سلام به کانال مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم در ایتا خوش آمدید.
با سلام و عرض تبریک حلول ماه مبارک رمضان. به امید خدا با مطالب اخلاقی از دعای ابو حمزه و نهج البلاغه در طول ماه رمضان در خدمت شما عزیزان هستیم.
✅توشهگیری از دعای شریف ابوحمزه ثمالی
🔹محمود صلواتی
🔻پیشگفتار
بیتردید دعا بیان درخواستهای درونی انسان و جلوة آرزوها و ایده آل هایی است که انسان به دنبال آن است. درخواست چیزهایی که میخواهد و الگوهایی که میپسندد. دعا آغاز حرکت است از آنچه هست، به آنچه باید باشد. دعا یک توع هدفگذاری، نقطهزنی و جهتگیری است، که انسان را وا میدارد بداند در زندگی چه بخواهد، به دنبال چه چیز باشد و به کدام سو حرکت کند. دعا درخت تناوری است که در ابعاد مختلف زندگی و در ساختار وجودی هر انسان ریشه دوانیده اما شاخههای بلند آن بر بال تخیل نشسته و تا دوردستها گسترده است؛ در چارچوب «دعا» و به تعبیر فارسی آن «درخواست» هم جهانبینی مطرح است و هم جهانشناسی، هم اعتقادات است و هم اخلاق، هم نیازهای فردی است و هم اجتماعی، هم دنیایی است و هم آخرتی و از اینرو درخواست کننده باید به درخواستهای خود توجه داشته باشد، و بداند چه میخواهد و چه میخواند و چگونه باید برنامهریزی کند تا به درخواستهای خود برسد.
در دعاهای ائمه معصومین و پیشوایان دین علیمالسلام به ویژه امام سجاد (ع) به همه این نکات پرداخته شده و نیازهای مختلف انسان بازگفته شده است، که باید نه تنها آنها را خواند بلکه باید درآن اندیشید و به توشهگیری آن پرداخت. دعای ابوحمزه ثمالی یکی از آن دعاهای شریف است که از جامعیت ویژهای برخوردار است و در شبهای ماه مبارک رمضان خوانده میشود .
🔻ابو حمزه ثمالی کیست؟
ثابتبندینار، که کنیه اش ابوحمزه است، از بزرگان کوفه و از زاهدان و محدثان و فقیهان زمان خود بود که زمان چهار امام (امام سجاد، امام باقر، امام صادق و مدتی از زندگی امام کاظم علیهمالسلام) را درک کرده است.از فضلابن شاذان روایت است که میگفت: ابوحمزه در زمان خود همانند سلمان فارسی در زمانش بود. در رجال کشی نیز آمده است که: ابوحمزه در زمان خود همانند لقمان در زمانش بود. شیخ طوسی در الفهرست خود مینویسد:ثابتبن دینار مکّنی به ابو حمزه فردی است ثقه و کتاب النوادر و کتاب الزهد از اوست
نجاشی درباره وی مینویسد:ابوحمزه، کوفی و ثقه است که سه فرزندش نوح، منصور و حمزه به همراه زیدبن علی به شهادت رسیدند و چهار امام را درک کرده و از آنها حدیث روایت کرده است، وی از ثقات و معتمدین روات شیعه است که در سال 150 هجری قمری از دار دنیا رفت. دارای تفسیر قرآن و کتاب النوادر است. رسالةالحقوق امام سجاد نیز از طریق ایشان روایت شده است. مرحوم صدوق در منلایحضرهالفقیه مینویسد:ابوحمزه از طایفة طیّ و از بنی ثقل است که به ثُماله نسبت داده شده چون خانهاش در آنجا بود و مورد وثوق است. سید محسن امین در اعیانالشیعه میگوید:ابوحمزه ثُمالی، ثابتبنابی صفیّه بن دینارِ کوفی، از اصحاب علیبنحسین و امام باقر و صادق و کاظم علیمالسلام است که دعای بزرگ سحرهای ماه مبارک رمضان – که به دعای ابوحمزه شناخته شده و بلاغت و مضامین آن به درستی آن گواهی میدهد- را ازامام سجاد (ع) روایت کرده است.
🔻اهمیت دعای ابوحمزه
از جمله روایات منقول از امام علیبن حسین (ع) دعای مشهور و معروف آن حضرت در سحرهای ماه مبارک رمضان است که به نام راوی آن یعنی ابوحمزه ثمالی شهرت یافته است. این دعا را شیخ ابومحمد هارونبنموسی تَلّّعکبری به سند خود از حسنبنمحبوب زرّاد و او از ابوحمزه روایت کرده است.
مرحوم حاجشیخعباس قمی در کتابت مفاتیحالجنان در اعمال سحرهای ماه مبارک رمضان به درج این دعا پرداخته و در مقدمه آن مینویسد حضرت امام زینالعابدین (ع) ر ماه مبارک رمضان بیشتر شب را نماز میخواند و چون سحر میشد این دعا را میخواند.
بیتردید شیوایی واژگان – نظم آهنگ فرازها، استواری مفاهیم و ژرفایی مضامین این دعای شریف بر صحت و درستی آن گواه است. این دعای شریف در این ماه ضیافت الهی خوانندگان نیایشگر را بر سفره احسان خداوندی فرا میخواند و تشنگان رحمتش را از دریای محبتش سیراب میسازد، که در اینجا ما به توشهگیری از این سفره گسترده میپردازیم. ادامه دارد...
✅درسهای اخلاقی از نامه 69 نهج البلاغه
🔹محمدجعفر سعیدیان فر
🔻طرح موضوع :
امام علی(ع) یکی از اهداف بنیادی دین را رویکرد اخلاقی و فضیلت محور در تدبیر امور و اداره ارکان مختلف زندگی می داند. از این رو در خط مشی زیستی و عملی امام علی(ع) پای بندی به ارزشهای اخلاقی و دینی در تحقق حاکمیت دینی، به مفهوم حقیقی آن، جلوه ای برجسته دارد. نهج البلاغه محصول چالش های فکری- عملی دوران کوتاه حکومت امام (ع) بوده و سیمای اخلاق راستین دینی و ارزشهای معنوی و انسانی در آن، به طور دقیق انعکاس یافته، و درجای جای صفحات زرین آن موضوعات اخلاقی فردی واجتماعی مطرح گردیده است. درنامه 69 نهج البلاغه امام علی (ع)خطاب به حارث همدانی که از اصحاب آگاه و دانشمند ایشان بوده منشوری اخلاقی را مطرح می کنند برای عموم مسلمانان که تا امروز و فردای تاریخ می تواند راهنمای زندگی انسانها باشد
🔻حارث همدانی کیست؟
حارث همدانی از یاران خاص امام علی(ع)، از قاریان مشهور صدر اسلام و از علما و تابعین بزرگ در شهر کوفه بود. وی از قبیله همدان ـ قبیله بزرگی در یمن- از شیعیان و دوستداران علی بن ابیطالب(ع) بودند که بعد از تاسیس شهر کوفه در سال 17 هـ.ق، به کوفه کوچ کردند. او در دوران خلافت عثمان بن عفان در مبارزات سیاسی وسیعی شرکت داشت و از اعضاء گروه –قراء- به ریاست مالک اشتر در کوفه، با سعید بن عاص، والی کوفه از طرف عثمان، مخالفت کرده و همراه مالک اشتر و گروه، بر او شوریدند و به مدینه رفته و از عثمان خواستار بر کناری سعید شدند، اما عثمان توجهی نکرد و آنها را به شام تبعید نمود. حارث فقه و علوم دینی را از مولای خود یاد گرفت و در علم ریاضی - چگونگی محاسبه در تقسیم ارث- سرآمد مردم زمان خود بود. ذهبی از حارث با عناوینی چون علامه، فقیه، امام و کثیرالعلم یاد کرده است(ذهبی، سیر اعلام النبلاء ج ۴، ص ۱۵۲ میزانالاعتدال فی نقدالرجال ج ۱، ص ۴۳۷)
امام علی (ع) او را در زمره 10 یار معتمد خود قلمداد کرد. وی همتی والا در گردآوری خطبه ها و احادیث آن حضرت داشت و اولین گردآورنده خطبه های علی(ع) است. در زمانی که سیاست خلفای دوم و سوم عدم کتابت حدیث بود، امام(ع) بر فراز منبر فرمود: افرادی که مایل هستند تا علم را بنویسند کاغذ و قلمی آماده کنند. حارث اوراقی خرید و در آن علوم و احادیث زیادی از آن حضرت نوشت. از این رو در بعضی منابع تاریخ، از او عنوان - صاحب کتاب- ذکر شده است.
