eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
37.6هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3هزار ویدیو
342 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmaozakerine لینک کانال مطالب کانال #صدقه_جاریه می‌باشد https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cbd84607cac لینک گروه 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤کربلایی سعیدسلطانی ♦السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)♦ 📌ناب ترین کانال نوحه ترکی زیر نظر گروه مجمع الذاکرین @turki_nohemajma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ ابرگروه مجمع الذاکرین اهل بیت (علیهم السلام) اولین وفعال ترین گروه درایتا با حضور اساتید و شاعران گرامی👌 🔹 برای محرم وصفر درخواست هر گونه مطالب مذهبی، اشعار، نوحه،حدیث، روضه...... داری روی لینک بزن وارد گروهمون بشو⬇️ https://eitaa.com/joinchat/272171029C6a1afef11d 📣📣📣📣📣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اول صبح به سمت حرمت رو کردم دست بر سینه سلامی به تو دادم ارباب سر صبحی شده و باز دلم دلتنگ است السلام ای سبب سینه تنگم ارباب... صبحتون حسینی ❤️❤️❤️
_امام_زمانم ❣ جای من در بین خوبان حریم قدس نیست❣ می روم یک گوشه بیرون با تو خلوت میکنم❣ یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم❣ لذتش را با تمام خلـق قسمت میکنم 💔 🌱‌⃟🌸๛ =====🍃🌺🍃=====
چشمهایت به همه گفت بیا الّا من باز شد حاجت یک عدّه روا الّا من مادرت داده براتِ همه را میدانم کرده در حقّ همه خلق دعا؛ الّا من باز هم برگ ‌براتم به کناری افتاد وعده گاه همه شد کرب و بلا الّا من دستِ من خالی و از پیش نگاهم رفتند از نجف تا به حرم، خیلِ گدا الّا من دردم این بود که زائر شوم و خیلی ها با دعای تو گرفتند شفا الّا من بارها گریه کنان از کرمت پرسیدم حرمت داشت برای همه جا... الّا من؟ من به جا ماندن از این قافله عادت دارم بطلب، عیب ندارد همه را... الّا من! : 💔 گاهی به دیده اشک غم و گاه اشک شوق این است حال ما، زِ فراق و وصال تو سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
📖 تقویم شیعه💥 ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۱۳ شهریور ۱۴۰۲ میلادی: Monday - 04 September 2023 قمری: الإثنين، 18 صفر 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا اربعین حسینی ▪️10 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️12 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️17 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ▪️20 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ✅ با ما همراه شوید...💥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند خط روضه 😭 مهمان باشید سادات حلال فرمایید ▪️😭▪️ هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت هم پیکر تو روی زمین پیرهن نداشت 😭 ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟😭 آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم😭 پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت گل های باغت از همه رنگی گرفته اند یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت مردی نبود اگر یل ام البنین که بود هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت😭 تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم😭 ای سایه بلند سرم ای برادرم آیینه ی ترک ترکِ در برابرم😭 بالم شکسته است و پرم پر نمی زند اما هنوز مثل همیشه کبوترم😭 من قول داده ام که بگیرم سر تو را از دست نیزه ها و برایت بیاورم😭 حالا سری برای تو آورده ام ولی خاکستری و خاکی و ای خاک بر سرم بگذار اول سخن و شکوه ام تو را ای ماه زینب از نگرانی درآورم😭 هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی راحت بخواب دست نخورده است معجرم😭 تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سرمزار خودم گریه می کنم 😭😭😭😭😭😭😭😭 الا لعنت الله علی القوم الظالمین
