eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
❣﷽❣ ⬅️➡️ ⬅️➡️ بازم دوباره دل تا مدینه زائره انگاری باز مسافره تو سینه دل آروم نداره بازم مدینه و غم و غصه ی مرد بی حرم من غصه دار غربت و غم عزای باقرم قبر تو بی چراغ و هیچ کسی نیست بالا سرت تو هیئت بهشت برات روضه گرفته مادرت ⬅️ غریب آقام ، غریب آقام ➡️ آتیش گرفته آقا تموم پیکرت زخمی شده بال و پرت از زهر کینه بیقراری از بغض و کینه ی شام نمونده جونی به تنت خون جگر داری به لب پُر خون شده پیرهنت اگه چشات بارونیه از شعله ی زهر جفا ولی به سینه میزنی برا شهید کربلا ⬅️غریب آقام ، غریب آقام➡️ خاطره دارم از سوز زخم سلسله از خنده های حرمله از خاطرات کوفه و شام سرای روی نیزه رو دیدم با چشمای ترم آتیش زدن به خیمه ها آتیش گرفت بال و پرم دیدم به روی نیزه ها رأس پُر از خون عمو کبودی سه ساله ای که خورده سیلی از عدو ⬅️غریب آقام ، غریب آقام➡️ ⬅️ هدیه محضر شفیع الجنه خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)➡️ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
❣﷽❣ 🎧 🎤 یادگار(کربلایم)3 رد زنجیر(روی پایم)3 منم اسیر غصه و درد بهارمه زمستون سرد گلایه از زمونه دارم به یاد کربلا میبارم دیدم/همه شنیده هارو دیدم/غروب کربلا رو دیدم/ذبیح مصطفی رو الشمر جالس/علی صدرالحسین دیدم که میبرید/سر از نور دو عین ☑️(آه و واویلتا) جامونده ای(بیقرارم)3 روضه خونه(شیره خوارم)3 یادمه تو کویر دلگیر ناله ی مادری بی تقصیر لالایی میخوند برا طفلش اما امون نداد بهش تیر دیدم/به حرمله کمون داد دیدم/حنجرشو نشون داد دیدم/علی یه دفعه جون داد الشمر جالس علی صدر الحسین دیدم که میبرید سر از نور دو عین ☑️(آه و واویلتا) دیدم خزون(باغ لاله)3 دیدم داغه(یک سه ساله)3 منو همیشه میده آزار سیلی به دختری تو بازار توی محله ی یهودی عمه بود و یه عده خونخوار دیدم/چشمای بی حیارو دیدم/خنده ی شامیارو دیدم/دختر بی بابا رو الشمر جالس/علی صدرالحسین دیدم که میبرید/سر از نور دو عین 🌸(آه و واویلتا) ☑️هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)☑️ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
205.9K
آقا بیا که، شد شام آخر، وقت وداع ِ،مولا رسیده اشک غریبی، از دیده های، غم بار اهل ِ، خیمه چکیده دیگه شده حسین ، بدون لشکر و رایت لبریز غصه هاست،زینب هلالی قامت امون ازحمله و، آتیش خیمه و غارت العجل الامان بحق شهید عطشان... یا العجل الامان بحق غربت زینب...‌ 🌸🌸🌸🌸🌸 داری می بینی ،با درد عالم پوشیده جدّت، یه کهنه پیرهن وقت وداعش،زینب پریشون اومد کنارش ، در پیش دشمن همه دیدندحسین،گرفته سرش رو بالا عمه بوسه زده ، به روی حنجر مولا بوسه ای که زد از ،وصیت اُمّش زهرا العجل الامان بحق شهید عریان... یا العجل الامان بحق حسین عطشان... 🌸🌸🌸🌸🌸 آقا بیا که،در بین اعدا ، با حال خسته، جدّت اسیره از هرطرف سنگ و تیر ونیزه زینب روی تل، داره می میره می بینه شمر پست،گذاشته پاروی سینه سینه ای که نبی ، بوسیده ازخون رنگینه زینت دوش او ، حالا بی سر شد از کینه العجل الامان بحق شهید عریان.... یا العجل الامان بحق حسین عطشان..... 🌸🌸 می دونم آقا ، ابر بهاری، جاری روگونه ت، اشکای خونه صبح و مَسا از،غمهای زینب ، می باری با قدّی که کمونه آقا دیگه بیا، غم شیعه شد طولانی از دیده های ما،تابه کی مولا پنهانی با ظهورت آقا ، به غم عالم پایانی العجل الامان بحق شهید عریان یا العجل الامان بحق حسین عطشان عبدالمحسن✍
💠عظمت روز عرفه باشد که ناگهی ، نِگَهی هم بما کنی .. ✅ فردی در روز عرفه ، می کرد. امام سجاد علیه‌السلام به او فرمودند: «آیا در مثلِ چنین روزی ، از غیرِ خدا درخواست می‌کنی؟! درحالی که در این روز ، برایِ بچه‌هایی که در مادران هستند هم ، با اینکه عملی انجام نداده‌اند ، امیدِ سعادت و خوشبختی می‌رود» 📚بحارالانوار، جلد ۹۶، صفحه ۲۶۱