امام علی (ع) در نامه69 نهج البلاغه خطاب به حارث 13محور اخلاقی مطرح نموده است که در ادامه به بررسی آن می پردازیم:
✅ 1. قرآن محوری
امام(ع) درآغاز نامه خطاب به حارث می نویسند: به ریسمان قرآن چنگ بزن و از آن اندرز بخواه: وَ تَمَسَّكْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَ اسْتَنْصِحْهُ: حلالش را حلال بشمر، و حرامش را حرام : وَ أَحِلَّ حَلَالَهُ وَ حَرِّمْ حَرَامَهُ :آنچه از حقایق زندگی پیشینیان در قرآن آمده است تصدیق کن :وَ صَدِّقْ بِمَا سَلَفَ مِنَ الْحَقِّ: گزارش ها، قصه ها و سرگذشت پیشینیان در این کتاب اطمینان آور، شفاف و درس آموز است، باور کردن این سرگذشت ها پشتوانه ای استوار برای حرکت به سوی کمال انسان است زیرا همواره گذشته چراغ راه آینده است و از گذشته باید پلی برای آینده ساخت این کتاب انسان را به بهترین راه هدایت می کند و خالص ترین نصیحت ها و خیرخواهی ها را پیش روی آدمی می گذارد. جامعه ای که بر اساس قانون در رهنمودهای قرآنی شکل بگیرد، در روابط داخلی و خارجی اش عزیز و مقتدر و مستقل، خودباور و خداباور و خویشتن بان و خوشبین به آینده خواهد بود از این رو علی (ع) در این نامه و دستورالعمل به حارث همدانی نخستین توصیه و دستور را تمسک به ارزشهای قرآنی و پرهیز از نواهی آن می داند. اگر این کتاب انسان ساز و جامعه پرداز به متن زندگی مسلمان ها راه می یافت وراهنمای عمل آنها می شد امروز وضعیت مسلمانان این چنین که هست نبود... ادامه دارد
توشه گیری از دعای ابوحمزه ثمالی (قسمت دوم)
محمود صلواتی
توشه نخست: گوناگونی تربیت خداوندی
«الهی لا تؤدبنی بعقوبتک؛ بار خدایا، با کیفرت ادبم مکن!»
ادب چیست؟
ادب زیرمجموعه تربیت است و خداوند متعال «ربالعالمین» پروردگار جهانیان همه موجودات را به گونهای در زیر چتر پرورش خود دارد و در این میان انسان بخاطر اختیاری که خداوند متعال به او عطا فرموده به صورت ویژه نیازمند پرورش و عنایت خداوندی است. تربیتخواهی و ادبجویی از خدا بدین معنی است که خداوند دست آدمی را بگیرد و او را به راهی که در جهت رشد و فلاح و رستگاری اوست راهنمایی کند.
ادب انداره نگهداشتن و رعایت حالت اعتدال است، ادب در گفتار، ادب در رفتار، ادب در زندگی فردی و روابط اجتماعی همه از مصادیق ادب است. انسان مؤدب کسی است که در هرکار اندازه نگه میدارد، به حریم دیگران احترام میگذارد و کردار نیک به صورت ملکات نفسانی او درآمده است. امیرمومنان(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: الاداب حُلل مجدده؛ روشهای پسندیده زیورهایی است که انسان را همواره تازه و به روز نگه می دارد.
مولانا در مثنوی گوید:
از خدا جوییم توفیق ادب بیادب تنها نه خود را داشت بد
مائده از آسمان در میرسید درمیان قوم موسی چندکس
منقطع شد خوان و نان از آسمان بیادب محروم ماند از فیض رب
بلکه آتش بر همه آفاق زدبیشراب و بیع و بیگفت و شنید
بی ادب، گفتند کو سیر و عدس ماند رنج زرع و بیل و داسمان.
دانشمندان در تعریف ادب گویند:«الادب اجتماع خصال الخیر؛ متخلق شدن به هدفهای پسندیده و خصلتهای نیک ادب است.»
خواجه عبدالله انصاری در کتاب صد میدان گوید:میدان پنجاه و پنجم ادب است از میدان احسان میدان ادب زاید قوله تعالی: الحافضون لحدودالله. ادب: به حد زیستن است و قدم به اندازه نهادن، و آن در سه چیز است: در خدمت، در معرفت و در معاملت. ادب در خدمت: اجتهاد و تکلف نه، احتیاط و وسواس نه، و سماحت و تهاون نه. ادب در معرفت در سه چیز است: بیم و نومیدی نه. امید و ایمنی نه. و گستاخی و شوخی نه. ادب در معاملت سه چیز است: رفق و مداهنت نه، صلابت و منافشت نه، یاد نعمت و لاف نه.
ادب خداوند متعال نسبت به بندگان بر دو گونه است. گاه بر پایه مهر و محبت و لطف و احسانی است که نسبت به بندگان فرمانبردار خود دارد و گاه به وسیله عقوبت و عذاب است نسبت به کسانی که به نافرمانی و معصیت و گناه روی میآورند.
تأدیب و تربیت از نوع نخست، فرمان و هشدارهایی است که در کلام خویش بدانان میدهد، مانند این آیه شریفه که به پیامبرش فرمود: خذالعفو و امر بالعُرف و اعرض عنالجاهلین؛ راه گذشت در پیش گیر به نیکی فرمان ده و از نادانان روی گردان در کلامی از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود:خداوند متعال پیامبرش را به نیکی ادب کرد، و چون ادبش به کمال رسید فرمود: «تو دارای اخلاق آراستهای هستی» آنگاه امر تربیت و تأدیب مردم را بدو سپرد.
امیرالمؤمنین(ع)در خطبه قاصعه به گونهای دیگر از تربیت پیامبر توسط خداوند اشاره میکند و میفرماید: چون پیامبر خدا(ص) از شیر گرفته شد خداوند یکی از بزرگوارترین فرشتگانش را بر تربیت وی گماشت تا وی را در شب و روز به راه بزرگواری و اخلاق نیکو به پیش برد.