@roze_daftari فاتح کوفه و شام آمده در کربلا السلام ای شهدا زینبم ، نایبه الفاطمه ، ای خون خدا السلام ای شهدا مرقد تو کعبه ی شش گوش خواهر گشته است زینبت برگشته است در میان قبر عباس و حسین سرگشته است زینبت برگشته است کوفه رفتم شام رفتم باز برگشتم حسین ای فدای کربلات من چهل منزل به طفلانت سپر گشتم حسین ای فدای کربلات @roze_daftari خیز از جا یا حسین بهر تو مهمان آمده با اسیران آمده خواهر غم پرورت از شام ویران آمده با اسیران آمده زینب سوخته دل آمده از راه سفر خیز و حالم بنگر توشه ام گشته از این راه بلا خون جگر خیز و حالم بنگر کاروان سالار زینب خیز و زینب را ببین آمده در اربعین قد کمان و تازیانه خورده بشکسته جبین آمده در اربعین ای برادر خیز از راه اسارت آمدم من زیارت آمدم قد خمیده از چهل منزل جسارت آمدم من زیارت آمدم بازگشته خواهر تو از اسارت یا حسین یا حبیبی یا حسین اربعین شد کرده ام قصد زیارت یاحسین یا حبیبی یا حسین با دم وای حسینا به حرم آمده است لک لبیک حسین دسته ی زینب کبری به حرم آمده است لک لبیک حسین فاتح کوفه و شام آمده در کربلا السلام ای شهدا زینبم ، نایبة الفاطمه ، ای خون خدا السلام ای شهدا @roze_daftari
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ﷽   از هستی و دلبرش - دل دوره یه اربعین پاشو گلِ بی سرم - اوضاع منو ببین ۲ یه دنیا درد و غم / آوُرده خواهرت برات ببین خمیده قا/متم شبیه دخترات هنوز توو ذِهنمه / غصه ی آخرین نگات پاشو از جا و ببین غربتِ این پیرِزنو زخمایِ کاریِ روی بدنو مطمئنم که نمی شناسی منو حسین وای ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بعد از تو شده حسین - مُردن همه آرزوم وللهِ پایین نرفت - یک آبِ خوش از گلوم ۲ منی که یک نفس / از تو نمی شدم جدا حالا چهل روزه / ندارمت پیشم چرا چهل روزه فقط / مرگمو می خوام از خدا چل روزی میشه که با قاتل تو همسفرم رو نیزه بوده همیشه نظرم نامحرم ها رو دیدی دور و برم حسین وای ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ یادم نِمیره داداش - اشکای منو ندید یادم نِمیره چطور - اینجا سرتو بُرید ۲ خودم دیدم چطور / شد بدنِ تو زیر و رو با تیر و نیزه شد / پیکر پاکِت روبرو مقابلِ چشام / نیزه رو کرد توی گلو پیش چشمای ترم راه نفس رو به تو بست جون دادم وقتی که رو سینه نشست مثل تو حرمت من آخر شکست حسین وای ۳
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ﷽   بهاری دیده و رنگ خزانم رسیدم در برت آرام جانم پس از یک اربعین با نای خسته کنار تو زیارتنامه خوانم نظر کن ای جان زینب به چشم باران زینب شکسته دندان زینب به همراه پرستوها رسیدم من خداداند زهجرانت بریدم من وآی حسین امان از کوچه و بازار کوفه امان از لطمه و آزار کوفه خراشیده شده پا تاسرمن زِ هر پیچ و درودیوار کوفه ولی وای از شام ویران سرت را دیدم آویزان سرِ ناموست شد عریان حرامی ها طمع بر دخترت کردند در آن مجلس جسارت بر سرت کردند وآی حسین پس از تو شانه ام از غصه خم شد پس از تو مونسم همواره غم شد پس از تو خِرمن گیسوی زنها میان پنجه ها یکباره کم شد گلایه دارم از سقا بدون او گشتم تنها اسیر آن نامحرم ها دعاکن تا بمیرم در کنار تو برادرجان شدم شمع مزار تو .شهاب
