(دشتی)
🔺مچین خِشت لحد تا من بیایم
🔺تماشای رُخ اصغر نمایم
🔺دوید او را گرفت با آهُ زاری
🔺که ای اصغر مگر مادر نداری
آخ
▪️تو رفتی و شدم آواره اصغر
▪️وای لباسات پیش مادر مونده اصغر
▪️یقین دانم پدر در وقت دفنِت
▪️برا تو لالایی خونده اصغر
🦋(دشتی)
🍂لالایی کودکِ ناخورده شیـــرم
🍂شدی سیرابِ خون طفلِ صغیرم
🍂دعا کــــن بعد تو مادر بمیـــــرد
🍂نباشــد قبـــر تو در بر بگیــــرد
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخیز که شور محشر آمد...
#حضرت_علی_اصغر ع
استاد حاج منصور ارضی هفت محرم.mp3
2.57M
|⇦• #روضه و توسل به حضرت رباب سلام الله علیها اجرا شده روز هفتم محرم ۹۸ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
لالایی میگفت،
برای گهوارهی خالی پسرش...
صدای #علی_اصغر
به گوش میرسید هنوز...
#رباب
|⇦• #روضه و توسل به حضرت رباب سلام الله علیها اجرا شده روز هفتم محرم ۹۸ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
از کربلا رنگ خوشی دیدم ندیدم
بی شیر ماندم بین هر خیمه دویدم
دیشب فقط تا صبح طفلم داد میزد
خیلی خجالت از بنی هاشم کشیدم
* ای بی بی جان یا رباب چرا خجالت کشیدی؟!.. خدایا یه حالی به ما بده بتونیم گریه کنیم .. واقعا احساس مادری به همین شیر دادنه مادرِ .. وقتی نتونه شیر بده ها اصلا میریزه بهم ..*
ای کاش این داغی که دیدم خواب باشد
طفلم سلامت محضرِ ارباب باشد
گفتم حسینم حاضرم در بین این دشت
تشنه بمیرم اصغرم سیراب باشد
مولایِ من حیران و سر افکنده آمد
رو زد سویِ دشمن ولی شرمنده آمد
وقتی که برمیگشت با چشم پر از آب
از لشکرِ دشمن صدای خنده آمد
تیری در این لشکر نبود الا سه شعبه
چیدن آخر غنچه ام را با سه شعبه
ای حرمله انصاف داری بی مروت
اصغر سه شعبه حضرتِ سقا سه شعبه!
مانده حسینُ کل آغوشش پر از خون
صورت پر از خون بر رویِ دوشش پر از خون
چشمم پر از خون شد که شد از ضرب آن تیر
شش ماهه ام از گوش تا گوشش پر از خون
باور کنم شش ماههی من اصغرم رفت
از نعرهی تکبیر این لشکر سرم رفت
خیلی مرا سوزانده این غصه که طفلم
با حالت قهر آخرین بار از برم رفت
*به قول مرحوم آرام ، میگفت وقتی رسید تو بغل باباش حرف که نمیزد پنجه هاشُ نشون داد یعنی ببین مادرم شیر نداشت اینقدر پنجه به سینه ش کشیدم این خونِ مادرمه ..*
نشنیدم آخر صحبت نشنیده اش را
بستن بر نی حنجرِ پاشیده اش را
خیلی خجالت میکشم آبی بنوشم
بر نیزه اش دیدم لب خشکیده اش را
مردم من محزون غم دیده ربابم
هم قافیه نه همنشینِ آفتابم
تا آب میبینم سرم پایین می افتد
هم قافیه نه داغدار مشک آبم
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
•┄┅══༻○༺══┅┄•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا سید الشهدا...
