فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_به_ماه_محرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#وحید_محمدی
▶️
شکر خدا دیدم دوباره پرچمت را
شکر خدا دیدم سیاهی غمت را
دیدم دوباره روضه های ماتمت را
دیدم دوباره نوحه و شور و دمت را
باور نمی کردم محرم را ببینم
بر سر در این خانه پرچم را ببینم
ما را همین شور عزایت زنده کرده
ما را نوای نینوایت زنده کرده
ما را هوای روضه هایت زنده کرده
ما را نسیم کربلایت زنده کرده
ما در میان روضه ی تو قد کشیدیم
از لطف تو امروز به اینجا رسیدیم
امسال اگر که باز هم این روضه بر پاست
ما که یقین داریم از الطاف زهراست
بی بی دعایش تا ابد پشت سر ماست
زهرا نگه دار تمام سینه زن هاست
دست شکسته اسم ما را هم نوشته
خوب و بد ما را همه با هم نوشته
یادم نخواهد رفت لطف مادرت را
او لطف کرده راه داده نوکرت را
او جمع کرده خادمان محضرت را
پس گرم کرده او تنور منبرت را
از سوزِ آهش قلب این عالم گرفته
ذکر بُنی یا بُنی دم گرفته
هم ماهی دریا برایت گریه کرده
هم مادرت زهرا برایت گریه کرده
هم زینب کبری برایت گریه کرده
دنیا و ما فیها برایت گریه کرده
جان عزیزت اشک را از ما نگیری
این اشک را از چشم نوکرها نگیری
اسمت دلیل گریه های بی امانم
ای که مرا خواندی بده راهی نشانم
در روضه ات دنبال یک خط امانم
ای کاش قدر روضه هایت را بدانم
با روضه ات آرام می گیرم همیشه
شکر خدا با روضه درگیرم همیشه
من آمدم امشب بسوزم پا به پایت
تا چند خطی روضه بنْویسم برایت
روضه بخوانم از تن در خون رهایت
یادی کنم از ماجرای بوریایت
خورشید بودی بر نوک نی ها نشستی
ای جان زینب، پشت زینب را شکستی
1774206_661.mp3
13.3M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🎧 #مناجات
❤️ کم کم دیگه داره تموم میشه یه سال چشم انتظاریمون
❤️ یه چند روز دیگه مونده تموم شه بی قراریمون
🎤 #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
{إِلهیبِأَمِیرِالمُؤمِنین✨عَجِّلْلِوَلِیِّکـَـالْفَرَج}
•┈┈┈••✾•♥️•✾••┈┈┈•
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_به_ماه_محرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#موسی_علیمرادی
▶️
چگونه شکر بگویم که زنده ماندم من
به ماه روضه ی تو خویش را رساندم من
چگونه شکر بگویم اجل امانم داد
که باز چشم تر من به بیرقت افتاد
چه قدر شور دلم زد به ماه غم نرسم
به زیرسایه این بیرق و علم نرسم
به شوق این دهه ی شور وماتمت آقا
تمام سال شمردم همه نفس ها را
چگونه شکر بگویم که باز گریانم
شبیه زلف پریشان تو پریشانم
تمام ترس من این بود با دلی حیران
شب رقیه نباشم میان گریه کنان
امان دهید خودم بین روضه میمیرم
شب ششم جگرم را به دست میگیرم
برای روضه هفتم چه نذرها کردم
که لای لای بخوانم به دور او گردم
سپرده ام به دو دستم کند گریبان چاک
برای آن همه اکبر که اوفتاده به خاک
میان روضه سقا که جان به لب آید
شبیه دخترکان تو لطمه خواهم زد
به چشم گفته ام از اشک پر کند مشکی
مگر ز شرم نریزد دگر عمو اشکی
شب دهم نفسم را دگر نمی خواهم
برای شام عزایت سحر نمیخواهم
تمام حاجتم این است تا که ظهر دهم
جنازه ام برود روی دوش این مردم
همان زمان که سماوات بر زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
میان خیل شغالان فتاد چون شیری
یکی به نیزه زد و دیگری به شمشیری
همه زدندو سپس شمر آمد و خنجر
نشست روی ورق های مصحف پرپر
برید سر زتنت با دوازده ضربه
جداشد آخر سر عرش از تن کعبه
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
کربلایی_حسین_طاهری.mp3
13.53M
بـهمجلسعزایِحسینـماومدیـن
خداخیـرتبـدهمـادر ...
میشنوی تو روضهها یه زمزمه است
گوش کنید صدا صدای فاطمه است
به مجلسِ عزای حسینم اومدی
خدا خیرت بده مادر
این همه شب برا پسرم سینه زدی
خدا خیرت بده مادر
تو مجلساتون مییام و، تو روضههاتون میشینم
خیالتون باشه راحت، نوکریتونو میبینم
همه باهم دم گرفتین،که شاه بی سر حسینه
منم باهاتون میگفتم، غریب مادر حسینه
(غریب مادر حسینه)4
***
واسۀ شادی قلب من بگو
سینهزن، یکم حسن حسن بگو
روضه بخون برای غریبی حسن
خدا خیرت بده مادر
مثل حسین، برا حسنم سینه بزن
خدا خیرت بده مادر
پسر بزرگم غریبه، زائری نیستش کنارش
حسن مثل مادرش شد، حرم نداره مزارش
تمومِ غمهای زهرا، غمِ حسین و حسن شد
قبر حسن بیحرم موند، حسینمم بیکفن شد
(غریب مادر حسن جان
@majmaozakerine
🚩🚩🚩🚩🚩🚩
🚩🚩
واحد سنگین...حضرت باالفضل علیه السلام
🏴🏴🏴 🏴🏴
دل مبتلایت اباالفضل🌱
من خاک پایت ابالفضل
بنما نگاهی به نوکر🌱
سوزم برایت اباالفضل
آقام آقام یا اباالفضل 3
🌴🌴🌴🌴
ساقی طفلان اباالفضل
معنی ایمان اباالفضل🌱
سرچشمه جودو احسان
فخر شهیدان اباالفضل🌱
آقام آقام.............
