لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
...🎙
🔊_•°| حجت الاسلام میرزامحمدی
یا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ
▪️ #روضه سنگین #گودال_قتلگاه
#عاشورا
@majmaozakerine
#روضه علی اکبر سلام الله علیه
زبانحال امام
@majmaozakerine
▪️اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ ...
* یعنی ما یه بار دیگه حرمتو می بینیم آقا؟!! یا دیدار ما به قیامت؟!!یعنی یه شب جمعه ی دیگه میام حرمت یا نه؟!!* اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ...
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ...
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ...
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ ...▪️
*اومد بالاسر علی اکبرش ، همه دارن نگاه می کنن ، ببینن ابی عبدالله چه جوری میاد ؛ ای جوونها تا حالا دیدی کسی اینجوری بیاد بالاسر جوونش؟!! مرحوم شیخ حرعاملی مینویسد ، هنوز از رو مرکب پیاده نشده بود ، اول خودشو رو زمین انداخت ... نتونست رو پاهاش راه بیاد ... همه دیدن رو زانوهاش داره راه میره ... یاالله ... دو دستش رو گذاشت بر طرفین بین علی اکبر ... آخ صورت به صورت علی گذاشت ... دلش آرام نشد ، نوشتن یه نگاه کرد دید لخته های خون همه ی دهان علی رو پر کرده ... هر چی گفت ولدی علی ... جوابی نیومد ... با انگشت مبارک این لخته های خونو بیرون آورد ، به این خیال که بلکه لخته های خون جلو تکلم علی رو گرفته ... این لخته ها رو بیرون آورد ، بازم گفت ولدی علی ، بازم دید جواب نمیاد ... گفت بزار دهان به دهان بزارم به قول ما نفس بدم بلکه این دم و بازدم باعث بشه رمقی به بدن بیاد ... همین که لب ها رو آورد نفس بده خودش از نفس افتاد ..." دیگه نتونست بلند شه ... همه گفتن حسین جان داده ،کی به ابی عبدالله جون دوباره داد؟!! راوی میگه دیدم یه زنی از خیمه ها داره میاد هی زمین میخوره ، هی بلند میشه ... هی میگه : "يا اُخَيَّةُ وابن اُخَيَّةُ" اول نگران جان حسینه ، پرسیدن این خانم کیه؟ گفتن : "هذه زینب" فقط زینب میدونه شدت علاقه ی ابی عبدالله به علی اکبرو ، تا نفس زینب به مشام حسین رسید ، بلافاصله از بدن جوانش جدا شد زیر بغل خواهر و گرفت ، خودش با احترام ناموسش رو به خیمه برگرداند ... یعنی من نمی تونم ببینم ناموسم بین نامحرمه ... آخ بمیرم چیزی نگذشت ، عصر روز یازدهم شد ... همین زینب آمد کنار گودال ... همه نامحرما دورش حلقه زدن ... "یا صاحب الزمان" یه نگا کرد دید دیگه محرمی باقی نمانده " صدا زد داداش :*
نیست عباس و علی اکبرت
مانده تنها بین دشمن خواهرت
لطف خود را باز یارم کن حسین
خیز از جا و سوارم کن حسین ...
*چه جوری زینب و بردن از گودال ؟!! فقط همین قدر بگم ، دیدن سکینه داره میگه بابا ... بابا ... بابا ... «انظر الي عمتی المضروبه» بابا ببین عمه مو دارن میزنن ...*
نزنیدم که در این دشت مرا کاری هست
گل اگر نیست،ولی صفحه ی گلزاری هست
*همه شهدا رو مهمان کن ، امام راحل فیض ببره شهدای پانزده خرداد فیض ببرن همه پیر غلاما، روضه خوانها ، گریه کن ها که زیر خاک خوابیدن ، همشون رو به این نغمه ی نورانی مهمان کن ...*
حسین جان ...
#روضه
#شب_هشتم
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوحه سه ضرب ورود کاروان سیدالشهدا علیه السلام به کربلا
🌎 مهدیه صاحب الزمان عج امیرآباد میبد
کرب بلایی شد این کاروان مادر...
شب دوم محرم 1401
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان کرامت حضرت #ابوالفضل عباس علمدار کربلا
فوق العاده زیبا سوزناک
التماس دعای فرج
سیدحسین_مومنی
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زمینه
📝 مشکت صد پاره شده...
