میلاد حضرت علی اکبر (ع)
کربلایی محمدرضامحمدی(ناعم)
مژده یاران/دربهاران/
رسیده پیک خبرازسوی جانان
غرق شوراست/درسروراست
بیت حسین بن علی شاه خوبان
مژده منادی دهداکبرآمد
پورحسین شبه پیغمبرآمد
تهنیت تهنیت اکبرآمد۲
مرحبامرحبا آفرین آفرین
یاعلی اکبر یاعلی اکبر
عزوجاهش/یک نگاهش
دل بردازساکنان عرش اعلی
غرق شور و/غرق شادی
خنده به لبهانشانده ام لیلا
برج شرف را بهین اختر آمد
بحروفاراچنین گوهرآمد
تهنیت تهنیت اکبرآمد
مرحبا مرحبا آفرین آفرین
یاعلی اکبر یاعلی اکبر
مژده اولسون/عاشقانه
تهنیت اولسون آقا صاحب زمانه
لطف ایدوبدی/حیّ سرمد
بلبل اوخور باغدا نجه گور ترانه
اهل سماوات اولوب شاد و خندان
عرش الهی اولوبدور چراغان
سوووندی بو گجه شاه خوبان
مرحبا مرحبا آفرین آفرین
یاعلی اکبر یاعلی اکبر.
#اکبریه_میلادیه
#محمدی_ناعم
میلاد حضرت علی اکبر (ع)
امشب شب میلاد دوباره ی حسینه
بخشیدن عالم به اشاره ی حسینه
هر کی کربلا میخواد امشب و یا علی بگه
حاجت و درد دلش را همه با علی بگه
یا مولا علی اکبر(۲)
این شبه پیمبر خدا جان حسینه
این حیدر کربلا و قرآن حسینه
مثل فطرس اگه بشکسته کسی بال و پرش
باباشو قسم بده به آبروی اکبرش
یا مولا علی اکبر(۲)
سوگند میخورم به قامت و به روی اکبر
امشب میگیرم عیدی ام از عموی اکبر
باید امشب همه ی زندگیمو صفا بده
ساقی دشت بلا، یه کربلا به ما بده
یا مولا علی اکبر(۲)
یاری نکنه خودش ، نمی چرخه زبونم
ولله نمی دونم برا اکبر چی بخونم
قسمش میدم به زهرا که خودش یاری کنه
هر چی دوست داره باباش رو زبونم جاری کنه
یا مولا علی اکبر (۲).
#اکبریه_میلادیه
#یوسف_حق_پرست
در مدح حضرت علی اکبر علیه السلام
رخشنده روز و شب چو مه و مهر خاور است
از جان هر آنکه را که بدل مهر اکبر است
اکبر که هست زاده ی لیلای دلغمین
آرام جان حضرت زهرای اطهر است
ای جان عالمی بفدایش که گفته اند
مرآت حق نما و شبیه پیمبر است
زیبد که گویمش ز جلال و مقام و شان
فرمانروای بوذر و سلمان و قنبر است
کسب ضیاء شمس و قدر میکنند از او
چون پای تا بسر همه انوار داور است
پشت فلک مدام بی بوسه ی درش
چون حلقه های زلف شب آساش چنبر است
اندر سپهر شرع نبی گشته آفتاب
در برج دین حق مه و خورشید و اختر است
در کربلا ز خیمه به میدان چه شد روان
گفتی بسوی گله ی رو به غضنفر است
آن لحظه کوفیان همه گفتند کاین سوار
رزم آور و دلیر و شجاع همچو حیدر است
چون شد فدای دین بصف کین باذن باب
روز جزا به نزد خدا فخر مادر است
در آتش دل از چه نسوزیم ما ز جان
کز داغ مرگ اوست جهانی پر آذر است
ما را چو در طریق غمش پای همتست
در هر دو کون سایه اقبال بر سر است
دست طلب کسی که به دامان او زند
ایمن ز حادثات به صحرای محشر است
سجین بود به حشر مقام عدوی او
جای محب او به لب حوض کوثر است
با اشگ و آه #ضامن محزون بروزگار
در آذر غمش به فغان چون سمندر است.
#اکبریه_مدح
#ضامن_اصفهانی
#فضیلت_صلوات
پیامبر اڪرم(ص) ؛
هیچ دعائے بہ مرحلہ اجابت نمے رسد
مگر اینڪہ
دعا ڪننده ، بر محمد و آل محمد
صلوات فرستد.
#وسایل الشیعه، ج 7 ،ص 96.