اربعین آمد دلم را غم گرفت بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت سوز اهل آسمان آید به گوش ناله ی صاحب زمان آید به گوش جان اهل بیت عصمت بر لب است کاروان سالار آنها زینب است جمله مستان سوی ساقی آمدند مست مست از جام باقی آمدند سینه ها آماج رگبار بلا جای زخم ریسمان بر دست ها هوش از سر رفته و دل باخته جسم خود را بر زمین انداخته هر یکی در جستجوی تربتی بر لب هر یک کلامی، صحبتی قلبها پر شکوه از بیداد بود آشنای قبر ها سجاد(ع) بود رهبر زینب(س) امام راستین حجت حق بود زین العابدین(ع) با کلامش عمه را مغموم کرد تا که قبر یار را معلوم کرد آمده همراه دخت بوتراب بر سر آن قبر کلثوم و رباب زخم های این سفر سر باز کرد هر کسی درد دلی آغاز کرد زینب از م‍‍ژگان خود یاقوت ساخت داستان این سفر را باز گفت گفت ای سالار زینب السلام ماه شام تار زینب السلام بر تو پیغام سفر آورد ام از فتوحاتم خبر آورده ام کرد با من این مسیر عشق طی راس تو منزل به منزل روی نی معجرم نیلی شد و مویم سپید از غم دوری تو قدم خمید گر که دست رحمت و صبرت نبود زینبت در راه کوفه مرده بود ظلم دشمن تا که بی اندازه شد ماجراهای سقیفه تازه شد ریسمان بر گردن سجاد بود غربت بابا مرا در یاد بود دیدی از نی دست خواهر بسته بود؟ گوییا دستان حیدر بسته بود یاس ها را جوهر نیلی زدند کودکان را یک به یک سیلی زدند از شماتت کردن دشمن مپرس از سه ساله دخترت از من مپرس شد سرت یک نیمه شب مهمان او با وصالت بر لب آمد جان او مرد در ویرانه و من زنده ام بی رقیه(س) آمدم شرمنده ام بارها از دوریت جان باختم بین مقتل من تو را در یافتم گر تو ای لب تشنه برداری سرت حال نشناسی دگر این خواهرت. ؟
رسیدم از سفر ای همسفر کجا هستی به زیر سنگ لحد بین بوریا هستی اسیر رفتم از اینجا اسیر تر شده ام چه پیر رفتم و اکنون چه پیر تر شده ام تو را به نیزه، مرا با تو، از قفا بردن ولی به کعب نی و تازیانه ها بردن توان نمانده بگویم هر آنچه را دیدم بدون سایه ی عباس کوچه ها دیدم شکسته بال ترینم، کبود می آیم من از محله ی قوم یهود می آیم از آن دیار که من را به هم نشان دادن به دست های یتیمت دو تکه نان دادن از آن دیار که بوی طعام می پیچید از آن دیار که طفلت گرسنه می خوابید کسی که سنگ به اطفال بی پدر می زد به پیش چشم علمدار بیشتر می زد از آن دیار که چشمان خیره سر دارد به دختران اسیر آمده نظر دارد از آن سفر که اگر کودکی به جا می ماند تمام طول سفر زیر دست و پا می ماند به کودکی که یتیم است خنده سر دادند به او به جای عروسک سر پدر دادند به جای آن همه گل با گلاب آمده ام من از جسارت بزم شراب آمده ام از آن دیار که آتش به استخوان می زد به روی زخم لبان تو خیزران میزد ؟
اربعین آمد و چشم ها باز گریان می شود کربلا ماتم سرای اهل ایمان می شود غصه های آل طه در مسیر کوفه و شام یاد شام تارشان در کنج ویران می شود باز تازه غصه های کربلا در نزد زینب سید سجاد زین غم اشک ریزان می شود مجلس شام یزید و لعل لب های حسین زیر چوب خیزران باز خونریزان می شود گوشه ویرانه گویا غنچه ای روییده است آه و صد افسوس که آن هم برگ ریزان می شود باز گویا یک سری بی تن به نزددخترش یا که خورشیدی به نزد ماه میهمان می شود باز گویا دختری از شوق دیدار پدر گریه و زاری نموده تا که بی جان می شود باز گویا جابر آید با عطیه کربلا حال او زین ماتم عظمی پریشان می شود باز گویا زینب غم دیده از شام بلا می رسد بر کربلا و زار و نالان می شود کاروان آل یاسین مجلسی برپا نموده دشت خون با اشک زینب سیر باران می شود غم فزون گشته زحد غمخوار زینب رفته است تا ابد دنیای او همچون غمستان می شود ناله های زینب و خون دل سجاد دین تازه است هر روز تا مهدی نمایان می شود راجی اندر این عزا با شیعیان هم ناله است دارد امیدی که روز حشر شادان می شود راجی