این نوع تربیت ویژه، برای دیگر پیامبران و پیشوایان نیز روایت شده است اما آنچه در تأدیب و تربیت قابل توجه است تأدیب و تربیت عام و گسترده خداوندی است که در بسماللهالرحمن الرحیم، خدای مهرگسترِ مهربان متجلی است و این مهرگستری خداوند بر خشم و عقوبت او پیشی گرفته است و این به عنوان یک قانون عام همه بندگانش را فرا گرفته و رحمت گسترده او بر همه بندگانش روان و گسترده است. از سوی دیگر گاه خداوند متعال به خاطر گناه و نافرمانی و اجحاف و تجاوز به حقوق مردم و بیتوجهی به زیردستان و بینوایان، انسان را با مجازات و عقوبت ادب میکند. و این درحقیقت بازتابی از کردار نا شایست خود آنان است تا بلکه بدین وسیله متنبّه شده و به مسیر درست برگردند.
امیرمؤمنان(ع) در خطبهای که برای طلب باران (استسقاء) ایراد میکند میفرماید:خداوند بندگانش را که مرتکب کارهای ناپسند میگردند، به کاهش میوهها، باز داشتن برکتها و بسته شدن گنجینه خوبیها میآزماید، تا توبهکنندگان توبه کنند، گنهکاران دل از گناه برکنند و پندگیرندگان به خود آیند و پلیدیگریزان از پلیدی بپرهیزند.
درحقیقت در این دعا امام سجاد(ع) میخواهد بفرماید بار خدایا بمن توفیق ده که پیرو دستوراتت باشم و خیرهسری نکنم تا شرایطی پیش آید که لازم باشد با عقوبتت مجازاتم کنی. خشم خداوند بر بنده، بیتردید اندوهبار و کشنده است، اما گاه خداوند متعال به کسی گرفتاریهایی میدهد تا دل او را متوجه خود سازد و این خود برای کسی که از این فرصت استفاده کند نعمتی ارزشمند است.
خواجه عبدالله در تفسیر سورة هود گوید:الهی! نصیب این بیچاره از این کار همه درد است، مبارک باد که ای
ن درد، مرا سخت درد است! بیچاره آن کس که از این درد فرد است حقأ که هرکه بدین درد ننازد ، ناجوانمرد است!
درس¬های اخلاقی از نامه 69 نهج البلاغه (قسمت دوم)
محمدجفر سعیدیان
2- عبرت آموزی – گذشته چراغ راه آینده
امام(ع) خطاب به حارث می نویسند: از رخدادهای گذشته دنیا برای باقی مانده آن عبرت گیر: وَ اعْتَبِرْ بِمَا مَضَى مِنَ الدُّنْیا لِمَا بَقِی مِنْهَا: چرا که بعضی از آن شبیه بعضی دیگر است: فَإِنَّ بَعْضَهَا یشْبِهُ بَعْضاً: و پایانش به نخستین آن ملحق می گردد: وَ آخِرَهَا لَاحِقٌ بِأَوَّلِهَا: اما تمام آن گذرا و ناپایدار است. : وَ كُلُّهَا حَائِلٌ مُفَارِقٌ: عبرت از ماده – عبور- است، یعنی از ظاهر پدیده های تاریخی باید نقبی به درون آن زد، سنتهای حاکم بر تاریخ و فلسفه آن را باید کشف کرد و از آن درس زندگی آموخت، علل پیشرفت و پیروزی ملت ها و نیز ریشه های شکست و نابودی آنان را جستجو کرد و آن را به عنوان قانون و سنت عالم آفرینش مورد توجه قرار داد.
در فرهنگ قرآن به عبرت گرفتن از تاریخ گذشته گان توجه زیادی شده و سیر در آفاق و انفس انسان را به کمال توحیدی و زندگی هدایت شده با پیمودن راه تکامل و سعادت به سوی خداوند رهنمون می شود. قرآن درباره ستمگری فرعونیان و هلاکتی که نتیجه اعمالشان بود در سوره دخان می فرماید: «كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیونٍ * وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِیمٍ * وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِیها فاكِهِینَ* كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ* فَما بَكَتْ عَلَیهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِینَ» (دخان آیات:25-29 ) سرانجام همگی نابود شدند و چه بسیار باغها و چشمه ها که از خود بجای گذاشتند، و زراعتها و قصرهای زیبا و گران قیمت. و نعمتهای فراوان دیگر که در آن غرق بودند. این چنین بود ماجرای آنان و ما اموال و حکومت اینها را میراث برای اقوام دیگری قرار دادیم.نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین، و نه به آنها مهلتی داده شد. فرعونیان ستمگر با آن همه کبکبه و تمدنی که داشتند براثر لجاجت با خدا، ستم به مردم و پیامبر الهی در کام دریا فرو غلتیدند از آب وارد آتش جهنم شدند. هر قوم و ملتی که روحیه تفرعن و فرعونیت که همان خودخواهی و منیت است در او باشد محکوم به فنا و نابودی است.خدا با هیچ قوم و ملتی پیوند خویشی نبسته است.آرى براى مرگ تبهكاران نه چشم فلك گریان و نى خاطر خورشید نگران ومکدرگشت آنها موجودات نابهنجاری بودند كه گویى هیچ ارتباطى با عالم هستى و جهان بشریت نداشتهاند، هنگامى كه این بیگانگان از عالم طرد شدند كسى جاى خالى آنها را احساس نكرد، نه در صحنه زمین، نه بر پهنه آسمان، و نه در اعماق قلوب انسانها، و به همین دلیل هیچكس قطره اشكى بر مرگ آنهافرو نریخت: فَما بَكَتْ عَلَیهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ:
3- بزرگ شمردن نام خدا
امام علی (ع) دراین قسمت نامه می نویسند: نام خدا را بزرگ شمار و جز به حق از او نام مبر: وَ عَظِّمِ اسْمَ اللَّهِ أَنْ تَذْكُرَهُ إِلَّا عَلَى حَقٍّ : بزرگ شمردن نام خدا آن است که اسم او را وسیله مطامع و منافع دنیوی قرار ندهیم، برای رسیدن به متاع اندک دنیا به ذات اقدس او سوگند نخوریم،باسوگند ابزاری زیر پوشش نام او مردم را فریب ندهیم، گزیده ی سخن آن که خدا را هزینه زندگی زودگذر و فانی دنیا نکنیم، با عظمت از او یاد کنیم و جز در موارد حق نام او را نبریم. دراین جا مناسب است دو فرازدیگر از این نامه راکه به دو نکته در رابطه با خدای متعال اشاره شده است مطرح کنیم. در یک فراز امام (ع)می نویسند. در تمام اعمالت مطیع فرمان خدا باش، زیرا اطاعت و فرمانبرداری خدا از هر کاری بهتر است. : وَ أَطِعِ اللَّهَ فِی جَمِیعِ أُمُورِكَ: فرمانبرداری واطاعت از فرامین خداوندراسرلوحه همه کارهایمان قرار دهیم فرمان و قانون او را بر همه فرمانها و قانون ها مقدم بداریم سرمایه باقی و ثمر بخش و ماندگار برای انسان، قرار گرفتن در حوزه جاذبه حق تعالی و پیروی نمودن فرامین حیات بخش او در زندگی فردی و اجتماعی است: فَإِنَّ طَاعَةَ اللَّهِ فَاضِلَةٌ عَلَى مَاسِوَاهَا:ودرفرازدیگر همین نامه به این مسئله اشاره می شودکه حضرت(ع) می فرمایدخدای را محترم شمار و دوستان خدا دوست بدار: وَ وَقِّرِ اللَّهَ وَ أَحْبِبْ أَحِبَّاءَهُ: تحقق کابردی اجتماعی تعظیم وبزرگداشت خداوند دردوست داشتن دوست داران اوست بنابراین تعظیم توقیر و اطاعت خداوند وظیفه اساسی ما است. و درمتن این وظیفه دوست داشتن بندگان آفریده خداوندوپاس داشتن کرامت آنان یک اصل اخلاقی بزرگ است.
