الوداع ای ماه رحمت الوداع
ماه راز و ماه طاعت الوداع
الوداع ای ماه مهمانی هو
سفره جود وکرامت الوداع
بهترین ماهی تو ای ماه خدا
هم طریقت هم شریعت الوداع
خاکیان را آسمانی کرده ای
عاصیان را اهل الفت ،الوداع
هق هق آن گریه های نیمه شب
ناله های با حرارت ، الوداع
میروی بار گناهانم ببر
از کرم بنما شفاعت ، الوداع
کی شود ما را وصال دیگری
یا نصیب و یاکه قسمت الوداع
(نادرم) مانوس این لیل ونهار
ماه و هفته،روز و ساعت الوداع.
#نادر_بابایی
فزون
پنجه از دستکش مخملیات زد بیرون
شرّ تو از سرمان کم شده حمداً لله
دشمنیهات مسلم شده حمداً لله
دولت ما شده هشیارتر، إنشاءالله
مجلس ما شده بیدارتر، إنشاءالله
دل به لبخند که بستیم؟ خدایا! توببخش
پای عهد که نشستیم؟ خدایا! توببخش
حیف از آن سعی و از آن آمدن و رفتنها
که شده با لگد بوالهوسی باد هوا
دشمن است او، چه سگ زرد و چه روباه سیاه
دشمن است او، چه دموکرات و چه جمهوریخواه
باید این تجربه در «مدرسه تدریس» شود
سند محکم بدعهدی ابلیس شود
دل به لبخند که بستیم، عدو غدار است
وقت اظهار«اَشداءُ علی الکُفار» است
پس اگر ذکر تبرای کسی گشته قضا
حال فریاد کند مرگ بر آمریکا را...
گفته بودند که امضای فلان تضمین است
نه فلان ماند و نه امضاش، حقیقت این است
زان هیاهو چه به جا مانده به غیر از اسمش
جسدی مانده ز برجام و ز روح و جسمش
بوی فاسدشدنش نیز بلند است بلند
اُدکلنهای اروپایی اگر بگذارند
اُدکلنهای اروپایی بیخاصیتی
که ندارند به جز گیج شدن منفعتی
این اروپا مگر آن نیست که در سعدآباد
بست پیمان و بلافاصله دادش بر باد؟
ترس و ترساندنِ از جنگ غلط بود غلط
ترس، دروازه به تحریم گشودهست فقط
مشکلی نیست که با همّت ما حل نشود
کارها کاش به برجام معطّل نشود
آنچه باعث شده تحریم شود طاقتسوز
اقتصادیست که وابسته به نفت است هنوز
نفت ما جوهر امضا شدن تحریم است
نفت ما خونِ دمادم به تن تحریم است
تکیه بر همت خود کن که فرج خواهد شد
ما برآنیم که تحریم، فلج خواهد شد
پشت سر لشکر فرعون و مقابل، دریاست
ذرهای ترس به دل راه مده، حق با ماست
نیل اگر هست عصا در کف موسا هم هست
مژده «إِنَّ مَعِیَ رَبِّی» آقا هم هست
باتوام ای سند جعلی باران دیده!
موریانهزده! طومارِ به هم پیچیده!
ای به هر جنگ جهان، نحسی نام تو دلیل
ننگ بادا به تو و مرگ به تو اسرائیل
ای که از عمر تو جز بیست خزان برجا نیست
حرص بیهوده نخور، نام تو در فردا نیست
از سوی کرب و بلا عازم راه قدسیم
روز پیکار همه عضو سپاه قدسیم
قدس ای قدس! پی یاری تو از همه سو
میرسد لشکر پیروز "رِجالٌ صَدَقوا"
میرسیم از ری و بلخ و نجف و شام و حجاز
صف به صف تا که بخوانیم به صحن تو نماز
مژده ای قدس که آیات رهایی با ماست
بزن ای قلب فلسطین که صدایت زیباست
رود، آن نیست که سنگی به رهش سد نشود
رود، آن است که در راه مردّد نشود
چشم این رود چهلساله به دریاست هنوز
یک جهان، نهر دعا پشت سر ماست هنوز
اولین بارقه صبح سپید است امید
نفس زخمی جانباز و شهید است امید
دشمنانی که گرفتند شهید از من و تو
وای از آن دم که بگیرند امید از من و تو
دل ما مانده به پیروزی فردا روشن
دل ما روشن و راه حججیها روشن.
میثممطیعی
شعری که در مراسم نماز عیدفطر قرائت شد:
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن این شعر را به شرح زیر منتشر میکند.