خون جگر آورده ام بی تو دلم، بسمل بی‌بال بود داغ چهل روزه، چهل سال بود طایر جان، دور سرت می ‌پرید مرغ دلم، گوشه گودال بود سلسله، گردیده النگوی دست خار، به پای همه خلخال بود سینه ما، داغ روی داغ داشت خال لب ما، همه تبخال بود همره ما، تار و نی و چنگ بود دسته گل محفل ما، سنگ بود اگر چه، خون جگر آورده ام پرچم فتح و ظفر آورده ام ای به فدای تن پاکت، سرم بر تن پاک تو، سر آورده ام بر لب خشک تو ز شام بلا اشکْ فشان، چشم تر آورده ام گرچه تو خود از همه داری خبر من ز سه ساله، خبر آورده ام داغ بزرگی است غم کودکت فاطمه ی سه ساله ی کوچکت خیز، زجا، ای پسر مادرم من نه مگر این که تو را خواهرم معجر نو، بر سر خود کرده ام بس ‌که به سر، ریخته خاکسترم تو در مدینه، وسط آفتاب عبا کشیدی به روی پیکرم در پی این قصه، گمانم نبود از سر نی، سایه کنی بر سرم من نه فقط همسفرت گشته ام سوخته ‌ام و دور سرت گشته ام کرب و بلا، باغ گل ما کجاست؟ مصحف صد پاره ی زهرا کجاست؟ ای بدنت پاره تر از برگ یاس! باغ گل و لاله ی لیلا کجاست؟ رباب با شاخه ی گل آمده غنچه ی پرپر شده ی ما کجاست؟ رقیّه را، اگر نیاورده ام سکینه ات آمده، سقّا کجاست؟ آن ‌همه گل در چمنت کو حسین لاله ی باغ حسَنَت کو حسین شام و کف و خنده و دشنام بود عترت تو، در ملاء عام بود دسته گل سلسله دار همه سلسله و سنگ لب بام بود طفل تو، از بیم جنایت‌ گران اشک به رخ ریخت و آرام بود شب همه، با گریه ی ما صبح شد شام هم از غربت ما شام بود رأس تو تا، زینتِ دروازه شد داغ دل ما همگی تازه شد پیش بلا، سینه سپر گشته ام راهی طوفان خطر، گشته ام چهره برافروز، عزیز دلم من پی دیدار تو برگشته ام گرچه رسیدم ز سفر، سرفراز با غم تو، خمیده تر گشته ام از اینکه تو رفتی و من مانده ام خجل ز مادر و پدر گشته ام داغ تو زخم جگرم شد حسین قاتل تو هم‌ سفرم شد حسین کوه غمت به شانه آورده ام قامت خم نشانه آورده ام ناز مرا مکش که از بهر تو قصه ی نازْدانه آورده ام کبوتران بال و پرْبسته را باز به آشیانه آورده ام خیز و ببین شبیه زهرا شدم نشان تازیانه آورده ام همّت من، فاتح دینم شده مدال من، زخم جبینم شده ای به ابی انت و امّی فداک جانِ اخا! دست، برون کن ز خاک سر، که نداری، ز لبت بشنوم حرف بزن، از گلوی چاکْچاک وای اگر رود، ربابت ز دست آه اگر سکینه، گردد هلاک قلب رباب را بده تسلیت اشک سکینه را کن از چهره پاک نظر، به زین العابدینت، فکن زخم غل جامعه را بوسه زن قسم! به خون دل و زخم سرم قسم! به کام خشک و چشم ترم قسم! به جان خاتم الانبیا قسم! به جانِ پدر و مادرم قسم! به دست‌های عبّاس تو قسم! به آن دو کودک بی‌سرم هزار بار اگر، به شامم برند باز تو را، باز تو را، یاورم سایه ی من فرش بیابان توست لاله ی من، خار مغیلان توست میثم اگر در غم ما، سوخته از دل سوزان من آموخته ظرف گناهش، پر و دستش تهی از همه سو، چشم به ما دوخته هر نفسش شعله ای از آه ماست با نفس ما شرر افروخته ناله ی ما، گریه ی ما، سوز ماست هر چه که آورده و اندوخته اوست که یک عمر، ثناگوی ماست خاک قدم‌ های سگ کوی ماست حاج غلام رضا سازگار
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه اربعینه داداش بی توسفر کردم من روزامو سرکردم من چشامو ترکردم من یه اربعینه داداش ببین که خواهر اومد باحال مضطر اومد بی بال و بی پر اومد امان از دل زینب (س) چه خون شد دله زینب (س) یه اربعینه داداش سنگ رو سرم پاشیدن به اشک من خندیدن دورو برم رقصیدن یه اربعینه داداش همسفر من شمربود تو گذر من شمر بود دور و بر من شمر بود یه اربعینه داداش کابوس من گوداله قتگاه و جنجاله ربودن خلخاله امون از دل زینب س چه خون شد دله زینب (س) یه اربعینه داداش ردّ دقایق کردم بی صدا هق هق کردم هزاردفه دق کردم یه اربعینه داداش هزاردفه من مُردم تا اسم تو می بردم لگد باسیلی خوردم یه اربعینه داداش شام بلا رو دیدم تشت طلا رو دیدم رو نیزه ها رو دیدم امان از دل زینب (س) چه خون شد دله زینب (س) یه اربعینه داداش هرکسی که مارو دید به اشک ما می خندید جلوی ما می رقصید امان ازدل زینب (س) یادم نمیره داداش که دیدم از روی تل شد بدنه تو مُختل میون خاک مقتل یادم نمی ره داداش قیامتی بر پا شد تو قتگاه غوغا شد تنت به زیر پا شد یادم نمی ره داداش خنجر رو حنجر دیدم تن تو بی سر دیدم پاشیده پیکر دیدم امان از دل زینب س چه خون شد دله زینب (س) ____________ نفس حاج حسین احمدی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ هدیه به حضرت زینب صلوات شوریا زمینه چشمت روشن بردن منو بازار جلو چشِ انظار تومجلس اغیار دادن من و ازار نبودی داداش غصه عادت شد به اهل بیت تو فقط جسارت شد تو این مسیر خیلی رقیه اذیت شد نبودی داداش با قامت خم داداش رسیدم رسیدم رسیدم از این زمونه خیری ندیدم ندیدم ندیدم زخمیه زنجیرم از زندگی سیرم می بینی حسین نا خوشِ احوالم شکست پروبالم می بینی حسین بند دوم تو نپرس از رباب و گهواره نپرس ز گوشواره از گوشای پاره از چشمی که تاره دیگه بریدم تو نپرس از چادرای سوخته دست و پای سوخته نپرس برادر از معجرای سوخته دیگه بریدم رقیه میگفت عمه ببرم ببرم ببرم درد میکنه پهلو و کمرم کمرم کمرم تو این چهل روزه یه روز خوش حتی حسین ندیدم نبودی داداشم ندیدی که از شمر چیا شنیدم شعراز رضا نصابی و حسین عیدی به نفس کربلایی ایمان میرزایی
چل روز گذشت از پریشانی من ازهجرتو وبی سروسامانی من چل روزاسیردست دشمن بودم چل روز فراق وچشم گریانی من چل روز زداغها که دیدم بگذشت هر روز مثال روز پایانی من چل روز سرت ز روی نی می تابید چون ماه به شام تار وظلمانی من چل روز حرم بوده پناهش زینب نادیده کسی گریه پنهانی من چل روز گذشت کربلا آمده ام برخیز حسین، بین تو حیرانی من مو گشته سفید وقامتم خم شده است سوغات بود زشام،ویرانی من لرزان شده پایه های تخت اموی ازخطبه ی حیدری وطوفانی من جان داده رقیه ات به ویرانه ی شام خجلت زده ام ببین پشیمانی من من در پی جبران خطایم هستم مردن شده تنها ره جبرانی من شاعر : اسماعیل تقوایی
از آن روزی که جسمت را به خاک وخون رها کردم طلب مرگ خودم را روز وشبها از خدا کردم شنیدم بی کفن جسمت سه روز اندر بیابان بود زدم بر صورت وزین غم برایت گریه ها کردم وداع آخرینت یادم آید آن سفارشها به پیمانی که بستم با تو ای جانا وفا کردم چهل روزی گذشته از وداع جانگداز من دهم شرح فراغم را که دانی من چها کردم غروب روز عاشورا خیامت غرق آتش شد دویدم در بیابان ،جمع،آل مصطفی کردم غم هجران تو یکسو اسیری بود بس دشوار به راه حق حسینم،بر قضا خود را رضا کردم چو دیدم راس خونینت به نی،قاری قرآنم سرم را در غمت با چوب محمل آشنا کردم امان از شام ،بس جور وجفا بر ما زشامی شد به لب امن یجیب وبارها جدم صدا کردنم دمی که خیزران می خورد بر لبها ودندانت فضای بزمشان را بهر تو غرق  عزا کردم امانتدار خوبی من نبودم از برای تو سه ساله دخترت در گوشه ویرانه جا کردم کنون باز آمدم خاک مزارت بر سرم ریزم برای دیدن قبر تو جانا بس دعا کردم اگر نشناسیم ای خفته در این خاک حق داری به هجران تو خود بر درد پیری مبتلا کردم شاعر : اسماعیل تقوایی
نوحه اربعین حسینی دلبر من، ای برادر آمده پیش توخواهر بعد تو من چشیده ام طعم اسارت آمده ام بعد چهل روز کنارت وای حسین وای حسین وای حسینم ______________________ زینب تو، خسته جان است موسپیدوقدکمان است داغ فراق تو زده شرر به جانم دعا کنم که بیش ازاین زنده نمانم وای حسین... ______________________ کاروانی غصه وغم کربلا شد، خاک ماتم بروی قبر شهدا شور به پاشد غرق عزا دوباره درگاه خداشد وای حسین... ________________________ زینب واست وشرمساری شد خرابه لاله کاری با تبر ستم شده قطع نهالی جای رقیه بین طفلان شده خالی وای حسین... شعر:اسماعیل تقوایی