💐درسهای اخلاقی از نامه 69 نهج البلاغه (قسمت سوم)
🔹محمدجعفر سعیدیان فر
3. بزرگ شمردن نام خدا
امام علی (ع) دراین قسمت نامه می نویسند: نام خدا را بزرگ شمار و جز به حق از او نام مبر: وَ عَظِّمِ اسْمَ اللَّهِ أَنْ تَذْكُرَهُ إِلَّا عَلَى حَقٍّ : بزرگ شمردن نام خدا آن است که اسم او را وسیله مطامع و منافع دنیوی قرار ندهیم، برای رسیدن به متاع اندک دنیا به ذات اقدس او سوگند نخوریم،باسوگند ابزاری زیر پوشش نام او مردم را فریب ندهیم، گزیده ی سخن آن که خدا را هزینه زندگی زودگذر و فانی دنیا نکنیم، با عظمت از او یاد کنیم و جز در موارد حق نام او را نبریم. دراین جا مناسب است دو فرازدیگر از این نامه راکه به دو نکته در رابطه با خدای متعال اشاره شده است مطرح کنیم.دریک فراز امام (ع)می نویسند. در تمام اعمالت مطیع فرمان خدا باش، زیرا اطاعت و فرمانبرداری خدا از هر کاری بهتر است. : وَ أَطِعِ اللَّهَ فِی جَمِیعِ أُمُورِكَ: فرمانبرداری واطاعت از فرامین خداوندراسرلوحه همه کارهایمان قرار دهیم فرمان و قانون او را بر همه فرمانها و قانون ها مقدم بداریم سرمایه باقی و ثمر بخش و ماندگار برای انسان، قرار گرفتن در حوزه جاذبه حق تعالی و پیروی نمودن فرامین حیات بخش او در زندگی فردی و اجتماعی است: فَإِنَّ طَاعَةَ اللَّهِ فَاضِلَةٌ عَلَى مَاسِوَاهَا:ودرفرازدیگر همین نامه به این مسئله اشاره می شودکه حضرت(ع) می فرمایدخدای را محترم شمار و دوستان خدا دوست بدار: وَ وَقِّرِ اللَّهَ وَ أَحْبِبْ أَحِبَّاءَهُ: تحقق کابردی اجتماعی تعظیم وبزرگداشت خداوند دردوست داشتن دوست داران اوست بنابراین تعظیم توقیر و اطاعت خداوند وظیفه اساسی ما است. ودرمتن این وظیفه دوست داشتن بندگان آفریده خداوندوپاس داشتن کرامت آنان یک اصل اخلاقی بزرگ است
4. مرگ اندیشی بدون مرگ هراسی
دراین فراز ازنامه امام(ع)به حارث می فرماید: از مرگ و از فراسویش - عالم پس از آن - بسیار یاد كن: وَ أَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ : و جز در صورتى كه از كارنامهى خویش اطمینان كامل یابى آن را آرزو مكن. : وَ لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلَّا بِشَرْطٍ وَثِیقٍ:در نهج البلاغه مرگ اندیشی مطرح است نه مرگ هراسی امام علی(ع) درجای جای نهج البلاغه مردم را از مرگ هراسی برحذر می دارد وبه مرگ اندیشی و تفکر درباره بازگشت پس از مرگ –معاد – دعوت می کند. ما انسانها در این بزرگ راه زندگی مانند مسافری هستیم که از مبدأی به سوی مقصدی در حرکت است غفلت از مبدأ و مقصد و توجه نکردن به نشانه های راهنما در مسیر، آدمی را به بیراهه می کشاند و چه بسا او را در دره سقوط بیفکند که نام و نشانی هم از او باقی نماند.ذکر مرگ و یاد گردنه های پس از آن انسان را از خواب غفلت بیدار می سازد تا راه را گم نکند و مقصد را فراموش ننماید.فراموشی آخرت برابر است با غفلت و سنگدلی، و انسان دارای قساوت قلب از رحمت و فیض و فضل الهی به دور است،.آرزوی مرگ برای کسی زیبا و مثبت است که دستش از عمل صالح پر باشد با دست خالی به سوی آن عالم رفتن رسوایی دارد، اگر علی (ع) می فرمود علاقه من به مرگ مانند علاقه کودک به شیر و پستان مادر است :وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْی أُمِّهِ (نهج البلاغه خطبه 5): و یا می فرمود: من و مرگ مانند تشنه و آب هستیم : وَ اللَّهِ مَا فَجَأَنِی مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ كَرِهْتُهُ وَ مَاكُنْتُ إِلَّا كَقَارِبٍ وَرَدَ وَ طَالِبٍ وَجَدَ (نهج البلاغه نامه 23): درادامه همین نامه مینویسند:هراس داشته باش از آن که مرگ گریبانت را بگیرد و تو از خدایت فرار کرده و در طلب دنیا باشی. :وَ إِیاكَ أَنْ ینْزِلَ بِكَ الْمَوْتُ وَ أَنْتَ آبِقٌ مِنْ رَبِّكَ فِی طَلَبِ الدُّنْیا: دنیا مقدمه رسیدن به کمال وسعادت اخروی است وکسانی باید از مرگ هراس داشته باشند که به دنیا اصالت داده وبرای آخرت خود را آماده نکرده اند مرگ اندیشان از غفلت وغافلگیری بدورند وآماده انتقال وحرکت بسوی جایگاه کمال وسعادت وقرب الهی هستند همان گونه که امام علی (ع) درنامه 23 نهج البلاغه پس از ضربت خوردن ودرآستانه شهادت می فرمایند من هیچ گاه توسط مرگ غافلگیر نشدم : وَ اللَّهِ مَا فَجَأَنِی مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ كَرِهْتُهُ وَ لَا طَالِعٌ أَنْكَرْتُهُ:
💐توشه گیری از دعای ابوحمزه ثمالی (قسمت سوم)
محمود صلواتی
توشه دوم: مکر خدا بالاترین مکرها
«ولا تمکر بی فی حیلتک؛ و در چاره اندیشیت با من مکر مکن»
در قرآن کریم واژه «مکر» «خدعه» و «کید» آمده و هر یک از آنها به خدا نیز نسبت داده شده است، به عنوان نمونه:
1. در سوره نمل میخوانیم: و مکروامکرأ و مکرنا مکرأ و هم لایشعرون –آنان – قوم ثمود – نیرنگی زدند و ما نیرنگی زدیم و آنان نفهمیدند. جریان نیرنگ آنان اینگونه بود که قوم ثمود همسوگند شدند که شبانه بر پیامبر زمانشان «حضرت صالح» شبیخون زنند و او را بکشند، آنگاه خود را از این ماجری بیاطلاع نشان دهند! که خداوند مکر آنان را به خودشان بازگردانید و آنان را با خانههایشان درهم کوبید و فرمود: بنگر ببین که فرجام کارشان چگونه شد ما آنان و قومشان را درهم کوبیدیم. و آنان را مایه عبرتی برای دیگران گرداندیم.
