eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
37.6هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3هزار ویدیو
342 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmaozakerine لینک کانال مطالب کانال #صدقه_جاریه می‌باشد https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cbd84607cac لینک گروه 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ . و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها _ محمد حسین حدادیان ●•┄༻↷◈↶༺┄•● دخترِ امامم، خواهرِ امامم، عمۀ امامم با گل اومدن مردم قم به احترامم کجایی ای ماه شب های تارم تو بی خبر نیستی از حال زارم یه نامه از تو روی سینم دارم آه از فراغ و دوری و درده جدایی ای آسمونِ من شده وقته رهایی من دارم از دنیا میرم پس تو کجایی آه ، ای رضا جان ... با چشمای گریون، دلتنگه مدینم، با دل شکسته من این همه راه اومدم تو رو ببینم به یاد تو بودم هر لحظه هر جا برادرامو کشتن موندم تنها با این که خیلی سختی دیدم اما نه، تو جسارت دیده ای من جسارت نه، تو به غارت رفته ای من به غارت نه، تو اسارت رفته ای نه من اسارت آه ، ای رضا جان ... دخترِ امام بود، خواهرِ امام بود ، عمۀ امام بود زینب تویه ازدحام کوچه های شام بود نه من تو گودال دیدم جسم بی سر نه خنجری رو دیدم روی حنجر نه دیدم از تو غارت شد انگشتر از طعنه و زخم زبان ای وای زینب از خولی و شمر و سنان ای وای زینب از مجلس نامحرمان ای وای زینب از محاسن، هیچ نامردی سرت را بر نداشت هیچ دستی روسریه خواهرت را بر نداشت ــــــــــــــــــ
. سلام الله علیها _حسن ●•┄༻↷◈↶༺┄•● هر کس گدایی می‌کند بر ساحت زهرا باید بیاید قم بیاید خدمت زهرا معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا پیداست در صحن و سرایش جنت زهرا مانند زهرا روشنایِ خانه این بانوست راضیه و انسیه و حنانه این بانوست کوثر شده زهرایِ اطهر می‌شود بی شک انسیه الحورای دیگر می شود بی شک معراج را معنا و مظهر می شود بی شک بندِ دل موسی بن جعفر می شود بی شک *اومدن یه عده درِ خانۀ آقا در زدن .. با حضرت کار داشتن، فرمودن آقا نیستم رفتن بیرونِ شهر چه کار دارید؟ سوال داشتیم محضرِ امام کاظم .. سوالتون چیه؟! سوالا رو گرفتن جواب دادن .. بر میگشتن تو راه بر خوردن به امام کاظم سلام الله، سلام و احوال پرسی کجا بودید آقاجان منزل شما بودیم سوال داشتیم .. سوال ها رو دخترتون فاطمه معصومه جواب دادن .. حضرت فرمودن ببینم جوابِ سوال ها رو تا نگاه حضرت افتاد دیدن حضرت هی می فرماید: «فداها أبوها ..» نمیشه ساده از این جمله گذشت .. امام معصوم داره اینطور می فرماید «فداها أبوها ..» این جمله رو دیگه کجا، کدوم بابا به کار برد ؟.. اینجا اگه اینا شنیدن بابا به قربونت بره همه دوست بودن، مُحب بودن .. اما یه جا دیگه سراغ دارم یه بابا گفت فاطمه جان فداها أبوها .. کاری کردن بین در و دیوار هی گفت بابا ..