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
چه سحرها، چه سحرهای خوشی بود و گذشت
چه خبرها، چه سفرهای خوشی بود و گذشت
نظر لطف خدا بود که افتاد به ما
تشنگی، فرصت سیراب شدن داد به ما
یاد جوع و عطشِ روز قیامت کردیم
یاد ظهر عطشافروز قیامت کردیم
گفته بودم دل من! ماه شو و روشن شو
رمضان است، ز مَنها بگُذر، ایمَن شو
به خدا چلّه عشق است همین سیروزه
میتوان بار سفر بست همین سیروزه
گفته بودم که فقط چند سحر فرصت هست
چند بار ای دل من! بغض تو این ماه شکست؟
روزیات شد سفری در دل شب، با مولا؟
سفری تا سحرِ «فُزْتُ وَ رَبّ» با مولا؟
تشنگی ذکر لب ما شده بود این یکماه
روزه شد روضه لبهای اباعبدالله
سوختیم آه به یاد لب عطشان حسین
یاد لبهای ترکخورده طفلان حسین
ای خوشا آنکه سبکبار به عید آمده است
آنکه با وعده دیدار به عید آمده است
آنکه عیدانه ز لبخند امامش دارد
چشم بر آمدن ماه تمامش دارد
تو عزیز دوجهانی و فقیریم، فقیر
یوسفا «أَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ»، تو ما را بپذیر
نوبهارا! دل پرخون چمن را دریاب
روزهداران فلسطین و یمن را دریاب
طاقت امت جدّت به خدا طاق شده
آه خونینجگران، شعله آفاق شده
کاش آیینه دل، مات جمال تو شود
عید ما رؤیت ابروی هلال تو شود
مادران شهدا! عید مبارک باشد
ای خوشا صبر شما، عید مبارک باشد
همسران شهدا! همسفران شهدا!
عید شد، میرسد از فاطمه عیدی به شما
موسم بندگی یار مبارک باشد
مردم ای مردم بیدار! مبارک باشد
عید فطر آمده، باشیم به فکر فقرا
عید فطرآمده، «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا»
مردم ما دلشان صبر زلالی دارد
سفره کوچکشان نان حلالی دارد
همه هستند اگر نوبت ایثار شود
پای کارند اگر موسم پیکار شود
گلهمندند ولی حُجب و حیایی دارند
مردم ما چه گذشتی، چه وفایی دارند
ای نشسته صف اول! صف ایثار آنجاست
آن سوی «نرده»... ببین... لذت دیدار آنجاست
نکند «نرده» میان تو و مردم باشد
دردِ دلها پسِ این فاصلهها گُم باشد
دوستان! صدق و صفای دهه شصت چه شد؟
راستی حال و هوای دهه شصت چه شد؟
آن مدیران جوانی که جهادی بودند
بیتکلّف، ز همین مردم عادی بودند
شور آن شعله مگویید که خاموش شده
«اختلاس» آمده، «اخلاص» فراموش شده
ای نشسته صف اول! به عدالت برخیز
مانده بر شانه تو بار امانت برخیز
عَلم داد برافراز، که ملت هستند
دل به شاهینِ ترازوی عدالت بستند
همتت قطع ید دانهدُرشتان باشد
وای اگر دزدی از این قافله آسان باشد
وای اگر توصیه و نامه پذیرد قاضی
داد و بیداد اگر رشوه بگیرد قاضی
شکر کن، اینهمه نعمت نرود از دستت
قدر دان، فرصت خدمت نرود از دستت
صف اول، صف خدمت، صف مردمداری
یک نفر نیست مخاطب، همه هستند آری
گر به یک نقد رود صبر و قرارت از دست
صف اول منشین، بین جماعت جا هست
سعی کن در سعه صدر شوی پیشقدم
رهبری گفت که من نیز صف اولیام
گوش کن قصه پرغصه بیکاران را
شِکوه کارگران و کامیونداران را
چه شده ارز؟ که ماتاند همه تاجرها
نرخ مسکن چه شد؟ آه از دل مستأجرها
کاش آرام کنیم این نگرانیها را
سعی ما سد کند این موج گرانیها را
معدن رنج، دل کارگران است هنوز
چشم مردم به عدالت، نگران است هنوز
میز را طعمه مکن ای که امیدی ست به تو
آن سوی میزِ تو چشمان شهیدی ست به تو
گره ار وا نکنی خود گره کار مباش
برنمیداری اگر بار کسی، بار مباش
همنشین با فقرا باش، همین است بهشت
خانه کن در دل ایتام چنین است بهشت
عید شد، آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی، نرود از یادت
عید رسوا شدن دشمن پیمانشکن است
روز یکدل شدن و جشن خروش وطن است
شد عیان بر همه دنیا که چهل سال چرا
بود ورد لب ما، مرگ به تو آمریکا...