2. در سوره نساء میفرماید: انّالمنافقین یخادعونالله و هو خادعهم - منافقان به خدا نیرنگ میزنند و اوست که به نیرنگشان میگیرد. منافقان کسانی بودند که کفر خود را میپوشاندند و به ظاهر خود را همرنگ مسلمانان نشان میدادند، و گمان میکردند که خدا را نیز اینگونه میتوانند بفریبند، خدا نیز به همین شیوه بدانان نیرنگ میزند و آنان را گرفتار و عذاب میکند از راهی که نمیدانند و فکرش را هم نمیکردند.
3. در سوره طارق میفرماید: انهم یکیدون کیدأ و اکید کیدأ- آنان نیرنگی میزنند و من نیرنگی میاندیشم. خداوند با برنامهریزی و چارهاندیشیهای حسابشده خود نیرنگِ نیرنگزنندگان را بیاثر ساخته و کید و نیرنگشان را به خودشان باز میگرداند – همانگونه که در داستان حضرت یوسف(ع) که برادرانش برایش نقشه کشیدند و برای دور کردن وی از چشم پدر به درون چاهش انداختند، خداوند نیرنگ آنان را آشکار ساخت و بهترین سرنوشت را برای یوسف مقدر فرمود.
خداوند متعال در ابتدا با کسی مکر نمیکند و به کسی نیرنگ نمیزند. اما اگر کسی بخواهد به خیال خود زرنگی کند و سر خدا کلاه بگذارد خداوند با همان شیوة وی پاسخ عمل ناپسندش را به او باز میگرداند. برخی امکانات و فرصتها و قدرتها در حقیقت نوعی استمهال و استدراج است که خداوند میخواهد کافران و مکاران و ستمگران را بدان سرگرم کند تا به موقع کارشان را یکسره کرده و آنان را به سزای کردار ناپسندشان برساند.
✅درسهای اخلاقی از نامه 69 نهج البلاغه
♦محمدجعفر سعیدیان
✳5- مقدم داشتن مصلحت اجتماعی برمنافع شخصی
در این فراز ازنامه امام علی (ع) معیاری برای کارهای روزانه ما مسلمانان بیان می کنند ومیفرمایند از هر عملی که تو را خشنود و مسلمانان را ناپسند آید بر حذر باش : وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ یرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ یكْرَهُ لِعَامَّةِ الْمُسْلِمِینَ: و آن این است که: پسندیده و ناپسندیده بودن کار را با روحیات خودت محاسبه نکن، بلکه معیار خوب و بد و شایسته و ناشایسته بودن کار را عموم مسلمانان قرار ده، به دیگر سخن خودت میزان و خط کش نباش که هر چه را نپسندی ترک کنی، بلکه بررسی و دقت کن این کاری که می خواهی انجام دهی، این سخنی که قرار است بیان کنی، این تصمیمی که قرار است اتخاذ کنی و بالاخره هر اقدامی که قرار است از تو صادر شود آیا با مذاق دیگر هم کیشان تو و مسلمانان پیرامون تو پسندیده هست یا نه، اگر سر دو راهی قرار گرفتی بر خشنودی خویش و ناخوشنودی دیگران، دیگران را بر خود مقدم بدار، مصلحت امت و جامعه اسلامی را بر رضای خویشتن و مصلحت جامعه اسلامی را بر رضای خویشتن و مصلحت خود ترجیح بده و به گونه ای عمل کن که فضای جامعه دینی را آلوده و مه آلود نسازی، اگر دیدی شعاع عملکرد تو دیگر مسلمانان را می آزارد و آنان را نگران می سازد و از عملیاتی کردن آن تصمیم و اراده صرف نظر کن.این رهنمود حضرت که با هشدار همراه است در بسیاری از مسائل و مواضع اجتماعی کارساز و گره گشاست، چه بسا ذوق و سلیقه فردی چیزی را اقتضاء کند که مزاج سیاسی و فرهنگی جامعه آن را پذیرا نیست، در این فرض بهتر است که مصلحت جمع و جامعه را بر نگرش و بینش خود مقدم بدارد تا جامعه به تنش و چالش گرفتار نگردد.وچقدر زیبا بود اگر کسانی که این روزها با حصار توهم دین داری وحق پنداری انحصاری خویش انسانهای زیادی را از حقوق اولیه انسانی اجتماعیشان محروم می کنند به این رهنمود زیبای امام علی(ع) توجه می کردند.
✳6- شرم و حیاء
امام(ع) دراین بخش ازنامه می فرمایند: و از هر كار پنهانى كه افشایش شرم آورباشد پرهیزکن :وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ یعْمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ وَ یسْتَحَى مِنْهُ فِی الْعَلَانِیةِ: بی شرمی و بی حیایی یکی از آسیب های بزرگ و فردی و اجتماعی است، بی حیایی نسبت به خدا، بی حیایی نسبت به مردم، بی حیایی نسبت به خود یکی از سفارشهائی که از همه پیامبران الهی باقی مانده این است که: اگر کسی حیاء نداشت هر کاری که می خواهد بکند مانعی برای آن نیست. یعنی تنها چیزی می تواند جلو هرزگی و تبه کاری انسان را بگیرد داشتن حیاء است ،گردن نهادن وتعهد به هنجارهای عمومی اخلاق پسندیده ایست ولی بسیاری از کارهائی راکه انسان در ملأ عام و در منظرو مرأی انجام نمی دهد ممکن است در خلوت و پنهانی انجام دهد، امام علی (ع) می فرماید: از آن کاری که حاضر نیستی در خلوت و در دیدگاه مردم انجام دهی از آن در پنهانی نیز پرهیز کن و انجام نده.بنابراین یکی دیگر از هشدارهای امام علی (ع) به شیعیان این است که همواره خود را در محضر خدا بیند و آشکار و پنهانشان یکسان باشد و حرمت حیاء را پاسدارند.واز دوگانگی رفتاری وگفتاری که خود یک نوع ازنفاق است دوری کنند
✅توشه گیری از دعای ابوحمزه ثمالی (قمست پنجم)
♦محمود صلواتی
✳توشه چهارم: هیچ کسی از دایرة قدرت خدا بیرون نیست
«لاالذی احسن استغنی عن عونک و رحمتک ولا الذی اساء واجترء و لم یرضک خرج عن قدرتک ، یاربّ یاربّ یاربّ؛ نه آنکه کاری نیک انجام داد، از یاری و رحمتت بینیاز شد، و نه آنکه کار بدی کرد و جرئت گناه یافت و خشنودیت را نخواست از دایره رحمتت بیرون رفت؛ ای پروردگار من، ای پروردگار من، ای پروردگار من!»
ذات مقدس خداوند بینیاز مطلق است، نه از اطاعت و عبادت فرمانبرداران سودی عایدش میشود، نه معصیت و نافرمانی نافرمانان و گنهکاران بدو زیانی میرساند.
