eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
37.6هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3هزار ویدیو
342 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmaozakerine لینک کانال مطالب کانال #صدقه_جاریه می‌باشد https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cbd84607cac لینک گروه 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ 🏴 ♦️روضه و مرثیه 🏴 سلام الله علیها 🔸موضوع مصیبت 👇 ┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
. مي خواهم از مدينه خداحافظي كنم از میخ و زخم سينه خداحافظي كنم از مردم مدینه از این شهر خسته ام از روزگار و مردمشان چشم بسته ام مشکل شده است حل شدن مشکلات من باید که چاره کرد به عجل وفات من از حال و روز تب زده ام تاب رفته است از چشمهای خسته من خواب رفته است سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من پایین نرفته آب خوشی از گلوی من سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته ام از همسر غریب خودم رو گرفته ام سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط روزی هزار مرتبه جان باختم فقط سه ماه و نیم پیکر افتاده می برم خود را کشان کشان سر سجاده می برم خود را برای پر زدن آماده کرده ام جوشن نوشته ام کفن آماده کرده ام میخواهم از حبيب خداحافظي كنم از حيدر غريب خداحافظي كنم خيلي شكسته پر شده ام الوداع علي آماده سفر شده ام الوداع علي نه سال سايه ات به سرم بود ياعلي نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی نه سال عشق ما دو نفر بی غروب بود در خانه تو زندگی من چه خوب بود نه سال در کنار تو من غم نداشتم چیزی میان زندگی ام کم نداشتم نه سال بی قرار خلوص تو بوده ام خانوم خانه تو ، عروس تو بوده ام من را ببخش می روم و میگذارمت ای پاره پاره دل به خدا می سپارمت من خویش را روانه سوی قبر میکنم اما براى تو طلب صبر ميكنم شرمنده ام كه غسل من افتاد گردنت آرام کردن حسن افتاد گردنت امشب به بازويم كه رسيدي حلال كن بر زخم پهلويم كه رسيدي حلال كن با دیدن کبودی رویم صبور باش دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش با استخوان شكسته مواجه شدي ببخش با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا اصلا به جای غسل تیمم بده مرا بالی که سوخته است وبال تو میشود اندوه فاطمه همه مال تو میشود من را ببخش زحمت تابوت می کشی خود را کنار من روی زانوت می کشی آهسته بر جنازه زهرا نماز کن وقت وداع ، بند کفن را تو باز کن آرام ، زینب و حسنم را صدا بزن با گریه طفل بی کفنم را صدا بزن بالا سر جنازه ام از کربلا بگو از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو آتش بزن به روضه خود عالمین را از جای من ببوس گلوی حسین را شاعر: ✍ .
. مُسمّط مثلّث کوچه و علیه السلام این کُلِّ ماجراست حسن بود و مادرش آوار شد زمین و زمان بر رویِ سرش سخت است روضه‌ها وُ مَحال است باورش این کوچه نیست مانده حسن بینِ معرکه بر رویِ چادر است خدا رَدِّ پای که؟! پا رویِ چادرِ سرِ کوثر گذاشتند داغی به رویِ سینه‌یِ حیدر گذاشتند این زخم‌ها که بر پَر وُ پیکر گذاشتند درمان نداشت جانِ گلِ یاس را گرفت اُفتاد مادر از نفس و روضه پا گرفت در این مُسمَّطم غزلی بستری شده تازه‌جوانِ بیتِ علی بستری شده آرام و روح و جانِ علی بستری شده دارد قَدَر قضا وُ بلا می‌زند رقم دیوار وُ در زدند ولی کوچه شد اِلَم این روضه‌است رویِ خودش در حرم گرفت زانو حسن بغل زد و قلبِ کرم گرفت یک بُقچه عمّه‌جانِ من از مادرم گرفت از سه‌کفن به روضه‌یِ یک پیرهن رسید از این کبود اِرث به اربابِ من رسید سُم‌ها وجودِ یاسمنم را کبود کرد اَشعارِ خونیِ سخنم را کبود کرد داغِ لبِ سه‌ساله تنم را کبود کرد آتش رسید و ندبه سراغِ عمو گرفت چنگِ حرامزاده‌یِ شامی به مو گرفت ✍ .............___________________________/f .
. شهادت حضرت زهرا سلام اللّه علیها گریه کُن گریه‌کنِ روضه‌یِ زهرا گریه گِره‌یِ بغضِ گلو باز شود با گریه گریه کُن بر من و اولادِ یتیمَم مولا لحظه‌یِ غسلْ کفن می‌کند اَمّا گریه اشک‌وخون می‌شود آغشته که خونابه شود لاله دارد کفنم آه بکِش با گریه پیکرم از رویِ پیراهنِ من می‌شویی تا نبینی چه سرم آمده آنجا گریه..... بر من و بازویِ زخمی و وَرم‌دار مکن یاعلی می‌ترکد بغضِ پسر با گریه حسنم دید چه‌ها بر سرِ من آوردند سیلی و زخمِ زبان ضربِ لگدها گریه چشمِ خود بست نَبیند پَر وُ پهلومْ شکست باز شد دیده و پیداست رَدِ پا گریه تا خودِ خانه عصایم شده و زار زده العجل گفته حسن کرده خدایا گریه ............... فاطمیه سلام اللّه علیها عمری کنارم بودی و دردت نگفتی از ضعفِ هر روز و رُخِ زردت نگفتی تا کوچه رفتی حقِّ حیدر را بگیری اَمّا که سویِ خانه آوَردت نگفتی نامرد سیلی زد به تو خندید بَر من مردانه دیگر چه به این مَردت نگفتی؟! جایِ غلافِ رویِ بازو را ندیدم از زخمِ پَر تا پیکرِ سردت نگفتی سَر‌درد داری هر شب اِی یاسِ کبودم از دردِسرهایت به هم‌دردت نگفتی پهلوبه‌پهلو می‌شوی امّا به سختی از ضربه‌هایِ خصمِ وِلگردت نگفتی خونابه و خون می‌چکد از زخمِ سینه مهدی بیا گفتی و از دردت نگفتی   ✍ ..............____________________________ .
