eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
254 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
579 ویدیو
296 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌خواست که او برهنه‌پا برگردد شرمنده، شکسته، بی‌صدا برگردد یک شب ز سپاه کوفیان مهلت خواست تا به بهشت کربلا برگردد. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
(حضرت رقیه س) خوش آمدی در کنج این خرابه پدرجان پدرجان دلم ز رؤیت سرت کبابه پدرجان پدرجان خوش آمدی تنگه دلم برایت پدرجان پدرجان به پای تو جانم کنم فدایت پدرجان پدرجان جانم فدای چهره ی غمینت پدرجان پدرجان از چه شکسته، ای پدر جبینت پدرجان پدرجان ای قاری خوش عطر و بوی قرآن پدرجان پدرجان کی زد به لب های تو چوب خزران پدرجان پدرجان قامت من از غم شده خمیده پدرجان پدرجان کی از ستم رگ های تو بریده پدرجان پدرجان ندیده ای بابا چه ها کشیدم پدرجان پدرجان از دشمنت زخم زبان شنیدم پدرجان پدرجان از ناقه تا روی زمین فتادم پدرجان پدرجان گفتم که یا زهرا برس به دادم پدرجان پدرجان آن لحظه ها با سوز و گریه هر دم پدرجان پدرجان یا ابتا یاد مدینه کردم پدرجان پدرجان زجر آمد و ظلم و ستم فزون کرد پدرجان پدرجان با زدن من دل عمه خون کرد پدرجان پدرجان بر صورتم چون فاطمه نشانه است پدرجان پدرجان بر پیکرم نشان تازیانه است پدرجان پدرجان من خسته ام دیگر ز زندگانی پدرجان پدرجان بهار من بی تو شده خزانی پدرجان پدرجان داغ تو ای پدر نموده پیرم پدرجان پدرجان دعا نما دیگر پدر بمیرم پدرجان پدرجان.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(حضرت رقیه س) رقیه الحسین،نور دو عینی هستی زینبین،جان حسینی شمس هدایی نور خدایی مولاتی رقیه،رقیه جانم۲ بودی در کربلا،همراه زینب از داغ بابایت،جان تو بر لب حرمت دریدند سرش بریدند مولاتی رقیه،رقیه جانم۲ از دشمنان دیدی،ظلم فراوان دیدی رأس پدر،با چشم گریان ره بر روی نی با تو کرده طی مولاتی رقیه،رقیه جانم۲ دشمن دین تو را،زد بی بهانه گاهی با کعب نی،گه تازیانه دشمن بی دین زد تو را از کین مولاتی رقیه،رقیه جانم۲ دیدی تو یزید و،ظلم عیانش با چوب خیزران،زد بر لبانش دم زد ز محبوب خورد از کینه چوب مولاتی رقیه،رقیه جانم۲ بهر تو رقیه،دل ها کبابه جای تو شد در شام،کنج خرابه چون عمه زینب روز تو شد شب مولاتی رقیه،رقیه جانم۲ در خرابه ی شام،بودی بی رمق دیدی مهمان تو،آمد در طبق مهمان که دیده رأس بریده مولاتی رقیه،رقیه جانم۲ با دیدن پدر،خون شد دل تو رأس بابا شرر،زد حاصل تو تا شد پدیدار گشتی عزادار مولاتی رقیه،رقیه جانم۲ گفتی دشمن مرا،می زد ز کینه افتادم ای پدر،یاد مدینه زخمم نمک زد مرا کتک زد مولاتی رقیه،رقیه جانم۲ بابا نبودی از،ناقه فتادم صورتم ای پدر،بر خاک نهادم بود این فریادم برس به دادم مولاتی رقیه،رقیه جانم۲ کنار تو هستم،دل شکسته از زندگی بی تو،گردیده خسته مرا ثار الله ببر به همراه مولاتی رقیه،رقیه جانم۲ گرچه دست دشمن،بابا اسیرم در کنج خرابه،بابا می میرم آرام جانم سویت روانم مولاتی رقیه،رقیه جانم۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوفیان در دلِ شان کینه ی زهراست نیا مسلمت را بنگر بی کس و تنهاست نیا کار این بی صفتان سبّ عمویم علی است بینِ شان بغض علی واضح و پیداست نیا خواستم آب بنوشم که لبم مانع شد تشنگی وجه شباهت به تو مولاست نیا لب و دندان من از سنگ شکست و خون شد لب و دندان تو در نقشه ی اعداست نیا همه ی غصه ام این است که سنگت بزنند نیزه و سنگ زدن حرفه ی این جاست نیا گر بیایی همه ی اهل حرم می بینند کمرت تا شده از غصه ی سقاست نیا پسرانم به فدای پسران تو شوند حیف از زندگی اکبر لیلاست نیا ترس دارم که بیایی و ببیند زینب ته گودال سر نعش تو دعواست نیا گر بیایی همه ی جن و ملک می شنوند که «بنیّ...» به لب حضرت زهراست نیا سر من را که بریدند و به میخی بستند فکر و ذکرم سر و گیسوی تو آقاست نیا لااقل دختر خود را تو به همراه نیار کوفه جولانگه خولی و شبث هاست نیا ترس دارم ز روی نیزه ببینی آخر حرمله همسفر زینب کبراست نیا «دخترم را بغلش کن که کنیزی نرود» نا مسلمانیِ این شهر هویداست نیا.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر برایت بلکه از سر بهتر آوردم پی ابقاء قَد قامَت به ظهر روز عاشورا برای گفتن اللّه اکبر، اکبر آوردم برای کشتن دونان به دشت کربلا یا رب چو عباس همایون فر، امیر لشگر آوردم پی آزادی نسل جوان از بند استعمار برادر زاده ای چون قاسم فرخ فر آوردم علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم اگر با کشتن من دین تو جاوید می گردد برای خنجر شمر ستمگر حنجر آوردم برای آن که قرآنت نگردد پایمال خصم برای سُمّ مرکب ها، خدایا پیکر آوردم علی انگشتر خود را به سائل داد اما من برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم به پاس حرمت بوسیدن لب های پیغمبر لبانی تشنه یا رب بهر چوب خیزر آوردم حسن را گر که از لخت جگر آکنده شد تشتی من اینک سر برای زینت تشت زر آوردم برای آن که همدردی کنم با مادرم زهرا برای خوردن سیلی، سه ساله دختر آوردم من ژولیده می گویم، حسین بن علی گفتا: الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا