eitaa logo
مجمع الذاکرین وکانون بسیج مداحان برخوار
172 دنبال‌کننده
544 عکس
385 ویدیو
2 فایل
جمع مادحین اهلبیت(ع)(حب الحسین یجمعنا) مجموعه علمی مذهبی،مرکز آموزش مداحی ،هیئت مداحان ،مجمع الذاکرین. کانون بسیج مداحان و هیئات مذهبی شهرستان برخوار
مشاهده در ایتا
دانلود
زرق و برق سفره ی شاهانه میخواهم چه کار ؟ اشک چشمم هست آب و دانه میخواهم چه کار ؟ اولین شرط سلوک عاشقی آواره گی ست از ازل دربه درم کاشانه میخواهم چکار ؟ چشم های من که با خواب سحر بیگانه اند قصه ی شمع و گل و پروانه میخواهم چکار ؟ گیسوی آشفته ام دارد نشان از عاشقی زلف خود بر باد دادم ، شانه میخواهم چه کار ؟ من خراب باده نه بلکه خراب ساقی ام در غیاب حضرتش میخانه میخواهم چه کار ؟ آنقدر دیوانه ام امشب که از فرط جنون از قدح سر میکشم ، پیمانه میخواهم چه کار ؟ مست کرده شهر را عطر خوش پیراهنش انبیا و اولیا چشم انتظار دیدنش مرتضی با دست خود آیینه قرآن میبرد فاطمه گهواره را در زیر ایوان میبرد شور و شادی طلوع آفتاب هاشمی غصه و غم را ز دل های پریشان میبرد با دو تا خورشید روی گونه هایش دیدنی ست آبرویی را که از ماه فروزان میبرد جامه اش را انبیا در باغ جنت دوختند حور عبا ، عمامه اش را نیز غلمان میبرد بوسه بر قنداقه اش عیسی بن مریم میزند مرهم از خاک رهش موسی بن عمران میبرد با وجود یوسف زهرا یقینا بعد از این یوسف کنعانیان زیره به کرمان میبرد افتخاری شد نصیب قوم سلمان بی گمان مادرش دارد عروس از خاک ایران میبرد سفره ی سوری پیمبر با علی انداخته هرکسی که میرسد رزق فراوان میبرد هر که هرچه هدیه آورده به یمن مقدمش با دعای فاطمه دارد دو چندان میبرد حاتم طایی برای شام خود سر میرسد از میان سفره ی آقای ما نان میبرد بیقرارم مثل آن موری که روی دوش خود تکه ای ران ملخ نزد سلیمان میبرد خلق میخوانند کشتی نجات عالم است هرچه که بنویسم از خوبی این آقا کم است در زمین و آسمانها صحبت آقای ماست نوبتی باشد اگر هم نوبت آقای ماست مادر از آغوش خود او را زمین نگذاشته حضرت زهرا خودش در خدمت آقای ماست رحمة الله است مثل رحمة للعالمین خلق و خوی مصطفی در سیرت آقای ماست در شجاعت در شهامت رونوشت حیدر است لشگری محو وقار و شوکت آقای ماست فطرس بی بال و پر هم به امیدی آمده پشت در چشم انتظار رأفت آقای ماست روز میلادش جهنم را خدا خاموش کرد این ترحم این تفضل بابت آقای ماست ارمنی ها و کلیمی ها به او دل داده اند دلبری از هرکسی خاصیت آقای ماست نام صاحبخانه را بر درب خانه حک کنند جنتی باشد اگر هم جنت آقای ماست بهتر از اینکه دوای درد ما را میدهد ؟ بهتر از اینکه شفا در تربت آقای ماست ؟ لقمه های نانش از این رو به آن رو میکند چه اثرها در غذای هیئت آقای ماست پیش پایمان همیشه این و آن پا میشوند این همه ارج و مقام از برکت آقای ماست ما بدی هم که کنیم او باز خوبی میکند باز خوبی میکند این خصلت آقای ماست آن که کارش از طفولیت فقط بخشیدن است شافع فردای محشر حضرت آقای ماست میکشد پای مرا آخر به سوی کربلا "بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا " بر مشامم میرسد عطری که خیلی آشناست آری آری به گمانم عطر سیب کربلاست از عراق و غزه و بحرین اگر که بگذریم کربلای دیگری در خاک سوریه به پاست قتلگاه دیگری آنجا تدارک دیده اند شاهد این ادعا سرهای روی نیزه هاست باز هم درد اسارت ، باز هم مظلومیت ریسمان هایی به دست بچه های مرتضاست چه پسرهایی که از دیروز بی بابا شدند چه پدرهایی که روی دوششان شال عزاست به تمام خیره سر های زمین فهمانده اند هم دمشق از آن ما، هم زینبیه مال ماست "کلنا عباسک" تنها به این معناست که شیعه ی حیدر شهید راه ناموس خداست با دعای فاطمه شیعه حسینی مذهب است نوکر ارباب قطعا پیش مرگ زینب است شاعر:
روی پر ملائک خنده کنان اباالفضل پا بر زمین نهادی از آسمان اباالفضل جشن تولدت را خورشید و مه گرفتند بس که مرید داری در کهکشان اباالفضل جانی گرفته حیدر با دیدن جمالت از یُمن مقدم تو دل شد جوان اباالفضل مولود مرد خیبر، شیر خدا مکرر بوسید بازوانت را بی امان اباالفضل ذکر جلی مایی دوم علی مایی خالی ست جای نامت بین اذان اباالفضل فتح الفتوح کردی با دست های خالی سردار بی نیاز از تیر و کمان اباالفضل  در چنگ تیر و نیزه جز حق رجز نخواندی ای سرور تمام آزادگان اباالفضل ورد لب تو باشد هر لحظه جان رقیه ورد لب رقیه هر لحظه جان اباالفضل بی انتهایی آقا، رزاق مایی اقا ای ناتمام اباالفضل، ای بی کران اباالفضل هر جا که نام پاکت برده شود شتابان خود را یقین رساند، صاحب زمان اباالفضل حتی شب تولد من حال گریه دارم مانده ست بر دل من داغی گران اباالفضل ** شام خوشی سر آمد اشک همه در آمد از خیمه تا که رفتی دامن کشان اباالفضل باید به گریه گوید، دل حرف آخرش را یارب کسی نبیند داغ برادرش را ✍ @majmaozakerin 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
من فقط یک نوکرم، کار خودم را می‌کنم او خودش هر وقت لازم شد به نوکر می‌رسد ✍ دستم مقابل کس و ناکس دراز نیست تا روی پای نوکر‌ی‌ام ایستاده‌ام ✍ مداح و روضه‌خوان و سخنران و چای‌ریز کارِ تمام ما درِ این خانه نوکری‌ست ✍ در لباسِ نوکری، موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت می‌کنم ✍ من زنده‌ام به نوکری خانه‌ی شما! پس نوکری به کار نگیری به جای من! ✍ سرمایه‌ی من نوکریِ حضرت سلطان هر ثانیه‌اَش ناب‌ترین گنجِ زمان‌ست ✍ بهترین روزی ما نوکریِ ارباب است عبد را خوبتر از صوم و صلاتش بدهند ✍ بهترین آوازه‌ها در خادمیِ کوی توست شهرتِ خالی زشوقِ نوکری، شهرت نشد ✍ آبرودار شدن، ماحصل نوکری است هست، عزت همه‌اش تحت لوای حَسَنین ✍ تا غلامت شدیم فهمیدیم نوکری، احترام هم دارد ✍ آبروداری ما بی آبروها پای اوست تا قیامت نوکری کردن برایش پای ماست ✍ من مفتخر به نوکری حضرت توأم تو سفره‌دار هستی و من دعوت توأم ✍ حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین ✍ از حب قیمتیِ تو قیمت گرفته‌ایم با نوکری تو همه عزت گرفته‌ایم ✍ عشق تو شغل شریف انبیای عالم است در سرایت نوکری دارد مراتب یاحسین ✍ با نوکریِ آل علی زنده‌ام فقط عینِ حقیقت است کلامم، شعار نیست ✍ غلام خانه‌ی زهرا حسابمان کردند برای نوکری‌اش انتخابمان کردند ✍ در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت می‌کنم ✍ از نوکری توست به هرجا که رسیدیم یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست ✍ مادرم با نمک روضه بزرگم کرده من به این نوکری از کودکی‌ام منصوبم ✍ عمری به عشق نوکریِ تو دویده‌ام حالا که اوفتاده‌ام از پا نمی‌خری؟ ✍ ذره‌ای هم که آبرو داریم همه از نوکری او داریم ✍ نوکری فاطمه محشر به دادم می‌رسد از غلام مادرش آقا تشکر می‌کند ✍ دلخوشی‌ام چیست به جز نوکری؟ حیدری‌ام حیدری‌ام حیدری ✍ از همان روز ولادت شده‌ام پابستت قِدمت نوکری‌ام از سَنَواتم پیداست ✍ مطمئنم بیشتر از هر عمل، روز جزا نوکریِ خانه‌ی زهرا به دردم می‌خورد ✍ خدمت‌گزار اهل خرابات اگر شدی ایام نوکریِ تو شاهانه بگذرد ✍ هر آنکه نوکری نوکر تو را کرده‌ست به قول مُرشد ما، بسته‌ست بارش را ✍ با نوکری‌ات سینه‌زن شوکت گرفته هر چه گرفته از همین کِسوَت گرفته ✍ دم تو گرم و کرم‌خانه‌ی شما آباد که بین خانه‌ی تو گرم نوکری هستم ✍ @k_imamreza •┈┈••✾••┈┈• @majmaozakerin
به نام نامی او احترام بگذارید پس از "حسین" ؛ " علیه السلام " بگذارید به غیر اسم "علی " روی نسل خود نگذاشت به روی نسل خود اینگونه نام بگذارید ز پا نشست ؛ نمازی مگر به پا دارد زمان برای قعود و قیام بگذارید عمود خورده و فرق سرش دو تا شده است که فرق بین حلال و حرام بگذارید اگر خدای نکرده دچار درد شدید کمی ز تربت او بین کام بگذارید شبیه سنت اجدادمان محرم را نشانه ی علمی روی بام بگذارید برای اینکه سلامی به محضرش بدهید به سینه دست ادب صبح و شام بگذارید بدون روضه ی گودال خاک تان نکنند برای ذریه ی خود پیام بگذارید لباس مشکی مان را میان خانه قبر فقط به نیت حسن ختام بگذارید چنانچه کم بگذارید خود ضرر کردید قدم به مجلس روضه مدام بگذارید شبیه ضجه زدن های مادرش هرشب برای مرثیه سنگ تمام بگذارید به کهنه پیرهنش کوفیان طمع نکنید کمی لباس برای امام بگذارید گرسنه بود که شد ذبح ؛ لااقل دیگر برای طفل یتیمش طعام بگذارید @majmaozakerin
مبدأ که باشد طوس، مقصد کاظمین است در آسمان‌ها هم زبانزد کاظمین است هر جا که بوی تو می‌آید کاظمین است با این حساب امروز مشهد کاظمین است وقتی که محو دیدن باب الجوادیم انگار اصلاً زائر باب المرادیم مهر و محبت، حلم و بخشش، جود و رحمت در جان تو کرده تجلی بی نهایت شاعر می‌افتد پای توصیفت به زحمت داری به سر عمامه‌ی سبز امامت پاکی، زلالی، مهربانی و عطوفی ای معدن الرحمه! رئوف بن رئوفی بسکه خدای تو ملاحت بر تو داده دل می‌بری‌ با چشم و ابروی گشاده ای تالی شمس الشموس! ای شاهزاده! از کودکی هستی بزرگ خانواده وقتی علیِ اکبرِ مولای مایی یعنی تو هم خَلقاً و خُلقاً مصطفایی علم الیقین و مظهر توحید بودی در ناامیدی مایه‌ی امید بودی راه نجات از ورطه‌ی تردید بودی نه ساله اما مرجع تقلید بودی خورشیدزاده! ماه، پیشت رخ گرفته هر پرسشی در محضرت پاسخ گرفته نُه ساله بودی رهبری کردی جهان را در آستین داری جواب حاضران را داری به دست خود زمام آسمان را دادی به ما از صُلب خود، صاحب زمان را عمری مسلمان‌های اسلام تو هستیم چشم انتظار مغز بادام تو هستیم معنا بگیرد علم و دانش تحت نامت حکمت همیشه می‌گذارد احترامت یحی بن اکثم مات و حیران کلامت جای سخن‌های تو بنویسم قیامت با احتجاجت فتح خیبر کردی آن روز با تیغ نطقت کار حیدر کردی آن روز چشم تمنا را بدوزم بر نگاهی یا سیدالسادات! اباجعفر! نگاهی تا حال و روز من شود بهتر نگاهی کی می‌کنی بر جانب نوکر نگاهی؟ با یک نگاه تو "موفق" می‌شوم من بر جمع اصحاب تو ملحق می‌شوم من سرچشمه‌ی مهر و عطوفت! کوه احساس! بیرون زند از حجره‌ات عطر گل یاس بر روضه‌های فاطمه همواره حساس غیرت به مادر داری آقا مثل عباس مشتاق انجام امور ناتمامیم ما هم شبیه تو به فکر انتقامیم با سفره‌هایت هرکسی که آشنا شد بیرون نرفت از روضه‌ات حاجت‌روا شد هرجا که آمد نام تو دارالشفا شد با ذکر تو آجیل‌مان مشکل‌گشا شد عطری دگر بر هفته داده چارشنبه ماییم و ختم یا جوادِ چارشنبه... ✍
؛ مضمون به ذهن حضرت شاعر خطور کرد شعری برای عبرت ما جفت و جور کرد تاریخ را به سبک تغزل مرور کرد در واژه‌ها دوباره حقیقت ظهور کرد آری حقیقتی که از آن کم سروده‌ایم در گیر و دار قافیه مبهم سروده‌ایم دیروز قحط "حریت" و "اختیار" بود مَشی و مرام سلطه‌گران آشکار بود بی مایه‌ای به گرده‌ی مردم سوار بود آزادگی مغایر آن روزگار بود دیروز اسیر غم به رهایی نمی‌رسید داد ستم‌کشیده به جایی نمی‌رسید دیروز عصر غیرت و انسانیت نبود قی کردن حیا و شرف معصیت نبود در شهر تیره صحبت مشروعیت نبود در کوچه‌ی محله‌مان امنیت نبود ناموس شیعه تجربه کرد اضطراب را یادم نرفته قصه‌ی کشف حجاب را دیروز مکتب نبوی دولتی نداشت غیر از حکومتی علوی حاجتی نداشت این تکیه و حسینیه‌ها حرمتی نداشت شهر به این بزرگی‌مان هیئتی نداشت دیروز که محدث و منبر نداشتیم اینگونه بزم روضه‌ی مادر نداشتیم تا اینکه شهر را تب بالا فراگرفت هر کوچه را شمیم مسیحا فراگرفت روح خدا زمین و زمان را فراگرفت این درس را ز حضرت زهرا فراگرفت از وارثان سفره‌ی پربار انقلاب صدها درود، هدیه به معمار انقلاب با خون، سپر برای بلیه درست کرد "طیب" سرشت، نفس زکیه درست کرد از دختران‌مان علویه درست کرد صدها حسینیه، حسنیه درست کرد این ناخدا که در دل طوفان بلند شد با اقتدا به شاه شهیدان بلند شد امروز زیر سایه‌ی دین پاگرفته‌ایم از دشمن ابتکار عمل را گرفته‌ایم در صدر فاتحانِ زمان جاگرفته‌ایم امروز زهرِ چشم ز دنیا گرفته‌ایم دیگر به زور و ظلم و ستم تن نمی‌دهیم در معرکه مجال به دشمن نمی‌دهیم امروز نان دشمن اسلام آجر است بازار از مساجد و از مسجدی پر است از بچه‌های فاطمه ابلیس دلخور است امروز روز عفت و تکریم چادر است ارزان به شمر و حرمله‌ها سر نمی‌دهیم سر می‌دهیم؛ یک نخ معجر نمی‌دهیم بعد از خدا قسم به الفبای انقلاب جانی دوباره داده مسیحای انقلاب دیگر چه گویم از برکت‌های انقلاب ماییم و صبح روشن فردای انقلاب این انقلاب مظهر الطاف مادر است این مرز و بوم، کشور زهرا و حیدر است ✍