* بابا اگر این است دختر باید این باشد چون فاطمه حق است اُم المؤمنین باشد وا می‌شود سجاده‌اش، وا می‌شود درها درهای الطاف خداوندی به نوکرها از نسل اسماعیل‌ها تا نسل هاجرها در محضرش از فضه‌ها هستند و قنبرها در کهکشانش شاعران منظومه می‌گویند معصوم ها یا حضرت معصومه می‌گویند دستِ کریمه برکتش مثل کریمان است قم ظاهراً خشک است، در باطن گلستان است باران نمی خواهد همیشه نورباران است هر زائر قم زائر شاه خراسان است محتاجم و دور کس دیگر نمی‌گردم از محضر او دست خالی بر نمی‌گردم *وقتی این خانمُ دفن کردن یه عده رفتن طوس محضرِ امام رضا حضرت یه نگاه بهشون کرد فرمود ما یه امانتی تو شهرِ شما داریم .. یه فاطمه از ما تو شهرِ شما دفن شده .. زیارتش میرید یا نه .. لذا اونجا حضرت فرمود هرکسی خواهرم در قم رو زیارت کنه انگار منه امام رضا رو زیارت کرده ..* چون فاطمه نور است و شرحی در بیانش نیست چون زینب است و جز رضا ورد زبانش نیست گرچه شکسته، حرفی از قد کمانش نیست بر آسمان نیزه ماه کاروانش نیست بیکس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً بیمار شد اما نشد اینجا اسیر اصلاً باید از آقا گفت یا خواهر که تنها شد او را زدند اشرار بالا سر که تنها شد گودال شد عرش خدا مادر که تنها شد غارت شد از هر گوشه ای پیکر که تنها شد در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد روبندۀ زن‌ها به‌دست این و آن افتاد شاعر :سیدپوریا هاشمی _ رضا دین‌پرور آی گریه کن ها؛ هفده روز این فاطمه تو شهر قم مهمان بود .. انقدر احترامش کردن، انقدر فهمیده بودن طوری شد زن ها اومدن به شوهرهاشون گفتن این چند روزه از اینجا عبور نکنید گفتن چرا؟ گفتن آخه یه فاطمه تو این خونه ست .. آخ برات بمیرم برات مادر، نامرد بی هوا زد تو صورتش .. بعد هفده روز هم که بی بی از دنیا رفت، چه تشییع جنازه ای کردن اهالی قم تو تاریخ نوشتن محل دفن بی بی قبلا باغی بوده، قبر رو سادات و بزرگان شهر قم آماده کردن آخه دخترِ امام احترام داره .. لذا وقتی بدنُ گذاشتن زمین هیچ کسی جرات نمی کرد به این بدن دست بزنه .. همه رفتن عقب خدا چه کار کنیم ..(خبره های روضه جلوتر رفتن ..) یه وقت دیدن دو تا سوار از سمت قبله دارن میان ..( ان شالله هیچ وقت داغ مادر نبینی ..) یه وقت اگه بخوان بدن یه خانمُ دفن کنند اول از همه یکی میگه نامحرما برن کنار، باید دو تا محرم باشن .. لذا میگن امام رضا اومد، جواد الائمه اومد .. این بدنُ با احترام نماز خواندن بدنُ دفن کردن .. باید یکی بره داخل قبر، یکی هم از بالا بدن رو روانۀ خانۀ قبر کنه .. ( چی میخوام بگم؟) اگه این روایت چهل و پنج روزِ شهادتِ بی بی رو بخوام بگم مثه این شبا علی هی رفت تو قبر بیرون آمد .. هی نگاه به قبر میکرد نگاه به فاطمه می کرد .. قهرمان خیبر به چه کنم، چه کنم افتاد .. یه وقت دید دو تا دست شبیه به دستان پیغمبر .. هی میگفت الی .. این دو تا بدن .. یه جا دیگه هم برات بگم .. بنی اسد هی نگاه به این بدن می کردن یه وقت دیدن یه سوار از سمتِ قبله آمد .. بنی اسد کنار برید .. من این بدن ها رو خوب می شناسم .. برید یه قطعه بوریا بیارید .. ای بی کفن .. به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند به خاک گفتم اگر شد تنت بپوشاند ــــــــــــــــــ .