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
میلادیه حضرت علی اکبر علیه السلام
مُژده یاران علی اکبر آمد
بر جوانان یارو سرور آمد
شبه رسول الله - فرزند ثارالله
مُنوَّر گشته بیت ثارالله
شادو خُرَّم شد اباعبدلله
بر آسمان اختر - برشیعیان سرور
گُلشن شده امشب باغ حیدر
شجاعتش همچو شاه خیبر
گل باغ عترت - ای فاطمی خصلت
بر عرشیان اکبر نور و ماهی
بر فرشیان سرور، دلبر ،شاهی
آئینه ی رحمت - معنای حُرّیت
مژده شیعیانه دلبر گلدی
شاهمیزون اوغلی اکبر گلدی
شبه رسول الله - فرزند ثارالله
آسمانه ایشیقلی آی گلدی
عرشیدن حُسینه بیر پای گلدی
به به نه گوزلدی - علی اکبر گلدی
حُسین رسوله چوخ داریخاردی
داریخاندا اکبره باخاردی
جلوه ی طاهادی - نوه ی زهرادی.
#اکبریه_میلادیه
#احمد_پوریا
میلادیه حضرت علی اکبر علیه السلام
امشب به شباب رهبر آمد
میلاد علیاکبر آمد
در ماه نبی علی عیان شد
یا آمنه را پیمبر آمد؟
یا فاطمه باز مجتبی زاد؟
یا آن که حسین دیگر آمد؟
خورشد حسین و ماه لیلا
با چهره نور گستر آمد
از گلبن سبز عشق و ایثار
بوی گل و عود و عنبر آمد
از مدح ملک بسی نکوتر
از وصف بشر فراتر آمد
در دامن کعبه ولایت
امروز دوباره حیدر آمد
عقلی که به دیدهاش توان دید
روحی که بود مصور آمد
با دیدن او عزیز زهرا
جان دگرش به پیکر آمد
از دامن مادری مکرم
زیبا پسری مطهر آمد
آئینه روی احمد است این
سر تا به قدم محمد است این
ای بحر شرف، گهر مبارک
وی نخل کمال، بر مبارک
بر چرخ ادب، ستاره
در برج ولا، قمر مبارک
در حسن بشر، ملک گرامی
با خوی ملک، بشر مبارک
بر شیر خدا و بر حسینش
دیدار پیامبر مبارک
مرآت جمال دادگر باد
بر حجت دادگر مبارک
در باغ نبوت و ولایت
سر سبزترین شجر مبارک
از این شجر همیشه سر سبز
بر آل علی ثمر مبارک
فرزند بدین جلالت و قدر
بر مادر و بر پدر مبارک
زینب شده بود پای بستش
عباس گرفت روی دستش
این حسن نبی است یا رخ اوست
این تیغ علی است یا دو ابروست؟
این رشته جان ماست یا زلف
این سلسله دل است یا موست؟
این قامت اوست یا قیامت
یا سر و بلند بر لب جوست؟
زیبائی انبیا خلاصه
در مصحف روی آن خدا روست
هم چار امام محو رویش
هم ختم رسل ورا ثناگوست
در برگرفته همچو جانش
از بس که حسین داردش دوست
رویش همه را چراغ ایمان
کویش همه را بهشت مینوست
گلبوسه باب بر، جبینش
هر چیز به جای خویش نیکوست
از او نشوم جدا اگر چه
دشمن کند از تنم جدا پوست
خاک در اوست آبرویم
هر جا که روم کنار اویم
ای یوسف مصر عشق بازی
عشق از تو نموده سرفرازی
افتاده به پات سربلندی
گردیده گدات بی نیازی
یوسف به ثنات لب گشوده
در مصر به نغمه حجازی
از ماست هماره چاره جوئی
از توست همیشه چاره سازی
رخسار تو شمع دلفروزی
لبخند تو روح دلنوازی
بر دادن جان به راه جانان
پیش از شهدات پیشتازی
بی فیض محبت تو باشد
یک عمر نماز، بی نمازی
جز عشق تو ای حقیقت عشق
عشق دگران، بود مجازی
لبخند تو را از شب ولادت
با قلب حسین کرده بازی
اوصاف تو را حسین گوید
ما را نرسد زبان درازی
تنها نه علی اکبری تو
زهرا و حسین و حیدری تو.
#اکبریه_میلادیه
#سازگار
برسبطنبی،هدیهز داورآمد
درگلشندین،شبهپیمبر آمد
ازآلمحمد(ص)بهگلستانوجود
در جلوه رخ علیاکبر آمد.