گرجمله کاینات کافر گردندبر دامن کبریاش ننشیند گرد
خداوند متعال میفرماید «ولا تحسبنّ الذین کفروا معجزین فیالارض»[1] بیتردید گمان مبر که کافران خدا را در روی زمین به ناتوانی میکشانند. نظام اتم و احسن جمال بیاعتنا به این و آن راه خود را ادامه میدهد و اسب سیاه و سفید شب و روز بیتوجه به اینکه بر روی این کره خاکی چه میگذرد، جهان و جهانیان را به سر منزل مقصود به پیش میراند.
حضرت علی(ع) به فرزندش امام حسن(ع) میفرماید:فرزندم! آنکه بر مرکب شبوروز نشسته است میبرندش گرچه به ظاهر ایستاده است؛ پس در طلب، لختی بیاسای و روزی پاکیزه طلب نمای[2].
آنچه وظیفه ماست روزی پاکیزه و حلال به دست آوردن است، خداوند روزی را میرساند اما گاهی ما بندگان با کارهای ناشایست خود آن را به حرام میآلاییم و میخوریم و خداوند طبیعت عالم را به زیبایی میآراید اما ما با استفادة نادرست خود به تخریب آن میپردازیم؛ و در نهایت دود آن به چشم خودمان میرود امّا کردار نادرست ما به خداوند آسیبی نمیرساند.
فیض کاشانی گوید:به اندک التفاتی زنده دارد آفرینش را اگر نازی کند روزی فرو ریزند قالبها[3]
و خواجه عبدا... گوید:
الهی!
دانی که من نه به خود بدین روزم،
و نه به کفایت خود شمع هدایت میافروزم،
از من چه میآید؟
و از کردِ من چه گشاید؟
طاعت من، به توفیق تو!
خدمت من، به هدایت تو!
توبه من، به رعایت تو!
شکر من، به انعام تو!
ذکر من، به الهام تو!
همه تویی!
من کیم؟!
اگر فضل تو نباشد، من بر چهام؟![4]
یادداشت ها:
[1] نور /57.
[2] نهجالبلاغه، نامه امیرالمؤمنین7به امام حسن مجتبی7.
[3] دیوان فیض کاشانی
[4] کشفالاسرار 10/309 تفسیر سورة قیامت.
✅محورهای اخلاقی در نامه ۹۶ نهج البلاغه خطاب به حارث همدانی(قسمت پنجم)
♦محمدجعفر سعیدیان فر
✳۷. کاری که عذرخواهی به دنبال داردانجام نده:
از اعمالی که اگر از انجام دهنده اش پرسش شود انکار می کند: وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْكَرَهُ: و یا پوزش می طلبد دوری کن: أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ: در این فراز(ع) امام ملاک و معیار کار خوب و بد را بیان کرده اند، فرموده است: هر عمل و کاری که این دو چیز را به دنبال داشته باشد، شایسته است که ترک شود و انجام آن به صلاح نیست:
الف: کاری که اگر انجام بگیرد انسان انجام دهنده حاضر نیست آن را به خودش نسبت دهد.
ب: کاری که اگر عملی شود انسان حاضر است از انجام آن عذرخواهی نماید.
امام می فرماید: در هر اقدامی نخست بیندیش و فکر کن، به پیامدها و عواقب کارها اندیشه کن، اگر دیدی از جمله کارهایی است که آن قدر زشت و نامناسب است که آدم دوست ندارد آن را بعهده بگیرد و یا اگر عهده دار شود ناچار است از آن پوزش بطلبد، از چنین کارهایی اجتناب کن و از آغاز که نیت انجامش را داری ترک کن تا گرفتار آن نشوی.این هشدار امیرالمؤمنین (ع) را اگر جدی بگیریم بسیاری از فضا سازی های منفی و شایعه سازی های اجتماعی رخت بر می بندند، کسانی هستند دست به کارهایی می زنند که اگر آشکار شود و روزنامه ای و یا رسانه ای شود آن را تکذیب می کنند، شایسته است پیش از انجام هر اقدامی جوانب آن را به درستی بررسی کنند تا گرفتار آثار منفی آن نشوند
✳۸. سه نکته اخلاقی درباره زبان- گفتمان-
آبروی خود را هدف تیرهای سخنان مردم قرار مده : وَ لَا تَجْعَلْ عِرْضَكَ غَرَضاً لِنِبَالِ الْقَوْلِ : هر چه را مىشنوى، در میان مردم بازگو مكن چرا که راست و دروغ مخلوط است وهمین در آلودگى به دروغ کافی است: وَ لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِباً: و در برابر آن چه مردم مىگویند، موضع رد و انكار مگیر كه همین در گرفتارى به جهل كافى است: وَ لَا تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ كُلَّ مَا حَدَّثُوكَ بِهِ فَكَفَى بِذَلِكَ جَهْلًا چندنکته در این فراز ازنامه علی (ع) مورد توجه قرار گرفته است الف: زبان ورابطه گفتاری از نظر اخلاق عملی درفرهنگ متون قرآن وروائی ما مورد توجه زیادی واقع شده است و بسیاری از اوقات بر اثر عدم توجه و رعایت نکردن اصول انسانی در روابط اجتماعی، انسان با یک اظهار نظر و با یک گفتار آبرو و حیثیت اجتماعی چند ساله خود را بر باد می دهد و آماج تهمت ها و حمله ها و هجمه ها قرار می دهد: وَ لَا تَجْعَلْ عِرْضَكَ غَرَضاً لِنِبَالِ الْقَوْلِ: بنابراین زمام زبان باید در اختیار انسان باشد، کم بگوید و محکم بگوید و از سست گویی و پرگویی بپرهیزد.و در جای دیگر علی (ع) میفرماید : وَ مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ:(نهج البلا غه قصار349) آنکه سخن زیاد بگوید لغزش هایش نیز بیشتر است ب:گوش انسان دروازه ای است که دربان ندارد، فیلتر و حاجب و مانعی هم ندارد ممکن است بسیاری از چیزها را آدمی در طول شبانه روز بشنود، راست و دروغ، سست و محکم، حق و باطل، اما مجاز نیست که هر چه شنید آن را به دیگران منتقل کند: وَ لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ: زیرا همین روحیه کافی است که او را در ردیف دروغگویان قرار دهد: فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِباً: و آبرو و اعتبار خود را در معرض آسیب بگذارد ج: نکته سومی که حضرت به آن اشاره فرموده است آن است که: آنچه از دیگران می شنوی تکذیب نکن: وَ لَا تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ كُلَّ مَا حَدَّثُوكَ :که این روش تو را در ردیف جاهلان و نابخردان قرار می دهد: فَكَفَى بِذَلِكَ جَهْلًا :بسیاری از گفته های دیگران که به گوش تو می رسد حق است، راست و درست است با ردکردن وانکار، گفته ها و اقوال دیگران را هدف قرار مده. درباره ی آنها فکر کن، بررسی و جستجو کن، شاید از لابلای آنها به حقایقی دست یابی که در صورت دست یابی به آنها زندگی اجتماعی و حتی فردی تو را دگرگون سازد و نقطه ی عطفی در اراده و عزم تو شود.
✅توشه گیری از دعای ابوحمزه ثمالی (قسمت ششم)
♦محمود صلواتی
✳توشة پنجم: شناخت خدا به خدا
«بک عرفتک، وانت دللتنی علیک و دعوتنی الیک، و لولا انت، لم ادر ما انت؛ تو را به تو شناختم، و تو خود بر خود راهنماییم کردی و به سوی خود فرایم خواندی، و اگر تو نبودی نمیدانستم تو چیستی؟»
در این فراز از دعا چند نکته قابل توجه است:
1-شناخت خدا به خدا
2-راهنمایی خدا انسانها را بر شناخت خود
3-دعوت خدا از آفریدگان برای شناخت خویش
4-اگر خدا نبود، گفتگویی از خدا هم نبود.
