eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
254 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
579 ویدیو
296 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
بر گوش جان سروشی، خوش دل‌پذیر آمد بر مؤمنین بشارت، عید غدیر آمد نازل ز سوی داور، جبریل بر پیمبر با امر نصب حیدر، نزد بشیر آمد ز امر رسول اکرم، فریاد زد منادی کز پیش و پس به گردش، جمیع کثیر آمد پس از جهاز اشتر، شد منبری مرتّب وندر فراز منبر، آن بی‌نظیر آمد از بعد حمد سبحان، فرمود: ای جماعت! امری مرا ز سوی حیّ قدیر آمد خوانْد و همی کمربند بگْرفت مرتضی را بردش چنان که دیدند بدری منیر آمد فرمود: ایّها الناس! بر مسند خلافت از امر حق علی را پا در سریر آمد مولامنم به هرکس،زین پس علی ست مولا آوازه‌ی قبول از برنا و پیر آمد شاهی مصطفی را آمد وزیر، حیدر بر مؤمنین عالم، از حق امیر آمد تکمیل دین سبحان گردید با وصایت احمد مشار امّت، حیدر مشیر آمد خورشید انبیا را سر زد مه از گریبان یعنی که عقل کل را حیدر، نظیر آمد هرگز قران ماه و خورشید کس ندیده این اقتران فقط در خمّ غدیر آمد خورشیدوماه دین را چون شد قران به منبر بر صنع خالق احسنت از چرخ پیر آمد «آذر» کجا و مدح شاهی؟ که انبیا را در هر زمان و هر عصر، عون و نصیر آمد.
امروز روز نصب وصیّ پيمبر است اندر خم غدير يكی طرفه محضر است از چشم دل ببين كه نبی فوق منبر است روحش قرين وجد ز پيغام داور است پيغام آشنا سخن روح پرور است ارواح انبياء همه را با نياز بين جن و ملک گرفته نشيب و فراز بين خلقی ز هند و روم و عراق و حجاز بين چشم همه به احمد محمود باز بين ياللعجب حكايت صحرای محشر است به به چه محضريست كه آنرا نظير نيست عنوان صدر و ذيل و غنیّ و فقير نيست ناطق به جز رسول نذير بشير نيست گويد كه جز علی به خلايق امير نيست وين نيست قول من كه ز خلاق اكبر است انوار لمعه لمعه بر آيد در آن مكان از منبر جحاز شتر تا به آسمان پُر گشته از شكوه بنی هاشمی جهان جبريل راست آيه‌ء اَكْمَلْتُ ارمغان يعنی كمال دين به تولای حيدر است افكنده اين قضيه بر اجسام ارتعاش بر دوست جان فزاشده از خصم دلخراش «حافظ» ز دور ناظر و گويد ز صدق فاش "گو زاهد زمانه و گو شيخ راه باش" آنرا كه دوستیّ علی نيست كافر است نور ولايت اسدالَّه ظهور يافت زين نور دهر بهجت و گيتی سرور يافت ارض و سما تجمل‌ِ الله نور يافت شاهد ز غيب آمد و جانان حضور يافت صاحب‌دلان، زمان ملاقات دلبر است يك دور بود باده‌‌ء عرفان كبريا در عهده‌ء سقايت افراد انبيا آن دور منتهی شد و امروز مصطفی تفويض كرد امر سقايت به مرتضی زين بعد جام در كف ساقیّ كوثر است روزی چنین نکو که ز یُمن قدوم وی آمد زمان وصل و شد ایام هجر طی با بانگ چنگ و ناله‌ء تار و نوای نِی ساقی، به عشق بوالحسنم بخش جامِ می کاین مِی مرا حلال‌تر از شیرِ مادر است رندان دهند از ره انصاف پروری ترجيح بندگیّ علی را به‌سروری آری كند به‌چرخ گر از رتبه همسری يک ذره‌اش به‌خاک زمين نيست برتری هر سر كه آن نه خاک كف پای قنبر است رسم است در ميان دليران پهلوان كآرند وصف خود گه پيكار بر زبان شير خدای هم به مصاف دلاوران می‌كرد وصف خويش به‌گاهِ رجز بيان آن وصف چيست نعره‌‌ء الله اكبر است حكم قضا رود همه بر حكمت علی هستی ز كل و جزء بود حشمت علی بودِ «صغير» نيست جز از رحمت علی وين نطق جانفزاش بود نعمت علی کِی نعمتی چنین همه کس را میسّر است؟