#مردانی
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
(بحر طویل در ولادت و مدح حضرت علی اکبر علیه السلام)
همه در حیرتم امشب، که شب هیفده ماه ربیع است و یا یازده غره شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا آینة طلعت نورانی احمد به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد، عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست، بگو یوسف زهرا است، بگو آینة طلعت طاهاست، بگو دسته گل فاطمة ام ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش به جلالش به جمالش، همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش، که سراپاست همه آینه احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره گل روی رسول دو سرا را.
خانة یوسف زهراست زیارتگه پیغمبر اکرم نگه آل محمد به جمالی است که خود شاهد رخسار دل آرای محمد شده اینک، همگی چشم گشودند به سویش، به گمانم که گره خورده دل نور دل فاطمه بر طرّة مویش، شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش، نگه ماه بنی هاشمیان بر گل رویش، نفسش نفخة صور و نگهش آینة نور و قدش نخلة طور و به دمش معجز عیسا، به لبش منطق موسی، همه ماتش همه مستش همه دادند به هم دست به دستش، همه گل بوسه گرفتند ز پیشانی و لعل لب و خورشید جمالش همه دادند سلامش همه دیدند به مهر رخ او وجه خدا را.
نگه از دامن مادر به گل روی پدر دوخته گویی، که ز شیری به تجلای الهی شده چون شعلة افروخته، سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنش آیة ایثار و شهادت همه تفسیر شود، سینة پاکش هدف تیر شود، طعمة شمشیر شود، با نگه خود به پدر کرده ز گهواره اشاره که منم کشتة راهت، تو رسول اللهی و من چو علی شیر سپاهت، بنواز ای پدر عالم هستی، علی اکبر پسرت را به نگاهت، منم آن کودک شیری که ز شیری دل خود را به تو بستم، به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم، من و آن عهد که درعالم زر بستم و هرگز نشکستم، پسر فاطمه از جام تولای تو مستم، تو دعا کن تو دعا کن که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را.
چه برازنده بود نام علی بهر من آن هم ز لب تو، که وجودم همه گردیده پر از تاب و تب تو، به خدایی خدا پیشتر از آمدنم بوده دلم در طلب تو، به جز این نیست که باشد حَسَب من حَسَب تو نَسَب من نَسَب تو، به خدا مثل علی در صف پیکار برآرم ز جگر نعره و یکباره زنم چون شرر نار به قلب صف اشرار، که گوید به من احسن به صف کرب و بلا حیدر کرار و زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو و آن غیرت و آن شوکت و عزّ و شرفم احمد مختار، سزد از دل گهواره به عالم کنم اعلام که ای خلق جهان من به نبی نور دو عینم، به همه خلق ندا می دهم امروز که فردا به صف کرب و بلا یار حسینم، عجبا می نگرم در بغل مادر خود معرکة کرب و بلا را.
ای نبی روی و علی صولت و زهرا صفت و فاطمه رفتار و حسن خو، تو که هستی که ربودی دل لیلا و حسین و حسن و زینب و عباس و علی را، تو نبی یا که علی یا که حسن یا که حسینی، تو همان خون خدا یا پسر خون خدایی، تو همه صدق و صفایی، تو همه مهر و وفایی، تو به هر زخم شفایی، تو به هر درد دوایی، تو عزیز دل آقای تمام شهدایی، تو همان یوسف خونین بدن آل عبایی، گل پر پر شدة گلبن ایثار و ولایی، نه تو قرآن ز هم ریخته از نیزه و شمشیر جفایی، تو همه صبر و ثباتی، تو همان باب نجاتی، تو به لعل لب خشکیدة خود خضر حیاتی، تو در امواج عطش آبروی آب فراتی که ز داغ لبت آتش زده دریا دل ما را.
نظری تا که چو جان تربت پاک تو در آغوش بگیرم، به ضریحت بزنم بوسه و از شوق، همان لحظه بمیرم، عجبا قبر تو با قبر حسین از چه یکی شد، تو مگر جان حسینی نه، تو قرآن حسینی، پدر و مادر و جان و همه هستم به فدایت، منم و مهر و ولایت، منم و مدح و ثنایت، منم و لطف و عطایت، منم و حال و هوایت، سگ این کویم و جایی نروم از سر کویت، چه بخوانی چه برانی، کرم و لطف تو بود عادت تو، عجز و گدایی است همه عادت من، گفتم و گویم به دو عالم نفروشم کفی از خاک درت را، به خدا سلطنت این است که خاک قدم خیل گدایان تو باشم، ندهم این سمت از دست، به دستم بگذارند اگر مهر و مه و ارض و سما را.
#غلامرضا_سازگار
#بحر_طويل
#ولادت_حضرت_علي_اكبر