شناخت خدا به وسیله خدا همان «برهان صدیقین» است که در حکمت متعالیه از آن یاد شده است، شناخت خدا از سوی خدا، نه از سوی موجودات و آفریدگان؛ چون خدایی هست ما او را میشناسیم و توان شناختنش را داریم. به وسیله خود او ما به صفات جمال و جلالش پی میبریم و آثار فعل او را در جهان مشاهده میکنیم.
برخی از راه نظم به اثبات خدا پرداختهاند. که چون جهان منظم است پس ناظمی وجود دارد. برخی از راه حدوث عالم به اعتقاد خود خدا را ثابت کردهاند، که عالمی وجود نداشته و به وجود آمده و حادث شده است، پس آفریدگاری باید باش. و برخی از طریق ممکنالوجود بودن موجودات، واجبالوجود را اثبات کردهاند و برخی دیگر از راه کشف و شهود و گواهی دل، خدا را ثابت دانسته و هرگونه پای استدلال را در این رابطه چوبین اعلام کردهاند.
در برهان صدیقین، معرفت حق تنها از طریق خود حق امکان پذیر است و نه تنها حق بلکه خلق را هم به وسیله حق باید شناخت و به خلق نیز از این زاویه باید نگریست. عارفان بالله از این زاویه به جهان نگریستهاند و میگویند خداوند متعال نیاز به اثبات ندارد، خداوندخود ثابت است و ما وجود دیگر اشیاء را باید به وسیله خدا به اثبات برسانیم، چون خدایی هست ما هستیم و میتوانیم بیندیشیم و به استدلال بپردازیم.
سرسلسله عارفان، امام حسین(ع) در دعای عرفه میفرماید: بارخدایا! گشت و گذار من در آثار، دوری دیدارت را برایم رقم میزند؛ چگونه بر تو استدلال شود به چیزی که خود در هستی نیازمند توست، آیا در دیگری ظهوری هست که در تو نیست تا آن باعث آشکاریت گردد؟ از من کی نهانی تا به دلیلی که به تو راه نماید نیاز افتد؟ و کی دوری تا آثارت مرا به تو برساند؟! کور باد آن چشم که تو را ناظر برخود نمیبیند...
نه از من تو دوری که برخوانمتهمه جا عیانی همیشه عیان
نه از من نهانی که دریابمتعیانی، عیانی، عیانی، عیان
از سوی دیگر امام حسین(ع) در ادامه همین دعای عرفه میفرماید:بار خدایا! به اختلاف آثار و دگرگونی احوال دانستم که خواست تو از من این است که خود را در هرچیز به من بشناسانی تا در هیچ چیز نسبت به تو نادان نباشم.
همه موجودات چون فیض الهی و نور رحمانی و تجلّی ذات و صفت او هستند، دل انسانها را به آن منبع فیض فرا میخوانند.
در آن خلوت که هستی بینشان بودوجودی بود از قید دویی دور
دلآرا شاهدی در حجلة غیببرون زد خیمه زاقلیم تقدس
به هر آیینهای بنمود روئیبه کنج نیستی، عالم نهان بود
زگفتگوی مائی و تو مهجورمنزه دامنش از تهمت و عیب
تجلّی کرد در آفاق و انفسبه هرجا پرشد از وی گفتگویی
و چون آغاز حقیقت عشق از سوی خداوند است جزیه او همه چیز را به سوی او میکشاند. لطف حق بود که به ما اندیشه و خرد داد و عنایت او بود که پیامبران و کتابهای آسمانی را فرستاد و در عالم اختیار ما را به سوی خود فرا خواند.
تاکه از جانب معشوق نباشد کششیکوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
خواجه عبدالله گوید:الهی! تو را نداند کس، تو را تو دانی و بس! ای سزاوار ثنای خویش، و ای شکرگزار عطای خویش، رهی به ذات خود، از خدمت تو عاجز، و به عقل خود ،از شناخت منت تو عاجز، و به کلِ خود، از شادی به تو عاجز، و به توان خود، از سزای عقل تو عاجز.
و در جای دیگر گوید: بیچاره، کسی که او را به صنایع شناسد، مسکین، کسی که او را برای نعمت دوست دارد؛ بیهودهکار، کسی که او را به جهد خود جوید؛ تنی که او را بخاطر نعمت دوست دارد، روز محنت برگردد! کسی که او را به صنایع شناسد، به بیم و طمع پرستد! کسی که وی را به خویشتن جوید، نایافته یافته پندارد! اما عارف، او را به نور او شناسد، از شعاع وجود، گذر نتواند؛در آتش مهر میسوزد، و از ناز باز نمیپردازد.
✳توشه گیری از دعای ابوحمزه ثمالی(قسمت نهم)
♦محمود صلواتی
✅توشه هشتم: توکل به خداوند زمینهساز عزت و سرافرازی
«والحمدلله الذی و کلنی الیه فاکرمنی و لم یکلنی الی الناس فیهینونی. والحمدلله الذی تحبّب الیّ و هو غنّی عنّی والحمدلله الذی یحلم عنیّ حتی کانیّ لاذنب لی فربّی احمد شیئ عندی و احق بحمدی؛ سپاس خدا را که کارم را خود برعهده گرفت و از این رهگذر گرامیم داشت و کارم را به مردم وا نگذاشت که خوارم سازند. سپاس خدا را که مهرش در دلم انداخت با آنکه نیازی به من نداشت. سپاس خدا را که چنان با من مدارا میکند که گویی هرگز گناهی نکردهام؛ پس به راستی پروردگارم از همه چیز نزد من ستودهتر و به ستایش من شایستهتر است.»
خداوند متعال مدیریت کار انسانها را خود بر عهده گرفته است و دوست دارد که بندگانش نیز مدیریت او را به رسمیت بشناسند و کارهایشان را بدو واگذار کنند. به موسی کلیمالله فرمود: موسی! نمک غذایت را نیز از من بخواه!
خداوند عزت و سربلندی انسانها را میخواهد و دوست ندارد ذلت درخواست از یکدیگر را نیز تحمل کنند. امیرمؤمنان7فرمود: «خلقک الله حرأ فلاتکن عبدغیرک. خداوند تو را آزاد آفریده است بندة دیگران مباش» توکل بر خدا و واگذاردن امور به او «تفویض» عالیترین صفت پسندیده انسانهاست که سالکان در مراتب والای سیر و سلوک بدان دست مییابند.
خواجه عبدا... در کتاب صد میدان گوید: قوله تعالی «وعلیالله فتوکلوا ان کنتم مؤمنین» توکّل، قنطره یقین، عماد ایمان و محل اخلاص است و توکل بر سه وجه است:یکی به تجربه، دیگری به ضرورت، سیم به حقیقت. به تجربه آن است که [انسانها] میکوشند و [خدا] میسازد، و آن حال مکتبان است. ضرورت آن است که بداند به دست کسی چیزی نیست و حیلت کردن سود نیست. و این حال منتظران است. حقیقت آن است که عطا و منع به حکمت است و مهرورزی بیغفلت است و این حال راضیان است[1].