چند روزی به تو و عهد تو دادیم زمان
چند روزی محک تجربه آمد به میان
تا سیهروی شود هر که در او غش باشد
تا سیهروی شود هر که دُروغش باشد
هان! مپندار که پیمانشکنی آسان است
نقض این عهد میندیش که بیتاوان است
پنجه در پنجه مشو روبهکا! با شیران
آن که با آن طرفی، جان جهان است: ایران
یکشبه بر طمع خام شما پایان داد
موشک ما که در آفاق شما جولان داد
پشت گوشت بنویس این سخن، این سیلی را
که یکی گر بزنی، میخوری از ما ده تا
شریانهای حیاتی جهان در کف ماست
تنگه هرمز و دریای عمان در کف ماست
صبر کن روز پریشان شدنت نزدیک است
لحظه سختپشیمان شدنت نزدیک است
قفل تعلیق به امید خدا میشکنیم
هرچه زنجیر کشیدی همه را میشکنیم
چرخه هستهای از نو به تکاپو افتد
آب رفته همه باز آید و در جو افتد
دست تو رو شد و شرّت کم و ننگت ا
حاج علی پور علی (جاهد)
مژده یاران که عید ایمان است
عید ماه نزول قرآن است
مژده بادا که روزه داران را
روز بخشایش گناهان است
عید فطر است و افضل الاعیاد
بر همه مومنان مبارک باد
عید فطراست و عید طاعات است
عید مقبولی اطاعات است
وه که بگشوده باب حاجات است
روز سر دادن مناجات است
عید فطر است و افضل الاعیاد
بر همه مومنان مبارک باد
عید فطر است و عید قرآن است
عید هر مومن و مسلمان است
عید جشن و سرور و ذکرخداست
روز مرگ جنود شیطان است
عید فطر است و افضل الاعیاد
بر همه مومنان مبارک باد
عید قرآن و امت است امروز
عید مردان همت است امروز
باب رحمت گشوده حضرت دوست
روز باران رحمت است امروز
عید فطر است و افضل الاعیاد
بر همه مومنان مبارک باد
آسمان غرق شور و شیدائیست
نور حمت عجب تما شائیست
از افقها ستاره می بارد
هستی اندر مسیر زیبائیست
عید فطر است و افضل الاعیاد
بر همه مومنان مبارک باد
در گلستان دین چه غوغائیست
غنچه در غایت شکوفائیست
می نشیند به بار نخله ی عشق
بار این نخله بار طوبائیست
عید فطر است و افضل الاعیاد
بر همه مومنان مبارک باد.
#عید_فطر
#جاهد
شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
حسرت گرفته باز حصار مدینه را
غم تیره کرده است دیار مدینه را
آثار حزن فاطمه و غربت علی
پُر کرده است گوشه کنار مدینه را
در کوچه های شهر چو ماه علی گرفت
رنگی دگر نماند عذار مدینه را
داغ عزای حضرت صادق فکنده باز
با اشک و آه ما سر و کار مدینه را
تا خاک ریختند بر اندام آن امام
کردند دفن دار و ندار مدینه را
گویا فشانده اند بر آن قبر بی چراغ
غمهای بی نشانه مزار مدینه را
می گریم از مصیبت جانسوز او مگر
بر دیده ام زنند غبار مدینه را
در خلوت بقیع بجز اشک مهدیش
شمعی کجا بود شب تار مدینه را
من جان نثار مکتب اویم مؤیدم
دارم از او امید جواز مدینه را.