🎤 حاجمحمود کریمی
◼️ ویژهٔ #تاسوعا
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
مشک را که نه
امیدش را نشانه رفتند
#فنعم_الاخ_المواسي_عباس🖤
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#قصیده
#شب_دوم
#آبزنیدراهراهینکهنگارمیرسد
#رضا_جوانبخت
#حلقه_ادبی_ریان
"آب زنید راه را هین که نگار میرسد"
دختر مرتضی علی(ع)، فاطمه(س) وار می رسد
زانوي شاهزاده ها هست ركاب محملش
با چه شكوه و شوکتی کوه وقار می رسد
هاشمیان به گرد او، فاطمیات پشت سر
قامت عصمتش در این حصن و حصار می رسد
دار و ندار فاطمه (س)، گوهر ناب مصطفي (ص)
به كربلا حسين (ع) با دار و ندار می رسد
خامس آل پنج تن(ع)همره طفل شیرخوار
زودتر از روز دهم سر قرار می رسد
شانهی آسمانیان، محمل دختران شده
چه نازدانه دختری به این دیار می رسد
گرد و غبار این زمین تا نرسد به معجری
بال فرشته از یمین یا که یسار می رسد
رونق کار ماذنه، رکن شباب هاشمی
وارث هیبت نبی، یکّهسوار می رسد
"رونق باغ مي رسد چشم و چراغ می رسد"
"عنبر و مشک می دمد" دولت يار می رسد
وزير اعظم حسين (ع) آيه ي محكم حسين (ع)
صاحب پرچم حسین (ع) آن جلودار می رسد
آن سوی دیگر از زمین، نیزه و تیغ آبدار
ارتش زمهریرها چند هزار می رسد
رفت قرار ناگهان از دل خواهر حسین ع
در نظرش همه جهان تیره و تار می رسد
پرده کنار می رود، واقعهی روز دهم
صحنه به صحنه از دل گرد و غبار می رسد
"چاک شده است آسمان غلغله ای ست در جهان"
ديد ز هر طرف غمی همچو شرار مي رسد
ديد كه از جور فرس، چه استخوان ها كه شكست
ناله و بانگ قاسمِ لاله عذار می رسد
حلقه زدند کوفیان دور حسین و اکبرش
صداي طبل شادی و داد و هوار می رسد
طفل به دست آسمان، بود و صدای خنده از
لشكر شاميان بر اين طرز شكار مي رسد
لحظه ي تلخ حادثه چکمهی نونوار شمر
همره کهنه خنجری سرکش و هار می رسد
گوشه به گوشه آسمان سرخ تر از خون گلو
پنجهی شمر و زلف او! آخرکار می رسد
وقت نفس نفس زدن زمان دست و پا زدن
ناله ی “یا بُنَیَّ” از گوشه کنار می رسد
"آب زنيد راه را"، مادر او به قتلگاه
با پر و بال زخمی و حالت زار می رسد
گوش زمین و آسمان می شنود در آن زمان
آه صدای پای آن چند سوار می رسد
چشم حسین بسته شد، قوم هراس شد جسور
موقع غارت از حرم، وقت فرار می رسد
مرد سوارهی عرب، گر نرسد به دخترك
به يارب اش ز پيشِ رو بوتهی خار می رسد
#حلقه_ادبی_ریان
#زمینه
#شب_چهارم
#طفلان_حضرت_زینب.س
#پرچمدارنهضتکرببلاتم
شعر و آهنگ: #محمدجعفر_درخشان
اجرا: #مصطفی_صالحنیا
#حلقه_ادبی_ریان
#بند_اول
پرچم دار نهضت کرببلاتم /علمدار لشکر تو خیمه هاتم
نبینم که صورتت رو غم گرفته/خودم فداتم
تو غریبی حیدرتم
واسه مرهم مادرتم
اگه هیچکس پیش تونیست
یه تنه یک لشکرتم
تموم زندگیم فدائیه سرت ای جانا
علی اکبرام فدای اصغرت ای جانا
#بند_دوم
می مونم پای غمت تابه قیامت/ تموم هستیم فدا راه امامت
به فکر پیشینیو محمل نباشی /سرت سلامت
سِپرت تو کرببلام