🌴🌴🌴🌴
کی میشود باردگر🌱
آیم سویت شب تاسحر🌱
پای پیاده اربعین🌱
پرچم بگیرم روی سر🌱
ای با وفا یا اباالفضل🌱
عشق و حیا یا ابالفضل
چشم امیدم بسویت🌱
صدق و صفا یا اباالفضل
آقام آقام.........
🌴🌴🌴🌴
برخیمه هایی علمدار
بهر برادر تو غمخوار
نور دوچشمان زینب
بهر جوانان سپه دار
باب الحوائج اباالفضل 3
🌴🌴🌴🌴
عشق تو باشد بر دلم🌱
در زندگانی حاصلم🌱
از کودکی من نوکرم🌱
گرتو بدانی قابلم🌱
شاه کرم یا ابالفضل
تاج سرم یا اباالفضل
باب الحوائج توهستی
خواهم حرم یا اباالفضل
دردم دوا کن اباالفضل
حاجت روا کن اباالفضل
تو گل ام البنینی
بر من عطا کن اباالفضل
آقام آقام ...........
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
عیسی دین محمدی
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
غرور کودکیم را به خنده پا نزدید
سرش شکست! بزرگ قبیله را نزنید
هزار و نهصد و پنحاه زخم خورده تنش..
بزور بر تن صدپاره نیزه جا نزنید
حیا کنید غریب است نامسلمانها
گرفته روی لبش ذکر ربنا نزنید
نگاه خواهر آواره اش به گودال است
بخاطر دل او با سر و صدا نزنید
هنوز مانده کسی پیشمرگ او باشد
مرا نکشته به او تیر بی هوا نزنید
تمام آبرویم دستهای لاغرم است
که میکنم سپر جان یار تا نزنید
مقابلش به گلویم سه شعبه را بزنید
مقابلم به تن زخمی اش عصا نزنید
هزاربار مرا ذبح از قفا بکنید
سر عزیز خدارا تورو خدا نزنید
سید پوریا هاشمی
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
به روی سینهیِ سوزانِ عمویش اُفتاد
ته گودال عمو بود به رویَش اُفتاد
سینه بر سینهی او داشت حرامی آمد
تا جدایش بکند کار به مویَش اُفتاد
او به یک دست بغل کرد عمو را اما
وایِ من زخمِ لبِ تیغ به رویَش اُفتاد
خواست ایندفعه عمو نَه که بگوید بابا
گذرِ تیرِ سهشعبه به گلویش اُفتاد
بسته گویم چقدر اسب از آنجا رَد شد
بسته گویم چه تَرَکها به سبویش اُفتاد
حسن لطفی
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
لشکری سنگ زد و تیر به ترفند آمد
حرمله خیر نبینی! نفسش بند آمد
شمر لبخند زد و غائله از تب افتاد
خاک عالم به سرم! شاه ز مرکب افتاد
لشکر کفر از این صحنه به تکبیر افتاد
شاه تنها، ته گودال بلا گیر افتاد
تشنگی،تشنه ی تسبیح و سجودش می کرد
نیزه ای پیله به لبهای کبودش می کرد
زیر سنگینی یک چکمه تقلا می کرد
مجتبی زاده ای از دور تماشا می کرد
سایه ی تیغ جفا، زیر گلویش که رسید
یادگار حسنش داخل گودال دوید
پا برهنه، جگرش را به سر دست گرفت
نعره ای زد؛ مدد از ساقی سرمست گرفت
بانگ برداشت، زبان ها ز سخن افتادند
کینه توزان جمل یاد حسن افتادند
دست خالی به هواداری عشق آمده بود
با لبی تشنه به غمخواری عشق آمده بود
بی سپر بود، ولی عزم یداللهی داشت
بابت زخم فدک نیت خون خواهی داشت
تیغ اگر داشت،چه درسی به جنم ها می داد
پاسخ شبهه ی صلح پدرش را می داد
لحظه ای کار قدم هاش به لرزش نکشید
هیچ کس بر سر او دست نوازش نکشید
در عوض،جای نوازش به غمش خندیدند
به غرور پدر بی حرمش خندیدند
هاتفی گفت: یتیم است،مراعات کنید!
نیزه ای گفت:حسینی ست،مجازات کنید!
تیغ بیرون ز غلافی به تکاپو افتاد
عاقبت قرعه به افتادن بازو افتاد
نوه ی فاطمه را از سر کینه کشتند!
به همان شیوه ی مرسوم مدینه کشتند
وحید قاسمی