مدح حضرت امام رضا(ع)
گریز به غربت حضرت و غریبی حضرت امام حسین علیه السلام
مرحوم ترکی شیرازی
شاهی که بارگاه وی از عرش برتر است
در شهر طوس قبّۀ ایوانش از زر است
سلطان شرق و غرب شهنشاه دین رضا
فرزند برگزیدۀ موسی بن جعفر است
حکمش روان به جمله سلاطین روزگار
بی جیش وطیش ملک جهان رامسخّر است
این سبز خیمۀ فلک از حکم کردگار
بر آستان درگه او سایه گستر است
سایند سروران جهان جبهه نیاز
بر درگهی که مدفن آن پاک گوهر است
آنجا که آفتاب جلالش کند طلوع
خورشید چرخ در برش از ذرّه کمتر است
خورشید کسب روشنی از نور او کند
کزسمت طوس مطلع خورشیدخاور است
حقّا که اوست سید سادات روزگار
زیرا که جدّه فاطمه جدّش پیمبر است
عشری اگر نویسم از اعشار علم او
مطلب شود مُفَصّل و دفتر مُحقَّر است
در غربت ای دریغ غریبانه جان سپرد
شاهی که بر گزیدۀ خلاق داور است
رفت از جهان به شهر خراسان رضا غریب
بالله غریب بابش موسی بن جعفر است
زین هر دو تن غریب تری آمدم بیاد
کورا نه اقربا و نه یار و نه یاور است
دانی غریب کیست گل احمدی حسین
کو راست مام فاطمه و باب حیدر است
باشد کسی غریب که در حال احتضار
نه مادرش بسر نه پدر نه برادر است
باشد کسی غریب که بی غسل و بی کفن
در دشت کربلا تنش افتاده بی سر است
باشد کسی غریب که از ظلم اهل جور
جسمش بکربلا و سرش جای دیگر است
باشد کسی غریب که از ظلم کوفیان
سر از تنش جدا شده صد پاره پیکر است
#ترکی بپای بوسی این هر سه تن غریب
پیرانه سر هوای جوانیش بر سر است.
#ترکی_شیرازی
زینب به زمین دید، چو صد پاره تنی چند
پژمرده ز کین دید، گل یاسمنی چند
.
تنها به زمین دید، فتاده همه بی سر
بر نوک سنان، رفته سر بی بدنی چند
.
یک جا به سنان رفته، سر بی تن چندی
یک جا به زمین خفته، تن بی کفنی چند
.
از یک طرف افتاده ز پا با تن صد چاک
شمشادِ قد و ماهِ رخِ سیم تنی چند
.
یک سو ز جفا کاری گرگان جفاکار
غلتیده به خون، یوسف گل پیرهنی چند
.
از تیشه ی ظلم سپه کوفی و شامی
افتاده ز پا، شاخ گل نسترنی چند
.
از ضربت شمشیر و سنان سپه کفر
افتاده به میدان بلا، صف شکنی چند
.
رنگین شده از خون، بدن لاله عذاران
چون گوهر غلتان، شده دُرّ عدنی چند
.
افتاده ز کین دید، سلیمان زمان را
غلتیده به خون، از ستم اهرمنی چند ...
#ترکی_شیرازی
#کوچ_کربلا #کوچ_کربلا_ترکی_شیرازی
#حیدریه_ترکی_شیرازی
در مدح حضرت امیرالمومنین (ع)
ای سبب خلق و آفرینش عالم
وی به تو فخریه کرده حضرت آدم
..
گر چه به ظاهر ز آدمی تو مؤخر
لیک به معنا ز آدمی تو مقدم
..
فخرت این بس شها! که نیست به عالم
بارگه قدس را به غیر تو محرم
..
عالم امکان، ز عزم توست منسق
عرصهٔ گیتی، ز نظم توست منظم
..
رایت دین، از طفیل ذات تو برپا
پایهٔ اسلام، از وجود تو محکم
..
تخت خلافت، ز مقدم تو مزین
ملک ولایت، به شخص توست مسلم
..
جود و سخا گشته در صفات تو مضمر
علم و حیا گشته در وجود تو مدغم
..
یا علی ای شیر کردگار، که هستی
ختم رسل را وصی و صهر و پسر عم
..
بر در دولت سرای عشق تو «ترکی»
بوده مقیم از ازل چو قلب معلم
..
مهر تو از عهد کودکی به دل من
نقش گرفته شها، چو سکه به درهم
..
نظم من و مدح تو شها، به چه ماند
ذرّه بر آفتاب و، قطره بر یم
..
از چه نسوزد دلم که گشت به محراب
فرق تو منشق ز تیغ زادهٔ ملجم
..
از پس قتل تو ای امام گرامی
پور عزیزت حسن گزیدهٔ عالم.
#ترکی_شیرازی #حیدریه #حیدریه_ترکی_شیرازی #حیدریه_مدح