#حضرت_علی_اصغر_دودمه
آخرین قربانی ذریه ی پیغمبرم
من علی اصغرم
باب من باشد حسین زهرای اطهر مادرم
من علی اصغرم
طفل چون نامش علی شد اصغرش هم اکبر است
در شجاعت حیدر است
گر چه باشد شیرخواره شیر مرد لشگر است
در شجاعت حیدر است
ای مدال افتخارم ای امید آخرم
لایی لایی اصغرم
کنده ام قبر تو را با دست خود پشت حرم
لایی لایی اصغرم
خون می چکد از حنجر خشک علی اصغر
لب تشنه دهد سر
مانده به روی دست من این غنچه ی پرپر
لب تشنه دهد سر
روی دست شاه دین شش ماهه پرپر می زند
خنده اصغر می زند
زینب اندر خیمگه بر سینه و سر می زند
خنده اصغر می زند
نام آب هر که برد طعمه ی شمشیر شود
پدرت پیر شود
تو چه گفتی که گلویت هدف تیر شود
پدرت پیر شود
مزنید تیر سه شعبه به گلوی پسرم
به خدا من پدرم
خون شد از داغ علی اصغر عطشان جگرم
به خدا من پدرم
آمدم تا که کنم رفع گرفتاری تو
می کنم یاری تو
بند قنداقه گسستم به هوا داری تو
می کنم یاری تو
دست و پا گم کردم و می بوسم از پا تا سرت
دیدنی شد حنجرت
اصغرم کشتی مرا با خنده های آخرت
دیدنی شد حنجرت
تا روز ابد من ز تو شرمنده ام اصغر
تویی غنچه ی پرپر
من پشت حرم قبر تو را کنده ام اصغر
تویی غنچه ی پرپر
پسر فاطمه فرمود که جان در تعب است
اصغرم تشنه لب است
علی از فرط عطش مضطر و در تاب و تب است
اصغرم تشنه لب است
امشب حرم آل علی آب ندارد
رسان آبی به طفلان
از تشنگی اصغر به خدا تاب ندارد
رسان آبی به طفلان
سند غربت من شد گلوی پارهی تو
منم آواره ی تو
وای بر حال دل مادر بیچارهی تو
منم آواره ی تو
گر چه من شش ماهه ام اما ز نسل حیدرم
من علی اصغرم
تشنه لب هستم ولی سیراب حوض کوثرم
من علی اصغرم
آخرین یار تو ام، سرباز میدان تو ام
جان به قربان تو ام
شیر خواره هستم و شمشیر برّان تو ام
جان به قربان تو ام
جگر مادرت از تشنگی ات سوخته است
آتش افروخته است
تیر را حرمله بر حنجره ات دوخته است
آتش افروخته است
تو به میدان آمدی یا حیدر خیبر شکن
ای علی اصغر من
با سلاح گریهات بر قلب این لشکر بزن
ای علی اصغر من
گرچه در ظاهر علی اصغر ولی در باطنم
من علی اکبرم
روی دستان پدر بر قلب لشگر می زنم
من علی اکبرم
خون شده اشک دو چشمان قتیل العبرات
بسته شد آب فرات
بر همه اهل حرم گشته حرام آب حیات
بسته شد آب فرات
سفره ی این خانوده شیر میدان پرور است
هر نفر یک لشگر است
اکبر و اصغر ندارد کودکش هم حیدر است
هر نفر یک لشگر است
امشب حرم آل علی آب ندارد
علی خواب ندارد
از سوز عطش قلب حرم تاب ندارد
علی خواب ندارد
چشم همه بر دست شما درصف محشر
مدد یا علی اصغر
آقای قیامت بشوی با تن بی سر
مدد یا علی اصغر
سوی میدان میروی از خیمه خارج می شوی
ای علی اصغرم
در دو دنیا عاقبت باب الحوائج می شوی
ای علی اصغرم
این که آوردم به روی دست کرار من است
مرد پیکار من است
کوچک است اما چنان عباس علمدار من است
مرد پیکار من است
بند قنداقش حریف جنگ صد ها لشگر است
یادگار حیدر است
شیرخواره چون علی شد اصغرش هم اکبر است
یادگار حیدر است
امشب حرم آل علی آب ندارند
عمو جرعه ی آبی
طفلان حسین بن علی خواب ندارند
عمو جرعه ی آبی
پسرم جای پدر کشتهی این تیر شدی
چه قَدَر پیر شدی!
آمده حرمله؛ از زندگیات سیر شدی
چه قَدَر پیر شدی!
نام مولا روى او بوده ست و يك پا حيدر است
اين على اصغر است
شيرخوار من براى خود على اكبر است
اين على اصغر است
تا بگيرد حق باباى خودش را مى رود
سوى زهرا مى رود
او به خوابى گرم در آغوش بابا مى رود
سوى زهرا مى رود
لشگری در پیش رویت هست و تنها می روی
ای علی اصغرم
گوئیا داری به استقبال زهرا می روی
ای علی اصغرم
دردها را حضرتِ ششماهه درمان میکند
مرحبا طفل رباب
زائران را اربعین سوی تو مهمان میکند
مرحبا طفل رباب
تو غریبی جای من دیگر در این گهواره نیست
ای به قربانت پدر
من نمی خواهم گلویی را که پاره پاره نیست
ای به قربانت پدر
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدلله
تا از جگر سوخته دم زد اصغر
آتش به دل اهل حرم زد اصغر
تا خواست که با پدر به میدان برود
آرامش خیمه را بهم زد اصغر ؛ حسین....
