت الله ولی
#امیرالمومنین_علی(ع)
غزلی بخوان بشوَد عیان،که امیرِ روز جزا علیست
که حسابِ ما که عِقابِ ما،که عذابِ ما همه با علیست
نشد از غم ضُعَفا جدا،و َ کسی که در پیِ هر گدا
برَوَد شبانه و بی صدا،ببَرَد لباس و غذا علیست
همه رمز و راز جهان بدان،شده در عبای علی نهان
شد اگر کسی یَل و پهلوان،به یقین که از دَمِ یا علیست
همه دم بگو"بِکَ یا علی"،که نفس علی که هوا علی
که دوا علی که شِفا علی،که دعای دفعِ بلا علیست
ز علی کسی که جدا شود،و اگرچه از خُلفا شود
تو بِدان که یک شَبه "لا" شود،به خدا که نونِ "لَنا" علیست
بوَد اولین،بوَد آخِرین،شَهِ مسلمین،شَهِ مومنین
برو در صفاتِ خدا ببین،نه علی خدا که خدا علیست
بروَد فراتَر از آن چه که،نرسیده بالِ ملائکه
قَدَری که در دلِ معرکه ،درِ قلعه کنده ز جا علیست
چه صلابتی و چه شوکتی،چه شجاعتی و چه هیبتی
به صفا و مروه چه حاجتی،به صفا قَسم که صفا علیست.
#محسن کاویانی
#امیرالمومنین_علی(ع)
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند
قسم به ذات کبریا، ز یمن مرتضی کند
خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون
که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند
ز قدرت یَدُ اللَّهی، کسی ندارد آگهی
وسیلهاش بُود علی، خدا هر آن چه را کند
به جنگ بدر و نهروان، علی است یِکّه قهرمان
نگر که دست حق عیان ، قتال اشقیا کند
به روی دوش مصطفی، نهد چو پای مرتضی
نگر به بت شکستنش، که در جهان صدا کند
به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد
خدا به دستِ دست خود، لوای حق بپا کند
چو افضل از عبادتِ خلایق است، ضربتش
علی تواند این عمل، شفیع ماسِوی کند
به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتبار
دُیون جمله بندگان، تواند او ادا کند
نماز، بی ولای او، عبادتی است بیوضو
به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند
هر آنکه نیست مایلش، جفا نموده با دلش
بگو دل مریض خود، به عشق او شفا کند
علی ست آن که تا سحر، سرشک ریزد از بصر
پی سعادت بشر، ز سوز دل دعا کند
علی انیس عاشقان، علی پناه بیکسان
علی امیرمؤمنان، که مدح او خدا کند
پس از شهادت نبی، که را سِزَد به جز علی
که تا به حشر آدمی، به کارش اقتدا کند
قسیم نار و جنتّش، ترازوی محبّتش
که مؤمنان خویش را، ز کافران جدا کند
گهی به مسند قضا، گهی به صحنۀ غزا
گهی به جای مصطفی، که جان خود فدا کند
علی است فرد و بینظیر، علی مجیر و دستگیر
که نام دلگشای او، گره ز کار وا کند
زکار قهرمانیش، پر است زندگانیش
نگین پادشاهیش، به سائلی عطا کند
امیر کشور عرب، ثنا کنان، دعا به لب
برد طعام نیمه شب، عطا به بینوا کند
ز کوی شاه اولیا، که مهر اوست کیمیا
کجا روی، بیا بیا، که دردها دوا کند
کنیم چونکه های و هو، به پیشگاه لطف هو
خدا نظر کند به او، علی نظر به ما کند
دل علی گداخته، که با زمانه ساخته
امام ناشناخته، ز خلق شکوهها کند
پس از وفات فاطمه، کشید دامن از همه
که ختم عمر خویش را، به کنج انزوا کند
ز قبر بنت مصطفی، کجا رود علی، کجا
که نیست یار آشنا، دلش ز غم رها کند
سرشک بر دو عین او، ز اشک زینبین او
که گریه بر حسین او، به یاد کربلا کند
علی غریب و خون جگر، ز هجر یار نوحهگر
کنار آن جدار و در، اقامۀ عزا کند
(حسان)بگیر دامنش،قسم به حقّ محسنش
گره گشای انبیا، حوائجت روا کند.