📋بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند ٫ بخش اول صوت (س) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند از من تمام روزگارم را گرفتند از این جدایی جان من بر لب رسیده هستیِ من، تاب و قرارم را گرفتند انگار قسمت نیست وصل ما دوباره در ساوه شوق بی‌شمارم را گرفتند اما خیالت تخت هرجایی رسیدم خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند حالم بد است اما خدا را شکر در قم با مهربانی حال زارم را گرفتند با احترام و عزت و شوکت کمی از این بارِ غم‌هایی که دارم را گرفتند @majmaozakerine حتی زمان پر زدن از این قبیله مردم همه دورِ مزارم را گرفتند در شام اما خواهری مضطر چنین گفت: یارب ببین دار و ندارم را گرفتند بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند نیمی ز معجر سوخت... نیمی را کشیدند اصلا تمام اعتبارم را گرفتند در گوش من مانده صدای ذوالجناحش می‌گفت: با نیزه سوارم را گرفتند *شاعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine
‍ . و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها _ محمد حسین حدادیان ●•┄༻↷◈↶༺┄•● دخترِ امامم، خواهرِ امامم، عمۀ امامم با گل اومدن مردم قم به احترامم کجایی ای ماه شب های تارم تو بی خبر نیستی از حال زارم یه نامه از تو روی سینم دارم آه از فراغ و دوری و درده جدایی ای آسمونِ من شده وقته رهایی من دارم از دنیا میرم پس تو کجایی آه ، ای رضا جان ... با چشمای گریون، دلتنگه مدینم، با دل شکسته من این همه راه اومدم تو رو ببینم به یاد تو بودم هر لحظه هر جا برادرامو کشتن موندم تنها با این که خیلی سختی دیدم اما نه، تو جسارت دیده ای من جسارت نه، تو به غارت رفته ای من به غارت نه، تو اسارت رفته ای نه من اسارت آه ، ای رضا جان ... دخترِ امام بود، خواهرِ امام بود ، عمۀ امام بود زینب تویه ازدحام کوچه های شام بود نه من تو گودال دیدم جسم بی سر نه خنجری رو دیدم روی حنجر نه دیدم از تو غارت شد انگشتر از طعنه و زخم زبان ای وای زینب از خولی و شمر و سنان ای وای زینب از مجلس نامحرمان ای وای زینب از محاسن، هیچ نامردی سرت را بر نداشت هیچ دستی روسریه خواهرت را بر نداشت ــــــــــــــــــ
قسمت سوم : ( سلام الله علیها ) امروز میخام بگم ، بارک الله ، مردم قم ، آفرین بر شما ، تا با خبر شدین خواهر امام رضا داره میاد ، به استقبال بی بی آمدید ، بی بی رو در این شهر مکان دادید ، بهترین جای این شهر ، بی بی رو اِسکان دادید ، این چند روزی که بی بی قم بود ، زن های قمی ، دورِ بی بی میگشتند ، نکنه بی بی احساس تنهایی کنه ... اهل قم خیر ببینید که غوغا کردید احترامی که به این دخترِ زهرا کردید اهل قم خیر ببینید پناهم دادید با سلام و صلوات آمده راهم دادید همه گفتید به هم عمه ی سادات آمد گوئیا فاطمه از سوی سماوات آمد اهل قم خیر ببینید شما کف نزدید دورِ ناموس خدا ساز و نی و دف نزدید اهل دل و اهل روضه ، متوجه میشن ، کجارو دارم مقایسه میکنم ، این یک خواهرِ امام بود ، یه خواهر امام هم توو شهر شام ، یا زینب ، یازینب ... اهل قم خیر ببینید مراقب بودید تا نیفتم زروی ناقه مواظب بودید شاد کردید شما قلب رضا را به خدا همچو زینب سرِ بازار نبردید مرا بعد از آن خستگی راه توانم دادید بهترین نقطه این شهر مکانم دادید زحمتی بود اگر غرق ملالم نکنید من دگر رفتنی هستم ، حلالم بکنید ... بعدِ مرگم ، اگر از کوی رضا میگذرید کمی از خاک مزارم به خراسان ببرید ... امام رضا رو ندید و ازدنیا رفت ، اما حرف آخرِ من با این چند بیت ... التماس دعا ... اهل قم ، اجر شماها همگی با زهرا وقت تشییع بگوئید فقط یا زهرا ( چرا بی بی جان ، بگن یا زهرا ... ؟ ) مادرم فاطمه شب دفن شد و یار نداشت به جز از هفت نفر او که عزادار نداشت حضرت معصومه ، شهر قم براش شهر غربت بود ، اما قمی ها نگذاشتند ، بی بی غریب باشه ، مثل امروزی همه ی قم آمدند ، زن و مرد ، بدن بی بی رو تشییع کردند ... ( سلام الله علیها ) 25/8/1400
دخترِ امامم، خواهرِ امامم، عمۀ امامم با گل اومدن مردم قم به احترامم کجایی ای ماه شب های تارم تو بی خبر نیستی از حال زارم یه نامه از تو روی سینم دارم آه از فراغ و دوری و درده جدایی ای آسمونِ من شده وقته رهایی من دارم از دنیا میرم پس تو کجایی آه ، ای رضا جان ... با چشمای گریون، دلتنگه مدینم، با دل شکسته من این همه راه اومدم تو رو ببینم به یاد تو بودم هر لحظه هر جا برادرامو کشتن موندم تنها با این که خیلی سختی دیدم اما نه، تو جسارت دیده ای من جسارت نه، تو به غارت رفته ای من به غارت نه، تو اسارت رفته ای نه من اسارت آه ، ای رضا جان ... دخترِ امام بود، خواهرِ امام بود ، عمۀ امام بود زینب تویه ازدحام کوچه های شام بود نه من تو گودال دیدم جسم بی سر نه خنجری رو دیدم روی حنجر نه دیدم از تو غارت شد انگشتر از طعنه و زخم زبان ای وای زینب از خولی و شمر و سنان ای وای زینب از مجلس نامحرمان ای وای زینب از محاسن، هیچ نامردی سرت را بر نداشت هیچ دستی روسریه خواهرت را بر نداشت ــــــــــــــــــ
. سلام الله علیها _حسن ●•┄༻↷◈↶༺┄•● هر کس گدایی می‌کند بر ساحت زهرا باید بیاید قم بیاید خدمت زهرا معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا پیداست در صحن و سرایش جنت زهرا مانند زهرا روشنایِ خانه این بانوست راضیه و انسیه و حنانه این بانوست کوثر شده زهرایِ اطهر می‌شود بی شک انسیه الحورای دیگر می شود بی شک معراج را معنا و مظهر می شود بی شک بندِ دل موسی بن جعفر می شود بی شک *اومدن یه عده درِ خانۀ آقا در زدن .. با حضرت کار داشتن، فرمودن آقا نیستم رفتن بیرونِ شهر چه کار دارید؟ سوال داشتیم محضرِ امام کاظم .. سوالتون چیه؟! سوالا رو گرفتن جواب دادن .. بر میگشتن تو راه بر خوردن به امام کاظم سلام الله، سلام و احوال پرسی کجا بودید آقاجان منزل شما بودیم سوال داشتیم .. سوال ها رو دخترتون فاطمه معصومه جواب دادن .. حضرت فرمودن ببینم جوابِ سوال ها رو تا نگاه حضرت افتاد دیدن حضرت هی می فرماید: «فداها أبوها ..» نمیشه ساده از این جمله گذشت .. امام معصوم داره اینطور می فرماید «فداها أبوها ..» این جمله رو دیگه کجا، کدوم بابا به کار برد ؟.. اینجا اگه اینا شنیدن بابا به قربونت بره همه دوست بودن، مُحب بودن .. اما یه جا دیگه سراغ دارم یه بابا گفت فاطمه جان فداها أبوها .. کاری کردن بین در و دیوار هی گفت بابا ..* بابا اگر این است دختر باید این باشد چون فاطمه حق است اُم المؤمنین باشد وا می‌شود سجاده‌اش، وا می‌شود درها درهای الطاف خداوندی به نوکرها از نسل اسماعیل‌ها تا نسل هاجرها در محضرش از فضه‌ها هستند و قنبرها در کهکشانش شاعران منظومه می‌گویند معصوم ها یا حضرت معصومه می‌گویند دستِ کریمه برکتش مثل کریمان است قم ظاهراً خشک است، در باطن گلستان است باران نمی خواهد همیشه نورباران است هر زائر قم زائر شاه خراسان است محتاجم و دور کس دیگر نمی‌گردم از محضر او دست خالی بر نمی‌گردم *وقتی این خانمُ دفن کردن یه عده رفتن طوس محضرِ امام رضا حضرت یه نگاه بهشون کرد فرمود ما یه امانتی تو شهرِ شما داریم .. یه فاطمه از ما تو شهرِ شما دفن شده .. زیارتش میرید یا نه .. لذا اونجا حضرت فرمود هرکسی خواهرم در قم رو زیارت کنه انگار منه امام رضا رو زیارت کرده ..* چون فاطمه نور است و شرحی در بیانش نیست چون زینب است و جز رضا ورد زبانش نیست گرچه شکسته، حرفی از قد کمانش نیست بر آسمان نیزه ماه کاروانش نیست بیکس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً بیمار شد اما نشد اینجا اسیر اصلاً باید از آقا گفت یا خواهر که تنها شد او را زدند اشرار بالا سر که تنها شد گودال شد عرش خدا مادر که تنها شد غارت شد از هر گوشه ای پیکر که تنها شد در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد روبندۀ زن‌ها به‌دست این و آن افتاد شاعر :سیدپوریا هاشمی _ رضا دین‌پرور آی گریه کن ها؛ هفده روز این فاطمه تو شهر قم مهمان بود .. انقدر احترامش کردن، انقدر فهمیده بودن طوری شد زن ها اومدن به شوهرهاشون گفتن این چند روزه از اینجا عبور نکنید گفتن چرا؟ گفتن آخه یه فاطمه تو این خونه ست .. آخ برات بمیرم برات مادر، نامرد بی هوا زد تو صورتش .. بعد هفده روز هم که بی بی از دنیا رفت، چه تشییع جنازه ای کردن اهالی قم تو تاریخ نوشتن محل دفن بی بی قبلا باغی بوده، قبر رو سادات و بزرگان شهر قم آماده کردن آخه دخترِ امام احترام داره .. لذا وقتی بدنُ گذاشتن زمین هیچ کسی جرات نمی کرد به این بدن دست بزنه .. همه رفتن عقب خدا چه کار کنیم ..(خبره های روضه جلوتر رفتن ..) یه وقت دیدن دو تا سوار از سمت قبله دارن میان ..( ان شالله هیچ وقت داغ مادر نبینی ..) یه وقت اگه بخوان بدن یه خانمُ دفن کنند اول از همه یکی میگه نامحرما برن کنار، باید دو تا محرم باشن .. لذا میگن امام رضا اومد، جواد الائمه اومد .. این بدنُ با احترام نماز خواندن بدنُ دفن کردن .. باید یکی بره داخل قبر، یکی هم از بالا بدن رو روانۀ خانۀ قبر کنه .. ( چی میخوام بگم؟) اگه این روایت چهل و پنج روزِ شهادتِ بی بی رو بخوام بگم مثه این شبا علی هی رفت تو قبر بیرون آمد .. هی نگاه به قبر میکرد نگاه به فاطمه می کرد .. قهرمان خیبر به چه کنم، چه کنم افتاد .. یه وقت دید دو تا دست شبیه به دستان پیغمبر .. هی میگفت الی .. این دو تا بدن .. یه جا دیگه هم برات بگم .. بنی اسد هی نگاه به این بدن می کردن یه وقت دیدن یه سوار از سمتِ قبله آمد .. بنی اسد کنار برید .. من این بدن ها رو خوب می شناسم .. برید یه قطعه بوریا بیارید .. ای بی کفن .. به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند به خاک گفتم اگر شد تنت بپوشاند ــــــــــــــــــ .