eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
579 ویدیو
296 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
  (سلام الله علیها) : اِنَّ السَّعیدَ، کُلَّ السَّعید،حَقَّ السَّعید مَن أحَبَّ عَلِیاً فی حَیاتِه وَ بَعدَ مَوتِه. حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها): همانا سعادتمند(به معنای)کامل و حقیقی کسی است که امیرالمومنین علی(علیه‌السلام)را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد. (ره)، ص۱۸۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(صلی‌الله علیه‌وآله) : ﺗَﻮَﺩُّ ﺍﻟْﺨَﻠَﺎﺋِﻖُ ﺃَﻧَّﻬُﻢْ ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﻓَﺎﻃِﻤِﻴِّﻴﻦَ. در روز قیامت تمام خلق آرزو مى‌كنند، ای‌ كاش از(شيعيان و دوستان)فاطمه بودند. ،ج۸،ص۵۴ https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
ادب جناب (ره) به ساحت مقدس حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) 🔰 مرحوم حاج شیخ اسماعیل انصاری زنجانی نقل مى‌کند: 🔰حجت الاسلام والمسلمین ادیب نیشابوری نقل می‌فرمود: روزی به همراه یکی از دوستان به عیادت مرحوم علامه امینی رفتیم. 🔰عرض کردم: اجازه می‌دهید مطلبی از محضرتان بپرسیم و استفاده کنیم؟! 🔰فرمود: مطلب در چه رابطه‌ای است؟! 🔰 گفتم: درباره حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها... 🔰فرمود: باید بنشینم؛ چون من دور از ادب می‌دانم که نام حضرت فاطمه سلام‌الله علیها را بشنوم، یا نامش را بگویم، در حالتی که پایم را دراز کرده و خودم در بستر باشم..! 🔰علامه که به شدت بیمار بود، به خود حرکتی داد که برخیزد و بنشیند؛ اما اهل خانه اشاره کردند که نگذارید آقا از جا برخیزد؛ چون نباید بنشیند یا بایستد. 🔰 ما هر چه اصرار کردیم ننشیند، قبول نکرد و فرمود: چگونه می‌شود نامی از حضرت زهرا سلام‌الله علیها برده شود و من خوابیده باشم؟ خاطرات زهرایی سلام‌الله علیها، انصاری، صفحه۱۰۰ https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
(سلام‌الله‌علیها): حُبِّبَ إلَي مِنْ دُنْیاكُمْ ثَلاثٌ : تِلاوَةُ كِتابِ اللّهِ ، وَالنَّظَرُ في وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله، وَالاْنْفاقُ في سَبیلِ اللّهِ . سه چیز از دنیا براى من دوست داشتنى است : ۱. تلاوت قرآن ، ۲. نگاه به صورت رسول خدا ، ۳. انفاق و كمك به نیازمندان در راه خدا . ،ح ۱۶۴ .
زمانی علمای اهل تسنن، مرحوم صاحب کتاب الغدیر را برای صرف شام دعوت می کنند؛ اما علامه امینی امتناع می ورزد و قبول نمی کند. آنها اصرار می کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.  به علت اصرار زیاد، علامه امینی دعوت را  می پذیرد و شرط می گذارد که فقط صرف شام باشد وهیچ گونه بحثی صورت نگیرد. آنها نیز می پذیرند. پس از صرف شام، یکی از علمای اهل سنت که در آن جمع،تعداد زیادی از علما نشسته بود (حدود ۷۰ الی ۸۰ نفر) می خواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت : قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد. اما باز آنها گفتند : پس برای متبرک شدن جلسه از همین جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد. ضمناً تمام حضار درجلسه حافظ حدیث بودند و حافظ حدیث به کسی گفته می شود که صد هزار حدیث حفظ باشد. آنان  شروع کردند یکی یکی، حدیث نقل کردند تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید . علامه به آنها گفت، شرطم بر گفتن حدیث این است که  ابتدا همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید . همه قبول کردند . سپس علامه فرمود : قال رسول الله صلی الله علیه وآله: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیة. (هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است) سپس از تک تک حضار در جلسه در رابطه  با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه، حدیث را تایید کردند . علامه فرمود : حال که همه حدیث را تایید کردید یک سوال از شما دارم. و بعد از آن،  از تمام افراد حاضر در آن جمع پرسید : آیا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) امام زمان خود را می شناخت یا نمی شناخت ... ؟ اگر می شناخت، امام زمانِ فاطمه  (سلام الله علیها) چه کسی بود؟ تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت ، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی  یکی جلسه  را ترک کردند و با خود می گفتند  اگر بگوییم  نمیشناخت ، پس باید بگوییم که فاطمه (سلام الله علیها) کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیدة نساء العالمین کافر از دنیا رفته باشد. و اگر بگوییم می شناخت، چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده؟در حالی که بخاری سرشناس ترین عالم اهل تسنن گفته: ماتت و هی ساخطة علیهما فاطمه (سلام الله علیها) در حالی از دنیا رفت که به شدّت بر ابوبکر و عمر غضبناک بود. و چون مجبور می شدند بر حقانیت و امامت علی بن ابیطالب  علیه السلام اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با شرمندگی ترک کردند.
ایام بود . من در شمیران پای منبر می رفتم، به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ده شب مراسم عزاداری بود، منبرش که تمام شد، برگشت به من گفت که فلانی! پولدار شدیم، حالش را داری بیا تا برویم؟ گفت: پس ماشینت را روشن کن برویم ، ماشین را روشن کردیم و نشست بغل دست ما و گفت: راست برو میدان بهارستان. با هم آمدیم میدان بهارستان سابق،دیدم چند تا زنِ... گوشه و کنار میدان ایستاده بودند. یکی جوان تر بود، سید گفت : برو آن جوان تر را صدا بزن بیاد. ما رفتیم و دیدیم دختر جوانی است اشاره کردم: بیا، خوب ماشین هم داشتیم و فکر کرد ما هم اهل معصیت هستیم و راه افتاد اومد دم در ماشین، همین که خواست در را باز کند و بنشیند، سید شیشه ماشین را پایین داد و دست کرد تو جیبش و پاکت پولش را در آورد و گفت: دخترم ! من ده شب برای مادرم زهرا علیها السلام منبر رفتم، این پول را امشب به عنوان پول منبر و روضه به من دادند،آدرسم را هم پشتش نوشتم، این پول را بگیر و به خانه ات برو و تا تمام نشده از خانه بیرون نیا، پولت هم که تمام شد، آدرس و تلفنم را هم نوشته ام، بیا من پول بهت می دهم، خرجی ات را می دهم، شوهرت می دهم، جهیزیه برایت تهیه می کنم، تو جوانی ، دخترم حیف است دامنت را از الان به معصیت آلوده کنی. هر سخن از دل بر آید، لاجرم بر دل نشیند من دیدم که این دختر منقلب شد،یک مرتبه اشک بر صورتش نشست و پاکت پول را گرفت: و گفت: آقا به مادرتان زهرا علیها السلام دیگر گناه نمی کنم.