به فدای تو پسرام
تویِ این چند ساله فقط
واسه یک بار از تو میخوام
بذار منم بشم یه مادر شهید ای جانا
پیش تو هیچکسی نمیشه نا امید اب جانا
#بند_سوم
شبیه حیدر گُلام مرد نبردن/از داغ تو کوچه ها لبریز دردن
باذکر یا فاطمه میرن تومیدون/که برنگردن
یه تنه یک لشکریَن
پَهلونِ خیبریَن
دوتایشون مثل خودت
آره خیلی مادریَن
رفته به آسمون نوای فاطمه ای جانا
میون خیمه ها پیچیده زمزمه ای ج
#حلقه_ادبی_ریان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#غزل
#شب_پنجم محرم
#افتادیوتاخوردبهگوداللبت
#مرضیه_عاطفی
#حلقه_ادبی_ریان
افتادی و تا خورد به گودال، لبت
با گریه دوید؛ سوخت از تاب و تبت
تا پیکر خود را سپرِ جان تو کرد
گفتی که عمو شود فدای ادبت
اینکه نکند خار به دستش برود
هر ثانیه بود؛ فکرِ هر روز و شبت
بی دستش کردند و به پا شد کینه
هم از جمل و هم حسن(ع) و هم نسَبت
با خاک درآمیخته، یکسان شده بود
در زیر قدم هایِ پیاپی رطبت
زد حرمله(لع) تیر بر تنِ عبدالله(ع)
پرپر زد و سخت شعله ور شد غضبت
می سوختی از غم و: «خدایا أَمْسِکْ-
-عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماء»* شد ذکر لبت!
*...در این هنگام حرمله(لع) تیری به طرف عبد الله(ع) انداخت که گوش تا گوش عبد الله(ع) بریده شد و در آغوش عموی بزرگوارش جان داد. آنگاه حضرت این مردم را نفرین کرد و به خداوند عرضه داشت:«أَللّهُمَّ أَمْسِكْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ وَامْنَعْهُمْ بَرَكاتِ الاَْرْضِ...»
«خدایا باران را از آنها قطع کن و برکات زمین را از آنها منع کن...»
بحار الانوار/علامه مجلسی،جلد۴۵
مقتل اللهوف/سید بن طاووس،صفحه٧٢
مقتل مقرّم/صفحه٢۴۶
ارشاد مفید/صفحه٢۴١
#حلقه_ادبی_ریان
#زمینه
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_بن_حسن.ع
#هاتفنیکپور
#منصورهمحمدیمزینان
#عمومتوقتلگاهه
#حلقه_ادبی_ریان
#بند_اول
عموم تو قتلگاهه و دل تو دلم نیست عمه
بزار برم
ببین که بی پناهه و گرگم که کم نیست عمه
بزار برم
ببین چه گرد و خاکی
به پا شده تو گودال
سوز صداش میگه که
مونده غریب و بد حال
قلبم شده اسیر اشک و آه
آقام غریب مونده تو قتلگاه
عمو/ زنده بمون
عمو/ دارم میام
عمو/ نفس بکش/ تا من بیام
#بند_دوم
من پسر کریمم و زشته نبخشم جونم
ماه دلم
عالم و آدم میدونن من به عموم مدیونم
ماه دلم
مگه که مرده باشیم
بی هم نفس بمونی
تو واسه قاسم و من
مثل بابام میمونی
ای وای نخواه بازم یتیم باشم
پر میزنم که یا کریم باشم
عمو/ زنده بمون
عمو/ دارم میام
عمو/ نفس بکش/ تا من بیام
#بند_سوم
بذار برم تو قتلگاه ، راه و نکن سد عمه
فدات بشم
پیشِ روی بابام نخواه بشه واسم بد عمه
فدات بشم
تیر بارونه تنش وای
مثل بابام تو تابوت
گل بوسه کاشته خنجر
رو تنش عین یاقوت
فک کن منم شبیه بچه هات
عمه بشم یه افتخار برات
عمو/ زنده بمون
عمو/ دارم میام
عمو/ نفس بکش/ تا من بیام
#حلقه_ادبی_ریان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زمینه