🔴روز عرفه، تنها روزی که همه از محل اقامت آقا امام زمان عج خبر دارند! (قسمت اول) ✳️جناب حجت الاسلام آقاى قاضى زاهدى گلپايگانى میفرمايد: 🔰من در تهران از جناب آقاى حاج محمد على فشندى كه يكى از اخيار تهران است، شنيدم كه میگفت: 💠 من از اول جوانى مقيّد بودم كه تا ممكن است گناه نكنم و آنقدر به حج بروم تا به محضر مولايم حضرت بقيةاللَّه، روحى فداه، مشرف گردم. 🍃 لذا سالها به همين آرزو به مكه معظمه مشرف میشدم. در يكى از اين سالها كه عهده دار پذيرايى جمعى از حجاج هم بودم، ✨شب هشتم ماه ذيحجه با جميع وسائل به صحراى عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنكه حجاج به عرفات بيايند، براى زوارى كه با من بودند جاى بهترى تهيه كنم. ♻️تقريباً عصر روز هفتم بارها را پياده كردم و در يكى از آن چادرهايى كه براى ما مهيا شده بود، مستقر شدم. ضمناً متوجه شدم كه غير از من هنوز كسى به عرفات نيامده است. 🌙آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بيدار ماندم تا آنكه نيمه هاى شب ديدم 🌷سيد بزرگوارى كه شال سبز به سر دارد، به در خيمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلى، سلام عليكم. ☘️ من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ايشان وارد خيمه شدند و پس از چند لحظه جمعى از جوانها كه تازه مو بر صورتشان روييده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسيدند. 🔆من ابتدا مقدارى از آنها ترسيدم، ولى پس از چند جمله كه با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جاى گرفت و به آنها اعتماد كردم. 🔷جوانها بيرون خيمه ايستاده بودند ولى آن سيد داخل خيمه تشريف آورده بود. 🌸ايشان به من رو كرد و فرمود: حاج محمد على! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟.. 🌸حضرت فرمودند: شبى در بيابان عرفات بيتوته كرده اى كه جدم حضرت سيدالشهداء اباعبداللَّه الحسين(علیه السلام) هم در اينجا بيتوته كرده بود. 💠 من گفتم: در اين شب چه بايد بكنيم؟ 🌹فرمودند: دو ركعت نماز میخوانيم، در اين نماز پس از حمد، يازده مرتبه قل هواللَّه بخوان. 🔰لذا بلند شديم و اين عمل را همراه با حضرت انجام داديم. پس از نماز آن حضرت يك دعايى خواندند كه من از نظر مضامين مانند آن دعا را نشنيده بودم. ☘️ حال خوشى داشتند و اشك از ديدگانشان جارى بود. من سعى كردم كه آن دعا را حفظ كنم. 🌺ولى حضرت فرمودند: اين دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهى كرد.(و من همچنان متوجه منظور ایشان نمی شدم!!) ♻️سپس به حضرت گفتم: 🔴به نظر شما الآن حضرت امام زمان(علیه السلام) در كجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خيمه است. 💠دوباره سؤال كردم: روز عرفه، كه میگویند حضرت ولیعصر(علیه السلام) در عرفات هستند، در كجاى عرفات میباشند؟ 🌷فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر كسى آنجا برود آن حضرت را میبيند؟ فرمود: بله، او را میبيند ولى نمى‌شناسد. 🔆گفتم: آيا فردا شب كه شب عرفه است، حضرت ولیعصر(علیه السلام) به خيمه هاى حجاج تشريف می آورند و به آنها توجهى دارند؟ 🌻 فرمود: به خيمه شما می آيد؛ زيرا شما فردا شب به عمويم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) متوسل مى‌شويد. 💥در اين موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلى، چاى دارى؟ ناگهان متذكر شدم كه من همه چيز آورده ام ولى چاى نياورده ام. ❄️عرض كردم: آقا اتفاقاً چاى نياورده ام و چقدر خوب شد كه شما تذكر داديد؛ زيرا فردا میروم و براى مسافرين چاى تهيه مى‌كنم. 🌺حضرت فرمودند:چای با من. ✍️ادامه دارد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴روز عرفه،تنها روزی که همه مردم از محل اقامت آقا امام زمان عج باخبر هستند! (قسمت آخر) 💚حضرت از خيمه بيرون رفتند و مقدارى كه به صورت ظاهر چاى بود، ولى وقتى دم كرديم، به قدرى معطر و شيرين بود كه من يقين كردم، آن چاى از چاي هاى دنيا نيست، آوردند و به من دادند. ✨من از آن چاى دم كردم و خوردم. بعد فرمودند: غذايى دارى، بخوريم؟ گفتم: بلى نان و پنير هست. فرمودند: من پنير نمیخورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بياور، من مقدارى نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ايشان از نان و ماست ميل فرمودند. 🌸سپس به من فرمودند: حاج محمدعلى، به تو صد ريال (سعودى) میدهم، تو براى پدر من يك عمره به جا بياور. 💠عرض كردم: اسم پدر شما چيست؟ 🌹فرمودند: اسم پدرم "سيد حسن" است. گفتم: اسم خودتان چيست؟ فرمودند: سيد مهدى. 🍃 من پول را گرفتم و در اين موقع، آقا از جا برخاستند كه بروند. من بغل باز كردم و ايشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. 🌟وقتى خواستم صورتشان را ببوسم، ديدم خال سياه بسيار زيبايى روى گونه راستشان قرار گرفته است. لبهايم را روى آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسيدم. 🔰پس از چند لحظه كه ايشان از من جدا شدند، من در بيابان عرفات هر چه اين طرف و آن طرف را نگاه كردم كسى را نديدم! 🌟 يك مرتبه متوجه شدم كه ايشان حضرت بقيةاللَّه، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص كه اسم مرا میدانستند و فارسى حرف میزدند! ❤️نامشان مهدى(علیه السلام) بود و پسر امام حسن عسكرى(علیه السلام) بودند... 🔰نشستم و زارزار گريه كردم. شرطه ها فكر میکردند كه من خوابم برده است و سارقان اثاثيه مرا برده اند، دور من جمع شدند. ♻️اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گريه ام شديد شد. 💠فرداى آن روز كه اهل كاروان به عرفات آمدند، من براى روحانى كاروان قضيه را نقل كردم، او هم براى اهل كاروان جريان را شرح داد و در ميان آنها شورى پيدا شد. 🌟اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خوانديم. بعد از نماز با آنكه من به آنها نگفته بودم كه آقا فرموده اند: »فردا شب من به خيمه شما می آيم؛ زيرا شما به عمويم حضرت عباس(علیه السلام) متوسل مىشويد 🍃« خود به خود روحانى كاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را خواند و شورى برپا شد و اهل كاروان حال خوبى پيدا كرده بودند، 🌹ولى من دائماً منتظر مقدم مقدس حضرت بقيةاللَّه، روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء، بودم. 🔆بالاخره نزديك بود روضه تمام شود كه كاسه صبرم لبريز شد. از ميان مجلس برخاستم و از خيمه بيرون آمدم، ناگهان ديدم حضرت ولیعصر(علیه السلام) بيرون خيمه ايستاده اند و به روضه گوش میدهند و گريه میكنند... 🔴 خواستم داد بزنم و به مردم اعلام كنم كه آقا اينجاست، ولى ايشان با دست اشاره كردند كه چيزى نگو... ▪️ و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چيزى بگويم. من اين طرف در خيمه ايستاده بودم و حضرت بقيةاللَّه، روحی فداه، آن طرف خيمه ايستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گريه میكرديم و من قدرت نداشتم كه حتى يك قدم به طرف حضرت ولىعصر(علیه السلام) حركت كنم. 🌹بالاخره وقتى روضه تمام شد، حضرت هم تشريف بردند.... 🌴🍃🌷🌴🍃🌷🌴🍃🌷🌴 📙برگرفته از: آثار و بركات حضرت امام حسين(علیه السلام)، ص23، قضيه 5. منبع: موعود؛ شماره چهل و دو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ مناجات باامام حسین قبل شروع زیارت عاشورا بااشک دیده اومدم اگرچه نوکری بدم تورابه جان مادرت مکن ازاین خونه ردم ازکوچیکی تابه حالا گدای این خونه منم تموم دلخوشیم اینه برای توسینه زنم حسین من.حسین من/۴/ تموم افتخاره من عشق تواعتباره من بانگاهت که وامیشه هرگره ای زکاره من اگرتورارهاکنم بگوکجابرم حسین نمیشوم نمیشوم زدرگهت جداحسین حسین من.حسین من/4/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/272171029C7c2be56d94 ابرگروه مجمع الذاکرین اهل بیت ( علیه السلام)همراه باآموزش مداحی🌺🌺 اولین وفعال ترین گروه درایتا