#حبیبب الله چایچیان(حسان)
#امیرالمومنین_علی(ع)
ای پرتو آفتاب از سایه تو
وی عرش بلند، کمترین پایه تو
ای کعبه قدُسیانْ دلِ آگاهت
وی قبله مسلمین ولادتگاهت
آنجا که مَلَک مِهْر علی می جوید
وانجا که خدا مدح علی می گوید
من مورم و بایدم به دندان بردن
ران ملخی پیشِ سلیمان بردن
اکنون که سر مدح علی را دارم
آن بِهْ که دو بیتی از بزرگان آرم
آنگونه که «مولوی» زند دم ز ولی
وآنگونه که «بو علی» کند مدح علی
آن عارف عارفان و مرآت علوم
کز بلخ به شام رفت و از شام به روم
نخلی که کتاب مثنوی میوه اوست
او لُبِّ لُبابِ علم و باقی همه پوست
در مدح علی دو بیتِ زیبا دارد
گر بر سر دیدگان نهی جا دارد:
«رومی نشد از سِرِّ علیکس آگاه
زیرا که نشد کس آگاه از سِرِّ اِله
یک ممکن و این همه صفات واجب
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه»
حافظ» که زبان آسمان دانندش
یعنیکه «لسانِ غیب» می خوانندش
دیوان ورا نگاشته خامه حور
بر طارمِ سبزِ آسمان با خط نور
در مدح علی دو بیت زیبا دارد
گر بر سر دیدگان نهی جا دارد:
«در مذهب ما کلام حق، نادِ علیست
طاعت که قبول حق شود یادِ علیست
از جمله آفرینشِ کون و مکان
مقصود خدا، علی و اولادِ علیست»
آن مرد بزرگِ فکر و اندیشه «صَفی»
آن صوفی صافی صفا پیشه صفی
کز درس ولایتِ علی، آگاه است
با شعر مُفَسِّر کلام اللّه است
در مدح علی دو بیت زیبا دارد
گر بر سر دیدگان نهی جا دارد:
«از سِرِّ علیکه جز خدا آگاه است؟
کو نقطه تحتِ باء بسم اللّه است
چون نقطه کند تَنَزُّل از مرکزِ خوش
گردد الف آن که اوّلِ اللّه است»
استاد ابوالفرج به گوهر سُفتن
گفتا ز علی چه می توانم گفتن؟
از «بوالفرج» و «ابو علی» مضمونی
بشنو ز «ریاضی» و چه خوش معجونی:
با ذات خدا ذات علی مَمْسوس است
در مدح علی وِجْهِه یا قُدّوس است
در بین بشر «ابو علی سینا» گفت:
معقول علی، نوع بشر مَحْسوس است
آن عارف وارسته و آن مرد خدا
استاد جلالِ دینْ، هُمایی سَنا
آن بر صدف پاک فضیلت گوهر
وآن تاج طلایی به سَرِ شعر و هنر
در مدح علی دو بیت زیبا دارد
گر بر سر دیدگان نهی جا دارد:
«چون نامِ علی نام خدای اَحَد است
بسم اللّه و یا علی مَدَدْ، هم عدد است
وآنگاه به حق چو با علی گشت یکی
هر جا که علی مدد کند حق مدد است»
از شاعر ناشناس شعری دیدم
بوسیدم و چون دسته گل بوییدم:
«اوصاف علی به گفتگو ممکن نیست
گنجایش بحر در سبو ممکن نیست
من ذات علی به واجبی نشناسم
امّا دانم که مثل او ممکن نیست»
شعری ز «صغیر» اصفهانی دیدم
در اوج لطافت و روانی دیدم
مَعنیش بزرگ و لفظ آن مختصر است
شعری که «ریاضی» بپسندد هنر است:
«عمری ست که دم به دم علی می گویم
در حال نشاط و غم علی می گویم
تا حال علی گفتهام ان شاءَاللّه
در باقی عمر هم علی می گویم.
#ریاضی یزدی
#امیرالمومنین_علی(ع)
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند
من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند
به آنچه در حق من میکند خوشم اما
خدا کند که دلم را ز خود جدا نکند
کسی که جانب بیگانه را نگه دارد
نمیشود که نگاهی به آشنا نکند
به خانه زادی او کعبه میکند اقرار
دل شکسته علی را چرا صدا نکند؟
کسی ز کار دلی عقده وا نخواهد کرد
اگر اشاره به دست گرهگشا نکند
سزد به حضرت او منصب ید اللّهی
که غیر او گره از کار خلق وا نکند
مرا حواله به لعل لب مسیح مده
که جز نگاه تو درد مرا دوا نکند
خدا کند که قَدَر اَندر این لیالی قَدْر
مرا به هجر تو این قَدْر مبتلا نکند
چه لذتی است ندانم به زخم شمشیرت
که کشتۀ تو دمی فکر خونبها نکند.