و هم او در کتاب کشفالاسرار در تفسیر همین آیه شریفه و علیالله فتوکلوا... نویسد: عارف بزرگوار، ابوعلی دقاق گوید: توکّل را سه رتبت است. اول: توکل مطلق. دوم : تسلیم. سوّم: تفویض. توکل بدایت است، تسلیم وساطت و تفویض نهایت. توکل، صفت همه پیامبران است. تسلیم، صفت خاص ابراهیم است و تفویض صفت خاص الخاص مصطفی است. صاحب توکل گوش بر وعدة حق دارد، صاحب تسلیم با علم حق آرام میگیرد و صاحب تفویض به حکم خداوندی رضا میدهد. آنکه با توکل است طالب عطا، آنکه با تسلیم است، منتظر لقاء، و آنکه با تفویض است آسودة رضاست[2].
یادداشت ها:
[1] صد میدان، میدان بیست و یکم.
[2] کشفالاسرار، در تفسیر آیه 23 سوره مائده. شرح منازل السایرین / 328.
✅درسهای اخلاقی از نامه 69 نهج البلاغه (قسمت هفتم)
♦محمدجعفرسیعدیان فر
۱۰. نگرش انسان به نعمتها
از تمامى نعمتهایى كه خدا ارزانیت داشته است به بهترین وجه بهرهگیر: وَ اسْتَصْلِحْ كُلَّ نِعْمَةٍ أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَیكَ: و هرگز هیچ یك از نعمتهاى خداوندى را- كه در اختیار دارى- تباه مكن: وَ لَا تُضَیعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدَكَ: و چنان باش كه آثار نعمتهاى خدا بر تو آشكارا دیده شود :وَ لْیرَ عَلَیكَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَیكَ:دراین فرازدرباره رابطه انسان با پیرامون خودش ونعمت های دراختیار سخن گفته شده وامام(ع) این رابطه را براساس شکر اعلام می کند. وبه این نکته باید توجه داشت که درفرهنگ نهج البلاغه شکر فقط لفظی نیست ودرگفتن واژه – شکر- خلاصه نمی شودودراین نامه درباره باره شکر برسه مسئله تاکید شده است یک:رابطه با نعمت ها باید استفاده بهینه واصلاحی باشد که سبب زیاد شدن نعمت ها ورشد ونمو آنهااست نه تخریبی که باعث کم شدن وفساد آن می شود که خداوند درقرآن می فرماید :وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ: (ابراهیم(14)آیه:7) زیاد شدن ورشد ونمو نعمت ها باشکر به پیشگاه خداوندبخشنده نعمت هااست وشکر قرار دادن استفاده از نعمت ها وتنظیم رابطه بهره برداری ازنعمت ها به گونه ای شایسته بدون اسراف وتبذیر است استفاده بهینه از نعمتها و تباه نساختن آنها نشانه خداباوری و خردمندی است باید بدانیم که در هر نعمتی عوامل فراوانی در عالم هستی دست به دست هم می دهند تا آن را به دست ما بسپارند، شایسته نیست که آن را به آسانی تباه سازیم و ضایع کنیم دو:نعمت های خدارا نباید ضایع کرد وضایع شدنش به شکر نکردن است وشکر نکردن به معنای اسراف وتبذیر وقرارندادن استفاده از نعمت در جایگاه خودش وبی توجهی به حفاظت ازمحیط زیست، آلوده کردن وتخریب آن است که سبب زوال نعمت ها می گردد.سه: این که آثار داشتن نعمت ها برانسان ظاهر شود درقرآن آمده :وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ َحَدِّثْ:ً(ضحی (93)آیه:11) اظهار نعمت ها ی خداوند به این است که جلوه های آن بردیگران به صورت عملی آشکار شود وبه بندگان آفریده خداوند نفع برساند وکسی خداوند نعمت مال به اوداده وبخل بورزد وبه دیگران نفعی نرساند وتظاهر به فقر بکند نعمت های خداوند را اظهارنکرده وهمچنین کسی را که خداوند به اونعمت قدرت عطا کرده است اظهار قدرت به این است آن را درخدمت مردم ودرجهت رفع گرفتاری های آنان بکار گیرد واگرچنین نکرد نعمت های پروردگاررا را اظهار نکرده وآن در معرض زوال ونابودی قرار داده است(شرحنهجالبلاغة(السیدعباسالموسوی)، ج 5 صفحهى 172)وسپس امام(ع) می نویسند: بدان كه برترین مؤمنان كسى است كه در تقدیم جان و مال و خاندان خویش امتیاز بیشترى بیابد: وَ اعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِینَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِوَ مَالِهِ: چه، بىگمان ارزشهایى كه تو تقدیم مىدارى و پیش مىفرستى، اندوختهاى ویژهى تو باشد: فَإِنَّكَ مَا تُقَدِّمْ مِنْ خَیرٍ یبْقَ لَكَ ذُخْرُهُ: و آن چه به جا مىنهى، از آن دیگران است : وَ مَا تُؤَخِّرْهُ یكُنْ لِغَیرِكَ خَیرُهُ:ودربخش دیگر همین نامه حضرت می فرمایند:بیشتر در زندگى كسانى بنگر كه بر آنان امتیاز دارى، كه این از ابواب شكر است: وَ أَكْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَیهِ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَبْوَابِ الشُّكْرِ: به افراد پایین دست نگاه کنیم و نه بالا دست تا روحیه شکرگزاری در ما ایجاد شود و تداوم یابد.بسیارند از کسانی که غرق در نعمت فرزندی صالح، همسر شایسته، منزل وسیع، آبرومندی اجتماعی و مانند آن هستند اما همواره آه و ناله و ناسپاسی آنها به گوش می رسد، ریشه آن این است که خود را با انسانهای بالاتر و جلوتر از خود در امورمادی و دنیایی مقایسه کنند و احساس کمبود می کنند، رهنمود علی (ع) آن است که خود را با پایین دستها سنجش کن تا درهای شکر برایت گشوده شود.
۱1. از دوستى با سبك مغزان هرزاندیش و بدكاران و بدنامان بپرهیز:
از یارانی که در فکر و نظر ضعیفند و عمل آنها ناشایسته است بر حذر باش، زیرا مقیاس سنجش شخصیت هر کس را یارانش تشکیل می دهند. :وَ احْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ یفِیلُ رَأْیهُ وَ ینْكَرُ عَمَلُهُ فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ: مردم در جامعه انسان را از دو طریق شناسایی می کنند: یکی گفتار و رفتار فردی و موضع گیری های اجتماعی و دیگر از نشست و برخاست با دیگران ، مصاحبت و همنشینی معیار خوبی برای نمره دادن مثبت و منفی به انسانهاست.در ادامه این دستورنامه اخلاقی حضرت(ع) شفاف تر به این مسأله اشاره کرده اند: از همنشینی با فاسقان بپرهیز که شر به شر می پیوندد.: وَ إِیاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَقٌ:نسیم با آن لطافتی که دارد
هنگامی که از روی مزبله عبور می کند بوی بد می گیرد و آزار دهنده می شود، مراقب باش روح لطیف خود را که با رنگ عبودیت و عطر بندگی خو گرفته گرفتار بوی بد گناه نکنی و دوستان ناباب فضای جان و روح تو را آلوده نسازند که اگر روحت رنگ گناه گرفت و گفتارت نیز به فسق و فجور آلوده خواهد شد.