امروز روز نصب وصیّ پيمبر است اندر خم غدير يكی طرفه محضر است از چشم دل ببين كه نبی فوق منبر است روحش قرين وجد ز پيغام داور است پيغام آشنا سخن روح پرور است ارواح انبياء همه را با نياز بين جن و ملک گرفته نشيب و فراز بين خلقی ز هند و روم و عراق و حجاز بين چشم همه به احمد محمود باز بين ياللعجب حكايت صحرای محشر است به به چه محضريست كه آنرا نظير نيست عنوان صدر و ذيل و غنیّ و فقير نيست ناطق به جز رسول نذير بشير نيست گويد كه جز علی به خلايق امير نيست وين نيست قول من كه ز خلاق اكبر است انوار لمعه لمعه بر آيد در آن مكان از منبر جحاز شتر تا به آسمان پُر گشته از شكوه بنی هاشمی جهان جبريل راست آيه‌ء اَكْمَلْتُ ارمغان يعنی كمال دين به تولای حيدر است افكنده اين قضيه بر اجسام ارتعاش بر دوست جان فزاشده از خصم دلخراش «حافظ» ز دور ناظر و گويد ز صدق فاش "گو زاهد زمانه و گو شيخ راه باش" آنرا كه دوستیّ علی نيست كافر است نور ولايت اسدالَّه ظهور يافت زين نور دهر بهجت و گيتی سرور يافت ارض و سما تجمل‌ِ الله نور يافت شاهد ز غيب آمد و جانان حضور يافت صاحب‌دلان، زمان ملاقات دلبر است يك دور بود باده‌‌ء عرفان كبريا در عهده‌ء سقايت افراد انبيا آن دور منتهی شد و امروز مصطفی تفويض كرد امر سقايت به مرتضی زين بعد جام در كف ساقیّ كوثر است روزی چنین نکو که ز یُمن قدوم وی آمد زمان وصل و شد ایام هجر طی با بانگ چنگ و ناله‌ء تار و نوای نِی ساقی، به عشق بوالحسنم بخش جامِ می کاین مِی مرا حلال‌تر از شیرِ مادر است رندان دهند از ره انصاف پروری ترجيح بندگیّ علی را به‌سروری آری كند به‌چرخ گر از رتبه همسری يک ذره‌اش به‌خاک زمين نيست برتری هر سر كه آن نه خاک كف پای قنبر است رسم است در ميان دليران پهلوان كآرند وصف خود گه پيكار بر زبان شير خدای هم به مصاف دلاوران می‌كرد وصف خويش به‌گاهِ رجز بيان آن وصف چيست نعره‌‌ء الله اكبر است حكم قضا رود همه بر حكمت علی هستی ز كل و جزء بود حشمت علی بودِ «صغير» نيست جز از رحمت علی وين نطق جانفزاش بود نعمت علی کِی نعمتی چنین همه کس را میسّر است؟
می درخشد روی دستان نبی خورشید عالم آشکارا بین مردم بر لب آورد اسم اعظم ندای جبرییل رسد از آسمان فقط حیدر بود امیر مومنان علی جانم علی................ چون دوگلدسته شده دستان این خورشیدوآن ماه با نوای اشهد ان علی ولی الله غدیر عید خدا غدیر عید نبی بیا زین خم بنوش که ساقی شد علی علی جانم علی............ در دل عاشق به غیر از شادی و شوق و شعف نیست به صفا سوگند صفایی همچو ایوان نجف نیست نجف جان من و نجف مینوی من نجف حق حق من نجف هو هوی من علی جانم علی.............