ای آب جهان مهریه ی مادر تو
ای خنجر خصم خسته از حنجر تو
هرکه گره دارد امشب گره اش را وا کند. مولاجان صد ها گره بزرگ را بگشاید یک ناخن کوچک علی اصغر تو. حسین...صدها گره بزرگ را بگشاید یک ناخن کوچک علی اصغر تو. باید صحنه را مجسم کنی تا دلت بسوزد. آقایی که هیچ سائلی را ناامید نکرده سائل آمد اظهار نیاز کرد. اقا فرمودند اُکتُب حاجَتَک حاجتت را بنویس. حاجتش را نوشت. آقا نامه اش را نخواند فرمود حاجاتُکَ مَقوِیَه همه ی حاجتهایت را روا کردم. گفت آقا نمی خوانی ببینی چه نوشتم؟ فرمودند نامه ات را نمی خوانم چون وقتی نامه ات را بخوانم چند لحظه جلوی حسین خجالت می کشی می گویی آیا جوابم را می دهد یا نمی دهد؟
شیخ شوشتری می گوید : آقایی که انقدر راضی نبود سائلی جلویش خجالت بکشد می گوید انقدر خجالت کشید وقتی قنداقه ی علی را روی دست گرفت. حسین...
لَم تَرحَمونی فَرحَموها و الطِّفلَ ارَضیع أما تَرَونهُ کیفَ یتلذّی عطشا تلذی را برایت معنا کنم.: صیاد وقتی ماهی را از آب میگیرد می اندازد کنار ساحل ماهی سه حالت دارد . اول بالا و پایین میپرد . دوم بدنش میلرزد. تو این دوتا حالت اگر ماهی را به آب برسانی زنده میشود . حالت سوم این دهانش را از عطش وا میکند و میبندد . یعنی تلذی یعنی جگرش آتش گرفته از عطش. در این حالت اگر ماهی را به آب هم برسانی دیگر زنده نمیشود. ابی عبدلله میگوید اگر آبش هم بدهید می میرد. اما آب بدهید پسرم تشنه نمیرد. حسین...
خدا عذاب حرمله را زیاد کند.
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش .
مصرع اول مال حافظ است زبانحال ابی عبدلله .ست. قنداقه را رو دست گرفته
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش.
شاعر خوش ذوق چند بیت اضافه کرده:
اکبرم رفت و دگر اشک به چشمم خشکید
ای خدا اشک بده تا بچکانم دهنم. حسین...
این شعر را تحویل بگیر امشب در خانه ات هم برای شاهزاده گریه میکنی. انقدر گریه کردم برای اکبرم اشکهایم تمام شده. آب ندارم به اصغرم بدهم. خدا چند قطره اشک به حسین بده. اشکهایم را در دهان اصغرم بچکانم.
وسط دشت چرا آمده این ماهیگیر ؟
ماهی زرد مرا لرزه فتاده به تنش.
در بیت آخر خیلی جانسوز سروده . خطاب کرده به حرمله ی ملعون خدا عذابش را زیاد کند.
آهای حرمله تیر تو تیر تو چشم ابوالفضل به آن روز انداخت عباس دیگر نتوانست چشمم را وا کند .
تیر تو چشم ابوالفضل به آن روز انداخت
اینکه اندازه ی تیر است تمام بدنش حسین....
جمله هم برای پدر مادرهای شهدا فیض ببرند : هرکه در عالم یک یاحسین گفته قطره ی اشکی ریخته از این مصیبت امشب فیض ببرد . خدایا محرمهایی که هست و ما زیر خاکیم دست ما از ین روضه ها کوتاه می شود مارا در ثواب روضه های آینده ی گریه کنان حسین شریک گردان. خدایا گریه ی بر ابی عبدلله روزیِ هر لحظه و ساعت ما قرار بده.