#موید_خراسانی
در مدح امام جعفر صادق علیه السلام
ای روی تو جلوه ی حدائق
داغ تو صفاده شقایق
وارسته ز قید هر تعلّق
آزاده ز رشته ی علایق
آنجا که فروغ مهر رویت
کذب است صفای صبح صادق
ذات تو به جز صفات واجب
بر هر صفتی سزا و لایق
دارند شکستگان عشقت
بر رحمت تو امید واثق
ای ناطق حقّ مصحف حق
کز نطق تو مصحف است ناطق
جز راه ولایتت نپوید
در اوج سپهر، نجم طارق
از نور رخ تو، روز روشن
وز موی تو شام تار غاسق
ای سابقه ی عطای اوّل
ای غایت جود بر تو لاحق
مهریست رخت که روشن از اوست
اقطار مغارب و مشارق
قهر تو جحیم هر مخالف
مهر تو نعیم هر موافق
از مطلع عارضت عیان است
آن نور نهفته در سرادق
شام ابد از تو روز روشن
بر صبح ازل رخ تو فالق
سکّان سرادقات عُلوی
بر گوشه ی درگه تو شائق
عالم همه هالک و تو باقی
معضوق تو، کائنات عاشق
هر لطف و کمال در وجود است
در ذات تو کرده جمع، خالق
لعل تو شکفت و شد جهان پر
از حکمت و منطق و حقایق
نشناخت بهای گوهرت را
هر نفس دنی و پست و فاسق
کُشتند چراغ بزم وحدت
گرچه نکُشد فروغ فائق
حق جلوه ی جاودانه دارد
باطل همه زائل است و زاهق
بر اوج مقام تو مُقرّ است
هر ذی نفسی به جز منافق
ای شارح منهج هدایت
ای حجّت حق امام صادق
عالم به هوای توست مجذوب
چون ذرّه به جلوه های شارق
ایوای ز هول روز محشر
گر دست نگیری از خلایق
#عابد به تو درد خویش گوید
ای بر همگان طبیب حاذق.
#عابد_تبریزی
﷽
آیت الله بهجت می فرمودند:
این کارها را به این نیّت که اگر مردن بیمار، حتمی نیست، به وسیله این ها شفا یابد، انجام دهید:
1⃣ مقدار کمی از خاک پاک مدفن سیّدالشهدا علیه السّلام را در آب زمزم مخلوط کرده و هفتاد مرتبه سوره «حمد» بر آن بخوانید و در نوبت های متعدد، هر روز به بیمار بخورانید، تا زمانی که شفا یابد.
2⃣ به فقیران «متعدد» صدقه بدهید، گرچه صدقه ای که به هر کدام میدهید، کم باشد.
3⃣ روزی هفت بار سوره «حمد» را به نیّت شفای او بخوانید.
4⃣ هر کس نزد بیمار میرود، برای شفایش سوره «حمد» بخواند.
5⃣ بیمار را به مشاهد مشرَّف (مزار معصومان علیه السّلام و …) ببرید و اگر نمی تواند، همین طور نیّت و توجّه کند که به آن مشاهد رفته و زیارت کند، و همین که نیّت شفا یافتن به آن زیارتگاه برود، کافی است.
6⃣ در حضور بیمار، مرثیه بخوانید به طوری که او منقلب و متأثر شود.
7⃣ حدیث کساء را (مکرَّراً) برای شفای او بخوانید. (و هنگام خواندن در مجلسی که این حدیث را میخوانید، عود روشن کنید.)
منبع:عرفان و عبادت، ص۳۹۲
جلوه جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفاى خلوت افلاکیان دارد بقیع
گر حصار کعبه را جبریل دربانى کند
صدچو موسى و مسیحا پاسبان دارد بقیع
گرچه باشمع وچراغ این آستان بیگانه است
الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع
گرچه محصولش بظاهر یک نیستان ناله است
یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع
گرچه مىتابد بر او خورشید سوزان حجاز
از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع
میتوان گفت ازگلاب گریه اهل نظر
بى نهایت چشمه اشک روان دارد بقیع
بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را
قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع
تا سروکارش بود با عترت پاک رسول
کى عنایتبا کم و کیف جهان دارد بقیع
این مبارک بقعه را حاجتبنور ماه نیست
در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع
اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال
هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع
چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه
پاس حفظ این امانت را بجان دارد بقیع
فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین
اینهمه همسایه عرش آستان دارد بقیع
در پناه مجتبى در ظل زین العابدین
ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع
باقر علم نبى و صادق آل رسول
خفتهاند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع
قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز
داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع
کس نمیداند چرا یا قرة عین الرسول
منظر فصل غم انگیر خزان دارد بقیع
آخر اینجا قصه گوى رنجبى پایان تست
غصه و غم کاروان در کاروان دارد بقیع
خفته بین منبر و محرابى اما بازهم
از تو اى انسیه حورا نشان دارد بقیع
راز مخفى بودن قبر ترا با ما نگفت
تا بکى مهر خموشى بر دهان دارد بقیع؟
شب که تنها میشود با خلوت روحانىاش
اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع
شب که تاریک است ودربرروى مردم بسته است
زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقیع
کاش باشدقبضه خاکم درآن وادى «شفق»
چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع.
#محمد حسین بهجتی(شفق)