IMG_20180607_201212.jpg
84K
در خُمّ غدیر کز خدای ازلی رفت آن همه تاکید به تعیین ولی دانی چه نتیجه کشف شداز اسلام؟ مقصود علی بود و تولای علی. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
و اشعار مولا علی( ع ) ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ ای پناه و قبله دلها علی گوهر دریای خوبیها علی رهنورد قرب اوادنی علی تکیه گاه عالم بالا علی هستم ازخوان توعمری خوشه چین جان فدآیت یا آمیر آ لموُمنین ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ هست برمن روشن این بحث وسوُآل از تو دل کندن بود مولا محا ل دشمنی با تو بود وزر و وبال نیست د ر عشق و تولایت زوال حُب تو با شد مر آ با خون عجین جا ن فد آ یت یا آ میر الموُ منین ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ این چنین گفتا ر سول انس وجان در غد یر خُم بر آ ئ موُ منان هر که را مولا منم ای د وستان هست مولایش علی جان جهان حب او بی شک بود حصن حصین جا ن فد آ یت یا آمیر المؤمنين ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ این علی سر چشمه ی فیض وعطاست این علی جنّ و بشر را رهنما ست آ ین علی مسند نشین آنبیا آ ست این علی فصل آلخطاب مصطفی ست این علی باشد آمام.ُ آ لمتقین جان فدآ یت یا آمیر المؤمنين ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ این علی مر آت حی دا و ر آ ست این علی ساقی حوض کوثراست این علی کشتی د ین را لنگر آ ست ا ین فرمانر و ا ی محشر است نیست آ و را در جهان مثل وقرین جان فد آ یت یا آ میر المؤمنين ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ این علی چشم و چراغ عالم است این علی روح و ر و آ ن خا تم است آ ین علی سّدِ ی قو ئ و محکم است آ ین علی صاحب لوا و پرچم است رعشه آندازد بجا ن مشر کین جان فد آیت یا آ میر المؤمنين ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ با تو بودن یا علی فردا خوش آ ست قطره آ ز دیدار با دریا خوش است فیض دیدار تو و ز هرا خو ش است بوسه بردست تودر عقبی خوش است تار تار ابرویت حبل آلمتین جان فد آیت یا آمیر المؤمنين ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ ای پناه شیعه در محشر علی همسر صدیقه آطهر علی صهر احمد فا تح خیبر علی هست( شیدا) خا دم این در علی نیست ما را غصه روز واپسین جان فدآیت یا آمیر المؤمنين.
چشمه‌ها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر فصل باران بود و رویش، فصل سبز زیستن خنده، گل می‌کرد بر لب‌های صحرا در غدیر بود پیدا در زلال جاری تکبیرها نقطۀ پایان عمر تشنگی‌ها در غدیر جبرئیل آمد که: بلِّغ یا محمّد! زان‌که نیست این تجلّی را مجال جلوه إلاّ در غدیر رفت بالا از جهاز اشتران و خطبه خواند خطبه‌ای شورآفرین و شورافزا در غدیر تا که بردارد پیمبر پرده از رازی بزرگ کرد بیرون زآستین دست خدا را در غدیر عرشیان، در اشتیاق خاکیان می‌سوختند تا علی با دست احمد رفت بالا در غدیر «گفت: هرکس را منم مولا، علی مولای اوست» کرد گل، گل‌نغمۀ احمد چه زیبا در غدیر... دستِ رد بر سینه اغیار می‌زد آشکار «عادِ مَن عاداهِ» او افکند غوغا در غدیر گاه بیعت بود و، بدعت پا به پای فتنه‌ها خیمه می‌زد در کنار آرزوها در غدیر خشم‌های شعله‌ور، پژواک کینِ جاهلی خطِّ سیر خود جدا کرد آشکارا در غدیر... یاد دارید ای قیامت قامتان! مولا علی از قیام خود قیامت کرد برپا در غدیر؟! کهکشان در کهکشان، اشراق بود و روشنی از طلوع آفتابِ عالم‌آرا، در غدیر طور بود و نور بود و کشف و اشراق و شهود شد بهشت آرزوها آشکارا در غدیر لَنْ تَرانی گو، ترانی گوی شد تا جلوه کرد با تماشایی‌ترین تصویر، مولا در غدیر...