شاعر عرب می گوید: روز عاشورا سر قنداقه ی اصغر دعوا شده بود . آسمانیها می گفتند اصغر مال ماست. حَمله ی عرش می گفتند بدهید زینت عرشش کنیم. حوران می گفتند بدهید ما شیرش بدهیم. اهل زمین می گفتند قنداقه را بدهید زینت کره ی زمینش کنیم. حرمله آمد وسط میدان. گفت اهل زمین و آسمان باهم دعوا نکنید من الان اصغر را دوتایش می کنم. حسین...
غم مخور ای طفل ربانی قشنگ
من خودم تیر از گلویت میکشم
غم مخور ای کودک خاص من
قتلگاهت می شود آغوش من
غم مخور ای آخرین سرباز من
غم مخور ای آخرین سرباز من
غم مخور ای کودک جانباز من. ا
ز لبان غنچه اش آمد ......
بوی شیر و بوی عشق و بوی خون.
شیخ شوشتری میگوید: خیلی از رباب خجالت کشید . مرحوم سقازاده ی واعظ منبریِ با حال و باصفایی بوده . آذری بوده اهل دل بوده فرمودند یک شبی کنار کوچه ای رد می شدم دل شب بود. دیدم مردی سرش را به دیوار گذاشته خیلی غریبانه دارد گریه می کند رفتم جلو آقا کمکت کنم کاری از من می آید ؟ گفت نمی توانی برایم کاری کنی. گفتم حالا بگو . شاید بتوانم. گفت بچه ی شیرخواره ام مریض بوده بردمش نزد طبیب بین راه بچه ام جان داده بچه ام لای این پتوی این هم دم در خانه ام است . یک ساعته ایستادم می خواهم بروم تو رویم نمی شود.
ارباب عزیز ما یک قدم می آمد طرف خیمه می ایستاد. بروم جواب رباب را چه بدهم ؟ چه بگویم؟
ز گل گل چید گلچینی گلی را
شنیده ست پس صدای بلبلی را
که ای گلچین گلی چیدی و رفتی
ندانستی که آزردی دلی را.
هدایت شده از خادمه اهل بیت مدیریت ابرگروه مجمع الذاکرین 🌺
داری میری میدون پسرم
شده دل ما خون پسرم
همه حرم صف کشیدن
با دل پریشون پسرم
داری میری میدون پسرم
شده دل ما خون پسرم
همه حرم صف کشیدن
با دل پریشون پسرم
علی علی اکبر ولدی
علی علی اکبر ولدی
علی علی اکبر ولدی
علی علی اکبر ولدی
شبیه پیمبر خداحافظ خداحافظ
آینه ی حیدر خداحافظ خداحافظ
یا علی اکبرخداحافظ خداحافظ
یاعلی اکبرخداحافظ خداحافظ
شبیه پیمبر خداحافظ خداحافظ
آینه ی حیدر خداحافظ خداحافظ
یا علی اکبرخداحافظ خداحافظ
یاعلی اکبرخداحافظ خداحافظ
گریه برای پدر سخته
پیش یه پسر سخته
جلوی همه خیمه سخته سخته
گریه برای پدر سخته
پیش یه پسر سخته
جلوی همه خیمه سخته سخته
لذت پدر وقتیه که میشینی با جونش جوونش
لحظه ای که میشنوه اون حال خوش اذونش اذونش
عصای پیریشه بابا میمیره هی براش
دغ میکنه اگه یه روز یه خار بره تو پاش
دغ میکنه اگه یه روز یه خار بره تو پاش
عصای پیریشه بابا میمیره هی براش
دغ میکنه اگه یه روز یه خار بره تو پاش
دغ میکنه اگه یه روز یه خار بره تو پاش
علی اکبرم گل پرپرم
علی اکبرم گل پرپرم
علی اکبرم گل پرپرم
علی اکبرم گل پرپرم
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
دیدی انگشتتو میذاری تو دست نوزاد
سفت ومحکم میگیره
امشب امیدوارم حضرت علی اصغر
همونطور دستتو بگیره ان شاء الله 🙏
اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت علی اصغر(ع) ❤️
🏴🕯🏴🕯🏴🕯🏴
شبتون حسینی
#نوڪر_دلشڪستتو_دریاب 💔
همين كه چشمِ به راهم به بارگاه افتاد
دگر ز چشم تر من وقار ماه افتاد
حسين نام تو عين شروع باران است
به حا و سين نرسيديم و سيل راه افتاد
#السلام_علےالحسین_ع✋
صبحتون حسینی🌸