#محمدعلی مجاهدی
#امیرالمومنین_علی(ع)
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند
قسم به ذات کبریا، ز یمن مرتضی کند
خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون
که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند
ز قدرت یَدُ اللَّهی، کسی ندارد آگهی
وسیلهاش بُود علی، خدا هر آن چه را کند
به جنگ بدر و نهروان، علی است یِکّه قهرمان
نگر که دست حق عیان ، قتال اشقیا کند
به روی دوش مصطفی، نهد چو پای مرتضی
نگر به بت شکستنش، که در جهان صدا کند
به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد
خدا به دستِ دست خود، لوای حق بپا کند
چو افضل از عبادتِ خلایق است، ضربتش
علی تواند این عمل، شفیع ماسِوی کند
به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتبار
دُیون جمله بندگان، تواند او ادا کند
نماز، بی ولای او، عبادتی است بیوضو
به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند
هر آنکه نیست مایلش، جفا نموده با دلش
بگو دل مریض خود، به عشق او شفا کند
علی ست آن که تا سحر، سرشک ریزد از بصر
پی سعادت بشر، ز سوز دل دعا کند
علی انیس عاشقان، علی پناه بیکسان
علی امیرمؤمنان، که مدح او خدا کند
پس از شهادت نبی، که را سِزَد به جز علی
که تا به حشر آدمی، به کارش اقتدا کند
قسیم نار و جنتّش، ترازوی محبّتش
که مؤمنان خویش را، ز کافران جدا کند
گهی به مسند قضا، گهی به صحنۀ غزا
گهی به جای مصطفی، که جان خود فدا کند
علی است فرد و بینظیر، علی مجیر و دستگیر
که نام دلگشای او، گره ز کار وا کند
زکار قهرمانیش، پر است زندگانیش
نگین پادشاهیش، به سائلی عطا کند
امیر کشور عرب، ثنا کنان، دعا به لب
برد طعام نیمه شب، عطا به بینوا کند
ز کوی شاه اولیا، که مهر اوست کیمیا
کجا روی، بیا بیا، که دردها دوا کند
کنیم چونکه های و هو، به پیشگاه لطف هو
خدا نظر کند به او، علی نظر به ما کند
دل علی گداخته، که با زمانه ساخته
امام ناشناخته، ز خلق شکوهها کند
پس از وفات فاطمه، کشید دامن از همه
که ختم عمر خویش را، به کنج انزوا کند
ز قبر بنت مصطفی، کجا رود علی، کجا
که نیست یار آشنا، دلش ز غم رها کند
سرشک بر دو عین او، ز اشک زینبین او
که گریه بر حسین او، به یاد کربلا کند
علی غریب و خون جگر، ز هجر یار نوحهگر
کنار آن جدار و در، اقامۀ عزا کند
(حسان) بگیر دامنش، قسم به حقّ محسنش
گره گشای انبیا، حوائجت روا کند.
#حبیب الله چایچیان
#امیرالمومنین_علی(ع)
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند
قسم به ذات کبریا، ز یمن مرتضی کند
خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون
که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند
ز قدرت یَدُ اللَّهی، کسی ندارد آگهی
وسیلهاش بُود علی، خدا هر آن چه را کند
به جنگ بدر و نهروان، علی است یِکّه قهرمان
نگر که دست حق عیان ، قتال اشقیا کند
به روی دوش مصطفی، نهد چو پای مرتضی
نگر به بت شکستنش، که در جهان صدا کند
به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد
خدا به دستِ دست خود، لوای حق بپا کند
چو افضل از عبادتِ خلایق است، ضربتش
علی تواند این عمل، شفیع ماسِوی کند
به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتبار
دُیون جمله بندگان، تواند او ادا کند
نماز، بی ولای او، عبادتی است بیوضو
به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند
هر آنکه نیست مایلش، جفا نموده با دلش
بگو دل مریض خود، به عشق او شفا کند
علی ست آن که تا سحر، سرشک ریزد از بصر
پی سعادت بشر، ز سوز دل دعا کند
علی انیس عاشقان، علی پناه بیکسان