💥سبک: 🎤مداح: حاج 🏴(ع) (ع) آه ای منا شده کربلا مگر به پا آه ای منا شهدای تشنه لب چرا آه ای منا بگو از خیانت و جفا شد شعله ورِ جان ها، از کینه ی این قوم مهمان کشی رسمِ، دیرینه ی این قوم کعبه سیه پوش و، مکه شده دل خون از خون مظلومان، خاکِ تو شد گلگون خونی که بر زمین ریخت، یارت هماره خونخواه لبیکِ حاجیانت، أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَه "أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّه" آماده ایم برای حماسه و قیام آماده ایم ما برای صبح انتقام آماده ایم که اشاره ای کند امام سر تا به پا عزمیم، آماده ی پیکار آماده ی رزمیم، با کفر و استکبار شور خروش ما، نصر من الله است آل سعود این بار، مرگ تو در راه است چیزی نمانده دیگر، تا صبح رویت ماه لبیک حاجیانت، أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّه "أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّه" یابن الحسن وارث عدالت علی یابن الحسن به دوش تو رایت علی یابن الحسن بیا با صلابت علی افتاده کعبه باز، در دست نااهلان در چنگ بت های، آل ابوسفیان هر جمعه بیت الله، چشم انتظار توست وقت شکوه حق، با ذوالفقار توست جان حجر دمادم، از هجر تو پر از آه لبیک حاجیانت، أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّه "أَيْنَ بَقِيَّةُالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یازهرا🌺: ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍🇮🇷🖤🕊 🖤🇮🇷🖤 🇮🇷🖤🕊 🖤🕊 ‍ ‍ ‍ صلوات خاصه امام باقرع اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِ وَ إِمَامِ الْهُدَى وَ قَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى وَ الْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِكَ‏ اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ وَ مَنَاراً لِبِلاَدِكَ وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِكَ‏ وَ مُتَرْجِماً لِوَحْيِكَ وَ أَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَ حَذَّرْتَ مِنْ مَعْصِيَتِهِ‏ فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أُمَنَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ‏ 💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ازشرار زهر کین پا تا سرم آتش گرفت🖤 آه ای مادر بیا بال و پرم آتش گرفت🖤 هر نفس از سینه ام شعله زبانه میکشد🖤 سوختم از تب تمام پیکرم آتش گرفت🖤 شهادت مظلومانه 🥀 امام باقر(ع) تسلیت باد🖤 💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔 باعرض سلام به پیشگاه قطب عالم امکان، ولی عصر آقا امام زمان ((عج)) مظلومانه ی (( امام محمدباقر علیه السلام )) را محضر شریف حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه، وهمه ی دوستاران حضرتش و شما اعضای محترم گروه وزیرمجموعه ی کانالهای (( مجمع الذاکرین ))تسلیت و تعزیت عرض مینماییم..▪️ التماس دعا
لغو مراسم مسلمیه توسط ستاد کرونا!! در کربلا هم همین بَساط بود! از بزرگ و کوچک همه سَرِ جنگ با حُسین(ع) داشتند...
حالا که هیشکی ، دورت نمونده کار تورو دشمن به این گودی رسونده حالا که پاشید ، از هم سپاهت من میشم اولین شهید قتله گاهت نفس نفس میزنی چرا تو افتادی زیر دست و پا محاصره شدی ای عمو چرا تو چنگ آدم بدا حسین وای بند دوم یکی رو دیدم ، اومد تو گودال اون میدوید و من زدم تا مقتلت زدم بال اون میدویدو ، من میدویدم خوبه که قبل از اون کناره تو رسیدم دستو سپر کردم عمو شدم با دشمن روبرو خنجرشو آورده بود میخواست بذاره گلو بند سوم دیدم به سینت ، محکم لگد زد موهاتو تو دستش گرفت ، حرفای بد زد یکی با نیزه ، یک عده با پا خیلی بدم میاد از این چکمه سیاها منو زدن رو بروی تو تو رو زدن روبروی من میخوام شکایت کنم عمو از اینا پیش بابام حسن #