. فاطمیه روضه‌یِ بستر دارم از دلواپـَسی دِق می‌کنم مادر بخند دلخوشیِ دختری یک لحظه دربستر بخند پیش ما هر قدر می‌خواهی بگو آه و ببار چون که می‌بینی به خانه آمده حیدر بخند گاه من حس می‌کنم وقتی که می‌آید پدر می‌گـوید دیوار با طعـنه به میخِ در بخند بغضِ سنگینِ حسن جانم به لب آورده است اِی فدای خنده‌اَت پیشِ منِ خواهر بخند بُقـچه‌ای آوردی و حرفِ کفن شد پایِ سر ساربان می‌گفت با خود این هم انگـشتر بخند این یکی می‌گفت حمله خیمه‌ها غارت شدند آن یکی می‌گفت سهمِ من شده یک سر بخند بی‌خیالِ گـوشواره بی‌خیالِ زخمِ گوش آمده بر رویِ نـِیْ بابای تو دختر بخند آه از حال و هوایِ قـتلگاه و خیمه‌گاه می‌رسد روزِ تقـاصِ دلـبر و کـوثر بخند .................................................................. @majmaozakerine
. شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید خودت بگو که مگر چند سال داری تو جوانِ شهر, خمیدن به تو نمی آید هزار بار نگفتم نیا به دنبالم میان کوچه دویدن به تو نمی آید فقط بلند مشو چونکه زود می افتی   بدون بال پریدن به تو نمی آید تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی   چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد   چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد   نفس بلند کشیدن به تو نمی آید بمان که دخترمان را خودت عروس کنی به آرزو نرسیدن به تو نمی آید چه با دو دست رئوفانه ات, چه با یک دست   بباف پیرهنت را, حسین منتظر است .......................................................... @majmaozakerine
. بانوی خانه ی من نشسته ام کنارت کنار بستر تو گردیده بیقرارت ای مونس وحبیبم بی صبروبی شکیبم افتاده ای به بستر با پهلوی شکسته علی غریب عالم کنار تو نشسته ای مونس وحبیبم بی صبرو بی شکیبم ای گل گلشن من ای مونس و حبیبم بنگر به حال زارم بی صبر و بی شکیبم ای مونس وحبیبم بی صبرو بی شکیبم ای یار بی قرینه تویی سرور سینه چها کشیده ای تو از مردم مدینه ای مونس وحبیبم بی صبر و بی شکیبم سوزد علی دمادم از بهر غربت تو بعد نبی شکستند فاطمه حرمت تو ای مونس وحبیبم بی صبرو بی شکیبم بنگر به حال حیدر فتاده ام من از پا شرمنده ام ز رویت ای گل باغ طاها ای مونس وحبیبم بی صبرو بی شکیبم بانوی خانه ی من حیدر کند دعایت خواهم من ازخداوند تاحق دهد شفایت ای مونس و حبیبم بی صبرو بی شکیبم ای که همیشه هستی یارو حبیب حیدر بهرشفای زهراست امن یجیب حیدر ای مونس و حبیبم بی صبرو بی شکیبم 🥀🥀🥀
. متنی و توسل سلام الله علیها .مقداد همچین که بعد شهادت اومد بره دومی جلوشو گرفت گفت کجا میری زهرا را کجا دفن کردید...تا امتنا کرد یه سیلی تو صورت مقداد زد...مقداد افتاد رو زمین زد زیر گریه... گفت دیدی طاقت نداری، چرا گریه می کنی...؟گفت نامرد گریه ام برا خودم نیست...فقط یه سوال دارم...اینجور که به من زدی چطور به زهرا زدی...؟....یه سیلی زد صورت بی بی ورم کرد...دیگه با دست دنبال بچه هاش میگشت... بلدی امشب داد بزنی یا نه...بگو وای مادر...* . پرسیدم آقاجان چرا گریه می کنید؟.. فرمود سلمان این خونه دیگه فاطمه نداره .... خونه ای که فاطمه نداره برای ورود اجازه گرفتن نمیخواد... اونایی که باید اجازه می‌گرفتند نگرفتن... آقا امیرالمومنین حاضر شد که با هم به مسجد ببریم اما همین که به در خانه رسید از حال رفت بیهوش روی زمین افتاد ... آقا را به هوش آوردن امیرالمومنین با دستای مبارکشون به در اشاره کردند فرمود :اینجا زهرای منو زدن اینجا پهلوشو شکستن... (( مخزن المصائب صفحه ۳۲)) بگیم .. آقاجان یا امیرالمومنین ... شما بعد از شهادت فاطمه تا نگاهتون به در خانه افتاد یاد فاطمه افتادید .. اما دلابسوزه برا اون خواهری که بعد از شهادت برادر چهل منزل با سر بریده همسفر بود سفر کردم به دنبال سر تو سپر بودم یرای دختر تو چهل منزل کتک خوردم برادر به جُرم اینکه بودم خواهر تو صل الله علیک یا مظلوم یا حسیـــــن ........ . سه پنج روزه که بوی گل نیومد .... با اشعار ، اینگونه وارد روضه شوید: شاید این روزا هر وقت مولا وارد خانه میشد میدید ؛ حسنین و زینبین پشت درِ خانه به گریه مشغولند و مدام میگن؛ همین جا بود که مادرمون بین در و دیوار قرار گرفت ...‌ و بعد روضه های و بخوانید. . @majmaozakerine