سلام روح القدس سلام رب جلیل
به مادر کوثر و به دختر سلسبیل
چه بانویی در قریش همیشه او بی نظیر
چه همسری بر رسول هماره او بی بدیل
قطره ای از قهر او عذاب طوفان نوح
گوشه ای از مهر او عبور موسی ز نیل
یگانه بانو که بر دو قبله خوانده نماز
سجده به بت کی کند؟ پیرو دین خلیل
بطن چنین بانویی ظرف امامت شده
از افقِ او دمید آل نبی را سلیل
بهر طعامش حرا چله نشینی کند
بهر سلامش رطب شهد شود بر نخیل
شاخه ی گل روی دست قابض روح آمده است
پر شده در باغ وحی بوی گلاب و رحیل
رسد به خیرالبشر تسلیت از کردگار
رسد به خیرالنسا تعزیت از جبرئیل
جامه ی پیغمبر است جای کفن بر تنش
نخواست حتی کفن ز روزگار بخیل
نبود بیند دگر که بین دیوار و در
دختر او شد شهید کودک او شد قتیل
نبود تا بنگرد که تشنه ای روی خاک
سنگ خورد بی حساب تیر خورد بی دلیل
نبود تا بنگرد به دست و پای امام
حلقه ی زنجیر ها چگونه بسته دخیل.
#میثم_مؤمنی_نژاد
#حضرت_خدیجه_س
(حضرت خدیجه س)
سوزد دل تمام عالم
مکه شده لبریز ماتم
ختم رسل نشسته در غم
یا مصطفی آجرک الله۳
خدیجه رفت از دار دنیا
خونین جگر گردیده طاها
سوزد دل حیدر و زهرا
یا مصطفی آجرک الله۳
همسر او شخص پیمبر
داماد او گردیده حیدر
دختر او زهرای اطهر
یا مصطفی آجرک الله۳
از لطف خاص حی داور
با ثروتش همراه حیدر
بنموده یاری پیمبر
یا مصطفی آجرک الله۳
نامردم از نبی گسستند
آزرده دل بنموده خستند
دندان پیغمبر شکستند
یا مصطفی آجرک الله۳
ای محور عترت خدیجه
سر تا به پا رحمت خدیجه
اسطوره ی عصمت خدیجه
یا مصطفی آجرک الله۳
جنت و رضوان گلشن اوست
جامه ز جنت بر تن اوست
عبای احمد کفن اوست
یا مصطفی آجرک الله۳
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_خدیجه_س
#امام_حسین(علیهالسلام)
#ماه_رمضان
#غزل
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین
«روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین»
روزه یعنی که به تکبیرة الاحرام سحر
قصد قربت کنی از مسجد الاقصای حسین...
روزه چون «حر» به کنار آمدن از راه خطاست
چشم پوشیدنِ از غیر و تماشای حسین...
این «حبیب» است که یک روزه به دست آوردهست
سندِ دیدن محبوب به امضای حسین
روزه یعنی که بخواهی به دعای شب قدر
شوق پیوستنِ یک قطره به دریای حسین
روزه یعنی که به صحرای بلا، جام به دست
آب بردن به سوی خیمۀ گلهای حسین
روزه یعنی که توقف به لب شط فرات
اقتدا کردنِ سی روز به سقای حسین
وقت افطار شد ای سوخته در آتش دل
«روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین».
#محمدجواد_غفورزاده
┄━═✿♡﷽♡✿
ای به خون غرقه زغم غرقه به خون بین دل ما را
سوی ما بین که بسوی تو ببینیم خدا را
.
تو شه کشور ایجاد و شهانند گدایت
چشم امید بسوی تو بود شاه و گدا را
.
ما ندیدیم به غیر از تو بمیدان محبت
کشد از سینه و بر دیده نهد تسیر بلا را
.
آب مهریۀ زهرا و تو لب تشنه دهی جان
مصلحت بود ندانم چه در این کار قضا را
.
از چه کشتند تو را تشنه لب اندر لب دریا
ای لب لعل تو بخشیده حیات آب بقا را
.
کارگر شد به همین نوک سنان بر جگر تو
کرد سوراخ به جنّت جگر شیر خدا را
.
شمر اگر خواست نشیند بروی سینۀ زارت
خنجری داشت چه می کرد دگر چکمۀ پا را
.
بهر انگشتری انگشت تو از بند جدا شد
به که نالم ستم فرقۀ بی شرم و حیا را
.
ساربان دست تو از بند جدا کرد کبابم
زآن جفا پیشه که دید از تو بسی مهر و وفا را
.
آن شبی را که سرت رفت بمهمانی خولی
خود ندانم چه دلی بود زغم خیر نسا را
.
بوجود از عدم ای کاش نشد قسمت «جودی»
تا نمیدید غم واقعۀ کرب و بلا را. #ای_به_خون_غرقه_ز_غم_غرقه_به_خون_بین_دل_ما_را #جودی_خراسانی #حسینیه #حسینیه_جودی_خراسانی #حسینیه_شهادت