از ملائک پر شده دور و بر ام البنین بهر دیدار تو ای تاج سر ام البنین آمدی از آسمان و عطر خوشبوی تنت شهر را پر کرده سیب نوبر ام البنین بی گمان گهواره‌ات آغوش گرم مادر است راحت و آسوده‌ای زیر پر ام البنین اشک شادی می‌چکد بر گونه‌های اطهرت از میان صحن چشمان تر ام البنین تو مسیحایی اگر، پس خوش به حال مریمت افتخار نسل پاک و اطهر ام البنین هم شجاعت، هم شهامت در رگانت جاری است وارث شیر خدا، شیر نر ام البنین أشبه الناسی به مولانا امیرالمونین ای علی مرتضای دیگر ام البنین مثل بابا با نگاهت فتح خیبر می‌کنی چشم بد دور از وجودت، حیدر ام البنین آمدی قلب سپاه مادرت باشی و بس ای تمام آبروی لشگر ام البنین تشنه‌ی آب فراتیم از کرم مهلت بده ساقی لب تشنه‌گان آب‌آور ام البنین چهارم شعبان رسید و کربلایم آرزوست کربلایم آرزو پایین پایم آرزوست یوسف ام البنین زیبا به دنیا آمدی مثل بابا خوش قد و بالا به دنیا آمدی ساکنان آسمان را بنده‌ی خود کرده‌ای با مرام! از اولش آقا به دنیا آمدی با "ابد والله ما انسی حسینا "بر لبت با شکوهِ حضرت عیسی به دنیا آمدی قبل میلادت تو را با عبد صالح خوانده‌اند کوه ایمان، اسوه‌ی تقوا به دنیا آمدی خضر مایی با خودت آب حیات آورده‌ای از همان آغاز تو سقا به دنیا آمدی به حقیقت شد مبدل آرزوی مرتضی ای علمدار ولایت تا به دنیا آمدی هم پناه حجت حق در میان معرکه هم کفیل زینب کبری به دنیا آمدی جای قنداقه کفن پوشیده و به یاری نور چشم حضرت زهرا به دنیا آمدی صبح محشر که رسد، دست تو دست‌آویز ماست شکرلله شافع عقبا به دنیا آمدی در هجوم درد و رنج و غم صدایت می‌کنند دردمندان "حضرت مرهم" صدایت می‌کنند آزموده، فانی فی الله، روشندل تویی ما شهادت می‌دهیم از هر نظر کامل تویی جرعه‌ای از معرفت امشب بنوشان بر همه مطمئناً ساقی بن ساقی عادل تویی جمع ایثار و فداکاری و تقوا و حیا ضرب در اخلاص و ایمان و ادب حاصل تویی هر صد و سی و سه بار اسمت قیامت می‌کند بانی هربار دل‌های متحول تویی هرچه خوبی بود یک جا در وجودت جمع شد از روایت این چنین پیداست ابوفاضل تویی حاجت ما هرچه که باشد اجابت می‌کنی در گرفتاری فقط حلال هر مشکل تویی رزق سال تک تک ما را خودت امشب بده به خدا روزی رسان این همه سائل تویی مصرعی نذر تو دیوان‌ها به دنبال آورد افتخار شهریار و صائب و بیدل تویی السلام ای سربلند آزمون کربلا بازوان تو شده تنها ستون کربلا خُلق و خویت حیدری مشی و مرامت فاطمی محشری و ناز شستت شیرمرد هاشمی صاحب نطق علی، حُسن حسن، صبر حسین علم باقر، صدق صادق، کظم غیظ کاظمی ابجد نام تو و نام اباصالح یکی‌ست پس به نوعی آینه‌دار امام قائمي دشمنانت در عذاب از ضربه‌های مهلک‌ات در امان از تیغ تو هرگز نباشد ظالمی در میان جنگ الگوی علیِ اکبری بی گمان از ابتدا استاد رزم قاسمی هیچ‌کس از حلقه‌ی دشمن جلودار تو نیست هر زمانی که به سوی قلب لشگر عازمی طعمه‌ی شمشیر تو با سر به دوزخ می‌رود از مصافت برنمی‌گردد حریف سالمی در بصیرت هم‌چنان آوازه داری پهلوان هم به باطل واقفی، هم به حقیقت عالمی شور جاری در رجزهای "رضازاده" تویی تو شکوه پنجه‌ی ناب رسول خادمی در جوانمردی همیشه تخته‌ات باشد وسط عالم و آدم همه بنده، تو مولایی فقط.. ✍