علی امیرمؤمنان، که مدح او خدا کند
پس از شهادت نبی، که را سِزَد به جز علی
که تا به حشر آدمی، به کارش اقتدا کند
قسیم نار و جنتّش، ترازوی محبّتش
که مؤمنان خویش را، ز کافران جدا کند
گهی به مسند قضا، گهی به صحنۀ غزا
گهی به جای مصطفی، که جان خود فدا کند
علی است فرد و بینظیر، علی مجیر و دستگیر
که نام دلگشای او، گره ز کار وا کند
زکار قهرمانیش، پر است زندگانیش
نگین پادشاهیش، به سائلی عطا کند
امیر کشور عرب، ثنا کنان، دعا به لب
برد طعام نیمه شب، عطا به بینوا کند
ز کوی شاه اولیا، که مهر اوست کیمیا
کجا روی، بیا بیا، که دردها دوا کند
کنیم چونکه های و هو، به پیشگاه لطف هو
خدا نظر کند به او، علی نظر به ما کند
دل علی گداخته، که با زمانه ساخته
امام ناشناخته، ز خلق شکوهها کند
پس از وفات فاطمه، کشید دامن از همه
که ختم عمر خویش را، به کنج انزوا کند
ز قبر بنت مصطفی، کجا رود علی، کجا
که نیست یار آشنا، دلش ز غم رها کند
سرشک بر دو عین او، ز اشک زینبین او
که گریه بر حسین او، به یاد کربلا کند
علی غریب و خون جگر، ز هجر یار نوحهگر
کنار آن جدار و در، اقامۀ عزا کند
(حسان) بگیر دامنش، قسم به حقّ محسنش
گره گشای انبیا، حوائجت روا کند.
حبیبب الله چایچیان (حسان)
#امیرالمومنین_علی(ع)
دم به دم دم از ولای مرتضی باید زدن
دست دل در دامن آل عبا باید زدن
نقش حُب خاندان بر لوح جان باید نگاشت
مُهر مِهر حیدری بر دل چو ما باید زدن
دم مزن با هر که او بیگانه باشد از علی
گر نفس خواهی زدن با آشنا باید زدن
روبروی دوستان مرتضی باید نهاد
مدعی را تیغ غیرت بر قفا باید زدن
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
این نفس را از سر صدق و صفا باید زدن
در دو عالم چارده معصوم را باید گزید
پنج نوبت بر در دولت سرا باید زدن
پیشوائی بایدت جستن ز اولاد رسول
پس قدم مردانه در راه خدا باید زدن
گر بلائی آید از عشق شهید کربلا
عاشقانه آن بلا را مرحبا باید زدن
هر درختی کو ندارد میوهٔ حب علی
اصل و فرعش چون قلم سر تا به پا باید زدن
دوستان خاندان را دوست باید داشت دوست
بعد از آن دم از وفای مصطفی باید زدن
سرخی روی موالی سکه نام علی است
بر رخ دنیا و دین چون پادشا باید زدن
بی ولای آن ولی لاف از ولایت می زنی
لاف را باید که دانی از کجا باید زدن
ما لوائی از ولای آن ولی افراشتیم
طبل در زیر گلیم آخر چرا باید زدن
بر در شهر ولایت خانه ای باید گزید
خیمه در دارالسلام اولیا باید زدن.
#شاه_نعمت_الله_ولی
#حدیث_روز
#امیرالمومنین_علی(علیه السلام) :
«الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ، وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ، إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِه». #كسى_كه_ازاعمال_قومى_خشنودباشد، گويى خود در #داخل_كارهاى_آنان_بوده است. بر هركس كه در مجلس فاسقان نشيند، دو گناه باشد، يكى، گناه آن كار كه مرتكب شده و يكى گناه خشنودى او به آن كار.»
#نهجالبلاغه، حکمت_154
#حدیث_روز
#امیرالمومنین_علی(علیه السلام):
أعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.
«ناتوان ترین مردم کسی است که در به دست آوردن برادران (دینی و دوستان) ناتوان است و از او ناتوان تر کسی است که دوستانِ به دست آورده را از دست بدهد».
#وسائل_الشیعة،ج۱۲،ص۱۸
💠#حدیث_روز💠
#امیرالمومنین_علی(علیه سلام):
«فَاتَّقِ اللهَ فِیمَا لَدَیْكَ، وَانْظُرْ فِي حَقِّهِ عَلَیْكَ.»
نسبت به آنــــچه
در اِخــــــــتیار داری
از خــــــــــــدا بِتـــرس،
و در حقوقِ الــهی
که بر تو واجب است
اندیـــــــــــــــشه کــــــن.
#نهجالبلاغه،فرازی از نامه ۳۰