#شب_پنجم محرم
اجرا: #محسن_بیننده
آهنگ: #وحید_خیری
شعرا: #مهدی_قربانی، #وحید_خیری، #محمدرضا_افشان
#ازتوگودالصدامیاد
#حلقه_ادبی_ریان
#بندادل
از توو گودال صدا میاد، عمه بزا برم تو رو خدا
افتاده زیرِ دست و پا، عموم غریب و بی کس و تنها
بزا برم عمه، دارم می میرم
جلو یه تیر و که، دیگه می گیرم
عمو دارم میام، دَووم بیار
یه کم دیگه بمون و کم نیار
ببار ای آسمون بارون ببار
#بند۲:
اومدم از توو خیمه ها، عمو بذا کنارت بشینم
آخه چه جوری میتونم ، تنِ تو رو، رو خاکا ببینم
یتیمی کنارِ، پدر رسیده
بالایِ سرِ تو، سپر رسیده
دارن میان عمو، چند تا سوار
نشسته رو لبات، گرد و غبار
ببار ای آسمون، بارون ببار
#بند۳:
تنها نموندی من هستم، ببین چقد شدم پریشونت
حالا جدا شده دستم، عمو جلو چشایِ پُر خونت
رویِ صورتِ تو، خونم چکیده
بالایِ سرِ من، بابام رسیده
بابام رسیده اما بی قرار
منو به دستِ بابا بِسِپار
ببار ای آسمون بارون ببار
#حلقه_ادبی_ریان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زمینه
#شب_پنجم محرم
#عالیه_رجبی
#توگوشعبدالله
#حلقه_ادبی_ریان
#بنداول
تو گوش عبدالله
میاد صدای مجتبی
میگه نذار تنها
عموتو بین دشمنا
بیا پسرم
بیا نشونشون بده یل حسنی
بیا پسرم
بیا نشون بده چقد شبیه منی
بیا پسرم
پسرم خیلی مردی
حرفمو رد نکردی
قول بده بی عمو حسینت
به حرم برنگردی
#بنددوم
یکی تو این گودال
جلوی چشم مادرم
نشسته با خنجر
رو سینه ی برادرم
بدو پسرم
بخاطر بابا خودت رو زود برسون
بدو پسرم
بدو دارن عموتو میکشن جلومون
بدو پسرم
اگه تنها بمونه
بین گرگا بمونه
نگرونم تن داداشم
زیر پاها بمونه
#بندسوم
یادت باشه باید
بمونی و خطر کنی
برا عموجونت
وجود تو سپر کنی
عزیز دلم
جلو چشای من چیا میاد به سرت
عزیز دلم
فدای زخمای تنت بشه پدرت
عزیز دلم
عمو غم تو گلوشه
یه لشکر روبروشه
باش تا مثل تن حسینم
بدنت زیر رو شه
#حلقه_ادبی_ریان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شور
#شب_پنجم محرم
اجرا: #محسن_بیننده
آهنگ: #وحید_خیری
شعرا: #مهدی_قربانی، #وحید_خیری، #محمدرضا_افشان
#غرقخونگودال
#حلقه_ادبی_ریان
#بند1:
غرقِ خونِ گودال، می زنه پَر و بال
پادشاهِ عالم
رویِ خاکِ صحرا، زیرِ دست و پاها
تکیه گاهِ عالم
ای جانم فدات، قربونِ چشات
قربونِ تَرَکهای رو لبات
می میرم برات، واسه روضه هات
کاش منم کربلا بودم باهات
آقا جانم حسین
#بند۲:
ای عزیزِ خدا، کشتهء سر جدا
بی قراره زینب
تشنهءِ بی کفن، شاه عریان بدن
غصه داره زینب
ای آب حیات، کشتیِ نجات
ای محرومِ مِنَ الماءِ الفرات
ای صوم و صلات، راه توِ صراط
اربعین بزا بیام کربلات
آقا جانم حسین
#بند۳:
ای ذبیح از قفا. کشتهء اشقیا
پیشِ چشمِ خواهر
یا امامَ الغریب، شاهِ شَیب الخضیب
ای عزیزِ مادر
یابن المحکمات، یابن الذاریات
عالم و آدم هستن گدات
دنیا خاکِ پات، محتاجِ دُعات
بچه هام فدایِ بچه هات
آقا جانم حسین
#حلقه_ادبی_ریان